📚رُمّانْهایبلــندوداستانکوتا📚صلواتیوآموزنده🌷🌷🌷
📣 #رمان شماره #چهارده 🌷 #رمان_مفهومی_شهدایی ❤️ بنام #رمان_دختران_آفتاب 📝 نوش
🌺اَعُوْذ ُبِاللّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیْمِ🌺
☀️ #دختران_آفتاب ☀️
#قسمت_چهل_ودو
فاطمه-پس دنبال آيههايي نباشين كه فقط نظر شما رو تصديق كنه. 👉بهتره بعداً سر فرصت راجع بهش حرف بزنيم.
اين جواب ممكن بود سميه را قانع يا ساكت كند، اما فهيمه را نه.
فهيمه هنوز هم راضي نشده بود:
- من اين حرفها رو نمي فهمم. ميگم چرا در طول تاريخ بيشتر دانشمندها، سياستمدارها، حاكمان و كلاً مشاهير تاريخ مرد بودن، نه زن؟!🙁
فاطمه گفت: 😊
- حضرت مريم. زن بود يا مرد؟
عاطفه انگار از يك جا نشستن خسته شده بود. بنابراين مرتب نوع نشستنش را عوض ميكرد. همان طور كه دو زانو مينشست، زد روي پايش:😄
- بَه هَه! بعد از اين همه بحث تازه ميگه ليلي زن بود يا مرد؟
فهيمه بي توجه به عاطفه جواب داد:
- معلومه. حضرت مريم زن بود.
فاطمه- بسيار خُب! حالا اگه ما قبول كنيم كه زن جنس دومه، پس بايد هر مردي، از هر فرد جنس دوم؛ يعني زن ها، حتي با بالاترين درجات كمالي برتر باشه. پس بايد يه مرد معمولي از لحاظ درجات كمالي، بالاتر از حضرت مريم باشه.
👈در صورتي كه قرآن اون درجات و كمالات رو براي حضرت مريم توصيف ميكنه و ميگه « ليس الذكر كالانثي».👉
عاطفه محكم كوبيد روي پاهايش: 😅
- خدا منو مرگ بده كه هيچ وقت نمره عربيم، بيشتر از ۱۲ نشد.
فاطمه- يعني پسري كه ميخواستي در هر حال مثل اين دختر نيست. اين جمله ايه كه خدا خطاب به مادر حضرت مريم و در توصيف حضرت مريم گفته. حتي از لحاظ تاريخي كه فهيمه قبول داره، بررسي كنيم،ميبينيم كه #حضرت_زكريا كه پيامبر زمان خودش بود و در نتيجه برترين مرد دورانش، #افتخارميكنه كه به حضرت مريم خدمت كنه!
راحله دوباره وارد بحث شد:
- از اين گذشته، در طول تاريخ هم زنهاي مشهور زيادي داشتيم از «مادام كوري»، «ژاندارك» و «اوريانا فالاچي» تو غربيها گرفته تا پروين اعتصامي و...
سميه حرف راحله را قطع كرد:
- تو ديگه چي ميگي عاطفه! چرا هي دستت رو تكون ميدي؟
عاطفه با مشت كوبيد روي زمين:😂
- بابا دارم ميگم منو يادت نره. ولي اين راحله پشت تريبون كه ميره اين قدر حواسش به ميكروفنه كه ديگه ما رو تحويل نمي گيره.
راحله نفسش را پر صدا بيرون داد و رويش را به سمت ما كرد. از عصبانيت قرمز شده بود. فكر كنم اگر چيزي دم دستش بود، آن را ميكوبيد بر سر عاطفه. 😠خدا را شكر كه چيزي دمِ دست راحله نبود. به جز كتابش كه براي راحله گران قيمت تر از آن بود كه بكوبد بر سرِ عاطفه.
پس فقط چند لحظه بهت زده خيره شد به عاطفه. فهيمه به زحمت پوزخندش را پنهان كرد. عاطفه همچنان با چشمان شيطنت بارش راحله را نگاه ميكرد و لبخند ميزد.راحله خودش را كنترل كرد و دوباره برگشت به سمت فهيمه:
راحله- يه چيز ديگه! شماها كه ميگين هيچ وقت توي تاريخ نبوده كه زن و مرد مساوي باشن، چرا به تمدن اخير خوب نگاه نمي كنين؟ چرا اون رو مثال نمي زنين؟ نكنه اون جزو تاريخ نيست؟!
عاطفه به طور ناگهاني جدي شد:
- مگه تو غرب چه خبره كه ما خبر نداريم؟
راحله كمي صبر كرد. ميخواست مطمئن شود كه حرفهاي عاطفه جدي است يا شوخي ميكند. بالاخره ترجيح داد كه او را در حرف زدنش جدي حساب كند. به همين دليل هم گفت:
- ميدونين كه در تمدن امروزِ غرب، تساوي زن و مرد مسئله اي تخيلي نيست، بلكه تجربه اي چند صدساله است كه تمدن غرب اون رو پشت سر گذاشته! يعني خيلي وقته كه به چنين جايي رسيده اند.
عاطفه- مثلاً چند وقته؟
راحله- احتمالاً از رنسانس تا حالا.
فاطمه با تعجب گفت:
- از رنسانس؟!
- بله از رنسانس! ميدونين كه پايه افكار و آراي تمدن جديد روي افكار و انديشههاي انديشمندان رنسانس ساخته شده. در حقيقت، از رنسانس بود كه نحوه نگرش به بشر و طبيعت و همه چيز عوض شد. حتي بعضيها هم گفتن نهضت زنان كه در قرن نوزدهم شكل گرفت و تو فرانسه هم گسترش پيدا كرد، به نوعي اعتراض به مرد سالاري آشكار حاكم بر اعلاميه حقوق بشر فرانسه بود. بعداً هم اسمش رو گذاشتند « فمينيسم»!
راحله دوباره كمي جوش آورد:
- پس تو ميگي تساوي زن و مرد از كي تو غرب شروع شد؟
- اگه به طور رسميش رو بخوايم، تا اون جا كه من ميدونم اولين اعلاميه حقوق بشر كه در اون از تساوي زن و مرد حرفي به ميان اومد، سال ۱۹۴۸ منتشر شد. تقريباً پنجاه سال پيش. اصلاً بذار اين طوري برات بگم كه براي اولين بار در قرن بيستم، در انگلستان بود كه مسئله حقوق زن در برابر حقوق مرد مطرح شد. آمريكا هم با اين كه در قرن هجدهم، ضمن اعلام استقلال به حقوق عمومي بشر اعتراف كرده بود، در سال ۱۹۲۰ ميلادي قانون تساوي زن و مرد رو در حقوق سياسي تصويب كرد. فرانسه هم همين طور، در قرن بيستم بود كه تسليم اين مسئله شد.
عاطفه فوراً دو دستش را بالا آورد:
- صبر كنين! صبر كنين! ...✋
#ادامه_دارد
نویسندگان: امیرحسین بانکی،بهزاد دانشگر و محمدرضا رضایتمند
📚رُمّانْهایبلــندوداستانکوتا📚صلواتیوآموزنده🌷🌷🌷
📣 #رمان شماره #چهارده 🌷 #رمان_مفهومی_شهدایی ❤️ بنام #رمان_دختران_آفتاب 📝 نوش
🌺اَعُوْذ ُبِاللّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیْمِ🌺
☀️ #دختران_آفتاب ☀️
#قسمت_چهل_وسوم
عاطفه- صبر كنين! صبر كنين! ادامه بحث تا اطلاع ثانوي موقوف!
راحله زير لب غريد:😐
- خدا آخر و عاقبت ما رو از دست اين بابا به خير كنه! ديگه چي شده؟
عاطفه انگار بهش برخورد، با لحني كه نشان بدهد ناراحت شده، گفت:
- چرا ناراحت ميشي راحله جون؟! تا همين چند دقيقه پيش، پانصد سال بود كه زن و مرد مساوي بودن! توي همين چند دقيقه رسيد به پنجاه سال، من ميترسم اگه همين طوري ادامه بدين، ديگه چيزي ازش باقي نمونه كه ما بخوايم سرش دعوا كنيم.😒
راحله خودكارش را كوبيد روي زمين. خودكار مثل فنر چند بار روي زمين چرخ زد، بالاخره جلوي چشمان هاج و واج عاطفه ساكت شد. همزمان راحله هم منفجر شد.
مثل اين كه بغض فروخورده اي مدتها باشد كه گلويش را گرفته باشد و حالا بخواهد بريزدش بيرون. يا تلافي تمام ظلم هايي را كه تا به حال به او و مادرش شده بود، بخواهد سر ماها در بياورد:
راحله- عزيز من! من نمي دونم شما در مقابل كي و براي چي اين قدر مقاومت ميكنين؟! يعني شماها شك دارين كه توي تمدن جديد غرب زن و مرد با همديگر مساوي هستن؟! اين همه نهضت هايي كه در اين مدت در حمايت از حقوق زنها شكل گرفته، كتابهايي كه نوشته شده، قانونهايي كه تصويب شده، اينها اين قدر زيادن كه ديگه شكي باقي نمي مونه كه تمدن جديد غرب با هر تبعيضي مخالفه! مثلاً جديدترين قانوني كه در سطح بين المللي تصويب شد، كنواسيون رفع تبعيض از زنان بود كه تا به حال بسياري از كشورها مفاد اون رو قبول كردن و به اون پيوستن.
عاطفه همان طور كه خودكار راحله را برداشته بود و بررسي ميكرد، پرسيد:
- اون وقت اين يارو چه خاصيتي داره؟
فكر كردم دسته خودكار را ميگويد، اما احتمالاً راحله فكر كرد كنواسيون را ميگويد، كه گفت:
- كشورهايي كه به اين كنواسيون ميپيوندن بايد سياست رفع تبعيض از زنان را با جديت پيگيري كنن. قوانين مناسب وضع كنن. اون دسته از قوانيني رو كه نسبت به زنان تبعيض آميزن، فسخ كنن. حتي مقررات كيفري ملي رو كه موجب تبعيض نسبت به زنان ميشه، لغو كنن. در همه زمينهها بايد برابري مطلق حاكم باشه.
عاطفه همان طور كه خم شده بود و خودكار را به سمت راحله گرفته بود، پرسيد:
- يعني چه طوري باشه كه برابري مطلق باشه؟
راحله خودكار را گرفت. سرش را هم به عنوان تشكر تكان داد:
- يعني بايد زن و مرد از حقوق فردي گرفته تا حقوق اجتماعي، حقوق و مسئوليتهاي يكسان و يكنواخت داشته باشن؛ چه طي دوران زناشويي و چه در موقع جدايي و طلاق! زن بايد بتونه خودش نام خانوادگي و شغلش رو انتخاب كنه. زن و مرد بايد براي انتخاب شغل، فرصتهاي يكساني در اختيار داشته باشن. يعني مرد و زن به يه ميزان بتونن از مزاياي ارتقاي شغلي استفاده كنن. هر دو بتونن از امكانات آموزشي يكسان استفاده كنن. هر دو حق مشاركت سياسي- اجتماعي داشته باشن. بتونن انتخاب كنن و انتخاب بشن. زنها بايد به طور يكسان با مردها حق شركت در فعاليتهاي تفريحي، ورزشي و كليه زمينههاي فرهنگي رو داشته باشن. خلاصه اين كه در برابر قانون يكسان باشن.
- فقط همين؟😟
راحله اين قدر احساساتي شده بود كه متوجه لحن طعنه آميز عاطفه نشد:
- نخير! من وقتي ميگم اين ضعيف بودن زنها بر اساس تلقين و آموزشهاي غلطه، دليل دارم. يكي ديگه از بندهاي همين كنواسيون به دولتها هشدار داده كه براي رفع تبعيض از زن ها، بايد حتي آموزشهايي كه نقشهاي يكساني رو به دخترها و پسرها القا ميكنه از سيستم آموزشي كشورها حذف بشن! چون اين آموزشها به دخترها ميگه كه « دخترها اين طوري هستن و اين صفات دخترانه است. » و به پسرها ميگه كه «پسرها اين گونه اند و اين صفات پسرانه است.»!
سمیه- خب كه چي؟🙁
اين دفعه سميه بود كه سوال كرد. راحله با تعجب گفت:
- چرا متوجه نيستين؟ آخه اين آموزشها نقشهايي كليشه اي رو بر اساس جنسيت القا ميكنن. هيچ كدومشون هم واقعي، طبيعي يا فطري نيستن؛ پس دولتها بايد جلوي اين آموزشها را بگيرن.
نفسي تازه كرد و
#ادامه_دارد
نویسندگان: امیرحسین بانکی،بهزاد دانشگر و محمدرضا رضایتمند
🌀لطفا دوستانتون رو دعوت ڪنید🌀
¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸
♥️اللهم_عجل_الولیک_الفرج♥️
¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸
@zekrabab125 داستان و رمان )صلواتی )
@charkhfalak500 قرانومفاتیح )صلواتی )
@charkhfalak110 مطالب پُرمغز )صلواتی )
@zekrabab نهجالبلاغه برادرقران )صلواتی )
🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴
🌞 مطالب صلواتی 🌞 کپی با صلوات 🌞
✍برای دیدن گلچینی از تمام موضوعات وارد کانال شوید
❣ با مدیریت #ذکراباد
📚رُمّانْهایبلــندوداستانکوتا📚صلواتیوآموزنده🌷🌷🌷
📣 #رمان شماره #چهارده 🌷 #رمان_مفهومی_شهدایی ❤️ بنام #رمان_دختران_آفتاب 📝 نوش
🌺اَعُوْذ ُبِاللّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ ا
☀️ #دختران_آفتاب ☀️
#قسمت_چهل_وچهارم
راحله- خلاصه اين كه اين #خدا نيست كه ما رو #ضعيف_تر از مردها خلق كرده، اين #مَردهان كه ما رو #ضعيف_تر_ازخودشون_خواستن. تمام تلاششون رو هم در طول تاريخ كردن كه اين ضعف به قوت و قدرت بدل نشه. تنها راهش اينه كه ما هم مثل زنهاي غرب به خودمون بياييم و براي به دست آوردن حقوقمون قيام كنيم.
فاطمه نگاهش را به راحله دوخت؛ پُر سوال و مشكوك:
- تو مطمئني كه فقط اين خود زنها بودن كه براي به دست آوردن اين حقوق قيام كردن؟
راحله- متوجه نمي شم؟!
فاطمه- آخه به نظر ميآد كه مسائل اقتصادي و خواست مردها هم در دادن اين حقوق به زن ها، بي تاثير نبوده؟
عاطفه ابروهايش را بالا كشيد، با بهت به بچه ها، نگاههاي بريده اي كرد و گفت:
- من كه گفتم تا خود مردها نخوان، هيچ اتفاقي توي اين دنيا نمي افته؛ حتي وقتي كه زنها بخوان!
فاطمه لبخند كوتاهي زد:
- « ويل دورانت» در كتاب تاريخ تمدّنش گفته، اصل قضيه اينه كه حدود صد سال پيش كه كارخانههاي مختلف در انگلستان به وجود اومدن، انگلستان با كمبود كارگر مواجه شد. زنها هم به خاطر ساده بودن، كم توقّعي و دور بودن ازاخلاقهاي خشونت آميز، مورد توجه كارخانه دارها و سرمايه دارها قرار گرفتن. اما به زنها اجازه نمي دادن پولي رو كه به دست ميآوردن، براي خودشون نگهداري يا خرج كنن.
سميه فقط يك جمله گفت:
- همون غربي كه از رنسانس ديدگاهش تغيير كرده بود، تا صد سال پيش حق مالكيت رو براي زن به رسميت نمي شناخت؟!😏
لحنش گزنده و طعنه آميز بود. راحله چيزي نگفت. احتمالاً حواسش بيشتر به ادامه حرفهاي فاطمه بود:
- به هر جهت به خاطر همين قانون، زنها هم نمي رفتن توي كارخانهها كار كنن تا جيب مردها پرتر بشه. از طرف ديگه، سرمايه دارها كه به كارگرهاي ساده و قانعي مثل زنها نياز داشتن، اين قانون رو به ضرر خودشون ديدن، به همين دليل قانوني رو در انگلستان تصويب كردن كه زن مالك پول خودش باشه. از همين جا بود كه پاي زنها به كارخانهها و اجتماع بيرون از خانه باز شد و از همون موقع، بقيه سرمايه دارهاي اروپايي هم يكي بعد از ديگري، فرياد آزادي و تساوي حقوق زن و مرد رو سر دادن.
فهيمه با حالتي از تاسف گفت:
- پس اون چيزي كه به زنها داده شد، يه امتياز بود، نه حقي كه جزو حقوق اوليه اونها بوده و از اون دريغ شده باشه.
عاطفه ناگهان آخرين كشفش را اعلام كرد؛ آن هم با جوش و خروش عجيبي!
- بچه ها! اين ميون يه چيز ديگه هم هست كه من بهش مشكوكم!
كسي توجهي به عاطفه نكرد، ولي عاطفه ادامه داد:
- معمولاً وقتي كه دو نفر رقيب همديگه ان، اگر امتيازي به يكي از اون دو تا داده بشه، طرف ديگه ناراحت ميشه. مثل خواهر و برادري كه با هم رقيبن. اگه به خواهر امتيازي يا چيزي داده بشه اون برادر حسود فريادش بالا ميره. ولي براي امتياز دادن به زن ها، اين قدر كه مردها دم از دادن آزادي به زن ها ميزنن و شلوغ ميكنن خود زنها چيزي نمي گن؛ يعني اين ميون اين قدر كه گير مردها ميآد، كمتر گيرِ خودِ زنها ميآد!
راحله از كنار چشم نگاهي به عاطفه كرد، ولي چيزي نگفت. هيچ كس حرفي نزد تا وقتي كه فاطمه گفت:
- استادم يه موقع حرف جالبي ميزدن. ميگفتن كه اگر چه از سال ۱۹۲۰ به بعد حركت احقاق حقوق زنان در دنيا اوج گرفت و كارهاي زيادي هم انجام شد؛ از راهيابي زنها به مقامهاي بالاي جامعه تا ورود آزادانه زن به كليه زواياي اجتماعي يا بروز شخصيتهاي برجسته از زنان در عرصههاي مختلف علمي، سياسي، اجتماعي. به طوري كه اين فكر به وجود اومد كه مسئله زن و مشكل زن در جهان حل شده و زن هم دوشادوش مرد از كليه حقوق اجتماعي و نعمات زندگي برخورداره. ولي، اگه ما به عمق جوامع بشري، از جمله جوامع متمدن نگاه كنيم. ميبينيم واقعيت اينه كه زن امروز هم زير بار ستم تحميلي تاريخ قرار داره. حتي زنِ جامعه متمدن!
راحله اعتراض كرد، با تعجب و حيرت:
- اين ديگه چه حرفيه! ما اگه از ستم قديمي به زن حرف ميزديم، به خاطر اين بود كه اون رو از انسان نمي دونستن. از بسياري حقوقها محروم بود. گفتم كه حتي حق حياتش به دست مرد بود. ولي امروز چي؟ امروز زن هم مثل مرد آزاده! پس چطور ميگي كه زير بار ستمه؟!
فاطمه با آرامش خاصي گفت:
- به خاطر اين كه فقط شكلش عوض شده!😊
من كه سر در نمي يارم
#ادامه_دارد
نویسندگان: امیرحسین بانکی،بهزاد دانشگر و محمدرضا رضایتمند
🌀لطفا دوستانتون رو دعوت ڪنید🌀
¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸
♥️اللهم_عجل_الولیک_الفرج♥️
¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸
@zekrabab125 داستان و رمان )صلواتی )
@charkhfalak500 قرانومفاتیح )صلواتی )
@charkhfalak110 مطالب پُرمغز )صلواتی )
@zekrabab نهجالبلاغه برادرقران )صلواتی )
🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴
🌞 مطالب صلواتی 🌞 کپی با صلوات 🌞
📚رُمّانْهایبلــندوداستانکوتا📚صلواتیوآموزنده🌷🌷🌷
📣 #رمان شماره #چهارده 🌷 #رمان_مفهومی_شهدایی ❤️ بنام #رمان_دختران_آفتاب 📝 نوش
🌺اَعُوْذ ُبِاللّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیْمِ🌺
☀️ #دختران_آفتاب ☀️
🔸 #فصل_چهار
#قسمت_چهل_وپنجم
- يعني اين كه امروزه هم اون طور كه بايد و شايد به جنبههاي انساني زن توجه نمي كنن. مثلاً رسانههاي غرب، مگر نه اين كه از جنبههاي جسماني زن براي گرم كردن بازار مصرفشون استفاده ميكنن و ارزش رو فقط در زيبايي جسماني زن ميدونن. 👈اين يعني حذف كردن جنبههاي روحي و معنوي زن.👉
انگار راحله مستاصل شده بود:
- من نمي دونم چرا ماها فقط به جنبههاي منفي غرب نگاه ميكنيم. مگه در غرب اين همه زنِ متخصص، دانشمند و سياستمدار نيست؟ اونها هم ابزار سوء استفاده مردهان؟!😟
فاطمه گفت:
- به قول استادمون، ممكنه اون جا زنها تو ميدون علم و سياست جلو هم برن، ولي به چه قيمتي؟👉🙁👈 به قيمت بدبخت شدن خيلي از زنهاي ديگه! به قيمت از هم پاشيده شدن نظام اجتماعي و خانواده ها، به قيمت رشد فساد، به قيمت تباه شده خانواده ها!👉
💭« به چه قيمتي؟، به چه قيمتي؟ »
اين جمله مرتب در ذهنم زنگ ميزد:
مثل يك آونگ جلوي چشم هايم تكان ميخورد.
- « به چه قيمتي؟ » ...
- به چه قيمتي؟ آخه به چه قيمتي ميخواي پيشرفت كني زن؟
پدر هنوزعصباني بود و سرش را توي دستهايش گرفت وساكت شد. چشمهايش را بسته بود. مادر هم در اتاق بود شام به دهن همه مان زهر شد. گذاشتم پدر كمي آرام شود، پرسيدم:
- چرا نميذارين بره؟
چيزي نگفت. دوباره پرسيدم. باز هم جواب نداد. انگار اصلا نشنيده بود. آرام بازوهايش را گرفتم. يكهو انگار از خواب بلند شده باشد، از جايش پريد اولش انگار گيچ و سرگردان بود. ولي من را كه ديد كمي آرامتر شد:
- چيزي ميخواستي؟
- گفتم چرا نميذارين بره؟
گيچ خيره شد به من! اشك توي چشمهايش جمع شده بود.
- كي؟
- مامان رو ميگم.
انگار كه تازه فهميده بود منظور من چيه؟ با تاسف سرش را تكان داد:
- تو ديگه چرا؟ توديگه چرا مريم؟
باحيرت وكمي احساس خجالت پرسيدم:
- منظورتون چيه؟
- چرا نبايد بزنم؟
- چون من براي تو دارم با اون درمي افتم.
- به خاطر من؟! باورم نمي شود آنها به من هم فكر كنند.😒 تا آنجا كه يادم بود آنها به همه چيز فكرمي كردند الا به من!
بابا شروع كرد به جمع كردن ظرفهاي روي ميز. انگار نمي خواهد به من نگاه كند.
- آره! به خاطر تو!
- ولي من به اون احتياجي ندارم. من كه كارهايم را خودم انجام ميدم. پس بود و نبودش براي من فرقي نداره!
- اشتباه ميكني! هيچ بچه اي نيست كه به مادر احتياج نداشته باشد، حتي وقتي كه خودش پدر و مادر ميشه. اين رو بعد از مُردن خانم جانت فهميدم.
راست ميگفت. خيلي وقتها بودنش به من دلگرمي ميداد.
- با اين حال اگر به خاطر منه، من راضيم! بذارين بره.
#ادامه_دارد...
نویسندگان: امیرحسین بانکی،بهزاد دانشگر و محمدرضا رضایتمند
🌀لطفا دوستانتون رو دعوت ڪنید🌀
¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸
♥️اللهم_عجل_الولیک_الفرج♥️
¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸
@zekrabab125 داستان و رمان )صلواتی )
@charkhfalak500 قرانومفاتیح )صلواتی )
@charkhfalak110 مطالب پُرمغز )صلواتی )
@zekrabab نهجالبلاغه برادرقران )صلواتی )
🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴
🌞 مطالب صلواتی 🌞 کپی با صلوات 🌞
✍برای دیدن گلچینی از تمام موضوعات وارد کانال شوید
❣ با مدیریت #ذکراباد
گمشده انکی ک.pdf
2.43M
📕 the lost book of enki
#زکریا_سیتچین
.•°°•.💞.•°°•.
💛 💚
`•.¸ ༄༅ #اللهم_عجل_الولیک_الفرج
🔰 #کاملترین_دعا 🔰
📚 کپی مطالب باذکر صلوات 📚
@zekrabab نهجالبلاغه برادرقران
@zekrabab125 داستان و رمان
@charkhfalak500 قرانومفاتیح
@charkhfalak110 مطالب صلواتی
💟🔵💟🔵💟🔵💟🔵💟🔵
سفر_در_اتاق_تحریر_پل_استر_مهسا_.pdf
2.01M
📕 #سفر_در_اتاق_تحریر
پل استر
.•°°•.💞.•°°•.
💛 💚
`•.¸ ༄༅ #اللهم_عجل_الولیک_الفرج
🔰 #کاملترین_دعا 🔰
📚 کپی مطالب باذکر صلوات 📚
@zekrabab نهجالبلاغه برادرقران
@zekrabab125 داستان و رمان
@charkhfalak500 قرانومفاتیح
@charkhfalak110 مطالب صلواتی
💟🔵💟🔵💟🔵💟🔵💟🔵
مناجات_نامه_خواجه_عبدالله_انصاری.pdf
753.3K
📕 مناجات نامه
✍️ #خواجه_عبدالله_انصاری
.•°°•.💞.•°°•.
💛 💚
`•.¸ ༄༅ #اللهم_عجل_الولیک_الفرج
🔰 #کاملترین_دعا 🔰
📚 کپی مطالب باذکر صلوات 📚
@zekrabab نهجالبلاغه برادرقران
@zekrabab125 داستان و رمان
@charkhfalak500 قرانومفاتیح
@charkhfalak110 مطالب صلواتی
💟🔵💟🔵💟🔵💟🔵💟🔵
نیروی قصد .وین دایر.pdf
1.38M
نگرش خود را نسبت به اوضاع تغییر دهید, اوضاعی که به آن مینگرید تغییر خواهد کرد! کتابی که اکنون در دست شماست و تمامی اطلاعاتی که در آن است، روزی ایده بی شکلی از قلمرو نادیدنی قصد بوده است.
📕کتاب : نیروی قصد
✍اثر: #وین_دایر
.•°°•.💞.•°°•.
💛 💚
`•.¸ ༄༅ #اللهم_عجل_الولیک_الفرج
🔰 #کاملترین_دعا 🔰
📚 کپی مطالب باذکر صلوات 📚
@zekrabab نهجالبلاغه برادرقران
@zekrabab125 داستان و رمان
@charkhfalak500 قرانومفاتیح
@charkhfalak110 مطالب صلواتی
💟🔵💟🔵💟🔵💟🔵💟🔵
📚رُمّانْهایبلــندوداستانکوتا📚صلواتیوآموزنده🌷🌷🌷
بیایید بعضی وقتها کتاب نذر کنید دست به دست همدگر این فرهنگ رو راهاندازی کنید
10.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#میگ_میگ
بفرست برا دوستات😍
¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸
♥️اللهم_عجل_الولیک_الفرج♥️
¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸
🐬🐠 @charkhfalak500
🐭🐹🐰 @charkhfalak110
🐞🐌🐛🕷🐝 @zekrabab125
🐔🐣🐜🐽🐸🐞🐍 @zekrabab
🐓🐧🐤🐔🐣🐥🐉🐕🐩🐈🐇🐿