#تنها_میان_داعش
نویسنده : فاطمه ولی نژاد
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
#تنها_میان_داعش #قسمت5 💠 تلخی نگاه تندش تا شب با من بود تا چند روز بعد که دوباره به سراغم آمد. صبح
#تنها_میان_داعش
#قسمت6
💠 دسته لباسها را روی طناب ریختم و همانطور که پشتم به صورت نحسش بود، خودم را با بند رخت و لباسها مشغول کردم بلکه دست از سرم بردارد، اما دستبردار نبود که صدای چندشآورش را شنیدم :«من عدنان هستم، پسر ابوسیف. تو دختر ابوعلی هستی؟»
دلم میخواست با همین دستانم که از عصبانیت گُر گرفته بود، آتشش بزنم و نمیتوانستم که همه خشمم را با مچاله کردن لباسهای روی طناب خالی میکردم و او همچنان زبان میریخت :«امروز که داشتم میومدم اینجا، همش تو فکرت بودم! آخه دیشب خوابت رو می دیدم!»
💠 شدت طپش قلبم را دیگر نه در قفسه سینه که در همه بدنم احساس میکردم و این کابوس تمامی نداشت که با نجاستی که از چاه دهانش بیرون میریخت، حالم را به هم زد :«دیشب تو خوابم خیلی قشنگ بودی، اما امروز که دوباره دیدمت، از تو خوابم قشنگتری!»
نزدیک شدنش را از پشت سر بهوضوح حس میکردم که نفسم در سینه بند آمد...
💠 نزدیک شدنش را از پشت سر به وضوح حس میکردم که نفسم در سینه بند آمد و فقط زیر لب #یاعلی میگفتم تا نجاتم دهد.
با هر نفسی که با وحشت از سینهام بیرون میآمد #امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را صدا میزدم و دیگر میخواستم جیغ بزنم که با دستان #حیدریاش نجاتم داد!
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
💞 @zendegiasheghane_ma
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت7
💠 بهخدا امداد امیرالمؤمنین (علیهالسلام) بود که از حنجره حیدر سربرآورد! آوای مردانه و محکم حیدر بود که در این لحظات سخت تنهایی، پناهم داد :«چیکار داری اینجا؟»
از طنین #غیرتمندانه صدایش، چرخیدم و دیدم عدنان زودتر از من، رو به حیدر چرخیده و میخکوب حضورش تنها نگاهش میکند. حیدر با چشمانی که از عصبانیت سرخ و درشتتر از همیشه شده بود، دوباره بازخواستش کرد :«بهت میگم اینجا چیکار داری؟؟؟»
💠 تنها حضور پسرعموی مهربانم که از کودکی همچون برادر بزرگترم همیشه حمایتم میکرد، میتوانست دلم را اینطور قرص کند که دیگر نفسم بالا آمد و حالا نوبت عدنان بود که به لکنت بیفتد :«اومده بودم حاجی رو ببینم!»
حیدر قدمی به سمتش آمد، از بلندی قد هر دو مثل هم بودند، اما قامت چهارشانه حیدر طوری مقابلش را گرفته بود که اینبار راه گریز او بسته شد و #انتقام خوبی بابت بستن راه من بود!
💠 از کنار عدنان با نگرانی نگاهم کرد و دیدن چشمان معصوم و وحشتزدهام کافی بود تا حُکمش را اجرا کند که با کف دست به سینه عدنان کوبید و فریاد کشید :«همنیجا مثِ سگ میکُشمت!!!»
ضرب دستش به حّدی بود که عدنان قدمی عقب پرت شد. صورت سبزهاش از ترس و عصبانیت کبود شد و راه فراری نداشت که ذلیلانه دست به دامان #غیرت حیدر شد :«ما با شما یه عمر معامله کردیم! حالا چرا مهمونکُشی میکنی؟؟؟»
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
💞 @zendegiasheghane_ma
#_مولا_جانم❤
❤️مردی شبیه آسمان از ایل خورشید
با کوله بار نور و عرفان خواهد آمد
💖 پای تمام چشمه ها نرگس بکارید
نور دل چشم انتظاران خواهد آمد
💜 یاس سپید من به صبح عشق سوگند
روزی شب ما هم به پایان خواهد آمد
💙الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج
🍃🌼🍃🍃🌼🍃🍃🌼🍃🍃
شبتون پر نور
💞 @zendegiasheghane_ma
صلے الله علیڪ یا ابا عبدالله (ع)
مثل یڪ دیوانہ و چشم
انتظار فصل #عشق
مےشمارم روز و شب را
تا #محرم ، یا حسین
#یا_ابا_عبدالله_الحسین_ع
#محرم
💞 @zendegiasheghane_ma
*🌼اول هفته تون عالی
💕یه سـلام گرم
✨یه آرزوی زیبا
🌼یه دعـای قشنگ
💕 بـرای
💫تک تک شما مهربانان
🌼الهی
💕روزگارتون بر وفق مراد
✨غم هاتون کم
🌼و زندگیتون
💕پراز عشق و محبت باشه
💫در پناه خـداوند باشیـد*
💞 @zendegiasheghane_ma
🍃❤🍃💞🍃❤🍃💞🍃❤
❤🍃❤
🍃💞
❤
#حدیث_عشق
رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم:
کسی که زنی دارد که آن زن به او آزار می رساند خداوند نماز و کارهای نیک زن را نمی پذیرد تا اینکه به مرد کمک و او را راضی کند، اگر چه این زن تمام عمر را روزه بگیرد و نماز بخواند و بندگان را آزاد کند و داراییش را در راه خدا انفاق کند و این زن نخستین کسی است که وارد آتش جهنم می شود. سپس حضرت فرمودند مرد نیز اگر با زن چنین کند چنین عذابی دارد.
وسایل الشیعه جلد ۱۴ صفحه ۱۱۶
💞 @zendegiasheghane_ma
🍃❤🍃💞🍃❤🍃💞🍃❤
❤🍃❤
🍃💞
❤
#خانمها_بخوانند
❌ کاری که از عهده شما خارج است را انجام ندهید و به جسمتان ضرر نرسانید.
با این کار از وظایف اصلی تان هم جا میمانید.
💞 @zendegiasheghane_ma