#حکایت
📝 حکایتهای شفاهی شهدا زندهاند
اوایل شهادتش بود. آبگرمکن منزل سوراخ شده بود و آب از آن چکه میکرد، طوری که فرشها را خیس کرده بود.
با پسرم فرشها را جمع کردیم و صبح روز بعد که به تعمیرکار مراجعه کردیم، حاضر نشد برای تعمیر به منزل بیاید و گفت باید آبگرمکن را بیاورید اینجا.
در این فکر بودیم که چه کنیم! زنگ منزل به صدا درآمد.
یک #پاسدار همراه یک فرد لباس شخصی بودند که سؤال کردند آیا چیزی در منزل خراب شده است؟
آن یکی که پاسدار بود گفت: دیشب شیخ ( #همسرم را شیخ خطاب میکردند) را به خواب دیدم که بسیار #ناراحت و #عصبانی بود و آچاری هم در دست داشت و گفت «شما به منزل ما سر نمیزنید؟!
آبگرمکن منزل ما خرابه و بچهها تو زمستون آب گرم ندارن» تعمیرکاری که همراه آن پاسدار بود، آبگرمکن را در منزل باز و تعمیر کرد.
برایم ثابت شده بود که او زنده است و کمکم میکند و هم مشکلات منزل ما را خودش حل میکند.
📝 راوی: فاطمه اکبرزاده همسر شهید محمد شیخبیگ
🆔:@zeinabyavaran313
🌹شمیم آشنا🌹
🔶 حکایتی جذاب #حاج_آقا_قرائتی
🔸براستی ما زنده ایم ؟
#سید_عبدالکریم_کفاش چه کرده بود که #امام_زمان_(عج) خود به دیدارش میآمدند؟
کفاش پیری که در گوشهای از بازار بساطی داشت ولی حتی کفشهای مولایش را هم بینوبت تعمیر نمیکرد.
پس هفتهای نمیگذشت که حجت خدا به او سر نزنند. روزی از او پرسیده بودند: اگر هفتهای یکبار ما را نبینی چه خواهد شد؟
سید عبدالکریم پاسخ گفته بود: آقاجان میمیرم.
آقا سر تکان داده و فرموده بودند: اگر چنین نبود ما را نمیدیدی! (یعنی راست میگویی سید عبدالکریم)
سید عبدالکریم اگر هفتهای میگذشت و امام زمانش را نمیدید میمرد و هفتهها و ماهها و سالها میگذرد و ما به گمانمان که زندهایم.
#حکایت
#مجله_آشنا🌻
🆔:@zeinabyavaran313
🔻خاک مقدس
شخص (بازرگانی) بقصد زیارت حضرت رضا صلوات الله علیه از محل خود حرکت نموده رو براه گذشت.
ادامه در لینک زیر 👇
http://www.shamiim.ir/a/25608🆔:@zeinabyavaran313
#حکایت
#آشنا_وب
🔻داستان گنج
در مثنوی آمده:
جوانی در بغداد از پدر ارث بسیار برد. آن را به عیش و عشرت با دوستان خرج کرد. فقیر شد و دوستانش پراکنده شدند. دست به درگاه خداوند برد. در خواب، گنجی را در مصر دید. جای گنج را هم به او نشان دادند.
ادامه در لینک زیر 👇
http://www.shamiim.ir/a/25434🆔:@zeinabyavaran313
#حکایت
#آشنا_وب
🔻عیادت از مریض و بهترین هدیه
مرحوم قطب الدّین راوندی در کتاب خود، به نقل از حضرت جوادالائمّه علیه السلام حکایت کند:
یکی از اصحاب امام رضا علیه السلام مریض شده و در بستر بیماری افتاده بود، روزی حضرت از او عیادت نمود و ضمن دیدار، به او فرمود: در چه حالتی هستی ؟
ادامه در لینک زیر 👇
http://www.shamiim.ir/a/25432🆔:@zeinabyavaran313
#حکایت
#آشنا_وب
🔻مثل سراب
بیابان شوره زار در یک ظهر گرم و سوزان با تمام فریاد میکند که دریاست، دریای آب، آن هم آب مواج، در حالی که از تنها چیزی که خبری نیست آب است، حتی دریغ از قطرهای.
ادامه در لینک زیر 👇
http://www.shamiim.ir/a/25429
#حکایت
#آشنا_وب
🆔:@zeinabyavaran313
🔻داستان جالب نقاشی واقعی
خانم معلم رو به شاگردهای کلاس اول گفت: بچهها، حالا هر کس باید آخرین صحنهای رو که ...
ادامه در لینک زیر 👇
http://www.shamiim.ir/a/24971
#حكايت
#آشنا_وب
🆔:@zeinabyavaran313
🔻یکی از شیوه های امر به معروف
نزدیکیهای نماز مغرب بود. سوار اتوبوس شده بودیم. هنوز چنددقیقهای از حرکت نگذشته بود که راننده، سیستم صوتی خودرو را روشن کرد. خوانندههای آنطرف آبی شروع به خواندن کرده بودند که ...
ادامه در لینک زیر 👇
http://www.shamiim.ir/a/24228
#حكايت
#آشنا_وب
🆔:@zeinabyavaran313
🔻 پدرم مسئله را حل کرد!
پدرم مرحوم حاج ناصر فخار از کاسبان مردمدار و از متدینین بازار بودند که به رعایت حقالناس بسیار توجه داشتند. قبل از مرگشان به فرزندانشان گفتندکه من..
ادامه در لینک زیر 👇
http://www.shamiim.ir/a/21486
#حکایت
#آشنا_وب
🆔:@zeinabyavaran313
🔻 یککاسه کتاب!
روز قدس بود. راهپیمایی تمام شده بود و مردم راهی خانههایشان میشدند که «او» گوشه خیابان توجهشان را جلب میکرد، مردی ..
ادامه در لینک زیر 👇
http://shamiim.ir/a/21532
#حکایت
#آشنا_وب
🆔:@zeinabyavaran313