eitaa logo
زینب نظری، تصویرساز کودک و نوجوان، تهران
250 دنبال‌کننده
605 عکس
25 ویدیو
18 فایل
پیج اینستاگرام @zeinabnazari.art آیدی من @Zbznzn
مشاهده در ایتا
دانلود
یا لطیف روز سوم که با ساعت هشت شب این بار تمام شد می‌ارزد همیشه می‌ارزد حتی اگر پایانش با سرم باشد با فشار پایین و خستگی زیاد دیدن دوستان هنرمندم و فضای دلنشین کارگاه می‌ارزد
یا لطیف برف! واژه ای که برایم غریبه شده دلم زمستان واقعی میخواهد https://eitaa.com/zeinabnazariart
هدایت شده از هنر هیأت
🚩 اثر هنرمند هیأتی زینب نظری 🔻 تولید شده در رویداد ملی انتفاضه‌هنر۲ هنرهیأت؛ شبکه هنرمندان فعال در عرصه هیأت @Honareheyat
یا لطیف تمام شد طراحی پلاس ۹ به ایستگاه آخر رسید بعد از یک سال تلاش شبانه روزی کوله پشتی سنگین مترو شلوغ گرمای وحشتناک تابستان زل زدن به لپ تاپ و چشم درد استرس تکلیف انتظارات استاد امروز ،پنج شنبه،۱۴۰۳/۷/۱۹ ژوژمان طراحی و تصویرسازی مدرسه هنری شیوه تازه آغاز شدم....
یا لطیف امروز داشتم فکر میکردم بجز سعی و کوشش چه عاملی باعث موفقیت هنرمند میشود دینگ دینگ! کیه؟ پستچی! یه بسته طلایی داریم و چشمان شاد و امیدوار فاطمه عزیزم❤️ پ ن: چند روز پیش در رویداد انتفاضه هنر فاطمه نقاشی کشید و به استاد طلایی بزرگوار تقدیم کرد و استاد خیلی استقبال کردند و امروز یک بسته پستی پر از تشویق دریافت کردیم تشویق، قسمتی از پازل موفقیت هنرمند https://eitaa.com/zeinabnazariart
یا لطیف داشتم میرفتم خرید قدم هایم را آرام برمی داشتم و با خودم فکر میکردم چی باید بخرم: (ماکارونی فرمی،ماست کم چرب،سبزی خوردن و ..) از خیابان که رد شدم نگاهم به دو تا پیر زن افتاد یکیشون پاهای پرانتزی داشت و خیلی آرام قدم برمی داشت چند قدم جلوتر از آنها شروع به حرکت کردم... با دیدم من سرشان را بالا آوردند و نگاه سنگینی کردند یکی از آنها گفت:( امر به معروف می‌دونی یعنی چی؟؟ یعنی انسانیت! همش که حجاب نیست) و جمله اش را چند بار تکرار کرد تا به خورد من برود.. آن یکی که پاهایش پرانتزی بود ادامه داد:( همش میگن غزه! به فکر خودمون باید باشیم! به ما چه که اونجا چی شده و ...) احساس کردم گوش هام کر شده تا وقتی که در مورد حجابم طعنه میزدند آرام قدم برمیداشتم اما وقتی از غزه گفت قدم هایم را تند تر برداشتم،مطمئن بودم هر چه تلاش کنند به گرد پایم نمی‌رسند! صداهایشان کم کم در ذهنم محو میشد من به سبزی فروشی رسیده بودم و آن ها همچنان در راه ماندند برگ های تازه ریحان و قرمزی تربچه های نقلی دلداریم دادند💔 https://eitaa.com/zeinabnazariart