eitaa logo
💕زندگی مهدوی💕
176 دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
3.4هزار ویدیو
68 فایل
سربازان مهدی به پاخیزید.دوره دوره ی آخرالزمان است. و سربازی برای او حکم جهاد در راه خدا رادارد. سربازی فقط به نام نیست بلکه به اراده ی شما باز میگردد.به پا خیزید وحماسه ای بیافرینید که در تاریخ بی نظیر باشد. 🚩شروع‌کانال⇜ 1399/4/31 🚩پایان‌کانال⇜ظهورمهدی
مشاهده در ایتا
دانلود
🌟🌟🌟 📕 💠قسمت صد و شصت💠 🌷🌷🌷🌷 برنامه شروع شد ... افراد، یکی یکی، میکروفون های مقابل شون رو روشن می کردن ... و بعد از معرفی خودشون ... شروع به رزومه دادن می کردن ... و من، مات و مبهوت بهشون نگاه می کردم ... هر چی توی ذهنم می گشتم که من تا حالا چه کار کردم ... انگار مغزم خواب رفته بود ... نوبت به من نزدیک تر می شد ... و لیست کارها و رزومه هر کدوم ... بزرگ تر و وسیع تر از نفر قبل ... نوبت من رسید ... قلبم، وسط دهنم می زد ... چی برای گفتن داشتم؟ ... هیچی ... نگاه مسئول جلسه روی من خشک شد ... چشم که چرخوندم همه به من نگاه می کردن ... با شرمندگی خودم رو جلو کشیدم ... و میکروفون مقابلم رو روشن کردم ... - مهران فضلی هستم ... از مشهد ... و متاسفانه برخلاف دوستان، تا حالا هیچ کار ارزشمندی برای خدا نکردم ... میکروفون رو خاموش کردم و به پشتی صندلی تکیه دادم ... حس عجیب و شرم بزرگی تمام وجودم رو پر کرده بود ... - این همه سال از خدا عمر گرفتی ... تا حالا واسه خدا چی کار کردی؟ ... هیچی ... حالم به حدی خراب بود که اصلا واسم مهم نبود ... این فشار و سنگینی ای که حس می کنم ... از نگاه بقیه است یا فقط روحمه که داره از بی لیاقتیم زجر می کشه ... سالن بعد از سکوت چند لحظه ای به حرکت در اومد ... نوبت نفرات بعدی بود اما انگار فشاری رو که من درونم حس می کردم ... روی اونها هم سایه انداخته بود ... یا کوله بار اونها هم مثل من خالی بود ... برنامه اصلی شروع شد ... صحبت ها، حرف ها، نقدها و بیان مشکلاتی که گروه هایی مختلف باهاش مواجه بودن ... و من سعی می کردم تند تند ... تجربیات و نکات مثبت کلام اونها رو بنویسم ... هر کدوم رو که می نوشتم ... مغزم ناخودآگاه دنبال یه راه حل می گشت ... این خصلت رو از بچگی داشتم ... مومن، ناله نمی کنه ... این حدیث رو که دیدم، ناله نکردن شد سرلوحه زندگیم ... و شروع کردم به گشتن ... هر مشکلی، راه حلی داشت ... فقط باید پیداش می کردیم ... محو صحبت ها و وسط افکار خودم بودم ... که یهو آقای مرتضوی، مسئول جلسه ... حرف ها رو برید و من رو خطاب قرار داد ... - شما چیزی برای گفتن ندارید؟ ... چهره تون حرف های زیادی برای گفتن داره ... شخصی که حرف می زد ساکت شد ... و نگاه کل جمع، چرخید سمت من ... 🌷🌷🌷🌷 🌟🌟🌟🌟
5.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تقویت امید و اعتماد به آینده در دلها 🔺گزیده بیانات رهبر انقلاب در دیدار تصویری با مردم قم ۱۴۰۰/۱۰/۱۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💥 یک پیشنهاد فوق العاده! ❇️ بزرگوارانی که شهرشون در مسیر مرزهای کشور هست به تنهایی با با همکاری سازمانها و مساجد و مدارس و هیات و .... موکب های بین راهی ترتیب بدن و از زائرینی که به سمت مرز میرن پذیرایی کنند. 🔶 خدا رو شکر تعدادی هست ولی باید چند برابر بشه. هم از زائرینی که میخوان برن و هم از زائرینی که برگشتن پذیرایی بشه. ⭕️ ببینید اصلا اینطور نیست که خدا بگه هر کسی بعد از مرز موکب زد من بهش ثواب میدم! برای خدا که مرز ها معنایی نداره. این ما آدمای بیچاره هستیم که خودمون رو اسیر مرزها کردیم. اسلام که مرز نداره. ✅ شما هر جایی به زائر امام حسین علیه السلام خدمت کردی خیلی زود پاداش خودت رو میگیری. حتی اگه مردم شهرهای نزدیک مرزها بتونن شب ها مسافرین رو به خونه هاشون دعوت کنند و مثل مردم عراق ازشون پذیرایی کنند که دیگه عاااالی میشه. 💥 چه اشکالی داره که ما فرهنگ های خوب رو از سایر کشورها بگیریم. خصوصا فرهنگ بسیار پیشرفته و زیبای پذیرایی از زائران رو که ما باید در کشورمون هم نهادینه کنیم. ❇️ به مدت چند شب منزلتون رو نذر امام حسین علیه السلام کنید. حتما تا سال اینده اون خونه بیمه خواهد شد. این پیشنهاد رو به طور میلیونی منتشر کنید.... 🌹@IslamlifeStyles
🔥 مراقب لقمه حرام باشیم
✅ فرمایشات رهبری در خصوص همدلی و همفکری بین سه قوا در دولت سیزدهم ◀️ توفیق دیگر، از روابط بین قوا است؛ به نظر من ‌این یکی از مسائل مهم است. اینکه دولت، مجلس و قوّه‌ی قضائیّه دائماً با هم داشته باشند و حرف و گفت و گله و شکایت داشته باشند، چیز بدی است، را میکند. امروز احساس میشود که یک توافقی، یک همدلی‌ای وجود دارد. ۱۴۰۱/۰۶/۰۸ 🔸 بیانات مقام معظم رهبری در دیدار رئیس‌جمهور و اعضای هیئت دولت
⭕️ مجازات انواع جرایم سایبری
🌟🌟🌟 📕 💠قسمت صد و شصت ویکم💠 🌷🌷🌷🌷 بدجور جا خورده بودم ... توی اون شرایط ... وسط حرف یه نفر دیگه ... ناخودآگاه چشمم توی جمع چرخید برگشت روی آقای مرتضوی ... نیم خیز شدم و دکمه میکروفون رو زدم ... - نه حاج آقا ... از محضر بزرگان استفاده می کنیم ... با لبخند خاصی بهم خیره شد ... انگار نه انگار، اونجا پر از آدم بود ... نشسته بود ... عادی و خودمونی ... - پس یه ساعته اون پشت داری چی می نویسی؟ ... مکث کوتاهی کرد ... - چشم هات داد می زنه توی سرت غوغاست ... می خوام بشنوم به چی فکر می کنی؟ ... دوباره نگاهم توی جمع چرخید ... هر چند، هنوز برای حرف زدن نوبت من نشده بود ... با یه حرکت به چرخ ها، صندلی رو کشیدم جلو ... - بسم الله الرحمن الرحیم ... با عرض پوزش از جمع ... مطالبی رو که دوستان مطرح می کنن عموما تکرارایه ... مشکلاتی که وجود داره و نقد موارد مختلف ... بعد از 3، 4 نفر اول ... مطلب جدید دیگه ای اضافه نشد ... قطعا همه در جریان این مشکلات و موارد هستند و اگر هم نبودن الان دیگه در جریانن ... برای این نشست ها، وقت و هزینه صرف شده ... و ما در قبال ثانیه هاش مسئولیم و باید اون دنیا جواب بدیم ... پیشنهاد می کنم به جای تکرار مکررات ... به راهکار فکر کنیم ... و روی شیوه های حل مشکلات بحث کنیم ... تا به نتیجه برسیم ... سالن، سکوت مطلق بود ... که آقای مرتضوی، سکوت رو شکست ... - خوب خودت شروع کن ... هر کی پیشنهاد میده ... خودش باید اولین نفر باشه ... اون پشت، چی می نوشتی؟ ... کمی خودم رو روی صندلی جا به جا کردم ... - هنوز خیلی خامه ... باید روشون کار کنم ... - اشکال نداره ... بگو همین جا روش کار می کنیم ... خودمون واست می پزیمش ... ناخودآگاه از حالت جمله اش خنده ام گرفت ... بسم الله گفتم و شروع کردم ... مشکلات و نقدها رو دسته بندی کرده بودم ... بر همون اساس جلو می رفتم ... و پشت سر هر کدوم ... پیشنهادات و راهکارها رو ارائه می دادم ... چند دقیقه بعد، حالت جمع عوض شده بود ... بعضی ها تهاجمی به نظراتم حمله می کردن ... یه عده با نگاه نقد برخورد می کردند و خلاهاش رو می گفتن ... یه عده هم برای رفع نواقص اونها، پیشنهاد می دادن ... و آقای مرتضوی ... در حال نوشتن حرف های جمع بود ... اعلام زمان استراحت و اذان ظهر که شد ... حس می کردم از یه جنگ فرسایشی برگشتم ... کاملا له شده بودم ... اما تمام اون ثانیه های سخت، ارزشش رو داشت ... 🌷🌷🌷🌷 نویسنده:شهیدسيدطاها ایمانی 🌟🌟🌟🌟
*قرار عاشقی* بسم الله الرحمن الرحیم اِلهى عَظُمَ الْبَلاءُ خدای من بلا و مصائب ما بزرگ شد وَ بَرِحَ الْخَفآءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطآءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجآءُ و بیچارگی ما بسی روشن و پرده برداشته شد و امید ناامید شد وَ ضاقَتِ الاَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ و زمین(با همه ی پهناوری‌اش) تنگ آمد و رحمت آسمان منع گردید وَ اَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَ اِلَیْکَ الْمُشْتَکى و توئی یاور و معین ما و شکایت به جانبِ توست وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّهِ وَ الرَّخآءِ و اعتماد و تکیه چه در سختى و چه در آسانى بر تو است اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد خدایا درود فرست بر محمد و آل محمد اُولِى الاَمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ زمامدارانى که پیرویشان را بر ما واجب کردى و بدین سبب مقام و منزلتشان را به ما شناساندى فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً به حق ایشان به ما گشایشى ده فورى و نزدیک کَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ مانند چشم بر هم زدن یا نزدیکتر یا مُحَمَّدُ یا عَلِىُّ یا عَلِىُّ یا مُحَمَّدُ اى محمد اى على اى على اى محمد اِکْفِیانى فَاِنَّکُما کافِیانِ مرا کفایت کنید که شمایید کفایت کننده‌ام وَ انْصُرانى فَاِنَّکُما ناصِرانِ و مرا یارى کنید که شمایید یاور من یا مَوْلانا یا صاحِب الزَّمانِ ى سرور ما اى صاحب الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ فریاد، فریاد، فریاد اَدْرِکْنى اَدْرِکْنى اَدْرِکْنى دریاب مرا، دریاب مرا، دریاب مرا السّاعَهَ السّاعَهَ السّاعَهَ همین ساعت، همین ساعت، هم اکنون الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ زود، زود، زود یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ اى مهربان‌ترینِ مهربانان بِحَقِّ مُحَمَّد وَ الِهِ الطّاهِرینَ به حق محمد و آل پاکیزه‌اش🙏🏻
🌻پروردگارا از تو می خواهیم که هدایتگرمان باشی و راهی را به ما بنمایانی که با قدم نهادن در آن راه، مسیر بندگی تو پیموده و در راه خوشنودی نجات بخش بشریت، قدمهایی برداریم و سبک زندگی امان اصلاح، شاید بتوانیم زمینه ساز ظهور و ایجاد تمدن عظیم نوین اسلامی گردیم. 🌻عناوین برنامه فعالیت مجازی سه شنبه های مهدوی در قالب گروه های « زندگی مهدوی »🌻🌻🌻🌻 «کاری از گروه فعالان پویش مهدوی» 🔹شـــــنبه:ســـــــــلامت 🔹یکشـــــنبه: سبک زندگی 🔹دوشــــنبه: احکام و مبانی عقیدتی 🔹سه شــــــنبه: خانواده و تربیت فرزند 🔹چهارشـــنبه: اقتصاد در خانواده 🔹پنج شـــــــنبه: بصیرت افزایی سیاسی 🔹جمــــــــعه: عمومی و متفرقه 🍃🌻🍃🌻🍃🌻🍃🌻🍃 @zendeghi_mahdavi