eitaa logo
💕زندگی عاشقانه💕
26.7هزار دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
2.3هزار ویدیو
80 فایل
ازحسین بن علی هرچه بخواهی بدهد توزرنگ باش وازونسل علی دوست بخواه👪 مباحث و دوره های #رایگان تخصصی #همسرداری، #تربیت_فرزند، و.. ادمین تبلیغ @yamahdi85 📛استفاده ازمطالب فقط با #لینک_کانال جایزست❎ 👈رزرو تبلیغات↙ @tab_zendegiashghane
مشاهده در ایتا
دانلود
☘️برای کم شدن مضرات آلودگی هوا، مصرف غذاهایی شامل ویتامین E و ویتامین D را پیشنهاد می‌کنیم. 🔸ویتامین E را در روغن‌های گیاهی، گردو، بادام، زیتون، جوانه گندم، جگر و سبزیجات دارای برگ سبز می‌توانید مصرف کنید. 🔸منابع مناسب ویتامین D هم شیر، کره و زرده تخم‌مرغ هستند که باید در برنامه غذایی روزانه‌تان باشند. 💞 @zendegiasheghane_ma
#آقایان_بخوانند نکته هایی برای آقایون👇 ⚡️موقعى كه وارد خانه مى شويد قبل از هر كارى همسر خود را در بغل گرفته و او را ببوسيد.😘 ⚡️در هر فرصتى به او يك شاخه گل🌹 هديه كنيد. ⚡️از نوع آرايش او تعريف كنيد. 💄 ⚡️اگر به هر دليل، مجبور هستيد دير به خانه برويد با تلفن به او خبر دهيد. ☎️ 💞 @zendegiasheghane_ma
#آقایان_بخوانند ⚡️ هنگامى كه او كار زيادى دارد در شستن ظرفها به او كمك كنيد. ⚡️در وسط روز، از محل كار خود به او زنگ بزنيد و به او بگوييد كه دوستش داريد. ⚡️قبل از ورود به بستر، دوش بگيريد و خود را خوشبو كنيد. ⚡️هنگام رانندگى، به تذكرات او در رانندگى جامه عمل بپوشانيد. ⚡️گاه گاهى براى او يك يادداشت محبّت آميز بگذاريد. 💞 @zendegiasheghane_ma
#دلشده #در_حسرت_دیدار_دوست نویسنده : #زهرا_قزلقاشی مشخصات کتاب عنوان و نام پدیدآور: دلشده در حسرت دیدار دوست/ اثر زهرا قزلقاشی مشخصات نشر: قم مسجد مقدس جمکران ۱۳۷۸. 💞 @zendegiasheghane_ma
💕زندگی عاشقانه💕
#دلشده #در_حسرت_دیدار_دوست #قسمت8 نه، من مال آنجا نبودم، نباید خود ر هم جزء آنجا می‌دانستم، من کجا
تمام دشت، مست کلام اللَّه از زبان حسین بودند. با خود فکر کردم اگر من به کربلا نرفته بودم الان بی خبر از غم دنیا در خواب ناز بودم. سر را به روی زمین گذاردم بلکه به خواب روم، اما شوق دیدار حسین خواب مرا آشفته کرده بود. در اندیشه خود غوطه ور بودم که صدایی مرا به خود آورد، سرم را محکم تر به زمین چسباندم، صدای سم اسبان بود، انگار لشگری به طرف من می‌آمد با سرعت برخواستم و دوان دوان به طرف صدا دویدم، دلشوره عجیبی پیدا کرده بودم، فقط دویدم. بالاخره در نزدیکی کربلا گروهی از اسب سواران را دیدم که شتابان می‌آمدند. به آنجا که رسیدند درست چند قدمی مانده به من، رهبر آنها دستور استراحت داد. باید می‌فهمیدم که آنها برای چه به آنجا آمده بودند. سیمایشان خیلی با سیمای یاران امام حسین علیه السلام فرق داشت. روزی که حسین به کربلا آمده بود. نور خورشید در برابر فروغ روی او به ناچیزی من می‌نمود، اما اینها... خوب گوش دادم، یکی از آنها به دیگری می‌گفت: باید حسین را از عزیمت به کوفه بازداشت. دیگری می‌گفت: اما من خیلی می‌ترسم. مبادا کار به جنگ و خونریزی بکشد؟ - خُب بکشد، مگر چه می‌شود؟ - نه! او پسر رسول خداست. مگر می‌شود با او جنگید؟ - چرا نمی شود جنگید؟ مگر نمی دانی؟ قرار است تا یکی دو روز دیگر چهار هزار نفر دیگر هم به جمع مان ملحق شوند. یعنی چه؟ می خواستند سد راه حسین علیه السلام شوند؟ یعنی می‌خواستنتد با او بجنگند؟ برای چه؟ باحسین؟ ✍شبی 2 صفحه با هم کتاب بخوانیم 💞 @zendegiasheghane_ma
ای ڪاش ڪہ دریڪ روزی از ماه خدا صــوتی برسد برای شیــعہ زسماء جبریل امین گوید:ای اهل جهان! حڪم فرج مهــدی تان شد امضاء اللهم ‌عجل‌ لولیک‌ الفرج شبتون مهدوی 💞 @zendegiasheghane_ma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
السلام علیک یا ابا صالح المهدی بيا ای بهترين درمان قلبــم مداوا كن غم پنهان قلبــم قسم بر خالق دلـــهای عاشق تو هستی اولین وآخرين سلطان قلبــم 💞 @zendegiasheghane_maک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❖ برای رسیدن به آرامش, دو چیز را ترک کن : یکی اینکه بخواهی دائم در مورد دیگران قضاوت کنی. یکی اینکه بخواهی دائم مورد تأیید دیگران قرار بگیری ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ 💞 @zendegiasheghane_ma
ولادت مبارک ❤️🌹❤️ با نور تو راه مستقیمی داریم در صحن تو جنةالنعیمی داریم دلتنگ کریم اهل‌بیتیم ولی صد شکر که سَیّدالکریمی داریم این‌شهربی‌وجودشماارزشی‌نداشت ... 💞 @zendegiasheghane_ma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#هردوبخوانیم خانوما ؛ آقایون 👈 همسرتان یک درخت نیست! پس وقتی در مورد او صحبت می‎کنید از اسامی اشاره مثل "این" یا "اون" به کار نبرید! این کلمه های "ببین" و "الو" و "آهای" 👈 وقتی همسرتان شما را صدا می‎زند با علاقه به او جواب بدهید! مثلا به جای گفتن: "هااان!؟" یا گفتن یک "بله" خالی به او بگویید: "بله عزیزم"، "جان دلم" یا "جانم". مطمئن باشید در ازای احترام گذاشتن خودتان احترام می بینید.😍😍😍 💞 @zendegiasheghane_ma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#خانمها_بخوانند #عادتهای_بد ⛔️بمب 💣روابط #عاطفی در چیست؟👇 ❌ مدام نگرانید که همسرتان در حال انجام چه کاری است. ❌ به شدت حسود و همسرتان را تحت مالکیت کامل خود قرار می دهید. ❌ وابستگی شدید به همسرتان دارید. ❌ با فاصله گرفتن و قهر کردن می خواهید همسرتان را تنبیه کنید. 💞 @zendegiasheghane_ma
#هردوبخوانیم نیمی از گلایه ها زمانی تمام می شود که فقط به او بگویی : #حق با توست ... حق با توست : یعنی عذرخواهی کردن ، یعنی اینکه دوستت دارم ...❤️👌 باور کن برای آدم هایِ با ارزش در زندگیتان ، جمله " حق با توست " زیباترین جمله آتش بس است ... مهربان باشیم باور کنید هیچ چیزی قشنگتر از محبت و عشق به عزیزانمون نیست اونا رو با عشق نگاه کنید و عشق بورزید... بهشون #احترام بگذارید و همدیگر را دوست داشته باشید مهرباااااان باااااشیم فقط 💞 @zendegiasheghane_ma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹⚡️🌹⚡️🌹⚡️🌹⚡️🌹 امروز در کانال ⚡️هنرکده بانوان هنرمند⚡️ پستهای و داریم☺️👇 http://eitaa.com/joinchat/2300248080C44701a85d4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از 💕زندگی عاشقانه💕
#دلشده #در_حسرت_دیدار_دوست نویسنده : #زهرا_قزلقاشی مشخصات کتاب عنوان و نام پدیدآور: دلشده در حسرت دیدار دوست/ اثر زهرا قزلقاشی مشخصات نشر: قم مسجد مقدس جمکران ۱۳۷۸. 💞 @zendegiasheghane_ma
💕زندگی عاشقانه💕
#دلشده #در_حسرت_دیدار_دوست #قسمت9 تمام دشت، مست کلام اللَّه از زبان حسین بودند. با خود فکر کردم اگ
مگر می‌شود؟ با سرعت برخاستم و دوان دوان به کربلا بازگشتم. باید حتما باد را می‌دیدم، باید به او اطلاع می‌دادم که قرار است چه اتفاقی بیفتد، باید او را می‌یافتم قبل از اینکه اینها به آنجا برسند، باید او را می‌یافتم. مدتی بود که من و باد در کنار فرات نشسته بودیم و با هم حرف می‌زدیم. به نظر باد من گرد شجاعی بودم و کار بزرگی انجام داده بودم که او را یافته و خبر ورود گروهی غریبه را به او داده بودم. باد می‌گفت: چه خوب شد که زود فهمیدیم و خبر را به امام علیه السلام رساندیم وگرنه معلوم نبود چه اتفاقاتی که نمی افتاد اما چه فایده؟ من که لیاقت دیدن او را نداشتم. تازه الان باید بلند می‌شدم و از اینجا می‌رفتم. من که در کربلا کاری نداشتم. - تو از کجا فهمیدی که آنها به سمت ما می‌آیند؟ خوش به حالش خودش را با کربلا یکی می‌داند و می‌گوید «ما»؟ پرسید: تو آنجا چه می‌کردی؟ چه می‌توانستم بگویم؟ حرفی برای گفتن نداشتم، دلم می‌خواست بگویم که نتوانستم او را ببینم، که چقدر تنهایم، اما مگر این بغض نفس گیر می‌گذاشت؟ - نه نتوانستم، او را ببینم. و تا مدتی هیچ نفهمیدم، فقط صدای هق هقم را شنیدم که موجب شد فرات برای لحظه ای از سرودن باز بماند. - تو، تو نباید مرا با اینجا می‌آوردی. تو که خودت می‌دانستی این خاکها به من اجازه نمی دهند جلوتر بروم. نمی دانی! نمی دانی چقدر سخت بود. هر چه سعی کردم، بلند شوم، به زمین خوردم. دست به زانو زدم، نامش را صدا کردم و بلند شدم، باز هم نتوانستم. انگار تمام هستی دیواری شده بود بین من و او، می‌دانم فقط من نتوانستم او را ببینم. تازه! آنها حق داشتند، آنها عضو کربلا بودند. 💞 @zendegiasheghane_ma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃خوب ترین یادم هست که می‌خواستم اجازۀ‌ ناز کردن از تو بگیرم ولی شرم اجازه نمی‌داد. به قدری بدی‌هایم در برابر نگاهم صف کشیده بودند که روی درخواست کردن را از من گرفته بودند. از وقتی شرم را کنار گذاشته‌ام و دارم در بارۀ نازکردن‌های دوست داشتنی‌ام با تو حرف می‌زنم احساس می‌کنم بدی‌ها دارد از خاطرم می‌رود. درست است که از تو خواسته بودم چند لحظه بدی‌هایم را از خاطرم پاک کنی تا توان ناز کردن بیابم؛ امّا آقا! من همیشه از فراموش کردن بدی‌هایم هراس دارم. بنده وقتی ناز می‌کند حواسش هست که ارباب، کرم کرده و به او اجازۀ ناز داده. وقتی بدی‌ها فراموش می‌شود توهم بزرگی دامن بنده را می‌گیرد و دیگر نام کارهایش را نمی‌شود ناز گذاشت چنین بنده‌ای طلبکار مولا می‌شود. آقا! ممنونم که توان دادی تا از نازکردن‌های دوست داشتنی‌ام بگویم ولی ممنون‌ترم از این که نمی‌گذاری بدی‌هایم را فراموش کنم. حالا که به بدی‌هایم نگاه می‌کنم می‌بینم می‌شود بی آن که این بدی‌ها را فراموش کنم برای تویی که ارباب خوبی‌ها هستی ناز کنم. یک روز همۀ بدی‌هایم را می‌ریزم در کیسه‌ای. کیسه را در کیسه‌های دیگری می‌کنم و کیسه بر دوش می‌آیم درِ خانه‌ات. وقتی غلامت در خانه را باز کرد سلامش می‌دهم و به او التماس می‌کنم که تو را صدا بزند. اگر از تو اذن ورود گرفت برای من ناز می‌کنم و می‌گویم: «می‌شود به اربابم بگویی از پنجرۀ‌ همان حجره‌ای که در آن نشسته سر بیرون کند و مرا ببیند و خودش اذن ورود بدهد؟» تو سر بیرون می‌کنی، من می‌بینمت نمی‌گویی بیا، می‌گویی: «منتظرت هستم. نمی‌آیی؟» من با سر می‌دوم به سوی حجره‌ات. وقتی رسیدم به در حجره، می‌ایستم. تو می‌پرسی: چرا داخل نمی‌شوی؟ می‌گویم: با این کیسه مگر می‌شود وارد شد؟ تا همین جا هم که آمدم، باید توبه کنم. می‌گویی: این چیست؟ می‌گویم: کیسه‌ای پر از همۀ‌ بدی‌هایم. و با ناز می‌گویم: اگر می‌خواهی مهمانت پا به حجره‌ات بگذارد فکری کن به حال این بدی‌ها و گرنه داخل نشده می‌روم. می‌گویی: کیسه‌ات را بگذار روی زمین. من هم می‌گذارم. می‌گویی درش را باز کن. می‌گویم خجالت می‌کشم. کیسه در کیسه گذاشته‌ام تا بوی تعفّنش را بپوشانم باز کنم، تعفّنش همه جا را می‌گیرد. خودت خم می‌شوی، در کیسه را باز می‌کنی همه جا را بوی عطر و گلاب می‌گیرد. می‌خواهم از هوش بروم، تو نمی‌گذاری. چه کار می‌کنی با من؟ من آمده بودم با ناز، بدی‌هایم را از میان ببرم تو همه را تبدیل به خوبی کردی. شبت بخیر خوب‌ترین! @abbasivaladi 💞 @zendegiasheghane_ma
✨ 💛گفتم:دعاچیست؟ 💛گفتند:طلب نیازازبی نیاز 💛گفتم:التماس دعاچیست؟ 💛گفتند:خوبان رادردرگاه خدا واسطه قراردادن 💛پس باافتخارمی گویم: ای خوبان خدا"التماس دعا"❤🙌❤ #شبتون_آرام_دوستان_عزيز_🙏 🌟 اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــــرَج 💞 @zendegiasheghane_ma