eitaa logo
💕زندگی عاشقانه💕
25.8هزار دنبال‌کننده
12هزار عکس
2.6هزار ویدیو
82 فایل
ازحسین بن علی هرچه بخواهی بدهد توزرنگ باش وازونسل علی دوست بخواه👪 مباحث و دوره های #رایگان تخصصی #همسرداری، #تربیت_فرزند، و.. ادمین تبلیغ @yamahdi85 📛استفاده ازمطالب فقط با #لینک_کانال جایزست❎ 👈رزرو تبلیغات↙ @tab_zendegiashghane
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸 *﷽ 🌸🍃 ❣️ ❣️ او حاضرو ما پنهانیم هرچند که از غیبت خود با این همه ای جاویدان تا فجر فرج منتظرت می ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
52 استاد ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
#چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم #قسمت50 🔶🔹🔶🔹🔶🔹 استاد پناهیان؛ الحمدالله ، از بس نماز خونا زیاد شدن.
استاد چرا شرط مومن بودن برا ازدواج کفایت میکنه؟ 🔶🔹🔶🔹🔶 استاد پناهیان؛ 🔶از امام حسن مجتبي سوال کرد: دخترم رو به چه مردی شوهر بدم ؟ ❤❤ آقا فرمود : مومن باشه. عرضه داشت اقا جون دیگه چی؟ آقا فرمود : همون مومن باشه . ✅❎ عرضه داشت : آقاجون مومن بودن کفایت میکنه ؟ آقافرمود ؛ بله دخترتو ، یادختر خوبیه یا دختر بدی ... ✅⛔ اگه دختر بدی باشه ، این مومنه که تحملش میکنه . بقیه که تحمل نمیکنند ... برای چی تحمل کنند ؟ 💚 اگر دخترت دختر خوبیه ، این مومنه که ازش تشکر میکنه . 💗✅ این مومن که ، قدر میدونه، این اهل کنترل نفسه . چون خدا به قدر کافی حالشو گرفته . بازم بریم سر مثال سربازی تو پادگان 😊👆 از بعضی از باباها شنیدم . میگه : پسرم الحمدلله رفته سربازی سربراه شده ✅💠 میدونید چرا اینو میگه 👇 چرا سربازی آدم بره ،سربراه میشه ؟ ❓❓ چون از بس ضد حال بهش میزنند، اینقدر موشک ضد حال به این میزنند تا بتونه ضد حال به دشمن بزنه. 💣💣 دیگه تو اون سختیها ، اونوقت این آرام میشه . از پادگان که درمیاد دیگه ، از دیوار راست بالا نمیره . ✅ قشنگ مودبانه میشینه ، میتونه صبر کنه . رفقا قبل از اینکه بخوایم تو سربازی ، ادب بشیم ، بیاید در خونه ی خدا ، سر نماز ادب بشیم. 🙏🙏 خیلی قشنگتره .... ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
استاد چرا نماز آدم رو از هر بدی دور میکنه؟ 🔶🔷🔶🔷🔶 استاد پناهیان: فرمود چهار پایان ادب نمیشوند مگر با چوب . ⭕🔴 آدما باچی ادب میشن ؟ با نماز ؛ ✅💯 نماز ، استقلال برای آدم میاره ، وقتی استقلال برای آدم آورد ، مبارزه با خودت کردی . 🔹اهل محبت میشی... 🔹 اهل عشق میشی... اهل مهرورزی میشی... و الا ، بی نماز اهل هوسه 👈هوسرانی با محبت خیلی فرق میکنه . ⛔⁉⛔ همه ی آدمها از موجود هوسران در میرن. فدات بشم ، حافظه ی آدمو چی ضعیف میکنه ؟ 👈هوس رانی !!! 🔴🔴 خوب ، اگه خواستی حافظه ت قوی شه، نماز تر و تمیز خوشگل اول وقت بخون . تفکر و خلاقیت و تمرکز انسان رو چی قوی میکنه ؟ ✅✅ هر کی درسش ضعیفه ذهنش ضعیفه چیکار بکنه ؟ 👈نماز ترو تمیز بخونه 👏 💯 نماز آدم رو از هر بدی دور میکنه. بوعلی سینا هرموقع مسئله ای رو نمیتونستن حل بکنند ... 👈دو رکعت نماز میخوندن . 🌷👆 نماز باادب وسر وقت ، که مشحون است . مملو است از مبارزه ی با خود . 🔷🌺 این نماز چیکار میکنه ؟ 👈توان رو در برخورد با سختیها بالا میبره ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
Namaz03-18k.mp3
7.94M
فلسفه ی تکراری بودن نماز آثار نماز مؤدبانه 1. حقارت دنیا در چشم انسان 2. استقلال شخصیت 3. سایر فواید... نماز متفکّرانه نماز، راه خودسازی استاد ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
🍃❤🍃💞🍃❤🍃💞🍃❤ ❤🍃❤ 🍃💞           ❤ 💥 بعضی ها همیشه از بقیه طلب کار هستند و اگر چیزی از کسی دریافت کنند خیلی خوشحال نمی شوند چون همیشه منتظر بهتر از آن هستند و از دیگران دارند. 💥کسانی که از دیگران هستند و خودشان را محق می دانند نمی توانند سپاسگزاری کنند. ⭐️ توقع نداشتن نور دارد و این نور به خانه منتقل می شود و مرد شما این را می فهمد. 💞 @zendegiasheghane_ma
🧕🏻🧔🏻 را هم می‌شود محترمانه منتقل كرد اگر به جای «تـو» از «مـن» استفاده كنيم!!! تو نمی‌فهمی! درکم نمی‌کنی! تو عذابم می‌دهی! تو همه چیز را تحمیل می‌کنی! تو اعصاب من رو داغون می‌کنی و... مـن عصبانی هستم! حال من خوب نیست! من نمی‌توانم این تصمیم را قبول کنم! برای من سخت است با این مساله کنار بیایم! در این صورت آتش جنگ را شعله‌ور نکرده‌اید و بدون تخریب و سرزنش طرف مقابل حرف خودتان و حتی حرف آخر را زده‌اید.. ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
رمان نویسنده : ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
#دمشق_شهرعشق #قسمت132 مثل #رؤیا بود که از این معرکه خسته و خاکی ولی سالم برگشتند و همان رفتن‌شان ط
💠 اینهمه زخمی که روی دلم مانده بود مرهمی جز نداشت که در آغوش چشمانش حرف دلم را زدم :«میشه منو ببری حرم؟» و ای کاش این تمنا در دلم مانده بود و به رویش نمی‌آوردم که آینه نگاهش شکست، دستش از روی صورتم پایین آمد و چشمانش به زیر افتاد. هنوز خاک درگیری روی موهایش مانده و تازه دیدم گوشه گردنش خراش بلندی خورده و خط نازکی از روی یقه پیراهن سفیدش افتاده بود که صدا زدم :«مصطفی! گردنت چی شده؟» 💠 بی‌توجه به سوالم، دوباره سرش را بالا آورد و با شیشه که در گلویش مانده بود، صدایش به خس‌خس افتاد :«هنوز یه ساعت نیس تو رو از چنگ‌شون دراوردم! الان که نمی‌دونستن کی تو این ساختمونه، فقط به خاطر اینکه دفتر بود، همه جا رو به گلوله بستن! حالا اگه تو رو بشناسن من چیکار کنم؟» می‌دانستم نمی‌شود و دلم بی‌اختیار بهانه‌گیر شده بود که با همه احساسم پرسیدم :«میشه رفتی حرم، بجا منم زیارت کنی؟» 💠 از معصومیت خوابیده در لحنم، دلش برایم رفت و به رویم خندید :«چرا نمیشه عزیزدلم؟» در سکوتی ساده محو چشمانم شده و حرفی پشت لب‌هایش بی‌قراری می‌کرد که کسی به در اتاق زد. هر دو به سمت در چرخیدیم و او انگار منتظر ابوالفضل بود که برابرم قد کشید و همز‌مان پاسخ داد :«دارم میام!» باورم نمی‌شد دوباره می‌خواهد برود که دلم به زمین افتاد و از جا بلند شدم. 💠 چند قدمی دنبالش رفتم و صدای قلبم را شنید که به سمتم چرخید و لحنش غرق غم شد :« گُر گرفته، باید بریم!» هنوز پیراهن به تنش بود، دلم راضی نمی‌شد راهی‌اش کنم و پای حرم در میان بود که قلبم را قربانی (علیهاالسلام) کردم و بی‌صدا پرسیدم :«قول دادی به نیتم کنی، یادت نمیره؟» 💠 دستش به سمت دستگیره رفت و عهد بست :«به چشمای قشنگت قسم می‌خورم همین امشب به نیتت زیارت کنم!» و دیگر فرصتی برای عاشقی نمانده بود که با متانت از در بیرون رفت و پشت سرش همه وجودم در هم شکست... ✍️نویسنده: ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
✍️ 💠 در تنهایی از درد دلتنگی به خودم می‌پیچیدم، ثانیه‌ها را می‌شمردم بلکه زودتر برگردند و به‌جای همسر و برادرم، با بمب به جان زینبیه افتادند که یک لحظه تمام خانه لرزید و جیغم در گلو شکست. از اتاق بیرون دویدم و دیدم مادر مصطفی گوشه آشپزخانه از ترس زمین خورده و دیگر نمی‌تواند برخیزد. 💠 خودم را بالای سرش رساندم، دلهره حال ابوالفضل و مصطفی جانم را گرفته بود و می‌خواستم به او دلداری دهم که مرتب زمزمه می‌کردم :«حتماً دوباره بوده!» به کمک دستان من و به زحمت از روی زمین خودش را بلند کرد، تا مبل کنار اتاق پاهایش را به سختی کشید و می‌دیدم قلب نگاهش برای مصطفی می‌لرزد که موبایلم زنگ خورد. 💠 از فقط صدای مصطفی را می‌خواستم و آرزویم برآورده شد که لحن نگرانش در گوشم نشست و پیش از آنکه او حرفی بزند، با دلواپسی پاپیچش شدم :«چه خبر شده مصطفی؟ حالتون خوبه؟ ابوالفضل خوبه؟» و نمی‌دانستم این انفجار تنها رمز شروع عملیات بوده و تکفیری‌ها به کوچه‌های حمله کرده‌اند که پشت تلفن به نفس‌نفس افتاد :«الان ما از اومدیم بیرون، ۲۰۰ متری حرم یه ماشین منفجر شده، تکفیری‌ها به درمانگاه و بیمارستان زینبیه حمله کردن!» ✍️نویسنده: ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
🌸 🌸 🌸 ثواب تلاوت این صفحه هدیه به 😍😍😍😍 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══