پسری همراه دوستش یا برادرش که لباسهای شکل هم پوشیده اند باخنده از خیابان گذرمیکنند...
خانومی دست همسرش راگرفته با خوشحالی دارد چیزی برایش تعریف میکند...
چند پسربچه از عرض خیابان با دوچرخه عبور میکنند شاید دارند با هم قرار سالن فوتبال میگذارند...
پیرزن دستش پراز خرید است: سبزی، میوه و... دارد آرام آرام میرود به سمت خانه بگمانم امشب مهمان دارد...
زندگی جاریست وهرکسی مشغول فعالیت و روزمرگی خودش...
یکهو دلم خالی میشود یاد #شاهچراغ 💔
می افتم...
اگر مدافعان امنیت نبودند، اگر حاج قاسم ها نبودند حالا همه شهرها مثل شاهچراغ بود...
کاش قدر بدانیم
تک تک نفس هایی که با آرامش میکشیم... آنوقت که پایمان روی برگهای پاییزی سُر میخورد واز خشخش آن کیف میکنیم... آنوقت که کودک عزیزتراز جانمان را باخیالی آسوده صبح ها راهی مدرسه میکنیم و...
حقاًّ که درست فرمود پیامبر ص عزیزمان: ارزش دونعمت بر مردم پوشیده است: امنیت و تندرستی
@zendegi_rangiiii
بچه که بودم حرم که میرفتیم گاهی دراز میکشیدم ومحو تماشای درو دیوار و سقف و آدمها میشدم... سقف حرم راکهکشانی میدیدم وخودم را غرق درعظمتِ لاجوردیِ آن... از ترنجهای کاشی ها تاب میخوردم...
هرکدام از ستونها را شکل پای فیل تصور میکردم ازآن بالا میرفتم... عاشق ضیافت نور آینه ها بودم برق تک تکشان مرا میگرفت وبه رویایی کودکانه و پرزرق و برق می انداخت...
ما از کودکی در حرم آرامش دنیا را داشتیم❤️...
@zendegi_rangiiii
صبح است...
وفکر میکنم شیرین ترین چیز برای شروع روز امید به توست❤️
@zendegi_rangiiii
شب را دوست دارم،
صدای سکوت را
جیرجیرکها را
خکنای نسیم شامگاهی را...
انگار فقط خودت هستی وخودت،
خودت هستی وخدایت...
خودت هستی و دلگیریهایت
که خیلی یواشکی وخصوصی برایش زمزمه میکنی تا آرام شوی...
شاید گاهی اشکها هم همدم شب بیداریهایت شوند واینها همه نعمت است...
... وَ جَعَلَ اللَّيْلَ سَكَناً...
و شب را مایه ی آرامش قرار داد. ❤️
@zendegi_rangiiii
هر صبح سلام تازه ایست به زندگی 👋....
صبح پاییزیتون بخیر وسلامتی❤️🍁
@zendegi_rangiiii
کارم درست از جایی سخت شد
که دستم را از دستانت رها کردم...
فکر کردم بزرگ شده ام خودم از پس خودم بر می آیم.
وتوبزرگوارانه کنارم ایستادی ونگاهم کردی شاید حتی گاهی به لجبازی هایم خندیدی. هی من کودکانگی کردم
وهی تو بزرگواری...
تا جایی که زمین خوردم...
وآنگاه تو سراسیمه رسیدی و
در آغوش پر مهرت گرفتی ام؛
و زخمم را التیام دادی.
ومن باز هربار سرپا که شدم انگار فراموشی گرفتم ...
چه صبوری تو مهربان خداجانم❤💔
@zendegi_rangiiii
میخوام باهات حرف بزنم آره خودِ تو!...
میدونم گاهی خسته ای کوفته ای انرژیت تموم شده کم اوردی😞 حق داری!
کاملا بهت حق میدم☺️...
تو همونی هستی که تو مسیر زندگیت از تموم جونت مایه میذاری وتلاش میکنی...
گاهی خورنده انرژی زیاد داری و انرژی دهنده کم...
میفهمم غمتو💔 عصبانتیتتو😡 خستگیتو بدن دردتو بی رمقیتو🤕...
بابا یه کم استراحت کن😴
به خودت حق بده 😌
باخودت مهربون باش 🫂
حتی دلت خواست یه وقتایی فقط لم بده وبه هیچی فک نکن😅
ولی جا نزن رفیق😉😘!
باشه؟
#صمیمانه_ای_باخودم
@zendegi_rangiiii
3.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
الهی به امید تو نه خلق وروزگار 💚
شروعی که باتوست عاقبت بخیراست...
صبحتون سبزو پرطراوت☘
@zendegi_rangiiii
دیروز بازی اول ایران در جام جهانی بود ومن بعد ازمدتها سکون وکرختی هیجان سراغم آمد انگار بدنم حسابی تشنه آدرنالین شده بود! .... من آدم فوتبالی نیستم راستش حتی بدم می آید اما حساب جام جهانی وتیم ملی🇮🇷 جداست..
قلبم به تپش افتاده دلم میخواست برد با ما باشد اما به مساوی هم راضی شدم....
گل ها که پشت هم دروازه رافتح میکردند. این خشم من بود که پشت سرشان چون گدازه های آتشفشان همین طور فوران میکرد🌋...
هنوز اما چشمهایم منتظر گل ایران است
گل اول را که طارمی زد شوقی از قلبم توی رگ ها دوید... هنوز شادی ام تمام نشده بود که دوباره دروازه مان که حالا مثل خانه بی صاحابی شده بود توسط گل بعدی تسخیر شد...
حتی در خیالم هم نمیدیدم چنین افتضاحی را....
با التماس میگویم:( تو رو خدا گل آخرو بزنید...)
پنالتی که شد دوباره هیجان عجیبی سراغم آمد.
با تکان خوردن تور های دروازه حریف از جا پریدم و از شوق دستانم را آنقدر محکم به هم کوبیدم که حسابی درد گرفت وقرمزشد...
اما حسابی کیف کردم🤩. درست است نبردیم ولی
دو گل به انگلیس زدن خودش کلی حرف دارد💪🇮🇷...
#برای_ایران تا پای جان
@zendegi_rangiiii
تبریک به ملت عزیز ایران🇮🇷
که مستحق شادی ونشاطِ 😍🤩🤩
#برای_ایران تا پای جان
@zendegi_rangiiii
طنین اذان از گلدسته های مسجد پرمیکشد واز پنجره همراه نسیمِ خنکِ صبح مهمانِ خانه میشود.
حال قشنگی رقم میزند ...
دلم پراز شوق وشکر میشود❤️🤲...
در گوشه کنار این جهانِ پهناور هستند کسانی که آرزو دارند صبح ها با این نوای بهشتی بیدار شوند... 💔
@zendegi_rangiiii