❤️ امام رضا عَلَیْهِ السلام:
🌹خداوند اجابت دعاى مؤمن را به شوق (شنيدن) دعايش به تأخير مى اندازد ومى گويد: «صدايى است كه دوست دارم آن را بشنوم» و در اجابت دعاى منافق عجله مى كند و مى گويد: صدايى است كه از شنيدنش بدم مى آيد
📕منبع: فقه الرضا عليه السلام، ص 345
🆔 :@zeinabyavaran313
🔴 #درسی_از_ادابازی
💠 همهی ما با سرگرمی #ادابازی آشنا هستیم. یک
نفر تلاش میکند با حرکات بدن و بدون تکلّم، منظور خود
را به دیگران برساند و دیگران باید از حرکات اعضای بدن و
ایما و اشارهی او مفهومی را که در ذهن اوست تشخیص
دهند. و جالب این است که گاهی با یک ادای کوچک و
#ساده، هم تیمیهای او به سرعت به یک مفهوم یا
معنای #سخت و طولانی پی میبرند و با بازگو کردن آن برنده میشوند.
💠 زن و مرد باید بدانند در زندگی مشترک گاه رفتارها، عکسالعملها و حالات #ظاهری همسر، معنا و مفهومی عمیق دارند که باید با دقّت و توجّه، به مفاهیم و #معانی آنها پی برده و عکسالعمل متناسب و مطلوب را از خود نشان دهند. برایمان سوال شود چرا همسرم #اخم کرده، چرا ناراحت است، چرا بیحوصله است، چرا درشتگویی میکند، چرا گوشهگیر شده است، چرا به فکر فرو رفته و #چرا....؟
💠 مهم آن است از کوچکترین عکسالعملها، رفتارها، حالات، ایما و اشارهی همسر نباید به #سادگی گذشت چرا که در پشت آنها مقصود، معنا، نیّات و حرفهایی #پنهان است که عدم توجّه به آنها شما را از همسرتان دور کرده و باعث سردی روابط میشود.
💠 و البته باید به حال #خوش همسر و رفتارهای بانشاط او نیز دقّت کرد و ریشهی آن را جستجو کرد تا بدانیم چه عاملی سبب حال خوش او شده تا در آینده زمینه را برای تکرار و #تداوم آن مهیّا کنیم.👌👌👌
🆔 :@zeinabyavaran313
#بدون_تو_هرگز
#قسمت_62👇👇👇
⚡️ادامه داستان واقعی 🌸💞بدون تو هرگز🌸💞
💠قسمت شصت و دو : ۴۶ تماس بی پاسخ
نیمه جان افتاده بودم... بدون آب و غذا..
نزدیک نیمه شب بود که به حال اومدم ... سرگیجه ام قطع شده بود ... تبم هم خیلی پایین اومده بود ...
اما هنوز به شدت بی حس و جون بودم ...
از جا بلند شدم تا برم طبقه پایین و برای خودم یه سوپ ساده درست کنم ... بلند که شدم ... دیدم تلفنم روی زمین افتاده ... باورم نمی شد ... 46 تماس بی پاسخ از دکتر دایسون ...
با همون بی حس و حالی ...رفتم سمت پریز و چراغ رو روشن کردم ... تا چراغ رو روشن کردم صدای زنگ در بلند شد ...
پتوی سبکی رو که روی شونه هام بود ... مثل چادر کشیدم روی سرم و از پله ها رفتم پایین ... از حال گذشتم و تا به در ورودی رسیدم ... انگار نصف جونم پریده بود ...
در رو باز کردم ... باورم نمی شد ... یان دایسون پشت در بود... در حالی که ناراحتی توی صورتش موج می زد ... با حالت خاصی بهم نگاه کرد ... اومد جلو و یه پلاستیک بزرگ رو گذاشت جلوی پام ...
- میدونستم از صبح چیزی نخوردی ... مطمئن شو تا آخرش رو می خوری ...
این رو گفت و بی معطلی رفت ...
خم شدم از روی زمین برش داشتم و برگشتم داخل ... توش رو که نگاه کردم ... چند تا ظرف غذا بود ... با یه کاغذ ... روش نوشته بود ...
- از یه رستوران اسلامی گرفتم ... کلی گشتم تا پیداش کردم ... دیگه هیچ بهانه ای برای نخوردنش نداری
✍️ادامه دارد......
@zeinabyavaran313💞🌸💞🌸💞🌸💞🌸
#بدون_تو_هرگز
#قسمت_ 63 💞🌸💞🌸💞🌸💞🌸💞🌸
💠قسمت شصت و هشت : احساساتت را نشان بده
برگشتم بیمارستان ... باهام سرسنگین بود ... غیر از صحبت در مورد عمل و بیمار ... حرف دیگه ای نمی زد ...
هر کدوم از بچه ها که بهم می رسید ... اولین چیزی که می پرسید این بود ...
- با هم دعواتون شده؟ ... با هم قهر کردید؟ ...
تا اینکه اون روز توی آسانسور با هم مواجه شدیم ... چند بار زیرچشمی بهم نگاه کرد ... و بالاخره سکوت دو ماهه اش رو شکست ...
- واقعا از پزشکی با سطح توانایی شما بعیده اینقدر خرافاتی باشه ...
- از شخصی مثل شما هم بعیده ... در یه جامعه مسیحی حتی به خدا ایمان نداشته باشه ...
- من چیزی رو که نمی بینم قبول نمی کنم ...
- پس چطور انتظار دارید ... من احساس شما رو قبول کنم؟... منم احساس شما رو نمی بینم ...
آسانسور ایستاد ... این رو گفتم و رفتم بیرون ...
تمام روز از شدت عصبانیت، صورتش سرخ بود ...
چنان بهم ریخته و عصبانی ... که احدی جرات نمی کرد بهش نزدیک بشه ...
سه روز هم اصلا بیمارستان نیومد ... تمام عمل هاش رو هم کنسل کرد ...
گوشیم زنگ زد ... دکتر دایسون بود ...
- دکتر حسینی ... همین الان می خوام باهاتون صحبت کنم... بیاید توی حیاط بیمارستان ...
رفتم توی حیاط ... خیلی جدی توی صورتم نگاه کرد ... بعد از سه روز ... بدون هیچ مقدمه ای ...
- چطور تونستید بگید محبت و احساسم رو نسبت به خودتون ندیدید؟ ... من دیگه چطور می تونستم خودم رو به شما نشون بدم؟ ... حتی اون شب ... ساعت ها پشت در ایستادم تا بیدار شدید و چراغ اتاق تون روشن شد ... که فقط بهتون غذا بدم ... حالا چطور می تونید چشم تون رو روی احساس من ... و تمام کارهایی که براتون انجام دادم ببندید؟ ...
⬅️ادامه دارد....
@zeinabyavaran313🌸💞🌸💞🌸💞🌸💞
مومنی از ویژگیهای شیعیان.mp3
1.8M
🌟حاج آقا مومنی: از ویژگی های شیعیان....👌👌
🆔:@zeinabyavaran313
🌺حدیث_رزق
💠امیرالمٶمنین علی(علیه السلام):
🔴الرِّزقُ رِزقانِ:
رزقٌ تَطلُبُه و رزقٌ یَطلُبُکَ،فَأِن لَم تَأتَه اَتاکَ،فَلا تَحمِل هَمَّ سَنَتِکَ عَلَی هَمِّ یَومِکَ،کَفاکَ کَلُّ یَومٍ عَلَی ما فیهِ.
🔷رزق دو گونه است:
رزقی که تو آن را میجویی و رزقی که تو را میجوید،که اگر به سراغش نروی به سوی تو آید،پس اندوه (رزق)سال خود را بر اندوه (رزق)امروزت اضافه نکن،که آن روز با آن چه در آن است برای تو کافی است🌺
📚نهج البلاغه/حکمت۴۲۳
🆔:@zeinabyavaran313