animation.gif
499.9K
#گیف👆
نام خدا را
نجواڪنیم
و آرام بگیریم
💞الهی باز هم بانام و ياد تو💞
🌸 بسم الله الرحمن الرحیم🌸
🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺🍃
🌸امروز روز مهربانى خداست
💕پنجره را بگشا بشنو
🌸خدا صدایت میزند
💕بخند و لبخندت را به
🌸دیگران هدیه کن که
💕خدا مهربانی را دوست دارد
🌸امیدوارم
💕در روز مهربانی خدا
🌸شبنم زیبای صبح
💕همراه با نگاه پر از مهر خدا
🌸سرازیر دل مهربان
💕تمام هموطنانم بشه
🌸اول هفتهتون شـاد
💞🌺💞🌺💞🌺💞🌺💞🌺💞🌺💞
آغاز هفتهای پربرکت باعطر خوش صلوات
❤️اللّهُمَّ
✨💙صَلِّ
✨✨💛عَلَی
✨✨✨💚مُحَمَّد
✨✨✨✨💗وَ آلِ
✨✨✨✨✨💜مُحَمَّد
✨✨✨✨💗وَ عَجّلْ
✨✨✨💚فَرجَهُمْ
✨✨💛وَ اَهْلِکْ
✨💙اَعْدَائَهُمْ
❤️اجمعین
.•°°•.💞.•°°•.
💛 💚
`•.¸ ༄༅ #اللهم_عجل_الولیک_الفرج 💖
🔰 #کاملترین_دعا 🔰 °•.¸¸.•🌺
📚 کپی مطالب باذکر صلوات 📚
@zekrabab125 داستان و رمان،آموزنده
@charkhfalak500 آرشیوقرانومفاتیح
@charkhfalak110 مطالب صلواتی
😀😬😁😂😃😄😅😆😇😉😊🙂🙃😡😎😋🤓😡😝😜😚 #داستانــهای_کوتاه_آموزنده 😙😍😗🤗 😏😶😐😇😑😒🙄🤔😳😣☹️🙁😕😨😡😠😘
#داستان 211
💠 یک حکایت از زندگانی مولا علی(ع)
♻️امیر المؤمنین (ع) در مورد مشاهدات قلبی خود در آغاز بعثت پیامبر (ص) می فرمایند:
♻️ در آن هنگام نور وحی و رسالت را می دیدم و بوی نبوت را [از رسول خدا (ص)] استشمام می کردم.
💠 هنگامی که وحی بر پیامبر خدا (ص) نازل شد صدای ناله ی شیطان را شنیدم.
💠پس از شنیدن صدای این ناله با گوش جان، از رسول خدا (ص) پرسیدم که یا رسول الله این ناله چیست؟
✅فرمود:
این ناله، ناله شیطان است که از پرستش خود نومید شده است.
💠در اینجا پیامبر خدا(ص) خطاب به امیرالمومنین(ع) فرمود:
💠تو می شنوی آنچه را من می شنوم،
و می بینی آنچه را که من می بینم،
👈 تنها تفاوت من با تو این است که تو پیامبر نیستی ولی وزیر من هستی.
📚 منبع: نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲
🌷 شادی قلب امیرالمؤمنین(ع) صلوات بفرستید.
🌺
﷽🌺﷽
🌺﷽🌺﷽🌺﷽
﷽🌺﷽🌺﷽🌺﷽🌺﷽
🌺﷽🌺﷽🌺﷽🌺﷽🌺﷽🌺﷽
📚 این کانال به دنبال طلایی کردن زندگی شما براساس قرآن و عترت، می باشد
✍داستان و رمان مذهبی ،آموزنده👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/3917348874Ce0b1d80042
✍آرشیوقرانومفاتیحالجنان👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2579628042C1d6e2ab9ee
✍ مــطــالب صــلواتی👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/365035524Cae91b421db
🔴کپی با ذکر صلوات🔴
😀😬😁😂😃😄😅😆😇😉😊🙂🙃😡😎😋🤓😡😝😜😚 #داستانــهای_کوتاه_آموزنده 😙😍😗🤗 😏😶😐😇😑😒🙄🤔😳😣☹️🙁😕😨😡😠😘
داستان 212
«شایعه»
✍زنی در مورد همسایه اش شایعات زیادی ساخت و شروع به پراکندن آن کرد. بعد از مدت کمی همه اطرافیان آن همسایه از آن شایعات باخبر شدند. شخصی که برایش شایعه ساخته بود به شدت از این کار صدمه دید و دچار مشکلات زیادی شد. بعدها وقتی که آن زن متوجه شد که آن شایعاتی که ساخته همه دروغ بوده و وضعیت همسایه اش را دید از کار خود پشیمان شد و سراغ مرد حکیمی رفت تا از او کمک بگیرد تا شاید بتواند این کار خود را جبران کند.
✨حکیم به او گفت: «به بازار برو و یک مرغ بخر آن را بکش و پرهایش را در مسیر جاده ای نزدیک محل زندگی خود دانه به دانه پخش کن.» آن زن از این راه حل متعجب شد ولی این کار را کرد.
✨فردای آن روز حکیم به او گفت حالا برو و آن پرها را برای من بیاور آن زن رفت ولی چهار تا پر بیشتر پیدا نکرد. مرد حکیم در جواب تعجب زن گفت انداختن آن پرها ساده بود ولی جمع کردن آنها به همین سادگی نیست همانند آن شایعه هایی که ساختی که به سادگی انجام شد ولی جبران کامل آن غیر ممکن است.
مواظب باشیم آبی که ریختیم دیگر جمع نمی شود
🔸پيامبر اکرم صلّي الله عليه و آله فرمودند:
✨در شب معراج، مردمى را دیدم که چهره هاى خود را با ناخنهایشان مى خراشند. پرسیدم: اى جبرئیل، اینها کیستند؟
گفت: اینها کسانى هستند که از مردم غیبت مىکنند و آبرویشان را مىبرند.
📚«تنبيه الخواطر: ۱ ، ۱۱۵»
🌺
﷽🌺﷽
🌺﷽🌺﷽🌺﷽
﷽🌺﷽🌺﷽🌺﷽🌺﷽
🌺﷽🌺﷽🌺﷽🌺﷽🌺﷽🌺﷽
📚 این کانال به دنبال طلایی کردن زندگی شما براساس قرآن و عترت، می باشد
✍داستان و رمان مذهبی ،آموزنده👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/3917348874Ce0b1d80042
✍آرشیوقرانومفاتیحالجنان👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2579628042C1d6e2ab9ee
✍ مــطــالب صــلواتی👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/365035524Cae91b421db
🔴کپی با ذکر صلوات🔴
😀😬😁😂😃😄😅😆😇😉😊🙂🙃😡😎😋🤓😡😝😜😚 #داستانــهای_کوتاه_آموزنده 😙😍😗🤗 😏😶😐😇😑😒🙄🤔😳😣☹️🙁😕😨😡😠😘
داستان 213
سه برادر مردی را نزد حضرت علی علیه السلام آوردند و گفتند اين مرد پدرمان را کشته است.😵
👤امام علی (علیه السلام) به آن مرد فرمودند: چرا او را کشتی؟
آن مرد عرض کرد: من چوپان شتر و بز و ... هستم. يکی از شترهايم شروع به خوردن درختی از باغ پدر اينها کرد پدرشان شتر را با سنگ زد و شتر مرد، و من هم همان سنگ را برداشتم و با آن به پدرشان زدم و او مرد.🐫🐪🐫
✨امام علی (علیه السلام)فرمودند: حد را بر تو اجرا مي کنم. آن مرد گفت: سه روز به من مهلت بدهيد.
پدرم مرده و برای من و برادر کوچکم گنجی به جا گذاشته پس اگر مرا بکشيد آن گنج تباه مي شود، و برادرم هم بعد از من تباه مي شود.🚶🏻🏃🏻🚶🏻
📝 اميرالمومنین (علیه السلام) فرمودند: چه کسی ضمانت تو را مي کند؟
آن مرد به مردم نگاه کرد و گفت اين مرد.
اميرالمومنين (علیه السلام) فرمودند: ای ابوذر آيا ضمانت اين مرد را مي کنی؟
ابوذر عرض کرد: بله اميرالمومنين
فرمود: تو او را نمي شناسی و اگر فرار کند حد را بر تو اجرا مي کنم!
ابوذر عرض کرد: من ضمانتش مي کنم يا اميرالمومنين.
💭آن مرد رفت . و روز اول و دوم و سوم سپری شد...و همه مردم نگران ابوذر بودند که بر او حد اجرا نشود...سرانجام آن مرد اندکی قبل از اذان مغرب آمد و در حاليکه خيلی خسته بود، به نزد اميرالمومنين (علیه السلام) آمد وعرض کرد: گنج را به برادرم دادم و اکنون تسلیم فرمان شما هستم تا بر من حد را جاری کنی.
❓❔ امام علی (علیه السلام) فرمودند: چه چيزی باعث شد تا برگردی درحاليکه مي توانستی فرار کنی؟
✨✨ آن مرد گفت: ترسيدم که "وفای به عهد" از بين مردم برود.
❓اميرالمومنين(علیه السلام) از ابوذر سوال کرد: چرا او را ضمانت کردی؟
✨✨ ابوذر گفت: ترسيدم که "خیر رسانی و خوبی" از بین مردم برود.
پسران مقتول متأثر شدند و گفتند: ما از قصاص او گذشتيم... اميرالمومنين (علیه السلام) فرمود: چرا؟
✨✨ گفتند: مي ترسيم که "بخشش و گذشت" از بين مردم برود.
💧و اما من
اين پيام را برای شما فرستادم تا "دعوت به خير" از ميان مردم نرود.
👈🏻 حالا نوبت شماست که بعد از خواندن این داستان آن را برای دیگران نقل کنید و در صورت امکان برای دوستانتان ارسال کنید تا "نشر و پخش فضایل مولای مان" از میان ما نرود.
🌺
﷽🌺﷽
🌺﷽🌺﷽🌺﷽
﷽🌺﷽🌺﷽🌺﷽🌺﷽
🌺﷽🌺﷽🌺﷽🌺﷽🌺﷽🌺﷽
📚 این کانال به دنبال طلایی کردن زندگی شما براساس قرآن و عترت، می باشد
✍داستان و رمان مذهبی ،آموزنده👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/3917348874Ce0b1d80042
✍آرشیوقرانومفاتیحالجنان👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2579628042C1d6e2ab9ee
✍ مــطــالب صــلواتی👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/365035524Cae91b421db
🔴کپی با ذکر صلوات🔴
😀😬😁😂😃😄😅😆😇😉😊🙂🙃😡😎😋🤓😡😝😜😚 #داستانــهای_کوتاه_آموزنده 😙😍😗🤗 😏😶😐😇😑😒🙄🤔😳😣☹️🙁😕😨😡😠😘
داستان 214
نه شير شتر نه ديدار عرب
عربی بیابانگرد به همراه زن و فرزندانش در صحرايی به چراندن گله شتران خود مشغول بودند و روزگار میگذرانید. شبی زنش کاسه ای شیر شتر در زير حصير گذاشت.
از قضا ماری كه همان نزديكی ها بود گذرش به زير حصير افتاد و شير درون كاسه را خورد و يك سکه اشرفی از گنجی که سراغ داشت آورد و به جای آن گذاشت.
فردا ايلياتیها اشرفی را در كاسه شير ديدند خوشحال شدند و شب باز در كاسه، شير شتر ریختند و زیر حصیر گذاشند. باز هم مار آمد و شير را خورد و اشرفی به جای آن گذاشت و رفت.
این کار چند شب تکرار شد تا اينكه مرد عرب گفت:
من كمين میكنم و كسی كه اشرفی ها را می آورد گرفته و تمام آن گنج را مالک میشوم.
شب هنگام عرب كمين كرد. نيمه شب مار را دید که آمد و شیر را خورد و در کاسه اشرفی انداخت. عرب تبری که در دست داشت انداخت و تبر به جای اينكه به سر مار بخورد دم مار را قطع كرد و مار فرار كرد.
مرد عرب به چادرش برگشت و خوابید و بعد از ساعتی مار برگشت و پسر او را نيش زد. عرب صبح كه بيدار شد پسر جوانش را مرده یافت و او را به خاك سپرد و از آن صحرا كوچ كرد.
بعد از مدتی قحطسالی شد. بيشتر شتران مرد عرب مردند. با زنش مشورت كرد و عزم كرد كه برگردد به همان صحرايی كه مار برايشان اشرفی می آورد، به اين اميد كه شايد باز هم از همان اشرفی ها برايشان بياورد.
القصه به همان صحرا برگشتند و مثل گذشته شير شتر را در كاسه ريختند و در انتظار نشستند. تا اينكه همان مار آمد ولی شير نخورد و گفت: نه شير شتر نه ديدار عرب.
تا مرا دُم، تو را پسر یاد است
دوستی من و تو بر باد است
🌺
﷽🌺﷽
🌺﷽🌺﷽🌺﷽
﷽🌺﷽🌺﷽🌺﷽🌺﷽
🌺﷽🌺﷽🌺﷽🌺﷽🌺﷽🌺﷽
📚 این کانال به دنبال طلایی کردن زندگی شما براساس قرآن و عترت، می باشد
✍داستان و رمان مذهبی ،آموزنده👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/3917348874Ce0b1d80042
✍آرشیوقرانومفاتیحالجنان👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2579628042C1d6e2ab9ee
✍ مــطــالب صــلواتی👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/365035524Cae91b421db
🔴کپی با ذکر صلوات🔴