حاج قاسم محبوب است اگر تلویزیون بگذارد!
سرداران شهیدی که جوانان ما آنها را با بزرگراه های تهران می شناسند، دقیقاً مثل همین شهید قاسم سلیمانی بودند.جوانان ما می توانند در آینه حاج قاسم، خوی و خصلت آن شهیدان را نیز به درستی بشناسند.شمار زیادی از رزمندگان جنگ هشت ساله نیز مثل قاسم سلیمانی بودند مخلص و پاکباز، که جز وظیفه اصلی خود، هیچ نمی شناختند.دقیقا مثل حاج قاسم، پاکنفس و پاک دامن و پاک دست بودند. نه دنبال قدرت و منافع شخصی بودند ونه در دعواهای جناحی گلو پاره می کردند.اصلاً معلوم نمی شد به چه کسی رای می دهند. هم اینک نیز رزمندگان فراوانی را می شناسم که همچون او سر به فرمان حق نهاده بی اواز و بی آوازه جانفشانی می کنند.تنی سربه زیر دارند و دلی سربلند، درچارچوب دوربین ها نمی گنجند و در قاب تلویزیون جا نمی شوند.
ولی افسوس که همین تلویزیون در این چند روز کسانی را به حاج قاسم الصاق می کند که هیچ مناسبتی با او ندارند!
شما را به خون همین شهدا قسممی دهم بگذارید یک چهره محبوب همچنان در دل ملت محبوب بماند. با او مثل دیگر شهیدان رفتار نکنید.تصویر او را به هر کاندید مجلس و ریاست جمهوری نچسبانید در مراسم او تسویه حساب های جناحی را کنار بگذارید. چند روزی دندان روی جگر بگذارید و از همین شهید سرافراز بیاموزید و چند صباحی صدا و سیمای همه ملت باشید. همان طور که مواضع افراد بد حجاب و بازیگران هالیوود را در باره سردار سلیمانی پخش می کنید، صدای همه چهره های داخلی را نیز در سوگ این سردار دل ها منعکس کنید.
۹۸/۱۰/۱۵
سید زین العابدین صفوی
@zeinoddin43
کم خونی جامعه!
ملت ایران، پیکر سردار حاج قاسم را همچوننگین سلیمانی در بر گرفتند.آفرین به این حضوری که هرگز نمی توان آن راِ فرمایشی دانست و هزار آفرین به روح این سردار مخلص که چنین شکوهی را رقم زد. این حضور فراگیر را هرگز نمی توان به حساب این و آن گذاشت. زیرا هیچ عنصری، گرامی تر از خون شهید نیست.شهیدی که زندگی اش مال "همه" بود و از این رو توانست"همه" را به صحنه بیاورد.
استاد مطهری تعبیر جالبی دارد. می گوید شهید به اجتماعی که دچار کم خونی است، خون جدید تزریق می کند.بر این اساس جامعه ای که مدام به این تزریق ها نیاز داشته باشد،قطعاً دچار کم خونیِ دائمی است و جامعه سالم محتاج تزریق دائمی نیست.جامعه کم خون، با تزریق ادامه زندگی می دهد. مردمش تنها با "غم" تسکین می یابند و فقط در پای تابوتِ سرداران به وحدت می رسند!
به امید روزی که هیچ سرباز و سرداری به خاک وخون نیفتد.۹۸/۱۰/۱۷
سید زین العابدین صفوی
@zeinoddin43
...چه غمبار است
خودی ها را با دشمن اشتباه می گیریم و آنها را چه دقیق می زنیم!
۹۸/۱۰/۲۱
@zeinoddin43
چوپان راستگو
کتمان حقیقت و یا دروغگویی های سیاسی جای نگرانی ندارند..اگر ملتی شخصیت مسئولانش را صادق بداند،بر پنهانکاری ها و حتی بر دروغگویی های انان رنگ دلسوزی می پاشد.ولی اگر آنها را صادق نداند بر راستگویی هایشان نیز اَنگ نیرنگ می زند. زیرا ما انسان ها همواره با دو نوع دروغ سر و کار واریم :
۱-دروغِ "خبری" که در آن، شخصیتِ گزارشگر را صادق می دانیم ولی خبری را که به او داده اند دروغ می دانیم. در اینجا صداقت شخص هیچگاه زیر سوال نمی رود.
۲ دروغ "مخبری" که در آن، شخصیتِ گزارشگر دروغگو است! حتی اگر خبر درستی نیز بگوید صادق شناخته نمی شود. قرآن منافقان را اینگونه وصف می کند. آنها وقتی سخن درستی در زبان داشتند و بهپیامبر (ص) می گفتند"تو فرستاده خدایی" در همان حال قرآن آنها را دروغگو می خواند.
این دروغ هیچ ربطی به خبر و سخن ندارد بلکه وصفی برای اشخاص است. از چنین اشخاصی هیچ سخن راستی نیز پذیرفته نمی شود چونخودشان دروغند نه سخنشان! فراموش نکنیم که آن چوپان نگون بخت در حالی که راست می گفت زیان کرد.
۹۸/۱۰/۲۳
سید زین العابدین صفوی
@Zeinoddin43
مسئولان اگر...
مسئولان اگر تنها خوبی ها را به حساب خود بگذارند مردم نیز فقط بدی ها را به حساب آنان خواهند گذاشت.اگر "حضور"عموم را به حساب خصوصی ها بگذارند، عموم مردم "غایب" می شوند. اگر در انتخابات "بی طرف" باشند مردم "طرفدار" آنان خواهند بود و گرنه بی تفاوت خواهند شد.اگر سازمان بسیج در انتخابات بی طرف باشد می تواند همه مردم را بسیج و سازماندهی کند.اگر "سپاه" متعلق به همه مردم باشد، همه مردم "لشگر" اوخواهند بود.اگرصدا و سیما، صدای همه "ملت" را منعکس کند، انگاه رسانه "ملی"خواهدشد.اگر بخواهند مردم را به "زور" به بهشت ببرند مردم با "اشتیاق" به جهنم خواهند رفت! اگر دوست را به جای دشمن بکوبند، دوستان با دشمنان دوست خواهند شد.اگر عاقلان را از پیرامون خود فراری دهند، احمق ها جای آنان را پر خواهند کرد.اگر پیروزی ها را به حساب کسی بگذارند، مردم شکست ها را نیز به حساب همو خواهند گذاشت. اگرعذر خواهی را در وقت فضیلت انجام دهند، بدتر از گناه نخواهد بود.
۹۸/۱۰/۲۴
سید زین العابدین صفوی
@zeinoddin43
"انتخاب غلط" کدام است؟
چندی است، این شعار را در مجامع رسمی پخش می کنند که: "مشکلات محصول انتخاب است نه انقلاب." جمعه گذشته نیز از تریبون نمازجمعه تهران شعری با این شاه بیت خوانده شد که: "انقلابِ امام سالم بود/انتخاب غلط فساد آورد."این شعر و شعار، معلومنیستکدام"انتخاب" را غلط و سرچشمه فساد میداند؟ آیا همه انتخاب ها را غلط و فساد اور می نامند؟ انتخابهای ملت ایران فراوانند.از رفراندومِجمهوریاسلامی گرفته، تاخبرگان قانون اساسی و متن همان قانون و نیز نسخهبازنگری شده آن،و... همه، "انتخاب" مردم به شمار می آید. حتی خود "انقلاب امام" نیز یکی از انتخاب های همینمردم است.اما اگر منظور شان تنها دو انتخاب ریاست جمهوری و مجلس باشد،آنجا نیز تنها مردم نیستند که انتخاب میکنند.بلکه تایید صلاحیت ها نیز، نوعی انتخاب و مرحله ای از فرایند انتخابات است.آیا اینشعر ها، اعضای شورای نگهبان را نیز زیر سوال می برد؟ یا آنکه آنها را استثنا کرده و فقط مردم را به غلطکاری محکوم میکند؟
آیا این کلیگویی ها، انتخابها و نهاد های مهمی را زیر سوال نمیبرد؟ مگر ملت ایران فقط نماینده مجلس و رئیس جمهور انتخاب کرده است؟! اصلاً رئیسجمهور و نمایندگان را مگر تنها "مردم" انتخاب میکنند؟
۹۸/۱۱/۳۰
سید زینالعابدین صفوی
@zeinoddin43
بازرگان، نخست وزیرِ "دگر اندیش"
امروز "ربع قرن" از درگذشت اولین نخستوزیر انقلاب سپری شد.این فاصله زمانی، شاید بتواند نفرت ها و شیدایی ها را کنار بزند و قضاوت های ما را در باره مرحوم مهندس بازرگان واقعیتر کند.
هیچکس نمی داند اگر دولت او دوام می یافت، چهمی شد؟ آیا او در قامت یک مدعیآزادیخواه باقی میماند یا دچار مسمومیتِ نعمت، ومستیِ قدرت می شد؟
در باره او افراط و تفریط موجمی زند بعضی او را پیری ساده اندیش و گروهی دیگر او را چریک پیر ایران نامیدند ولی به نظرم او را یک دگر اندیش "روراست" شناخته ام.
من اکنونپس از چهلسال، بیش از آنکه در باره نخست وزیریاش فکر کنم،در باره کنارهگیری او میاندیشم و او را با ریاست طلبانی مقایسه می کنم که برای حفظ موقعیتِخود، با مقامات بالا دست همرنگ و همنظر می شوند! بازرگان اما همین که با امام(ره) احساس اختلاف کرد، بی آنکه نظرخود را تحمیل یا تعطیل.کند، کنار کشید. او مقام نخست وزیری را مدیون امام(ره) بود ولی تشخیص و شخصیت خود را مستقل از ایشان میدید.او نه آنقدر "ولایت پذیر" بود، نه چندان،"ریاست طلب"، که در پستنخست وزیری بماند. اختلاف او با امام خمینی(ره) سلیقه ای و مصداقی نبود.یعنی آنگونه نبود که او فقط مصداق غرب و امریکا را بهگونه ای متفاوت ببیند. بلکه او مفهوم اسلام را نیز به گونه ای متفاوت می فهمید و در این باره نیز با امام( ره) و بسیاری از روحانیان اختلاف دیدگاه داشت.او نمی خواست نوع مدیریت را از متن دین استخراج کند.از "انقلابیگری" نیز تفسیری متفاوت داشت.او در جوانی هم چریک نبود تاچه رسد به این که چریک پیر ایران لقب گیرد.اصلاً نشان داده بود به معنای آن زمان انقلابی نیست و از چریک شدن نیز خوشش نمی آید.
او اسلام را منحصر در فقه نمیدید و "اسلام شناسی" را نیز در انحصار فقها و روحانیت نمیدانست.خودش قرآن را تفسیر میکرد و به نظراتش اهمیت میداد.
من در دهه شصت که در مشهد تحصیل می کردم او را از نزدیک در ایام تشییع و ترحیم مرحوم استاد محمد تقی شریعتی دیدم و از آن روزهاخاطراتی عجیب و ناگفتنی دارم که بماند...
هشدار های او را در باره جنگ فراموش نمی کنم.هشدارهایی که در قالب بیانیه منتشر می شد و ما رزمندگان را آشفته حال میکرد و ما آن سخنان را تضعیف کننده جنگ تلقی میکردیم. البته او هرگز مانند شیخ علی تهرانی نبود که سربازان را به فرار از جنگ تشویق کند.بلکه از امام (ره) میخواست جنگ را تمام کند و می گفت که شعار جنگ جنگ تا پیروزی، عملاً به جنگ جنگ تا نابودی خواهد انجامید.او میگفت ایران باید دست از ابر قدرت شدن بردارد وگرنه همین قدرت را نیز از دست خواهد داد و حرث و نسل را نابودخواهد کرد. آری او در بسیاریاز زمینه ها به گونه ای دیگر میاندیشید.
۹۸/۱۱/۱
سید زینالعابدین صفوی
@zeinoddin43
✍خانهمعلم
آنها که معلمی کردهاند بهتر میدانند که یک آموزگار با همهشاگردانِگوناگونش رفتاری پدرانه دارد وخانه و سینه اش به روی تکتک آنان گشوده و فراخ است.
بنده به درازاِیِسالهای درازی که با دانشجویان زیسته ام، به تعداد شاگردانی که داشته ام جهانی رنگارنگ دارم. در حوزه سیاست نیز شیوهآموزگاریام چنین ایجاب کرده که به هرکس هرمیزان که تمایل داشته باشد مشاوره دهم و از اندک تجربیاتیکه دارم و سر سوزن دانشی اگر داشته باشم در اختیار آنان قرار دهم.حتی اگر آنها رقیب انتخاباتی یکدیگر باشند! به همهآنها گفته ام که معلم بال و پری فراتر از دایره تنگ جناح اصولگرا یا اصلاحطلب می گشاید. گاهیبه شوخی میگویم که "اجتماعنقیضین" در خانه معلم "محال" نیست! بیشک این شیوهآموزگاری با مذاق سیاستبازان و قدرتطلبان سازگار نیست و در منظر آنان حملبر بیاصلی در امر سیاسیواجتماعی میشود.اما برداشت من ایناستکه معلم حتماً باید فراجناحی باشد.اگر قرار باشد در اینکشور راهی برای امیدگشوده شود با این شیوهها میسر است.
۹۸/۱۱/۳
سید زینالعابدین صفوی
@zeinoddin43
#کتاب_سوزی_و_دستگاه_حوزه
من در این ۲۵ سالیکه در دانشگاههایعلوم پزشکی، با تدریسمعارفاسلامی، درجهت وفاق علم و دین گام بر میدارم، تاکنون با چنین رویدادی، روبرو نشده بودم. و گماننمیکردم کتاب مرجع پزشکی به دست فردی با لباس روحانیت به آتش کشیده شود.
پرسش دانشگاهیان اکنون در باره مباشران این عمل زشت و زننده نیست.آنهآ آشنایی چندانی با درجه بندیهای حوزه و القابحوزوی ندارند ونمیدانند آن شخص ملقب بهآیتالله،چهجایگاهیدرحوزه دارد. یک پزشک و هرکسیکه از بیرون بهحوزه ها مینگرد، "تبریزیان"، مطهری و جوادی آملی را در یک یونیفورم و با لقب آیتالله میشناسد و به روشنی میبیند که یک "معمم" با اعلام قبلی و با اعتماد به نفس بالا و با ادعای دینی و پشتوانه تحصیلات و منابع حوزوی، یک کتاب مرجع پزشکی را میسوزاند و با سلام و صلوات، این رفتار غیر فرهنگی را به اسلام و متوندینی و حوزه ای ربط میدهد.
از نگاه بیرون، رفتار و ادعاهای تبریزیان یک"گفتمان" برخاسته از بستر حوزه تلقی میشود که در دامان حوزه نیز رشد وگسترشمییابد.این تلقی، وظیفه دستگاه علمی روحانیت را دوچندانمیکند. دستگاه رسمیحوزه هرگز نباید وجود چنیناشخاص و تفکراتی را درحوزه انکار کند، بلکه سزاوار است موضع خود را به طور شفاف در باره این گفتمان و وقایعی مانند سوزاندن کتاب هاریسون" اعلان کند.
اشتباه نشود کتاب هاریسون فصل الخطاب مقدس نیست، آن کتاب در دانش پزشکی، تاحدودی شبیه "عروهالوثقی" در دانش فقه است و هرسال با آخرین یافته های جهانی در پزشکی منطبق، و نسخههای پیشین منسوخ میشود این کتابِ"نوشونده" مرجع دانشجویان و اساتید رَشته پزشکی( بویژه در تخصص داخلی) است.
درست است که در کشور ما وزارت بهداشت مسئول رسمیِ دانش پزشکی است، ولی با نظر به اینکه، چنین واقعهای، اکنون با نام و لباس روحانیت رخ میدهد، تکلیف روشنگری را بر دوش سخنگویان رسمیِحوزه میافکند. بیشک، آتش زدن این کتاب به عنوان مرجع و نماد پزشکیجدید در تاریخِعلم ثبت خواهد شد و در مباحث مربوط به "علم و دین"، بهجای مثالهای قرون وسطایی خواهد نشست و افسانه های کتابسوزی ایران و مصر را در صحنه واقعیت نمایانخواهدکرد.واکنش مقامات"رسمی"حوزه نیز در تاریخ ثبت میشود و انصافعلمیِحوزه های علمیه را به آزمون میگذارد.
۹۸/۱۱/۵
سید زین العابدین صفوی
@zeinoddin43
#درد_پزشکی
#کتاب_سوزی_و_دستگاه_حوزه
#روز_پزشک_شب_بیمار
نگرانی از "آینده"
️سیدابوالحسن نواب رئیس دانشگاه ادیان قم گفته است:"نگرانی ما برای ۵۰۰ سال آینده است و به ضرس قاطع میگویم که تا پانصد سال آینده شخصی همچون آیتالله خامنهای نخواهیم داشت کما اینکه در هزار سال گذشته هم آیتالله خامنهای نداشتهایم"(namehayehawzav)
ممکن است گوینده، این سخن را به زبان مّجاز و از باب تاکید و و به قصد اجلال شخصیت مقام معظم رهبری به زبان آورده و منظورش از هزار یا پانصد سال، اشاره به "کثرت" باشد. در ادبیات بشری،اینگونهمجاز های مُجاز. فراوانند.
اما قرائن صارفه، از جمله اصطلاح "ضِرس قاطع" هیچ جایی برای "حمل بر مَجاز" باقی نمی گذارد. او اگر در باره هزارسال گذشته سخن بگوید،حَرَجی بر او نیست و شاید در این باره تحقیق کرده باشد.اما همینکه در باره آینده اینچنین دقیق و با ذکر عدد و رقم" سخن بگوید جای بسی نگرانی است. نگرانی در باره همین واژه "آینده" است.
تاکنون در باره "انسداد باب علم و علمی" سخن شنیده بودیم ولی ادعای "انسداد باب عالِم" آن هم با قاطعیت و با زبان حقیقت و و باضرس قاطع نظریه ای جدید است! و حدیث و قاعده "رب حامل فقه الی من هو افقه منه" را نیز نقض می کند.
۹۸/۱۱/۱۷
سید زین العابدین صفوی
@zeinoddin43
امید۵۷
در سال ۵۷ مردم ایران اگرچه از بیعدالتی پهلوی به تنگ آمده بودند ولی "امید" به جامعه آینده، نقش مهمیدر همگانی شدن قیام و پیروزی انقلاب داشت.بهترین شاهداین ادعا، اولینسرودهای انقلاب و نظام است:
فردا که بهار آید آزاد و رها هستیم
نه ظلم و نه زنجیری در اوج خدا هستیم
...
پرستو به بازگشت زد نغمه امید
بهار خجسته باز خرامان رسد ز راه
...
بگذرد این روزگار تلخ تر از زهر
بار دگر روزگار چون شکر آید
...
شُد جمهوری اسلامی به پا
که هم دین دهد هم دنیا به ما
تصویر آینده ی ما،
نقش مراد ماست
سود سلحشوری ما
آزادی و رفاه ماست
شام سیاه سختی گذشت
خورشید بخت ما تابنده گشت...(از اولین سرود ملی)
...
شدم من گر به خون غلطان
مخور غم مادر نالان
گلستان میشود ایران
ازاین گلها که شد پرپر...
۹۸/۱۱/۲۰
سید زینالعابدین صفوی
@zeinoddin43
بیماریِ انحصارگری
بیماریها معمولاً ًدر هنگام ضعف، شدیدتر میشوند. اما بیماری انحصارگری اینگونه نیست. بلکه برعکس،در هنگام قدرت، قوی تر میشود.انحصارطلب، هنگام ضعف، دم از ائتلاف و وحدت میزند، ولی بهمجرد احساس قدرت، که درمیدان بیحریف، پیروزی را حتمی میانگارد، روبه انحصار یا انشعاب میگذارد.نمونه اش را در لیستهای متعدد انتخاباتی اصولگرایان تهران میتوان دید.
نمونه دیگر از بیماریِ انحصارطلبی در دستگاه تلویزیون ما پیداست.ایندستگاه قبل از راهپیمایی ۲۲ بهمن، همهاغیار را خودی مینامد و حتی بدحجابی را مکرر نمایش میدهد و چند صباحی تنوع و تکثر را به رسمیت میشناسد.اما از فردا لهجه اش را تندتر، چشمِ دوربینها را تنگتر و خطکشی ها را تیز تر میکند وبرای"خودی بودن" صدها شرط و شروط میگذارد.
افسوس به حال ملتی که فقط در هنگام نیاز و ضعف، متحد بشود و درهنگام قدرت متفرق!
۹۸/۱۱/۲۶
سید زینالعابدینصفوی
@zeinoddin43