🌸🍃#ادب🌸🍃
ادب مدرک نیست!
ادب لباس گران پوشیدن نیست،
ادب بالای شهر زندگی کردن نیست!
ادب ماشین خوب داشتن نیست،
ثروت و مدرک ادب نمی آورد،
ادب در ذات آدمهاست که با
تربیت و آموزش صحیح به بار می نشیند،
ادب یعنی به همسرت امنیت،
به فرزندت محبت،
به پدر و مادرت خدمت
و به دوستانت شادی را هدیه کنی،
ادب یعنی با هر مدرک و مقامی که باشی
معنای انسانیت را درک کرده
و نام نیک از خود به جا گذاشتن است...!
🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺
@zendegi_ta_shahadat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☑️زیارت امام زمان (عج) در روز جمعه
🔸با نوای استاد فرهمند
🔸برای دوستان ارسال کنید تا در ثواب این زیارت شریک باشید .
✅ زندگی تا شهادت
-----------------------------------------
☑️ @zendegi_ta_shahadat
به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، ملت ایران با تقارن ۱۳ شهریور ۵۷ با عید سعید فطر، تظاهرات گستردهای علیه رژیم پهلوی برپا کردند. در پی این تظاهرات، راهپیماییهایی در سراسر کشور به راه افتاد.
تظاهرات گسترده مردم در ۱۶ شهریور ماه، دستگاه رژیم پهلوی را به هراس انداخت. در پی این اعتراضات گسترده، محمدرضا شاه در تهران و یازده شهر دیگر کشور حکومت نظامی اعلام کرد.
روز بعد (۱۷ شهریور ماه ۱۳۵۷) جمعه خونینی در میدان ژاله رقم خورد. این واقعه نقطه عطفی جهت مخالفت بیشتر با رژیم پهلوی به شمار میرود.
۹۲ تن از شهدای قیام ۱۷ شهریور سال ۱۳۵۷ در قطعه ۱۷ گلزار شهدای بهشت زهرا (س) آرام گرفتند.
خبرگزاری دفاع مقدس به معرفی چند تن از این شهدای قیام خونین ۱۷ شهریور پرداخت که در ادامه میخوانید:
#شهید_بهزاد_صداقت
سال ۱۳۴۰ در اردبیل چشم به جهان گشود. دوران کودکی را به سرعت گذراند و تا دوم نظری درس خواند. روز ۱۶ شهریور ۵۷ بعد از نماز مغرب درحالیکه به اتفاق خانواده تلویزیون تماشا میکرد، خطاب به مادرش گفت: «بر همه ما واجب است در راه اسلام جانفشانی کنیم». مادر با او مخالفت کرد تا پسرش دچار خطر نشود. سرانجام پس از شرکت گسترده در تظاهرات، ۱۷ شهریور ماه ۵۷ هدف گلوله قرار گرفت و به شهادت رسید.
نام و نام خانوادگی: بهزاد صداقت
نام پدر: ابوالقاسم
تولد: ۱۳۴۰- اردبیل
تحصیلات: دوم نظری
محل شهادت: میدان شهدا
مزارشهید: بهشت زهرا (س)
#شهید_رضا_آسوده
دوران کودکی را با فقر و تنگدستی سپری کرد و با افتخار و سربلندی بر مشکلات آن فائق آمد. سپس درحالیکه کار میکرد به درس پرداخت و تا اول راهنمایی ادامه داد. آنگاه بهطور کامل به دنیای اشتغال پا گذاشت و در تامین مخارج زندگی به کمک پدرش شتافت. او در کلیه فعالیتها شرکت میکرد و با تظاهرات مردمی همراهی میکرد. سرانجام روز ۱۷ شهریور ۵۷ درحالیکه دست پدر و مادرش را بوسیده و حلالیت طلبیده بود به سیل خروشان مبارزان پیوست و در اثر اصابت گلوله به شهادت رسید.
نام و نام خانوادگی: رضا آسوده
نام پدر: حسین
متولد: ۱۳۳۸- تهران
تحصیلات: اول راهنمایی
شغل: کارمند
محل شهادت: میدان شهدا
مزار شهید: بهشت زهرا (س)
#شهید_بهروز_ابراهیمی_آذرخامنه
دوران کودکی را با برخورداری از مهر پدر و مادر سپری کرد و از روحیهای مذهبی برخودار شد. سپس به تحصیل روی آورد و پس از پایان مدرسه و دبیرستان با موفقیت به دانشگاه راه یافت و در رشته برق پذیرفته شد. وی توانست لیسانس مهندسی خود را اخذ کره و با کسب تجربیات لازم با مردم همراه شود. وی در مجالس مذهبی شرکت و کتابهای اسلامی مطالعه میکرد. سرانجام پس از تلاشهای فراوان و توزیع اعلامیههای امام (ره) و مقابله با برخی مخالفتهای مادرش که اقدام به پاره کردن آنها میکرد، روز ۱۷ شهریور هدف گلوله مزدوران رژیم قرار گرفت و با خلعت زیبای شهادت به ملاقات محبوب رفت.
نام و نام خانوادگی: بهروز ابراهیمی آذر خامنه
نام پدر: علی بابا
تحصیلات: لیسانس
شغل: تکنسین برق
محل شهادت: میدان شهدا
مزار شهید: بهشت زهرا (س)
#شهیده_ربابه_احمدیان
پس از دوران کودکی به تحصیل پرداخت و تا ششم ابتدایی ادامه داد. وی اخلاق شایستهای داشت و در تربیت فرزندان و اداره خانه و حرفه خیاطی یک زن موفق به شمار میآمد. تا جایی که برایش امکان داشت در تظاهرات شرکت میکرد. سرانجام در ۱۷ شهریور به هنگام حضور در راهپیمایی هدف گلوله قرار گرفت و به شهادت رسید.
نام و نام خانوادگی: ربابه احمدیان
نام پدر: سیدحسین
تولد: ۱۳۲۵ – تهران
تحصیلات: ششم ابتدایی
شغل: خانه دار
محل شهادت: میدان شهدا
مزار شهید: بهشت زهرا (س)
#تلنگرانه
یه آقایی بود سِنی ازش گذشته بود در قم
ایشون میگفت من بچه که بودم
یادم نمیره که پدرم نزدیک های اذان صبح
که میخواست مادرمو بیدار کنه برای نماز مثلا برای چند دیقه ایی قبل از اذان صبح اینجوری صدا میزد🌿
میگفت: خانم پاشو اونقدر تو قبر بخوابیم
که کسی دیگه صدامون نمیزنه
پاشو❗
میگف این جمله پدرم برای صدا زدن مادرم هنوز تو گوشمه
هم پدرم از دنیا رفته هم مادرم،⚰
سال ها گذشته از بچگی من...
اما من هر وقت شب برا نماز میخوام
بلند شم اون جمله یادم میاد
اون جمله مثل فنر منو از جا بلند میکنه که انقدر تو قبر بخوابیم که کسی نیست صدامون بزنه الان بلند شو❗
🌹@zendegi_ta_shahadat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بوسه پدر شھید عباس بابایی بر پای پسرش ..
♦️جوری زندگی کنیم که پدرمون این طوری ازمون راضی باشه..!
#شهید_عباس_بابایی
✅@zendegi_ta_shahadat
May 11
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#خاطرات_شهدا
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_والامقام
#حاج_احمد_کاظمی
سرماي شديدي خورده بود. احساس ميكردم به زور روي پاهايش ايستاده است. من مسئول تداركات لشكر بودم. با خودم گفتم: خوبه يك سوپ براي حاجي درست كنم تا بخوره حالش بهتر بشه.
همين كار را هم كردم. با چيزهايي كه توي آشپزخانه داشتيم، يك سوپ ساده و مختصر درست كردم.
از حالت نگاهش معلوم بود خيلي ناراحت شده است. گفت: چرا براي من سوپ درست كردي؟
گفتم: حاجي آخه شما مريضي، ناسلامتي فرماندهي لشكرم هستي؛ شما كه سرحال باشي، يعني لشكر سرحاله!
گفت: اين حرفا چيه ميزني فاضل؟ من سؤالم اينه كه چرا بين من و بقيهي نيروهام فرق گذاشتي؟ توي اين لشكر، هر كسي كه مريض بشه، تو براش سوپ درست ميكني؟
گفتم: خوب نه حاجي!
گفت: پس اين سوپ رو بردار ببر؛ من همون غذايي رو ميخورم كه بقيهي نيروها خوردن.
#شهادت_اتفاقی_نیست
#مردان_بی_ادعا
#اللهم_الرزقنا
#توفیق_الشهادة
#فی_سبیلک
#بحق_دماء_شهدائنا
🌴🌹https://eitaa.com/zendegi_ta_shahadat
نام و نام خانوادگی: #شهید_مصطفی_صدرزاده با نام جهادی سید ابراهیم
تاریخ تولد: ۱۹ شهریور ۱۳۶۵
محل تولد: خوزستان، شوشتر
تاریخ شهادت: ۱ آبان ۱۳۹۴
محل شهادت: حلب سوریه
وضعیت تأهل: متأهل
تعداد فرزندان: دو فرزند
🌹@zendegi_ta_shahadat
#شهید_مصطفی_صدر زاده متولد ۱۹ شهریور ۱۳۶۵ در شهرستان شوشتر استان خوزستان در خانوادهای مذهبی به دنیا آمد. پدرش پاسدار و جانباز جنگ تحمیلی و مادرش از خاندان جلیله سادات هستند.
مصطفی ۱۱ ساله بود که از اهواز به همراه خانواده به استان مازندران و پس از دو سال به شهرستان شهریار استان تهران نقل مکان و در آنجا ساکن گردید.
ایشان دوران نوجوانی خود را با شرکت در مساجد و هیئتهای مذهبی، انجام کارهای فرهنگی و عضویت در بسیج و یادگیری فنون نظامی سپری کردند. در دوران جوانی درحوزه علمیه به فراگیری علوم دینی پرداخت، سپس در دانشگاه دانشجوی رشته ادیان و عرفان شدند، همزمان مشغول جذب نوجوانان و جوانان مناطق اطراف شهریار و برپایی کلاسها و اردوهای فرهنگی و نظامی و جلسات سخنرانی و... برای آنان بودند.
نتیجه ازدواج ایشان در سال ۸۶، دختری به نام فاطمه و پسری به نام محمدعلی است.
مصطفی صدر زاده در سال ۹۲ برای دفاع از دین و حرم بیبی زینب (س) با نام جهادی سید ابراهیم، داوطلبانه به سوریه عزیمت و به علت رشادت در جنگ با دشمنان دین، فرماندهی گردان عمار و جانشین تیپ فاطمیون شد، سرانجام پس از چندین بار زخمی شدن در درگیری با داعش، ظهر روز تاسوعا مقارن با ۱ آبان ۹۴ در عملیات محرم در حومه حلب سوریه به آرزوی خود، یعنی شهادت در راه خدا رسید و به دیدار معبود شتافت و در گلزار شهدای بهشت رضوان شهریار آرام گرفت.
🌹@zendegi_ta_shahadat
#شهید_مصطفی_صدرزاده با اسم جهادی سید ابراهیم
شادی روحش صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد
اللهم صل علی محمد و آل محمد
اللهم صل علی محمد و آل محمد
🌹@zendegi_ta_shahadat
#پندانه
🌼🌷🌼
این متن رو همیشه سرلوحه زندگیتون قرار بدید؛
🔸"راضی باش" به هر چی اتفاق افتاد که اگه خوب بود زندگیتو "قشنگ" کرد و اگه بد بود تو رو "ساخت" ...
🔸"مدیون باش" به همه آدمای زندگیت که خوباش بهترین "حسارو" بهت میدن و بداش بهترین "درسارو" ...
🔸"ممنون باش" از اونی که بهت یاد داد همه شبیه "حرفاشون" نیستن و همیشه همونجوری که میخوای "پیش نمیره" ...
زندگی همینقدر ساده اس ...
✅ @zendegi_ta_shahadat
✅ خاطره ناب از عنایت حضرت زینب کبری(س):👇👇👇
۹۰ اسیر در اردوگاه تکریت زادگاه صدام بودیم.
آقای ابوترابی سید آزادگان نیز در این اردوگاه حضور داشت که وجودشان برای همه ما نعمت بود.
دو نگهبان عراقی به نام های حسین و #کاظم در آنجا بودند.
#کاظم بدترین رفتار را با ما داشت، گاهی آقای ابوترابی را چنان کتک میزد که تا مرز شهادت میرفت.
آرزوی ما این بود که #کاظم به مرخصی برود، یک هفته به مرخصی رفت اما دو روز زودتر برگشت ولی آدم دیگری شده بود!
دیدم کنار روشویی چند دقیقه مهربانانه با آقای ابوترابی صحبت کرد.
از او( آقای ابوترابی) پرسیدیم، #کاظم چه میگفت؟
فرمود: #کاظم میگفت : سرِ صبحانه با مادرم نشسته بودم که پرسید تو در اردوگاه، اسرا را شکنجه میکنی؟
#کاظم تعجب میکند! دو باره مادر میپرسد، آیا سیدی در بین اسرا هست که تو او را شکنجه کرده باشی؟
دیشب حضرت زینب (س) را در خواب دیدم که میگفت:
چرا فرزندت اسیری از قافله اسرای ما را آزار و اذیت میکند؟
مادر میگوید: شیرم حلالت نیست اگر آنها را اذیت کنی. کاظم هم متحول شده بود.
جنگ تمام شد و پس از سقوط صدام، #کاظم به ایران آمد و از تکتکِ ۹۰ نفر اسیر اردوگاه حلالیت طلبید.
حتی به مشهد رفت و سرِ خاکِ آقای ابوترابی، از او هم حلالیت خواست.
چند سال پیش، #کاظم به عنوان مدافع حرم به سوریه رفت و در حرم حضرت زینب (س) با تیرِ مستقیم دشمن به شهادت رسید.
✅به روایت: سعید اوحدی رئیس سابق بنیاد شهید کشور.
🌹🌴🌹🌴🌹🌴🌹🌴
@zendegi_ta_shahadat
🕌 زیارت امام حسن علیه السلام روز دوشنبه
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ فاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حَبِيبَ اللّٰهِ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا صِفْوَةَ اللّٰهِ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَمِينَ اللّٰهِ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللّٰهِ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نُورَ اللّٰهِ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا صِرَاطَ اللّٰهِ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا بَيَانَ حُكْمِ اللّٰهِ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نَاصِرَ دِينِ اللّٰهِ ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا السَّيِّدُ الزَّكِىُّ
السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْبَرُّ الْوَفِىُّ ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْقَائِمُ الْأَمِينُ ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْعَالِمُ بِالتَّأْوِيلِ ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْهَادِى الْمَهْدِىُّ ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الطَّاهِرُ الزَّكِىُّ ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا التَّقِىُّ النَّقِىُّ ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْحَقُّ الْحَقِيقُ ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الشَّهِيدُ الصِّدِّيقُ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ وَرَحْمَةُ اللّٰهِ وَبَرَكاتُهُ
🕌زیارت حضرت امام حسین علیهالسلام 📆
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ سَيِّدَةِ نِساءِ الْعالَمِينَ، أَشْهَدُ أَنَّكَ أَقَمْتَ الصَّلاَةَ، وَآتَيْتَ الزَّكَاةَ، وَأَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ، وَنَهَيْتَ عَنِ الْمُنْكَرِ، وَعَبَدْتَ اللّٰهَ مُخْلِصاً، وَجَاهَدْتَ فِى اللّٰهِ حَقَّ جِهادِهِ حَتَّىٰ أَتَاكَ الْيَقِينُ، فَعَلَيْكَ السَّلامُ مِنِّى مَا بَقِيتُ وَبَقِىَ اللَّيْلُ وَالنَّهَارُ، وَعَلَىٰ آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ
أَنَا يَا مَوْلَاىَ مَوْلىً لَكَ وَ لِآلِ بَيْتِكَ، سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَكُمْ، وَحَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَكُمْ، مُؤْمِنٌ بِسِرِّكُمْ وَجَهْرِكُمْ، وَظَاهِرِكُمْ وَبَاطِنِكُمْ، لَعَنَ اللّٰهُ أَعْداءَكُمْ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَالْآخِرِينَ، وَأَنَا أَبْرَأُ إِلَى اللّٰهِ تَعالىٰ مِنْهُمْ، يَا مَوْلَاىَ يَا أَبا مُحَمَّدٍ، يَا مَوْلَاىَ يَا أَبا عَبْدِاللّٰهِ، هٰذا يَوْمُ الإِثْنَيْنِ وَهُوَ يَوْمُكُما وَبِاسْمِكُما وَأَنَا فِيهِ ضَيْفُكُما، فَأَضِيفانِى وَأَحْسِنا ضِيَافَتِى، فَنِعْمَ مَنِ اسْتُضِيفَ بِهِ أَنْتُمَا، وَأَنَا فِيهِ مِنْ جِوارِكُما فَأَجِيرانِى، فَإِنَّكُمَا مَأمُورانِ بِالضِّيافَةِ وَالْإِجارَةِ، فَصَلَّى اللّٰهُ عَلَيْكُمَا وَآلِكُمَا الطَّيِّبِينَ.
┄═🌼💠🌷💠🦋💠🌸💠🌼═┄
@zendegi_ta_shahadat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 @zendegi_ta_shahadat
💗✨دوشنبه تون عالی و بینظیر
🌸✨روزتون سرشاراز موفقیت
🌷✨الهی آفتاب زندگی تون
💗✨همیشه پرنور باشه
🌸✨الهی روزی تون پر
🌷✨برکت باشـه
💗✨الهی همیشه شـادی
🌸✨تـو لحظه هاتون
🌷✨وخوشبختی مهمان
💗✨خـونه هاتـون باشه
🌸✨روزتون زیبـا و در پناه خدا
#شهید_سید_اَسَدُالله_مَدَنی (۱۲۹۳ -۱۳۶۰ش) روحانی شیعی و امام جمعه تبریز
وی از مبارزین سیاسی پیش از انقلاب اسلامی ایران بود که چند بار بهدست رژیم پهلوی به شهرهای مختلف تبعید شد. بعد از انقلاب، نماینده مردم همدان در مجلس خبرگان قانون اساسی بود. مدنی نماینده امام خمینی در همدان و امام جمعه آن شهر بود و بعدها همین مسئولیت را در تبریز بر عهده گرفت. مدنی در جریان برگزاری نماز جمعه، بهدست سازمان مجاهدین خلق، ترور شد. در ایران، او را از شهدای محراب میخوانند. مدفن او در قم و در #حرم_حضرت_معصومه(س) قرار دارد.
دوشنبه ۲۰ شهریور سالروز شهادت #شهید_مدنی
@zendegi_ta_shahadat
زندگی نامه و تحصیلات :
سید اسدالله مدنی در سال ۱۲۹۲ش، در آذر شهر از توابع تبریز به دنیا آمد در چهار سالگی مادر و در ۱۶ سالگی پدر را که آقا میر علی نام داشت از دست داد. علوم مقدماتی دینی را نزد میرزا محمد حسن منطقی و میرزا محسن میرغفاری از علمای آذرشهر آموخته و برای ادامه تحصیلات عازم حوزه علمیه قم شد. او در پاسخ به اعتراض دوستانش که به او گفتند: اکنون وقت این سفر نیست چرا که رضاخان فعالیت علمای اسلام را محدود ساخته و اجازه تبلیغ نمیدهد، میگفت: «حداقل برای خودم که ملا و واعظ میشوم.»
مدنی در دروس سید محمد حجت کوهکمری و سید محمدتقی خوانساری نیز حاضر شد. در سال ۱۳۶۳ق برای ادامه تحصیل، به نجف مهاجرت کرد و در دروس سید محسن حکیم و سید عبدالهادی شیرازی و سپس امام خمینی که در آن زمان در نجف حضور داشت، حاضر شد.
مدنی در درس آیتالله سید ابوالقاسم خویی نیز شرکت کرده و از او اجازه اجتهاد دریافت کرد.
مدنی در حوزه نجف در کنار تحصیل تدریس میکرد. کفایه، رسایل، مکاسب و درایه از جمله دروس و کتاب هایی بود که وی تدریس کرد. به گفته حسین راستی کاشانی، شاگردان زیادی در درس اسدالله مدنی حاضر میشدند. اسدالله مدنی میگوید: «وقتی در نجف بودم عدهای از من خواستند رساله (توضیح المسائل) بنویسم که مخالفت کردم، برای اینکه مراجعی چون حضرت امام خمینی وجود داشت که باید همه از ایشان تقلید میکردیم».
فعالیتهای سیاسی و اجتماعی:
شهید مدنی مبارزات سیاسی و اجتماعی خود را از دوران تحصیل در قم آغاز کرد و در اولین فعالیتهای خود مدتی به زادگاه خود آذرشهر بازگشت و علیه نفوذ اقتصادی، اجتماعی بهائیان در آذرشهر سخنرانیهایی کرد که به اخراج بهائیان از شهر منجر شد. در پی آن شهربانی آذرشهر وی را مدتی به همدان تبعید کرد.
هنگامی که سید مجتبی نواب صفوی برای اعدام احمد کسروی به ایران میآمد، آیتالله مدنی اندوختهای را که برای خرج ازدواجش کنار گذاشته بود، به نواب داد.
در دورۀ زمامداری جمال عبدالناصر در مصر، مدنی در رأس هیئتی از علمای ایرانی حوزه علمیه نجف برای افشاگری علیه دولت کودتای فضلالله زاهدی به آن کشور سفر کرد.
در ۵ مرداد سال ۱۳۴۱شمسی وی از عراق وارد همدان شد و در جریان اعتراض به تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی در سخنرانی خود در مسجد جامع همدان، مردم این شهر را به حمایت از مبارزات حوزۀ علمیه قم فراخواند و در کنار سایر علمای همدان تلگراف اعتراضآمیزی نسبت به تصویب این لایحه به اسدالله علم مخابره کرد .
پس از درگذشت آیتالله سید محسن حکیم، مرجعیت آیت الله خمینی را در همدان مطرح کرد؛ بهطوری که ساواک گزارش داد وی بیش از یک سوم اهالی همدان را مقلد امام کرده است. رفتوآمدهای وی به همدان و نجف تا اوایل سال ۱۳۵۰ش ادامه پیدا کرد و در این زمان به دعوت مردم و روحانیون شهر خرمآباد به آن شهر رفت.
سیداسدالله مدنی فعالیت خود را در خرمآباد با تدریس درس خارج در حوزۀ علمیۀ کمالوند آغاز کرد و پس از مدتی سرپرست این مدرسه شد. با گذشت زمان اندکی به عنوان وکیل تامالاختیار امام خمینی و نمایندۀ ایشان به روحانیان و مردم خرمآباد معرفی شد. با ادامۀ سخنرانیهای سیاسی مدنی، در مهر ۱۳۵۴ از ساواک تهران به ساواک لرستان دستوری ابلاغ شد که وی به مدت سه سال به منطقۀ نورآباد ممسنی اعزام گردد و مجددا در مرداد ۱۳۵۶ محل تبعید وی به گنبدکاووس تغییر پیدا میکند. به دلیل بیماری ایشان، کمیسیون امنیت اجتماعی خرم آباد محل تبعید وی را از مرداد ۱۳۵۷ به شهرستان مهاباد تغییر میدهد.
با محاصرۀ منزل امام خمینی در مهر ۱۳۵۷ در نجف وی همراه جمعی از روحانیون تبعیدی با صدور اعلامیهای به این اقدام رژیم بعثی عراق اعتراض نمود.
اوایل دی ۱۳۵۷ش در میان استقبال مردم همدان وارد این شهر شد و رهبری مبارزات ضد رژیم مردم را بر عهده گرفت. در ۲۱ بهمن سال ۱۳۵۷ش که لشکر ۸۱ زرهی کرمانشاه برای سرکوبی مردم انقلابی به سمت تهران به حرکت درآمد، با دستور وی مردم کفنپوش همدان با دست خالی ضمن تقدیم شماری شهید، از حرکت تانکها جلوگیری کردند.
فعالیتها بعد از انقلاب :
با تشکیل مجلس خبرگان قانون اساسی وی از طرف مردم همدان به نمایندگی در این مجلس انتخاب شد و به دستور امام با اختیارات کامل به امامت جمعۀ این شهر منصوب شد.
پس از شهادت سید محمدعلی قاضی طباطبایی، اولین شهید محراب و امام جمعه و نماینده امام در تبریز، در دهم آبان ۱۳۵۸ش با حکم امام به عنوان امام جمعه تبریز منصوب شد .
امامت جمعه وی با مخالفت اعضای حزب جمهوری خواه خلق مسلمان روبهرو شد و چند مرتبه جایگاه نماز جمعه را به آتش کشیدند.
پس از آغاز جنگ، مدنی در تقویت روحیه رزمندگان اسلام تلاش میکرد وی با پوشیدن لباس رزم و شرکت در جبهههای نبرد، حضور در کنار نیروهای ایرانی و شرکت در مجالس دعا و نیایش آنان، مشوق رزمندگان بود.
شهادت :
سید اسدالله مدنی در ۲۰ شهریور سال ۱۳۶۰ش پس از اتمام مراسم نماز جمعه با ترور سازمان مجاهدین خلق، به شهادت رسید و در ۲۱ شهریور پیکر او در تبریز و قم، تشییع و در حرم حضرت معصومه(س) بهخاک سپرده شد. امام خمینی در پیامی وی را شخصیتی دانست که عمری را در تهذیب نفس و خدمت به اسلام و تربیت مسلمانان و مجاهده در راه حق علیه باطل گذراند و جز درباره خدمت به اسلام و مسلمانان نمیاندیشید.
◾️آیت الله مدنی در یکی از سخنرانی های خود می گوید: "من در دو موضوع نسبت به خود شک داشتم، یکی اینکه به من می گویند: سید اسدالله، آیا من واقعاً از اولاد پیامبر هستم؟ و دیگر اینکه آیا من لیاقت آن را دارم که در راه خدا شهید بشوم یا نه؟... روزی به حرم امام حسین(ع) رفتم و در آنجا با ناله و زاری از امام خواستم که جوابم را بدهد، پس از مدتی یک شب امام (ع) را در خواب دیدم که بالای سرم آمد و دستی به سرم کشید و این جمله را فرمود: یا بُنَّی انتَ مقتولٌ (ای فرزندم کشته می شوی)
#سالروز_شهادت
@zendegi_ta_shahadat