eitaa logo
💕زندگی عاشقانه💕
26.7هزار دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
2.3هزار ویدیو
80 فایل
ازحسین بن علی هرچه بخواهی بدهد توزرنگ باش وازونسل علی دوست بخواه👪 مباحث و دوره های #رایگان تخصصی #همسرداری، #تربیت_فرزند، و.. ادمین تبلیغ @yamahdi85 📛استفاده ازمطالب فقط با #لینک_کانال جایزست❎ 👈رزرو تبلیغات↙ @tab_zendegiashghane
مشاهده در ایتا
دانلود
در هر سن که هستی روزهایی بی‌نظیر را تجربه می‌کنی! چـرا که مانندِ روزهای دیگر فقط یکبار تکرار می‌شود "هر روز" از عمرت روزهای خوش دارد! به شرط اینکه «زندگی‌کـردن» را بلد باشی. ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
🍁سخت است بدون تو تحمل به خدا برگرد وسيله‌ی توسل به خدا 🍁آنكس كه تو انتظار داری نشدم محض خاطر مادر بيا تو را به خدا تعجیل در فرج مولایمان صلوات 🌹🌾 🕊🌾🌹🕊🌾🌹🕊🌾🌹🕊🌾🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹ذکر برکات است سلام و صلوات❤️ 🌹بر احمد و آل وی فرستیم ز دل این برکات❤️ 🌹تا زنده کنیم نام ائمه و بزرگان ، ای یار❤️ 🌹از دل بفرست به احمد و آل محمد (ص) صلوات❤️ 🌹اللّهم صلّ علی مُحمّد ❤️و آلِ محمّد 🌹و عجّل فرجهم ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام به همه اعضای خوب کانال پویش داریم به مناسبت میخوام همتون فعال و با انرژی باشید و شرکت کنید از کارها و تدارکاتتون برای عید بزرگ ولایت ؛ برامون بگید چه ایده ها و طرحهایی دارید برای اینکه این عید بزرگ رو جشن بگیرید کارها و ایده ها و عکسهاتون رو به ای دی @yamahdi85 بفرستید😊😊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
متن پیام:سلام. تعداد دفعات دیدن والدین، چندبار در هفته مناسب است؟! با توجه به اینکه تقریبا بنده تک فرزند محسوب می شوم و والدینم خیلی نسبت به من وابستگی داشتند ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ⏱ساعت:10:08:23 ب.ظ ⏰تاریخ:پنجشنبه 1400 تیر ✍ سلام دوست بزرگوار من متوجه نشدم شما خانم هستید یا اقا ، اما به هرحال بعد از ازدواج چه خانم و چه آقا باید متوجه باشند وارد یک زندگی مستقل شدند و رابطه با پدر و مادر متفاوت میشه، البته در خانواده های مختلف شرایط متفاوته ممکنه آقا پسریا دختر خانم؛ پدر و مادرش بدلیل پیری و ناتوانی نیاز به کمک و رسیدگی بیشتری داشته باشند که باید این نکته رو مد نظر قرار بدن . اما در حالت عادی حتما باید وابستگی رو به خانواده کم کنید و در حد متعارف و معمول به پدر و مادر سر بزنید و افراط نداشته باشید و ایجاد حساسیت برای همسرتون نکنید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👌 با چه روشهایی شوهرتان راجذب میکنید؟؟؟👇👇 🌸وقتی با او هستید پرانرژی باشید 🌸از او انتظار نداشته باشید تمام وقتش را برای انجام کارهای شما صرف کند 🌸از اینکه فرد خوبی است ابراز خشنودی کنید 🌸حتی در غیاب او ، جلوی دیگران از او به خوبی یاد کنید 🌸احساسات تان را با او در میان بگذارید ولی آن را به طور خلاصه بیان کنید 🌸حداقل سه مورد از کارهای خوبش را به او گوشزد کنید 🌸در مقابل دیگران به او افتخار کنید 🌸صبح ها با او بیدار شوید حتی اگر مجبور نباشید زود بیدار شوید 🌸در مواقع سختی پشتیبان او باشید 🌸او را در هر شرایطی بپذیرید و هرگز از خود نرانید 🌸وقتی عصبانی است به او گیر ندهید 🌸به او کمک کنید به اهدافش برسد 🌸به او کمک کنید عادات بدش را ترک کند 🌸دیگران را با او مقایسه نکنید ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══ 
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚜صبر در روابط خانوادگی یعنی به فکر انتقام نبودن، تلافی نکردن و به روی خود نیاوردن.  نگویید که با این کارها همسر جری می شود، اصلاً در ازدواج بحث از جری شدن نیست بلکه باید گذشت و مدارا کرد، به روی خود نیاورد و چشم پوشی کرد. ⚜البته باید به خاطر داشت که نتیجه مثبت چنین رفتاری، الزاماً زود هنگام نیست بنابراین همسران نباید بگویند که این کارها امتحان کردم و همسرم جری تر شد چراکه در دراز مدت، ثمره شیرین آن را خواهند دید. نهالی که می نشانید دیر به بار می نشیند اما پر و شیرین به بار خواهد نشست. ⚜مدارا کردن شامل رفتارهایی نظیر عفو و بخشش،تحمل کردن رفتار بد دیگران، امنیت، هم صحبتی زیبا، محبّت، مسالمت و کینه زدایی، خوش اخلاقی، کامیابی و پایدار و... است همچنین مدارا کردن زندگی زناشویی را با صفا وشیرین و از بروز در گیری های بی فایده نیز جلوگیری می‌کند. از سوی دیگر صبر، ذخیره نشاط روحی را حفظ می‌کند و اراده انسانی را نیرومند می‌سازد. ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══ 
این۴چیز حال یه زن روخوب❤️ میکنه... ❤️ این که هر روز بهش بگی ❤️ این که در ترین لحظه ها بیادش باشی... ❤️ هروقت نگاهش می کنی بزنی... ❤️ از که انجام میده ازش تشکر و کنی...* ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══ 
ارتباط موفق_6.mp3
10.88M
🔥 حسادت در محبت ، و تمایل به پیشتاز بودن در نگاه کسی، ارتباط انسان را با بقیه‌ی اطرافیان به نجاست می‌کشاند. ☆ کسانی در ارتباطات خود و جذب محبت دیگران موفقند که؛ می‌توانند برای محبوبیت دیگران ، راه باز کنند؛ حتی در قلب کسی که برایشان بسیار مهم است. 🎤 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
دوستان ما در کانال استیکرمون انواع استیکرهای مناسبتی و عاشقانه و مذهبی و... رو براتون دسته بندی کردیم استیکرهای میخواین جا نمونید👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رمان محتوایی ..... ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
#هرچی_توبخوای #قسمت129 بلند شد،احترام نظامی گذاشت و گفت: _چشم قربان،خیلی نوکریم.😍✋ خنده م گرفت.☺️
اولین باری بود که با لباس نظامی میدیدمش...😍☺️ خیلی خوش تیپ تر و جذاب تر شده بود.مخصوصا با موهای سفیدش که جدیدا خیلی بیشتر شده بود.دلم گرفت.حتما کارش خیلی سخته که اینقدر پیر شده.😥 گوشیش زنگ زد.📲جواب داد و گفت: _الان نمیتونم بیام.دوساعت دیگه میام.😐 یه کم صداش بالا رفت و محکم گفت: _یه کاریش بکن دیگه.فعلا نمیتونم بیام.😠 گوشی رو قطع کرد و سرشو برگردوند سمت من.منو دید.بلند شد اومد سمتم. گفت: _سلام😊 خیلی معمولی و بدون لبخند گفتم: _سلام از لحنم ناراحت شد.سرشو انداخت پایین.😔جدی گفتم: _چرا با این لباس اومدی اینجا؟😐 نگاهم کرد.بالبخند گفتم: _آخه با این لباس خیلی خوش تیپ تر شدی.😍 تعجب کرد.😳به اطراف اشاره کردم.یه نگاهی به بقیه کرد که داشتن نگاهش میکردن... 👀 به من نگاه کرد.ناراحت گفت: _زهرا چرا به من نگفتی؟😒 گفتم: _وقتی تا حالا خودت متوجه نشدی یعنی اصلا خونه نرفتی،یعنی حتی وقت نداشتی تماس بگیری.😊 به موهاش اشاره کردم و گفتم: _یعنی کارت سخته.☺️ روی صندلی نشست. سرش پایین بود. کنارش نشستم.نگاهش کردم و گفتم: _تا وقتی کاری که درسته رو انجام میدی نباید سرت پایین باشه..👌نمیگم از نبودنت ناراحت نبودم چون دروغه،نمیگم خسته و کلافه نشدم،نمیگم از اینکه بچه ت تو بغلت غریبی میکنه ناراحت نیستم. روزهایی میاد که همین سیدمهدی بهت افتخار میکنه،مثل الان مادرش.😊 نگاهم کرد... چشمهاش نم اشک داشت. گفتم: _ممنونم که اومدی.شارژ شدم.دیگه این روزها رو راحت تر میگذرونم.برو به کارت برس.نگران ماهم نباش.☺️ بالبخند گفتم: _زودتر پاشو برو و دیگه هم با این لباس تو شهر نچرخ وگرنه من میدونم و شما.😉😠 لبخند زد.☺️گفتم: _پاشو برو دیگه.😍😠 وحید بلند شد،احترام نظامی گذاشت و بالبخند گفت: _چشم قربان،خیلی نوکریم.😍✋ خنده م گرفت.😃بلند شدم و رفت.با پای مصنوعی یه کم می لنگید ولی بازهم خوش تیپ بود.😍چند قدم میرفت برمیگشت و به من نگاه میکرد.تا کلا از راهروی بیمارستان رفت. من هنوز به جایی که وحید رفت نگاه میکردم و تو دلم گفتم وحید..خیلی دوست دارم..خیلی.☺️ دیدم برگشته و بالبخند به من نگاه میکنه.😍خنده م گرفت.دست تکان داد و رفت. به اطرافم نگاه کردم.همه داشتن به من نگاه میکردن.😅 رفتم پیش سیدمهدی.خواب بود.برام پیامک اومد.وحید بود.نوشته بود: 📲_آرامش من،خیلی دوست دارم..خیلی. سه روز بعد سیدمهدی هم حالش بهتر شد و مرخصش کردن... میخواستم با بچه هام بریم خونه خودمون که مامان اجازه نداد.گفت: _خودت هم ضعیف شدی،دو روز دیگه هم بمونید تا بهتر بشین. منم واقعا خسته بودم.قبول کردم.😅ولی از همون شب حال منم بد شد.😣🤒یه ویروس بدتر از ویروس بچه ها. باباومامان میخواستن منم ببرن بیمارستان🏥 ولی من مخالفت میکردم. اگه میرفتم بیمارستان کسی باید میومد همراه من بود.همینجوری هم مادروحید میومد خونه بابا تا به مامان کمک کنه. شب دوم،حالم خیلی بد بود... خواب و بیدار بودم.صدای بچه ها رو که تو هال بازی میکردن میشنیدم ولی حتی متوجه نبودم چی میگن.خیلی گیج بودم. مامان بهم غذا میداد ولی من حتی متوجه نبودم با غذایی که توی دهانم هست،چکار باید بکنم.چشمهامو بسته بودم.یاد وحید افتادم.تو همون گیجی از یاد وحید لبخند زدم... گفتم خداروشکر وحید سالمه.خداروشکر الان نیست وگرنه اونم مریض میشد.وای نه.طاقت مریض شدن وحید رو ندارم. بعد مدتی احساس کردم کسی موهامو نوازش میکنه.احساس کردم وحیده.😨 چشمهامو با بی حالی باز کردم.آره وحید بود.داشت بامهربونی نگاهم میکرد.😊😒لبخند زدم.وحید هم لبخند زد.خیالم راحت شد وحید کنارمه چشمهامو بستم تا راحت بخوابم. یه دفعه گفتم وحید؟!!!😱 وحید نباید بیاد پیش من.اونم مریض میشه. چشمهامو باز کردم.آره خودش بود.سریع از جام پریدم.وحید ترسید.گفت: _چی شده زهرا؟😥 داد زدم: _برو بیرون...از اینجا برو..برو😵😠 وحید خیلی جا خورد.رفت عقب... بلند گفتم: _برو بیرون.از این خونه برو بیرون.👈🚪 همون موقع مامان و بابا با نگرانی اومدن تو اتاق.مامان گفت: _زهرا چرا داد میزنی؟!!چی شده؟!!😨 با صدای بلند گفتم: _وحید ببرین بیرون.از اینجا بره.😠😵 مامان و بابا به وحید نگاه کردن... ادامه دارد.. 🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ اولین اثــر از؛ ✍ ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
مامان و بابا به وحید نگاه کردن... منم به وحید نگاه کردم.وحید به دیوار تکیه داده بود و سرش پایین بود.😞وقتی اونجوری دیدمش دلم آتیش گرفت. با التماس به بابا گفتم:🤒🙏 _وحید ببرین بیرون.نمیخوام وحید هم مریض بشه.تحمل مریضی وحید از مریضی بچه هام هم سخت تره برام.. وحید همونجا روی زمین افتاد.به بابا گفتم: _ببریدش دیگه.😣😥 به مامان گفتم: _دست و صورتشو بشوره.لباس هاشم عوض کنه.یه داروی تقویتی بهش بدین.. مامان،وحید مریض نشه.🤒😒 به وحید گفتم: _پاشو برو..جان زهرا..جان بچه ها..پاشو برو.😒🙏 بابا رفت بیرون.گفتم: _بابا،وحید هم ببرین...😥 مامان اومد نزدیک.آروم گفت: _زهرا،آروم باش..وحید حالش خوب نیست...😒 با تعجب به وحید نگاه کردم.به مامان گفتم: _مریض شده؟!!😧 مامان گفت: _از نظر روحی بهم ریخته.اومده پیش تو آروم بشه.بعد تو اینجوری از خودت میرونیش داغون تر میشه.از نظر جسمی مریض باشه بهتره تا از نظر روحی داغون باشه.😒 بیماری خودم یادم رفت... سرمو خم کردم و از کنار مامان به وحید نگاه کردم.هنوز روی زمین نشسته بود و سرش پایین بود.😞مامان رفت کنار و به من نگاه کرد.گیج بودم.😖🤒به مامان نگاه کردم.مامان هم رفت بیرون و درو بست. دوباره به وحید نگاه کردم. -وحیدم.....وحیدجانم😒😥 سرشو آورد بالا و به من نگاه کرد. چشمهاش ناراحت بود.بانگرانی گفتم: _چی شده؟😥 سرشو انداخت پایین.گفت: _اول فکر کردم ازم ناراحتی که بیرونم میکنی.شرمنده شدم که تو این حال تنهات گذاشتم.😞وقتی فهمیدم بخاطر سلامتی من اونجوری آشفته شدی، شرمنده تر شدم.😓 بلند شد بره بیرون.گفتم: _خودتو بذار جای من.اگه شما بودی کاری جز کاری که من کردم میکردی؟😊 یه کم فکر کرد.نگاهم کرد.گفتم: _شما هم همین کارو میکردی.نه فقط الان،تو همه ی زندگیمون..اگه من جای شما بودم همون کارهایی رو میکردم که شما کردی.☺️همه ماموریت ها،همه نبودن ها..منم اون کارها رو میکردم.شما خیلی هم مراعات ما رو کردی تو این سالها. شما چقدر از خواب و استراحتت برای من و بچه ها زدی تا با ما باشی.شما هم اگه جای من بودی همه ی اون کارهایی که من این سال ها برای حمایت از همسرم کردم،میکردی.حتی بیشتر.چون شما خیلی مهربون تر و بهتر از من هستی. درواقع من تمام این سالها سعی کردم شبیه شما باشم.☺️ لبخند زدم و گفتم: _وحیدجانم،من خیلی دوست دارم..چون شما خیلی خوبی.😍 وحید یه کم همونجوری نگاهم کرد.بعد بالبخند گفت: _اجازه هست بیام پیشت؟😁 از حرفش خنده م گرفت.گفتم: _از دادهای من میترسی؟😅 خندید و گفت: _آره،خیلی.😅 جدی گفتم: _مریض میشی.😐 بالبخند گفت: _بهتر.بیشتر پیشت میمونم.☺️ اومد کنار من رو تخت نشست.نگاهش میکردم.چشمهاش ناراحت بود. گفتم: _وحیدجان،چی شده؟😥 بابغض گفت:.. ادامه دارد.. 🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ اولین اثــر از؛ ✍ ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
🌺 🌺 🌺 ثواب تلاوت این صفحه هدیه 😍😍😍😍 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام به همه اعضای خوب کانال پویش داریم به مناسبت میخوام همتون فعال و با انرژی باشید و شرکت کنید از کارها و تدارکاتتون برای عید بزرگ ولایت ؛ برامون بگید چه ایده ها و طرحهایی دارید برای اینکه این عید بزرگ رو جشن بگیرید کارها و ایده ها و عکسهاتون رو به ای دی @yamahdi85 بفرستید😊😊
🔰هر چه که خیر است از خدا بخواه 🔹حاج آقا قرائتی: زیبایی، کمال است، اما لازم نیست که بچه‌ات زیباترین باشد. چون زیبایی به همان مقدار که کمال است، به همان دلیل فتنه هم هست. شما از خدا خیر بخواه. به خدا نگو چه می‌خواهم، چه نمی‌خواهم. خیر بخواه، هر چه خیر است برای شما می‌رسد. بگو: خدایا هر چه خیر است. به خدا واگذار کن. خدا خوب خدایی است. می‌گوید: بر من توکل کنید، من برای شما درست می‌کنم. من بلد هستم خدایی کنم. اصرار نکنید حتماً پسر، حتماً دختر، حتماً زیبا، حتماً تیزهوش. خیلی از تیزهوشانمان آمریکا رفتند، بازوی آمریکا هستند. خیلی آدم‌های متوسط اینجا کار می‌کنند، خیلی از تیزهوش‌ها خودشان را به دلار می‌فروشند. از کجا این تیزهوشی به نفع من باشد. 💜 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 💜 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══