#ویژه_مجردها
#قسمت_اول
آیا #ازدواج «اسارت» است⁉️
👇👇
بعضی از جوان هایی که امروز تن به ازدواج نمی دهند، بهانه تجردشان را « #آزادی » عنوان می کنند. آنها فکر می کنند با ازدواج محدود می شوند و باید به چهارچوب ها و مسئولیت هایی تن بدهند که آزادی شان را محدود می کند.
🌸 در این که ازدواج سبک زندگی شما را تغییر می دهد شکی نیست. ازدواج دنیای تجرد شما را به دنیایی وصل می کند که در آن تعهد و مسئولیت حرف اول را می زند. مسئولیت نسبت به خود و کسی دیگر که بخش بزرگی از زندگی اش را با شما به اشتراک گذاشته است. در زندگی مجردی اگر شما تصمیم گیرنده زندگی خود بودید با متاهل شدن تان تصمیم گیری تان بر زندگی یک فرد دیگر هم تاثیر می گذارد و می تواند آینده بک خانواده را دگرگون کند.
_____
#نکات_آموزنده
#قبل_از_ازدواج
#ادامه_دلرد
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
🔶 صحبت های دکتر حبشی در مورد #رابطه_صحیح زن و شوهر در خانواده "بخش هفدهم" #قسمت17 🔺آستانه تحمل خو
مروری بر قسمت قبل
#رابطه_صحیح زن و شوهر
دکتر #حبشی👆👆
018.mp3
1.37M
🔶 صحبت های دکتر حبشی در مورد #رابطه_صحیح زن و شوهر در خانواده
"بخش هجدهم"
#قسمت18
🔺فهرستی از عوامل محرک خودتون رو تهیه کنید.
💥 دکتر حمید #حبشی
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
تغییرات مردها همیشه
از درونشون شروع می شه
اما تغییرات زن ها همیشه از بیرونشون!
اولین کاری که یک زن
در زمان غصه خوردن انجام می ده،
عوض کردن ظاهرشه ...
#تفاوتها
#هردوبخوانیم
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
💞خبرى هست در آرامش دريا امشب
💫فاطمه،فاطمه آورد به دنيا امشب
💞ظاهراً جلوه گر حضرت زهراست ولى
💫باطناً آمده آئينه ى مولا امشب
#میلاد_حضرت_زینب💫💞
#روز_پرستار💫💞
#تبریڪ_و_تهنیٺ_باد💫💖
مداحی آنلاین - سَر زده باز دِلم تا حَرَمت پر زده - سیدرضا نریمانی.mp3
3.69M
🌸 #میلاد_حضرت_زینب(س)
💐سر زده باز دلم تا حرمت پر زده
💐به سیم آخر زده
🎤 #سید_رضا_نریمانی
👏 #سرود
👌فوق زیبا
#پیام_جدید
متن پیام:سلام.میتونم از مباحثتون عکس نوشته درست کنم؟
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
⏱ساعت:۱۱:۴۱:۵۳ ب.ظ
⏰تاریخ:پنجشنبه ۱۴۰۰ آذر
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
سلام ایراد نداره برای ما هم ارسال کنید😊🌹
هدایت شده از هنرکده بانوان هنرمند
┄┅══✼ *✨﷽✨*✼══┅┄
دست ادب بر روی سینه می گذاریم
السَّلاَمُ عَلَى حُجَّةِ الْمَعْبُودِ وَ كَلِمَةِ الْمَحْمُودِ...
🌱سلام بر آن مولایی که آینه ی تمام نمای خداست. سلام بر او و بر روزی که تمام خلق در آینه وجود او، خدا را به تماشا خواهند نشست...
گنجشگکان را دیده اید؟
پرهایشان را زیر آفتاب باز میکنند
و آرام میشوند.🕊🌤
ما هم اندکی خلوت میخواهیم
بنشینیم کنارتان،✨
و زیر آفتاب مهرتان آرام بگیریم.
سلام حضرت آفتاب✋🏻
عزیز دل ما♥️
أللَّھُـمَ عَجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج وَ فَرَجَنا بِهِ 🕊
#اللّٰھُمَعجلْلِّوَلیڪَالفࢪَج
🌿🦋🌹🌿🦋🌹🌿🦋🌹🌿🦋🌹
🌸در این شب زیبا
✨از خدای مهربان
🌸براتون
✨یک حس قشنگ
🌸یک شادی بی دلیل
✨یک نفس عطر خدا
🌸دنیا دنیا آرزوهای خوب
✨و آرامش خواستارم
🌸#شبتون_بخیر
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#هردوبخوانیم
🔴 #فرمول_زیبای_قرآنی
💠 با همسرم آیهی هفتم سوره ابراهیم علیهالسلام را میخواندیم:
«وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِى لَشَدِيدٌ»(و به یادآورید هنگامى را که پروردگارتان اعلام کرد اگر شکرگزارى کنيد، نعمتم را بر شما میافزایم و اگر ناسپاسى کنيد، مجازاتم شديد است!)
💠 به #همسرم گفتم پس اگر بخواهم کاری کنم که خوبیهای شما بیشتر شود باید از خدا بابت نعمتهایی که از طریق شما به من داده تشکّر کنم و اگر بخواهم با نق زدن و توقّعات زیاد، #ناسپاسی کنم طبق فرمایش قرآن وضعیت زندگیمان عذابآور خواهد شد.
💠 با هم قرار گذاشتیم چند دقیقه به نوبت این فرمول را #اجرا کنیم:
خدایا شکر که همسرم #مهربان است! خدایا ممنونتم که همسرم مودّب است! الحمدلله که همسرم بدن #سالمی دارد و درگیر بیماری نیست! خدایا شکرت که همسرم بچهها را خوب تربیت میکند! الحمدلله که همسرم آبروی مرا #حفظ میکند! خدایا سپاس که همسرم بیکار نیست! خدایا ممنونتم که توان جسمی به همسرم دادی تا برای همسر و فرزندانش #آشپزی کند! خدایا شکر که پاهای سالم به همسرم دادی تا برای خرید و امور خانه بتواند رفت و آمد کند! الحمدلله که به من #چشم دادی تا از دیدن همسرم لذّت ببرم! الهی شکر که راهنماییام کردی تا به نعمتهایی که از طریق همسرم به من عطا کردی توجّه کنم! خدایا...
💠 اقرار میکنم بعد چند دقیقه، دلم چنان #لطیف و رقیق شد که اشک شوق، اشک خجالت از خدا بر گونههایم سرازیر گشت و لذّت #مناجات با خدا را چشیدم.
💠 فقط پنج دقیقه در روز این فرمول زیبا را #تمرین کنید!
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#هردوبخوانیم
♦️از اختلاف نترسید!
✅ برخی از جوانان، از اختلاف میترسند. وقتی در همان اوایل ازدواج با همسرشان دچار اختلاف میشوند، فکر میکنند زندگی به آخر رسیده است. از اختلاف، نباید ترسید؛ زیرا اصل اختلاف، امری طبیعی است که در بیشتر خانوادهها وجود دارد.
🔹وقتی دو انسان که هر کدام برای خود روحیّهای خاص دارند، در کنار هم زندگی میکنند، بسیاری از کارها و تصمیمهایشان به هم گِره میخورد. در این میان، طبیعی است که در چند مورد از این کارها و تصمیمها نتوانند با هم کنار بیایند و اختلافی پیش میآید. پس اصل اختلاف، طبیعی است و ترسی ندارد.
❌ آنچه مایۀ نگرانی است، نوع برخورد با اختلاف است. مشکل بیشتر زوجهای جوان، آن است که قواعد زندگی مشترک را بلد نیستند و نمیدانند چگونه باید با این اختلافها برخورد کنند.
📚تا ساحل آرامش، کتاب اول، ص ۳۰-۲۹
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
داستان #یک_فنجان_چای_باخدا
بر اساس داستان #واقعی
نویسنده : زهرا اسعد بلنددوست
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
#یک_فنجان_چای_باخدا #قسمت12 مبهوت به نیم رخش خیره ماندم، حالا دیگر وحشت لالم کرده بود. در باز شد.ز
#یک_فنجان_چای_باخدا
#قسمت13
وا مانده ومتحیر از آن خانه خارج شدم،راستی چقدر فضایش سنگین بود.
پشت در ایستادم و حریصانه نفس گرفتم. چشمم به عثمان افتاد،تکیه به دیوار روی زمین کنار در نشسته بود. بلند شد و با لحنی نرم صدایم زد: (سارا.. حالت خوبه؟؟) آره...عثمان همان مسلمان ترسو مهربان بود!
آرام در خیابان ها قدم میزدیم، درست زیر باران.بی هیچ حرفی...انگار قدمهایم را حس نمیکردم،چیزی شبیه بی حسی مطلق..
عثمان تا جلوی خانه همراهیم کرد:(واسه امروز بسه...اما لازم بود..روز بخیر..)
رفت و من ماندم در حبابی از سوال و ابهام و وحشت...و باز حصر خودساخته ی خانگی.خانه ای بدون خنده های دانیال...با نعره های بدمستی پدر.. و گریه های بی امان مادر، محضه دلتنگی...
چند روز گذشت و من فکر کردم و فکر کردم. قیقا بین هزار راهی از بی فکری گم شده بودم.دیگر نمیداستم چه کنم.باید آرام میشدم.پس از خانه بیرون زدم.بی اختیار و بی هدف گام برمیداشتم.
کجا باید میرفتم.؟دانیال کجا بود؟ یعنی او طبع درنده خوی مسلمانها را از پدر به ارث برده بود؟؟کاش مانند مادر ترسو میشد..حداقل،بود...
ناگهان دستی متوقفم کرد.عثمان بود و نفسهای تند که خبر از دویدن میداد. (معلوم هست کجایی؟؟ گوشیت که خاموش...از ترس پدرتم که نمیشه جلوی خونتون ظاهر شد...الانم که هی صدات میکنم، جواب نمیدی..) و با مکثی کوتاه:( سارا.. خوبی؟؟) و اینبار راست گقتم که نه...که بدتر از این هم مگر می شود بود؟؟عثمان خوب بود...نه مثل دانیال...اما از هیچی،بهتر بود..
پشت نرده ها،کنار رودخانه ایستادیم. عثمان با احتیاط و آرام حرف میزد...از گروهی به نام "داعش" که سالهاست به کمکِ دروغ و پولهای هنگفت در کشورهای مختلف یار گیری میکنند.که زیادند دخترکانی از جنس آن زن آلمانی و هانیه و دانیال که یا گول خورده اند یا رایحه ی متعفن پول، مشامشان را هواییِ خون کرده.که اینها رسمشان سر بریدن است.
که اگر مثل خودشان شدی دیگر خودت نمیشوی.که دیگر دانیال یکی از همان هاست و من باید مهربانی هایش را روی طاقچه ی دلم بنشانم و برایش ترحیم بگیرم.چون دیگر برای من نیست و نخواهد بود این برادر زنجیر پاره کرده...
من خیره ماندم به نیم رخ مردی به نام عثمان...راستی او هم هانیه را دفن میکرد؟؟با تمام دلبری هایش؟؟
و او با بغضی خفه،زل زده به جریان آب از هانیه گفت...از خواهری که مطمئن بود دیگر نخواهد داشت...از خواهری که یا به رسم فرمانروایانش حیف میشد یا مانند آن دختر آلمانی از شرم کودکِ مفقودالپدرش، در هم آغوشیِ ایدز،جان تسلیم میکرد.
قلبم سوخت و او انگار صدایش را شنید و با نگاه به چشمان با آهی بینهایت گفت:(سارا.. میخوام یه دروغ بزرگ بهت بگم..)
و من ماندم خیره و شنیدم :(همه چی درست میشه..)
و ای کاش راست میگفت......
#ادامہ_دارد...
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#حضرتزندگیمهدیجان🌸🍃
سلامی از سرزمین سرمازده به آفتاب ...
سلامی از کویر تف زده به باران ...
سلامی از شهر ناامیدی به مفهموم امید ...
سلامی از جمع دردمندان به حضرت طبیب ...
سلامی از اسیران رنج به منجی موعود ...
سلامی از فرزندان چشم براه به مهربانترین پدر ...
سلامی از ما که تنهاییم ، حیرانیم ، درمانده ایم ... به شما که مولایید ، درمانید ، فریادرسید ...
#اللهمعجللولیکالفرجالساعه♥️
🌹🍃🌿🌹🍃🌿🌹🍃🌿🌹🍃