امام صادق علیه السلام:
چهل نفر مومن در جائی جمع نشوند و خدای عزوجل را با نام الله نخوانند جز آنکه هر دعائی کنند به اجابت رسد و اگر چهل تن نباشند چهار مومن خدا را به نام (الله) ده بار صدا کنند خدا دعایشان را اجابت کند و اگر چهار تن فراهم نشد یک مومن اگر خدا را چهل بار با نام (الله) صدا کند خدای عزیز و جبار دعایش را به اجابت رساند.
اصول کافی جلد 4 صفحه 257
🆔 @zekrroozane
هدایت شده از ذکر روزانه
🇮🇷✌️
✍رهبرمعظم انقلاب:
ملتی که درمشروطه تماشاچی اعدام شیخفضلالله بودند ۵۰سال بعدچوبش را خوردند و رضاشاه سرشان آمد! ۸۴/۸/۸
علت مشکلات بعداز رحلت پیامبر این است که حکومت بدست امثال معاویه افتاد البته امثال رضاخان هم هرکدام یک معاویهاند! ۷۵/۹/۱۵
اصلاحاتی که بامعیارآمریکایی باشد افسادات است،شعار رضاشاه هم اصلاحات بود وآن همه فجایع رابنام اصلاحات انجام داد! ۸۵/۳/۲۹
🆔 @zekrroozane
#روایت_عجیب_گفتگو_با_مردگان
#مرحوم_علامه_طهرانی
👈مرحوم علامه طهرانی از زبان خود مرحوم سید نقل کردند که آقا سید جمال می فرمود: یک روز هوا گرم بود، رفتم به وادی السلام نجف اشرف برای فاتحه اهل قبور و #ارواح_مومنین.چون هوا بسیار گرم بود رفتم در زیر طاقی که بر سر دیوار روی قبری زده بودند نشستم،
🍃عمامه را برداشته و عبا را کنار زدم که قدری استراحت نموده و بر گردم در این حال دیدم جماعتی از #مردگان با لباسهای پاره و مندرس و وضعی بسیار کثیف به سوی من آمدند و از من طلب شفاعت می کردند، که وضع ما بد است، تو از خدا بخواه ما را عفو کند.
🍃من به ایشان _پرخاش کردم و گفتم: هر چه در دنیا به شما گفتند، گوش نکردید و حالا که کار از کار گذشته طلب عفو می کنید بروید ای مستکبران!ایشان می فرمودند:
🍃این #مردگان_شیوخی بودند از عرب که در دنیا مستکبرانه زندگی می نمودند و قبورشان در اطراف همان #قبری بود که من بر بروی آن نشسته بودم.این داستانها نشانگر عظمت روح و بلندای مقام مرحوم آیت الله العظمی سید جمال الدین گلپایگانی است
🆔 @zekrroozane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آرام_باشید....
✅سخنان آرامش بخش❤️ مقام معظم رهبری درباره ی این روزهای کشور...
👌اگر دل نگرانید این کلیپ رو ببینید آروم میشید...
🆔 @zekrroozane
🔻امام علے(؏):
《بدان خدایےکہ گنجینه های آسمان ها و زمین به دست اوست به تو اجازه ی دعا داده واجابت آن را برعهده گرفتہ و تو را فرمان داده که از او بخواهےتا به تو ببخشد.》
📚نهج البلاغه
@zekrroozane
❣﷽❣
🌴* هفت_شهر_عشق* 🌴
🏴همراه با کاروان ازمدینه تاشام 🏴
#قسمت 3⃣
پاسى از شب گذشته است. نامه رسانى وارد مدينه مى شود و بدون درنگ به سوى قصر حكومتى مى رود تا با امير مدينه (وليد بن عُتبه) ديدار كند.
نامه رسان به نگهبانان قصر مى گويد:
ــ من همين الآن، بايد امير مدينه را ببينم.
ــ امير مدينه استراحت مى كند، بايد تا صبح صبر كنى.
ــ من دستور دارم اين نامه را هر چه سريع تر به او برسانم. به او خبر دهيد پيكى از شام آمده است و كار مهمّى دارد.10
اميرِ مدينه با خبر مى شود، نامه را مى گيرد و آن را مى خواند. او مى فهمد كه معاويه از دنيا رفته و يزيد روى كار آمده است.
امير مدينه گريه مى كند، امّا آيا او براى مرگ معاويه گريه مى كند؟
امير مدينه به خوبى مى داند كه امام حسين(ع) با يزيد بيعت نمى كند. گريه او براى انجام كارِ دشوارى است كه يزيد از او خواسته است. آيا او اين مأموريّت را خواهد پذيرفت؟
امير مدينه خود را ملامت مى كند و با خود مى گويد: "ببين كه رياست دنيا با من چه مى كند. آخر مرا با كشتن حسين چه كار".11
او سخت مضطرب و نگران است و مى داند كه نامه رسان منتظر است تا نتيجه كار را براى يزيد ببرد. اگر از دستور يزيد سرپيچى كند، بايد منتظر روزهاى سختى باشد.
"خدايا، چه كنم؟ كاش هرگز به فكر حكومت كردن نمى افتادم! آيا اين رياست ارزش آن را دارد كه من مأمور قتل حسين شوم. هنوز مردم مدينه فراموش نكرده اند كه پيامبر چقدر به حسين علاقه داشت. آنها به ياد دارند كه پيامبر، حسينش را غرق بوسه مى كرد و مى فرمود: "هر كس كه حسينِ مرا دوست داشته باشد خدا نيز، او را دوست مى دارد". هر كس امام حسين(ع) را مى بيند به ياد مى آورد كه پيامبر او را گلِ زندگى خود مى دانست. چرا يزيد مى خواهد گل پيامبر را پر پر كند؟12
* * *
اميرِ مدينه هر چه فكر مى كند به نتيجه اى نمى رسد. سر انجام تصميم مى گيرد كه با مَروان مشورت كند.
مروان كسى است كه از زمان حكومت عثمان، خليفه سوم، در دستگاه حكومتى حضور داشت و عثمان او را به عنوان مشاور مخصوص خود، انتخاب كرده بود.13
مروان در خانه خود نشسته است كه سربازان حكومتى به او خبر مى دهند كه بايد هر چه سريع تر به قصر برود. مروان حركت مى كند و خود را به امير مدينه مى رساند.
امير مدينه مى گويد: "اى مروان! اين نامه از شام براى من فرستاده شده است، آن را بخوان".
مروان نامه را مى گيرد و با دقّت آن را مى خواند و مى گويد:
ــ خدا معاويه را رحمت كند، او بهترين خليفه براى اين مردم بود.
ــ من تو را به اين جا نياورده ام كه براى معاويه فاتحه بخوانى، بگو بدانم اكنون بايد چه كنم؟ من بايد چه خاكى بر سرم بريزم؟!
ــ اى امير! خبر مرگ معاويه را مخفى كن و همين حالا دستور بده تا حسين را به اين جا بياورند تا از او، براى يزيد بيعت بگيرى و اگر او از بيعت خوددارى كرد، سر او را از بدن جدا كن. تو بايد همين امشب اين كار را انجام بدهى، چون اگر خبر مرگ معاويه در شهر پخش شود، مردم دور حسين جمع خواهند شد و دست تو ديگر به او نخواهد رسيد.14
سخن مروان تمام مى شود و امير مدينه سر خود را پايين مى اندازد و به فكر فرو مى رود كه چه كند؟ او به اين مى انديشد كه آيا مى توان حسين(ع) را براى بيعت با يزيد راضى كرد يا نه؟
مروان به او مى گويد: "حسين، بيعت با يزيد را قبول نمى كند. به خدا قسم، اگر من جاى تو بودم هر چه زودتر او را مى كشتم".15
مروان زود مى فهمد كه امير مدينه، مرد اين ميدان نيست، به همين دليل به او مى گويد: "از سخن من ناراحت نشو. مگر بنى هاشم، عثمان ( خليفه سوم ) را مظلومانه نكشتند، حالا ما مى خواهيم با كشتن حسين، انتقامِ خون عثمان را بگيريم".16
حتماً با شنيدن اين حرف، خيلى تعجّب مى كنى! آخر مگر حضرت على(ع)، فرزندش امام حسين(ع) و ديگر جوانان بنى هاشم را براى دفاع از جان عثمان به خانه او نفرستاد! اين اطرافيان عثمان بودند كه زمينه كشتن او را فراهم كردند. اكنون چگونه است كه مروان، گناه قتل عثمان را به گردن امام حسين(ع) مى اندازد؟17
اميدوارم كه امير مدينه، زيرك تر از آن باشد كه تحت تأثير اين تبليغات دروغين قرار گيرد. او مى داند كه دست امام حسين(ع) به خون هيچ كس آلوده نشده است.
مروان به خاطر كينه اى كه نسبت به اهل بيت(عليهم السلام) دارد، سعى مى كند براى تحريك امير مدينه، از راه ديگرى وارد شود. به همين دليل رو به او مى كند و مى گويد: "اى امير، اگر در اجراى دستور يزيد تأخير كنى، يزيد تو را از حكومت مدينه بركنار خواهد كرد".
ادامه_دارد...
✨🌺الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ
الْفَـــرَج🌺✨
🍃✿🍃❀🌴❤️🌴❀🍃✿🍃
🆔 @zekrroozane