فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•|💌📿|•
#حاجآقاپناهیان:↯
عالممنتظرِامامزمانہ،
وَامامزمان(عج)
منتظرِآدماییڪہبلندبشن
وخودشونࢪوبسازن...(:🌱
@zeinabion98
📌 #طرح_مهدوی
📝 "امام زمان خود را بشناسیم"
🔹 یکی از مهم ترین وظایف منتظران، شناخت امام زمان است. شناخت امام ۲ شاخه دارد:
۱- شناخت شناسنامه ای (نام، لقب، نام پدر، محل ولادت، سال ولادت و ...)
۲- شناخت تمام صفات، ویژگی ها و خصوصیات امامت حضرت مهدی، علائم ظهور، اتفاقات قبل و بعد از ظهور و ...
❤️ امام حسن عسکری فرمودند: «هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناخته باشد، به مرگ جاهلی مرده است.»
📚 کمال الدین، ص ۴۰۹، حدیث ۹
💢 واقعا چقدر نسبت به حضرت شناخت داریم؟ آیا مومن هستیم یا فقط مسلمانیم؟
#وظایف_منتظران
@zeinabion98
میزنه قلبم💔
داره میاد دوباره باز بوی محرم▪️
دارد محرم تو زِ رَه می رسد حسین (ع)
با یك نگاه، اسم مرا هم ظهیر كن
من حر روسیاه تو ام، یابن فاطمه (س)
دستم بگیر و عاقبتم را بخیر كن...🙏
السلام علیک یااباعبدالله الحسین💚
@zeinabion98
⚠️ صــــرفا برای عبرت...!!
ولی دیر شده بود...😔
📌 بعد از واقعه عاشورا حدوداً ۳۵۰۰۰ نفر در یاری اهل بیت کشته شدند ولی ...
👈 اصلا ارزش کار اون ۷۲ نفر نداشت...
🔹گروه اوّل توابیّن بودند...
🔻همونهایی که روز عاشورا سکوت کردند ، بعد از شهادت همگی قیام کردند تقریباً همه کشته شدند. ۵۰۰۰ نفر...
«ولی دیر شده بود.»😔
🔹گروه دوّم مردم مدینه بودند .
🔻بعد از عاشورا قیام کردند همگی کشته شدند حدود ۱۰۰۰۰ نفر یزیدگفت : لشکری که به مدینه حمله کنه ۳ روز جان و مال و ناموس مردم مدینه برايش حلاله.
🔻«امّا دیر شده بود.»😔
🔹گروه سـوّم مختار بود که بعد از جنگهای فراوان و کشته شدن حدود ۲۲۰۰۰ نفر گر چه قاتلان امام مظلوم (علیه السلام) را قصاص کرد...
🔻«امّا دیر شده بود.»😔
1️⃣مردمی که در مدینه هنگام خروج امام حسین (علیه السلام) همراهیش نکردند...
2️⃣مردمی که هنگام ورود امام حسین (علیه السلام)به کوفه کمکش نکردند...
👈همه #بعدها به کمک امام رفتند...
_«ولی دیر شده بود.»_😔
امام سجاد(علیه السلام) هم استقبال خاصّی از این حرکتها نمیکردند.
«چون دیر شده بود.»😔
🔻حدود ۳۵۰۰۰ نفر کشته شدند .
_«امّا دیر شده بود.»❗️_😔
👌خیلی فرق هست بین اون ۷۲ نفری که به موقع به یاری امامشون رفتند؛
🔻با این ۳۵۰۰۰ نفری که بعد از کشته شدن امام قیام کردند.😩
⚠️ ما باید مراقب باشیم
از امام خودمون عقب نیافتیم.✋
_☝🏼الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مارِقٌ، وَالْمُتَاَخِّرُ عَنْهُمْ زاهِقٌ وَاللّازِمُ لَهُمْ لاحِقٌ_
🔻هر که بر ایشان تقدم جوید از دین بیرون رفته و کسى که از ایشان عقب ماند به نابودى گراید‼️
@zeinabion98
*⛔️ #تَـلَنْـگُــٰـٰـٰـٰـٰـٰرْ☝️🏼
📕دفترچه گناهان یک #شهید ۱۶ ساله‼️
❣در تفحص شهدا،
دفترچه یک شهید 16 ساله که گناهان هر روزش را می نوشت پیدا شد✍
❌گناهان یک هفته او اینها بود ؛
شنبه : بدون وضو خوابیدم .😴
یکشنبه : خنده بلند در جمع 😆
دوشنبه : وقتی در بازی گل زدم احساس غرور کردم .
سه شنبه : نماز شب را سریع خواندم .
چهارشنبه : فرمانده در سلام کردن از من پیشی گرفت .🗣
پنجشنبه : ذکر روز را فراموش کردم .☝️
جمعه : تکمیل نکردن ۱۰۰۰صلوات و بسنده به ۷۰۰ صلوات .😔
📝راوی که یکی از بچه های تفحص شهدا بوده می نویسد :
⁉️ دارم فکر می کنم چقدر از یک پسر شانزده ساله کوچکترم...
⁉️ما چی⁉️
❓کجای کاریم
حرفامون شده رساله توجیه المسائل‼️
1⃣غيبت…
تو روشم ميگم🗣
2⃣تهمت…
همه ميگن🔕
3⃣دروغ…
مصلحتي📛
4⃣رشوه...
شيريني🍭
5⃣ماهواره...
شبکه هاي علمي📡
6⃣مال حرام ...
پيش سه هزار ميليارد هیچه💵
7⃣ربا...💸
همه ميخورن ديگه🚫
8⃣نگاه به نامحرم...🙈
يه نظر حلاله👀
9⃣موسيقي حرام...🎼
ارامش بخش🔇
🔟مجلس حرام...
يه شب که هزار شب نميشه❌
1⃣1⃣بخل...
اگه خدا ميخواست بهش ميداد 💰
@zeinabion98
#فرنگیس
قسمت بیست و سوم
همهشان بدون استثناء میگفتند که خودتان را به یک جای امن برسانید. یکی میگفت: «دشمن دارد به این سمت پیشروی میکند. میرویم که به امید خدا جلوشان را بگیریم.»
دیگری ادامه میداد: «گیلانغرب را هم بمباران کردهاند. مواظب بمبها باشید؛ بهشان دست نزنید.»
غروب بود که عدهای نظامی به روستا آمدند. من و بقیۀ مردم جلوی خانههامان نشسته بودیم. تعدادی چراغ علاءالدین و پتو آورده بودند. به آنها آب و نان دادیم. کمی که خستگیشان در رفت، گفتند این ها را داشته باشید. جلو رفتم و پرسیدم: «چرا این وسایل را به ما میدهید؟»
یکی از ارتشیها گفت: «باید آماده باشید. اگر بمبارانها شدت گرفت، با پتوها و وسایلتان، از اینجا حرکت کنید و بروید.»
تا این حرف را زد، به خودم گفتم: «فرنگیس، خودت را آماده کن!»
انگار راستی راستی جنگ شروع شده بود.
نظم روستا به هم ریخته بود. دیگر کسی دست و دلش به کار نمیرفت. شنیده بودم وقتی جنگ میشود، دشمن به هیچ کس رحم نمیکند. من هم جوان بودم و اگر اجازه میدادند، اسلحه دست میگرفتم و میرفتم جلو. اما کاری از دستم نمیآمد؛ جز اینکه جلوی خانه بنشینم و رفت و آمد ماشینها را تماشا کنم.
از این طرف نیرو به سمت قصرشیرین میرفت و از آن طرف، مردمی که از قصرشیرین فرار میکردند، به سمت گیلانغرب میرفتند. جادۀ خلوت ما، حالا شلوغ شده بود. تعداد کسانی که از قصرشیرین فرار میکردند، زیاد بود. فکر کنم همۀ مردم شهر در حال فرار بودند. گاهی به خودم میگفتم یعنی ما هم باید از خانههامان فرار کنیم؟ حاضر بودم بمیرم، اما خانهام به دست عراقیها نیفتد.
شوهرم، بیخیالِ آن همه هیاهو، رفت سرِ زمین مردم کارگری. هر چقدر گفتم نرو، گفت: «فرنگیس، اگر نروم، بدون نان و غذا میمانیم.»
دیگر چیزی نگفتم. من هم پا شدم رفتم آوهزین تا سری به پدر و مادرم بزنم.
از ظهر گذشته بود و داشتم طرفِ کوه را نگاه میکردم. دلم گرفته بود. برادرها و فامیلهایم کجا بودند؟ نیروهای صدام الآن کجا بودند؟ یکدفعه دیدم یکی از طرف کوه میدود و میآید. بلند شدم و دستم را روی چشمم گذاشتم تا بهتر ببینمش. از فامیلهامان بود. مرد به طرف ده میآمد و فریاد میزد:
خانهتان خراب شود، عراق قصرشیرین را گرفت.»
همۀ مردم سر از پنجرها و درها بیرون آورده بودند، به او که از دور میآمد، نگاه میکردند و با تعجب به فریادهایش گوش میدادند. هیچ کس نمیتوانست تکان بخورد. فکر کردم دارم خواب میبینم.
مرد عرق کرده بود و معلوم بود راه زیادی را پیاده آمده است. مردم دورش را گرفتند و هی میپرسیدند چه شده؟ وقتی مرد فامیل نفس تازه کرد، گفت: «به خدا راست میگویم... خانه خراب شدیم. عراق قصرشیرین را گرفت.
نیروهاشان دارند به این سمت میآیند.»
یک لیوان آب دستش دادم. آب را تندی گرفت و سر کشید. بعد در حالی که نفسنفس میزد، ادامه داد: «به همه بگویید آمادۀ فرار باشند. عراق دارد جلو میآید. هیچ چیز جلودارشان نیست.»
یکدفعه یاد مردهای روستا افتادم که به جبهه رفته بودند. برادرهایم ابراهیم و رحیم در جبهه بودند. مردم روستا، با نگرانی جمع شدند. نگران عزیزانمان بودیم. مادرم به پایش میکوبید و رو به برادرش میگفت: «پسرهامان... محمدخان، پسرهامان چه میشوند؟
دیدی چطور بیچاره شدیم؟ دیدی چه بر سرمان آمد؟»
داییام محمدخان، گرفته و ناراحت، توی حیاط ما ایستاده بود و هی این طرف و آن طرف میرفت. مردم، با نگرانی، با هم حرف میزدند. همه گیج بودند و نمیدانستند چه کار کنند. یکدفعه داییام بیقرار شد و با صدای بلند گفت: «به طلب فرزندانمان میرویم. جمع شوید، باید حرکت کنیم.»
عدهای موافق بودند و عدهای مخالف. تا شب حرف و بحث جماعت ادامه یافت. بالاخره هم داییام محمدخان، رو به مرد همسایه کرد و گفت: «مشهدی فرمان، تو ماشین داری، من هم پسرم و خواهرزادههایم در جبهه هستند. بیا برویم دنبالشان. اینطوری فایده ندارد. ارتش هم زورش نمیرسد. همه مردم فرار میکنند. باید گروهی را که جلو رفتهاند، برگردانیم. باید همه را برگردانیم. احتمالاً حالا باید توی محاصره افتاده باشند یا...»
فرمان قبول کرد و گفت: «حاضرم، برویم.»
داییام رو به مردهای ده گفت: «چند نفر دیگر هم با ما بیایند؛ شاید احتیاج شد. همین الآن باید حرکت کنیم، وگرنه ممکن است دیر بشود.»
#ادامه_دارد
@zeinabion98
#یاصاحب_الزمان_عج❤️
من وضوساخته ام قبلهٔ محبوب كجاست؟
آن كه دل گشته زهجرانِ وِی آشوب كجاست
همه عالم شده كنعان زفراق رخ دوست
يوسفِ گمشدهٔ اينهمه يعقوب كجاست؟
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
✨شبت آرام هستےِ حسینِ فاطمہ✨
@zeinabion98
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️﷽❤️
#قرار_روزانه
🕯 اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ
وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن.
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🕯 السلام علیڪ یابقیة الله یااباصالح المهدی
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🕯السلام علیک یافاطمه المعصومه
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
@zeinabion98
🗓 #حدیث_روز
حضرت #امام_حسين عليه السلام:
القُنوعُ راحَةُ الأبدانِ
قناعت، مايه آسايش تن است
ميزان الحكمه جلد9 صفحه585
@zeinabion98
@dars_akhlaq.mp3
450.7K
🔊 #کلیپ_صوتی بسیار تاثیر گذار
🎙🌸 آيت الله حاج آقا #مرتضی تهرانی (ره)
🏴موضوع : کسانی که کار دنیا رو بر عزاداری #سیدالشهدا (سلام الله علیه)مقدم می کنند و فقط یک #شب_عاشورا یا دو شب یا سه شب میرن عزاداری حتما تو این دنیا چوبش رو میخورند
@zeinabion98
🔹 امام صادق(ع):
🏴 هر کس در ایام عزای جد ما حسین(ع) ، بر سر در خانه خود #پرچم_مشکی نصب کند؛ مادرم زهرا(س) هر روز او و اهل خانه را دعا میکند.
@zeinabion98
📖 #عاقبت_متقین
✨امام صادق علیه السلام فرمود: مردی در میان بنی اسراییل ذکر الحمدلله رب العالمین و العاقبه للمتقین را زیاد بر لب جاری می ساخت.
💥ابلیس از این کار او خشمگین شده بود یکی از شیاطین را مامور نمود تا به او القا کند که پایان خوش و عاقبت از آن ثروتمندان است
🔥مامور ابلیس درماموریت خود موفق نشد و کارشان بهدعوا کشید. تصمیم گرفتند از کسی بخواهند که میانشان داوری نماید و هر کس که مغلوب شد دستش بریده شود
🌗شخصی را به عنوان داور برگزیدند.
داور، حق را به مامور ابلیس داد و
به این ترتیب یکی از دستان مرد عابد بریده شد. ولی مرد عابد باز هم همان ذکر شریف را زمزمه نمود
🌚مامور ابلیس که از سخت ورزی عابد خشمگین شده بود برای رهایی از دست او پیشنهاد کرد فردی دیگر را در میان خود حاکم سازند تا هرکس مغلوب شد گردنش زده شود
🌔عابد نیز قبول کردو این بار مجسمه ای را میان خود به عنوان داور قرار دادند.
🌻در این هنگام مجسمه به اذن خدا بر محل بریده شدن دستان عابد دست کشید و دستانش را به او باز گرداند آنگاه ضربهای سنگین بر گردن مامور ابلیس وارد کرد و او رابه قتل رساند.
⭐️مرد عابد با تماشای این حادثه گفت: این چنین است پایان خوش و عاقبت از آن متقین است.
↩️به نقل از استاد حسین انصاریان
منبع : قصص الأنبياء ، راوندی: ۱۷۹ ، باب۹، فصل۱ ،حدیث۲۱۳؛ بحارالأنوار ۶۷/۲۹۴ ، باب ۵۶
💎💎💎💎💎💎💎
@zeinabion98
22.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #کلیپ_تصویری بسیار تاثیر گزار👌
🎙🌸 آيت الله حاج آقا #مرتضی تهرانی (ره)
👈موضوع : رابطه سلامت روح با خلوص و حضور قلب
💎چرا امیرمومنان نشاط مستمری در عبادات داشتند؟💯
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
@zeinabion98
🙏🏻آثار خوب دعا
🤲 همیشه دعا کنید، نگویید خدا قضا و قدرش را مشخص کرده است اگر بخواهد می دهد و نخواهد نمی دهد نه این جور نیست … بنده ایی که دهان خود را بسته و گدایی نمی کند خدا به او چیزیی نمی دهد باید خدا خدا کنید خدا را صدا کنید خدا هم دوست دارد بنده اش بگوید یا الله . مسلماً هیچ یا الله ایی بی جواب نمی ماند پس دعا کنید و خدا هم اجابت می کند اگر اعتنا نکنید به شما نمی دهد پس دعا لازم است.
❇️ ما مخلوق هستیم باید عرض حاجت کنیم گدایی خدا عزت است اصلاً این گدایی فن خاصی دارد یک آدابی دارد دل سوخته چشم گریان و مضطر می خواهد و این ها شرط دارد باید غذایت و کارت پاک باشد تا دعایت مستجاب شود بعدش هم باید امر به معروف و نهی از منکر نمود باید این دو رکن اساسی نیز در زندگی یتان باشد تا دعاهایتان به اجابت برسد.
( آیت الله ضیاء آبادی (ره)، بانک تقوا،ص22 )
🍃🍃🍃🍃🍃🍃
@zeinabion98