✨﷽✨
✨ #پندانـــــــهـــ
#کارامروز_را_به_فردامسپار❗️
✅حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
خوب است انسان کار امروز را به فردا، بلکه کار هیچساعتی را به ساعت دیگر احاله نکند،
مگر از روی عذر، وگرنه نمیداند که بعد از این ساعت چطور میشود.
📚 در محضر بهجت، ج۱، ص ۳۳۵
✨﷽✨
#پندانه
✅ بهدوش گرفتن بار سنگین نیازمندان، دلت را سبک میکند
✍در یک شب سرد زمستانی، تاجر ثروتمندی به زیارت امام رضا (علیهالسلام) مشرف شد. هر روز به حرم میآمد اما دریغ از یک قطره اشک. دل سنگین بود و هیچ حالی نداشت. با خودش فکر کرد که دیگر فایدهای ندارد. به همین خاطر، برای برگشت بلیط هواپیما گرفت. هنوز تا پرواز، چند ساعتی وقت داشت. در کوچهای راه میرفت که دید پیرمردی بار سنگینی روی چرخدستیاش گذاشته و آن را به سختی میبرد.
تاجر کمکش کرد و همزمان به او گفت: مگر مجبوری این بار سنگین را حرکت بدهی؟ پیرمرد گفت:ای آقا! دست روی دلم نگذار، دختر دمبختی دارم که برای جهیزیهاش ماندهام. همسرم گفته تا پول جهیزیه را تهیه نکردهام به خانه برنگردم. من مجبورم بارهای سنگین را جابهجا کنم تا پول بیشتری در بیاورم.
تاجر ثروتمند، همراه پیرمرد رفت و بارش را در مقصد خالی کرد و بعد هم به خانه او رفت. وقتی به خانه پیرمرد رسید، فهمید که زندگی سختی دارند. یک چک به اندازه تمام پول جهیزیه و مقداری هم برای سرمایه به پیرمرد داد. وقتی از آن خانه بیرون میآمد، خانواده پیرمرد با گریه او را بدرقه میکردند.
پیرمرد گفت: من چیزی ندارم که برای تشکر به شما بدهم. فقط دعا میکنم که عاقبتبهخیر شوید و از امام رضا (علیهالسلام) هدیهای دریافت کنید. تاجر برای زیارت وداع به حرم مطهر برگشت تا بعد از آخرین سلام، به فرودگاه برود. وقتی وارد حرم شد، چشمهایش مثل چشمه جوشید و طعم زیارت با حال خوش و با معرفت را چشید.
#پندانـــــــهـــ
با ملايمت : سخن بگوئيد،
عــمــيـــق : نفس بکشيد،
شــــــيــک : لباس بپوشيد،
صـبـورانه :کار کنيد.
نـجـيـبـانه : رفتار کنيد،
هــمـــواره : پس انداز کنيد،
عــاقــلانـه: بخوريد،
کــــافـــى: بخوابيد،
بى باکانه :عمل کنيد،
خـلاقـانـه: بينديشيد،
صـادقانه :کسب کنيد،
هوشمندانه :خرج کنيد،
✅خوشبختي يک سفر است نه يک مقصد.
هيچ زماني بهتر از همين لحظه براي شادبودن وجودندارد. زندگي کنيد و ازحال لذت ببريد...
✨﷽✨
#پندانه
🌼نذار لکههای روی دلت چرکمرده بشن
✍ﯾﮏ ﺷﻠﻮﺍﺭ ﺳﻔﯿﺪ ﺩﻭﺳﺖﺩﺍﺷﺘﻨﯽ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﮐﻪ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺍﺑﺮﯼ ﭘﻮﺷﯿﺪﻣﺶ. ﻣﻮﻗﻊ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ، ﺑﺎﺭﺍﻥ ﮔﺮﻓﺖ و ﮔِﻠﯽ ﺷﺪ.
ﻣﻦِ ﺑﯽﺧﯿﺎﻝ پیگیرش نشدم، ﺑﻪ ﻫﻮﺍﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺑﺸﻮﯾﻢ، ﭘﺎﮎ ﻣﯽﺷﻮﺩ.ﻭﻟﯽ ﺑﻌﺪﻫﺎ ﻫﺮﭼﻪ ﺷﺴﺘﻤﺶ، ﭘﺎﮎ ﻧﺸﺪ. ﺣﺘﯽ ﯾﮑﺒﺎﺭ ﺑﻪ ﺧﺸﮑﺸﻮﯾﯽ ﺩﺍﺩﻡ ﮐﻪ ﺑﺸﻮﯾﻨﺪ ﻭﻟﯽ ﻓﺎﯾﺪﻩ ﻧﺪﺍﺷﺖ.
ﺁﻗﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺗﻮﯼ ﺧﺸﮑﺸﻮﯾﯽ ﮐﺎﺭ میکرد، ﮔﻔﺖ:
ﺍﯾﻦ ﻟﺒﺎﺱ ﭼِﺮﮎﻣﺮﺩﻩ ﺷﺪﻩ. ﺑﻌﻀﯽ ﻟﮑﻪﻫﺎ ﺩﯾﺮ ﮐﻪ ﺷﻮﺩ، ﻣﯽﻣﯿﺮﻧﺪ. ﺑﺎﯾﺪ ﺗﺎ ﺯﻧﺪﻩﺍﻧﺪ ﭘﺎﮎ ﺷﻮﻧﺪ. شلوار ﭼﺮﮎﻣُﺮﺩﻩ ﺷﺪ و ﺣﺴﺮﺕ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﭘﻮﺷﯿﺪﻧﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻟﻢ ﮔﺬﺍﺷﺖ.
ﺑﻌﯿﺪ ﻧﯿﺴﺖ ﺍﮔﺮ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﺩﻝ ﺁﺩﻡ ﻫﻢ ﮐﻢ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﺍﺯ ﻟﺒﺎﺱ ﺳﻔﯿﺪ. ﺣﻮﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻧﺒﺎﺷﺪ، ﻟﮑﻪ ﻣﯽﺷﻮﺩ. ﻭﻗﺘﯽ ﻟﮑﻪ ﺷﺪ ﺍﮔﺮ ﭘﯽﺍﺵ ﺭﺍ ﻧﮕﯿﺮﯼ، ﻣﯽﺷﻮﺩ ﭼﺮﮎ. ﺑﻪ ﻗﻮﻝ ﺻﺎﺣﺐ ﺧﺸﮑﺸﻮﯾﯽ، ﻟﮑﻪ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺗﺎﺯﻩ ﺍﺳﺖ و ﺯﻧﺪﻩ، ﺑﺎﯾﺪ ﺷﺴﺖ ﻭ ﭘﺎﮎ ﮐﺮﺩ.
✨﷽✨
#پندانه
🔴 هرچه به خدا نزدیکتر میشوی، مجازات خطایت هم سنگینتر میشود
✍عارفی در نیشابور بود که هرکس او را کوچکترین آزاری میداد، به بلایی گرفتار میشد. پس مردم شهر همه از او میترسیدند.
روزی جوانی او را دید و گفت:
خوشا به حالت، من هم دوست داشتم مانند تو عارف شوم تا دیگران از من بترسند و در پی آزار من نباشند.
عارف تبسمی کرد و گفت:
مَثَل عارف، مانند کسی است که شیری سوار شده. درست است همه از او میترسند ولی خود او بیشتر از همه میترسد. چون کوچکترین خطای او باعث دریده شدنش به دست شیری خواهد بود که بر پشتش نشسته است.
هر چقدر به خدا نزدیکتر میشوی، مردم از تو میترسند و تو از خودت! چون کوچکترین معصیت و خطای تو خدا را بسیار سنگین میآید و سخت مجازاتت میکند.
✨﷽✨
#پندانه
✅با تلاش در راه خدا، عمرت را زیاد کن
✍شیخ شهریار کازرونی، 120 سال به سلامت عمر کرد و در تمام طول عمر خود مریض نشد. روزی بر بسترِ بیماری برای دعا حاضر شد که بیمار، پسر دوست او بود.
مریض گفت: ای شیخ! این انصاف است که تو 4٠ سال از من بزرگتری ولی من از تو پیرتر و در شرف مرگم؟ عدالت خدا کجاست؟ شیخ گفت: عدالت خدا را زیر سؤال بردی و مرا خشمگین کردی. باید پاسخ تو را بدهم تا از دوست خود دفاع کرده باشم.
120 سالی که خداوند به من عمر عنایت کرده، بیش از 90 سالش را در راه او و عبادت و یادگیری علم و تربیت مردان دین و کمک به نیازمندان صرف کردهام، ولی تو در این 60 سال، فقط برای خودت خوردی و خوابیدی و مال جمع کردی و لذت دنیا بردی.
خدا ایام عمری را که در طاعت او برای او تلاش کنی بر عمر تو میافزاید. تو برای خود زندگی کردی ولی من برای او. میخواهی بین من و تو فرقی نباشد که بگویی آنگاه خدا عادل است؟
✨﷽✨
✨ #پندانـــــــهـــ
✅چهارنصیحت لقمان به فرزندش:
درحال نماز
مراقب دلت باش
سرسفره
مراقب شکمت باش
در خانه ی مردم
مراقب چشمت باش
درميان مردم
مراقب زبانت باش
✨﷽✨
#پندانه
🔴بهترین سوغات مکه، خواندن چند رکعت نماز کنار کعبه است
✍کاروانی از حجاج در بازار مکه مشغول انتخاب کفن برای تبرک بودند.
پیرمردی در بازار دنبال کفنی خاص میگشت. از صبح دنبال کفن بود و هر کفنی را نمیپسندید چون از جهالت و حماقت فکر میکرد اگر روی کفنش دعا یا ذکر خاصی نوشته شده باشد، بهشتی میشود، و باید کفن نیک با خود سوغات از مکه ببرد.
نزدیک اذان ظهر در مغازهای مشغول خرید کفن بود، چون اذان ظهر شد، صاحب مغازه دست حاجی را از روی کفنها برداشت و گفت:
حَیِّ عَلی خَیرِ العَمل وَ لَا حَیِّ عَلی خَیرِ الكَفَن.
یعنی ای حاجی! مکه آمدهای و میبینی منادی ندا میدهد بشتاب به سوی انجام بهترین عمل، ولی تو (از بس احمقی در این سن پیری) برای انجام خرید بهترین کفن شتافتهای و وقت عبادت خود را هدر میدهی که هیچ سودی برای تو ندارد.
بهترین سوغات مکه خواندن چند رکعت نماز در کنار کعبه است نه پیداکردن چند متر پارچه برای کفن که همه جای دنیا پیدا میشود.
✨﷽✨
✨ #پندانـــــــهـــ
🍀اگـر امـروز
مواظب لقمه غذایت نباشی
🍀فردا مجبوری مواظب
🍀 حجاب دخترت
🍀غیرت پسرت
🍀حیای همسرت باشی
🍀زیرا: لُـقـمـه حـرام
🍀شروع کننده همه مصیبت هاست
✨﷽✨
✨ #پندانـــــــهـــ
هیچ وقت به خودت مغرور نشو
برگها همیشه وقتی میریزند،
که فکر میکنند طلا شده اند...🍂
🔆 #پندانه
✍ اصل تو از دریای وحدانیت است نه این جهان خاکی
🔹مرغی خانگی بر تخمهای خویش خفته بود و با گرمای تن و مهر غریزی آنان را برای جوجهشدن آماده میساخت.
🔸تا اینکه زمان خفتن پایان یافت. جوجهها با کمک مادر از تخم بیرون آمدند.
🔹جوجهای با شکلی نامتناسب با دیگر جوجهها در بین آنان نمودار شد. مادر و جوجهها او را از خود نمیدانستند.
🔸به هر حال مرغ، جوجهها را با خود به گردش میبرد و دانهچینی و حفظ جان میآموخت. آنها را آب میرساند که اگر در آب روند غرق میشوند.
🔹اما یک روز مرغ و جوجهها دیدند آن جوجه دیگر به آب رفته و شناکنان در جستوجوی طعمه برآمد.
🔸تازه فهمیدند که او از تخم مرغابی بوده و برای مرغابی، آب چون خشکی است و میل دریا غریزی و ذاتی مرغابی است.
🔹آدمی چون آن مرغابی است. اصلش از دریای وحدانیت است که مادر زمین او را پرورش جسمانی داده.
🔸او در این جهان خاکی مهمان است. مهمانی که به جانشینی، زمین و زمینیان را اداره کند. اصل او زمینی نیست و امیال زمینی فرعند نه اصل.
✨﷽✨
#پندانه
✅بذر اعتقادات دینی را از خردسالی در ذهن کودکت بکار
✍پدری به پسر خردسالش یک بطری کوچک داد که داخل آن یک عدد پرتقال بزرگ بود. کودک با تعجب درون بطری را نگاه میکرد و با خود میگفت: پرتقال به این بزرگی چطوری داخل این بطری کوچک رفته؟ کودک خیلی تلاش کرد تا پرتقال را از بطری خارج کند اما بیفایده بود. از پدرش پرسید:
چهجوری این پرتقال بزرگ داخل بطری رفته؟ آخه دهنه این بطری خیلی کوچیکه!
پدر، پسر را به باغ برد و یک بطری خالی کوچک را به یکی از شاخههای درخت پرتقال بست. سپس یکی از شکوفههای کوچک پرتقال را درون بطری گذاشت. روزها سپری شد و شکوفه، تبدیل به یک پرتقال بزرگ شد تا جایی که خروج آن از بطری غیرممکن شده بود. بعد از مشاهده این موضوع، کودک راز پرتقال را فهمید و جایی برای تعجب نمانده بود.
پدر رو به پسر کرد و گفت: چیزی که امروز مشاهده کردی همان دین است. اگر از خردسالی بذر اعتقادات دینی را درون ذهن کودک بکاریم، هنگام بزرگی خارجکردنش خیلی سخت میشود. دقیقا مثل این پرتقال که خارجکردنش محال است. مگر اینکه شیشه را بشکنیم و از بین ببریم.