eitaa logo
🌍زندگی رنگی🎨
40 دنبال‌کننده
259 عکس
51 ویدیو
2 فایل
زندگی انگار طیفی است از رنگها؛گاهی سبز گاهی زرد گاهی سیاه و... تا دنیا دنیاست، بالا و پایین هم هست ، مهم اینست ماچه گونه می بینیم؟👓 @zendegi_rangiiii
مشاهده در ایتا
دانلود
تواین چند وقت چیزایی از کمک های مردم برای #سیل_زدگان شنیدم که خیلی برام جالب بود : _یکی میگفت بچه ها تو چادرا هیچ سرگرمی ندارن براشون #اسباب_بازی و مدادرنگی ودفتر نقاشی میبرم... _یکی میگفت برا دختربچه هاشون گیره مو و عروسک #نمدی درست کنیم. _یکی #وام گرفته بود داده بود واسه سیل زده ها خودشم قسطاشو میداد! _یکی #تئاتر بازی میکرد و پولشو میداد برا سیل زده ها! _یه عده گفتن بلدن واسه بچه ها برنامه اجرا کنن روحیه شون عوض شه‌..‌ _یکی #لباس فروش بود چند دست لباس راهی مناطق کرد _یکی #رمان و کتابای قشنگ میبرد تو چادرا حوصلشون سر نره و همش به غصه هاشون فکر نکنن. هر کی با هر توانی وارد میدون شده ، تا هرطوری که میشه حالِ هم وطنشو خوب کنه! نباید عاشق این ملت شد؟
قیمت کتاب😱 خودِ کتابا😍 موجودی جیب😑
وقتی سیم رو دیوار خونه زیاد مانور بده مجبوری یه طوری #خوشگلسازی کنی! مثلا پرنده های #نمدی بشینن روش😍
سه سالشه یه سره میگه بزن ببینم😳 حالا ما نهایتا عمو پورنگ میدیدیم😐 به قول استاد اینا نسل هزاره سوم ان!😬😎
سطل ماست بودن ایشون بعداز #خوشگل_سازی شد این #زباله_را_طور_دیگر_باید_دید #خلاقیت #لذت_قناعت #نمدیجات #بازیافت
می اندیشم به اینکه میان این ردوپا ها ...به گمانم شاید یکی مالِ تو باشد...ودلم برایت تنگ میشود...آخر مگر نه اینکه درکنار ما راه میروی نفس میکشی واز احوالمان باخبری؟! واین منم که نمیشناسمت...ومشکلم اینست که گاهی آن هم فقط گاهی به تو فکر میکنم، و دریغ از قدمی که به سوی تو بردارم... حالِ ما چندیست #غروب_جمعه است تورا به خدا فقط برگرد...
تاریخ ثبت نام تموم شده بود... بالاخره رفت نمایشگاه، قیمت کتابا خیلی بالا بود.با دیدن هرکدومشون کلی حرص میخورد که چرا دوتا بن نگرفته... آخر هم مجبورشد به خرید چندتا اکتفا کنه و برا داشتنِ بقیشون تا سال بعد صبر کنه! ...فقط یه عشقِ میدونه آدم این جور وقتا چه حسی داره ! حالا که داره میرسه به این فکر میکرد که چه قدر خدا تو این ماه به آدم میده ... میده،ثبت نام هم نمیخواد فقط فرصتش محدوده ! آیا این رو غنیمت میدونه ؟!! ...
تب داشت؛ میلرزید ،اما دلش تنگ شده بود... کشون کشون خودشو رسوند مسجد ...یه گوشه نشست خودشو جمع کرد ..عرق سرد روپیشونیش نشسته بود... نماز تمام شد...نگاه امام بهش گره خورد نزدیکش شدند و فرمودند: حالت خوبه؟چندروزِ ندیدمت. گفت : آقا چند روزِ که مریض شدم امروز فقط به #عشق شما اومدم❤️... امام فرمود: میدونستی هر وقت شما #مریض میشید ماهم مریض میشیم... #غمگین که باشید ماهم غمگین میشیم... #دعا که میکنید براتون آمین میگیم ... پ.ن : حتی من از تصور اینکه به من فکر میکنی میمیرم❤️😭
این روزا باس حال وهوای خونه عوض شه...😍
قرار نیست مشکلات ومعضلات این روزها صفای سفره های افطارمان رابگیرد! #ساده_بگیریم و صمیمی... صفای #ماه_رمضون به همین #افطاری_ساده است ....همین دورهمی ها ...یه وقت تجملات و سختگیری های الکی این حسای قشنگو ازمون نگیره...
چیزیه که اگه کشف بشه میتونه سرنوشت یه وحتی یه رو عوض کنه و اگه بهش بها داده نشه ممکنه یه کسی که میتونست دانشمند، ورزشکار، هنرمندو...باشه رو تبدیل به یه ِ گوشه خیابون بکنه...یا از کشورش فراری بده...حالا این یعنی عصر استعداد ها یعنی کشف توانایی هایی که گوشه گوشه این سرزمین وجود داره وما ازش بیخبریم! وچه قدر کیف میکنیم وقتی هر کدومو رو صحنه میبینیم وشاهد موفقیتش هستیم. پ.ن : لطفا وقتی قرارِ چنین برنامه دقیقی با درنظر گرفتن سلایق یه ملت وعقایدشون وهمه نکات دیگه ساخته بشه خیلی سخته .درسته بالاخره نقدهایی هست(مثلا تقلیدی بودن دکورش)، اما با این وجود ایرانیزه شده وبه انواع استعدادها در زمینه های مختلف پرداختن واین واقعا خیلی خوبه. پس بقیه کار بعهده خود پدر مادرهاس که همزمان با دیدن این برنامه با فرزندشون صحبت کنن و برای کشف استعدادش وشناخت توانایی هاش بهش کمک کنن و تشویقش کنن حالا در هر زمینه ای که هست!
_بهت گفته بودم یکی هست که عاشقته و میخواد همه چیزشو بپات بریزه ، حواسش به حالِ دلت هست و مدام مراقبته؟ _وا کی؟؟ منو میخواد؟!!!😳 _آره عزیزم اتفاقا خیلی حواست بهش نیست دلش برات تنگ شده❤️ میخوای باهاش حرف بزنی؟؟!دلش میخواد صداتو بشنوه... _من ؟؟!!! وایی مگه داریم؟؟! 😍 ببین برات چه پیامایی فرستاده : اگر کسانی که از من روی برمی‌گردانند، بدانند چقدر به آنها علاقه ❤️دارم، هر آینه از شوق جان می‌سپردند😢. من شنیدن صدای بنده هایم‌‌ هنگام دعا را دوست دارم❤️... پ.ن : #ماه_رمضان ماه‌#عاشقی وقتی بهت فکر میکنم حس میکنم عطر تو رو میگیرم حتی من از تصور اینکه به من فکر میکنی میمیرم❤️
تعدادشان خیلی کم بود وهمه جا محاصره؛ سه روز بود که غذا نداشتند و گرسنه بودند برای درامان ماندن دورشان خندق(گودال) کندند...بعضی ها دلشان از ترس خالی شده بودو میگفتند یاری خدا که میگویند دروغ است! امیدها قطع شده بود. عداه ای اما دل قرص کرده بودند به یاری خدا ومنتظر بودند... آن طرف خندقی ها سه برابر جمعیت داشتند وسور وساتی به پابود‌. کلی هم آتش روشن کرده بودند تا کبابی به بدن بزنند.‌.. ناگهان هوا بهم ریخت طوفان عجیبی به پاشد آتشها به جای کباب به جانِ چادر ها افتادند همه ترسیدند و فرار کردند به سمت عقب وعده ای هم سوختند...عقب نشینی!!! به همین راحتی گروهی کم بر گروهی بسیار بدون خونریزی پیروز شدند آنهم یه شبه ! آری یاری خدا چنین است! اندکی صبر،سحر نزدیک است! پ.ن : برداشتی از آیات ۹تا۲۶احزاب
میگن از کریم زیاد بخواه...هرچند نخواسته خودش میبخشه..🌸 میلاد کریم اهل بیت س مبارک بهترین عیدی ها نصیبتون🌹🌹🌹
یا انیس من لا انیس له یا عماد من لا عماد له یا سند من لا سند له یا رفیق من لا رفیق له..... این همه اسمای خوشگلتو آوردی که بهم بگی: رفیق واقعیت خودِ خودمم❤️❤️...آخه دیگه چه طوری باید عشقتو بهم میرسوندی😍... کاش بفهمم😔ولایق این همه محبتت باشم
هدایت شده از نمکتاب
◼ اگر ۲۰ یاور داشتی پس بجنگ… این را پیامبر خدا به امیرالمؤمنین فرموده بود؛ وقتی که همه مدینه در یک چرخش عجیب حرف خدا و رسول را زمین گذاشتند. علی را کنار زدند و با دیگری بیعت کردند. پیامبر در غدیر فریاد زده بود که خدا علی را انتخاب کرده است، در موقعیت های دیگر هم، وصی و جانشین را او معرفی کرده بود… اما حالا مردم با اختیار خودشان به علی گفتند: نه. به دنیا رأی «آری» دادند. علی گفت: خدا در قرآن فرموده اگر ۲۰ نفر باشید و صبر کنید، بر ۲۰۰ نفر غلبه می کنید. بار خدایا ۲۰ نفر هم پیدا نشد. به خدا سوگند اگر به اندازه این گوسفندان، مردانی خیرخواه خدا و رسول می داشتم، او را از حکومت خلع میکردم… و به خدا پیدا نشده بود… امام این را ۳ بار فرمودند و… به خانه بازگشتند. ### 💠namaktab.ir 🔶namaktab.blog.ir 🔷 @namaktab_ir
داشت بازی میکرد یهو کنجکاویش گل کرد و رفت سمت پاراوانِ گوشهِ خونه که یه دفعه افتاد روش هیچی نمیگفت ترسیده بود. رفتم سمتش .گفتم چرا دست زدی آخه؟ همین طور که داشت نگام میکرد،بغضش ترکید انتظار نداشت چیزی بهش بگم اومد بغلم وزار زار گریه کرد... خدایا کلی اشتباه کردم سرم داد نزدی ، دعوام نکردی ،به آغوشت گرفتی مهربونی کردی...بهم گفتی : هرچه قدرهم خرابکاری کردی فقط بیا پیش خودم! فقط برگرد بیا بغلم ... حالا کلی خرابکاری کردمو، هیشکی رم ندارم، خستم خسته... بغلم کن دستمو بگیر...
صبح با صدای انفجار بیدارشد فوری پنجره رو باز کرد، خونه فوزیه رو زده بودن! خداروشکر دیشب خونه نبودن آخه مادرش چند وقته تو سرزمینهای اشغالی زندانیِ و فوزیه وخواهربرادراش پیش مادربزرگشون رفتن. افتاد رو تخت و یه نفس راحت کشید...یه دفعه باصدای جیغ وداد بلند شد از پنجره نگاه کرد ،وای انگار صدایِ حلما بود!! مثل اینکه امروز نوبت اوناست که با لگدوتوهین از خونه خودشون بیرونشون کنن... رفت توفکر : نکنه فردا نوبتِ خونه ماست؟! این صحنه ها بیش از نیم قرنِ که هرروز داره براشون تکرار میشه!!! جمعه، #روز_قدس قدم های من وتو سهم کوچیکی هستند برای ابراز همدردی ودفاع از حق کودکان مظلوم #فلسطین ! به امیدِ جهانی عاری از هرگونه #ظلم وجنایت وپر از #صلح و#آرامش و#عدالت « برسر ظلم فریاد بزن !چرا که سکوت، تو را روزی قربانی اوخواهد کرد! »
شیشه رو دادم پایین و سعی کردم از اطرافم وبادی که به صورتم میخوره لذت ببرم☺️... باهرتکون ماشین تو سرعت بالا هی بخودم میگفتم نترس ! تا خدا نخواد چیزی نمیشه وذکرِ پراید وسیله اس رو باخودم تکرار میکردم😂... تازه تصورکنید باد شدیدی هم شروع کنه به وزیدن ، حس میکنی سوار هواپیمایی شدی که هی میفته تو چاله های هوایی!😅 یادِ کارای اشتباهم میفتادم و بدرگاه الهی توبه کردم خلاصه هروقت خواستین خالصانه خدا را صدا کنید ودعا کنید🙏 سوارِ پراید بشین چنان حالِ معنوی بهتون دست میده که هیچ جا گیرش نمیارین!😅😂
به بهانه امروز... کاش من هم به‌لطف مذهب نور تا مقام حضور می‌رفتم کاش مانند یار صادقتان بی‌امان در تنور می‌رفتم علم عالم در اختیار شماست جبر در این مسیر حیران است چشم‌هایت طبیب و بیمارش یک جهان جابربن حیان است روز و شب را رقم بزن آخر ماه و خورشید در مُرکّب توست ملک لاهوت را مراد تویی آسمان‌ها مرید مذهب توست قصه تکرار می‌شود یعنی باز هم در مدینه عاشق نیست کوچه در کوچه شهر را گشتم هیچ‌کس با امام، صادق نیست خواب دیدم که پشت پنجره‌ها روبه‌روی بقیع گریانم پابه‌پای کبوتران حرم در پی آن مزار پنهانم گریه در گریه با خودم گفتم جان افلاک پشت پنجره‌هاست آی مردم ! تمام هستی ما در همین خاک پشت پنجره‌هاست (برقعی)
0514 88 88 ألو سلام آقاجون تولدت مبارک🌸🌸🌸 اگه دلتنگی بسم الله...
وای فک کن امتحان داشته باشی! بعد هی زنگ بزنی به شیش تا تاکسی تلفنی و اسنپ وفلان ولی ماشین گیر نیاد😣 ساعت ۴ شروع امتحانِ ولی تازه یه ماشین داغون که یه پیرمرد رانندشه پیدا کنی بعد باسرعت ۶۰تا بره ازش خواهش کنی تندتر بره چون عجله داری اونوقت لج کنه وبا سرعت ۴۰تا بره!!😳😒 آدم گاهی وقتا هرچی هم حرص میخوره شرایط بدتر میشه از یه جایی به بعد اوضاع مثل طنز میشه وخنده دار ! بعدم ده دقیقه بعدِ شروعِ امتحان که رسیدی شماره صندلیو اشتباه بخونی🤕 و مراقب که خندش گرفته بود از حال داغونت😏 (نفس نفس زنون گیج بین صندلیا وایسادی🙃) صندلیتو نشونت میده و تازه اول ماجراست دوتااز سوالا از اونجایی بود که نخوندی😶.... خلاصه بعداز امتحان ترجیح میدی پیاده بری تا خونه تا هوای این اتفاقا از سرت بپره!!😇😎😌