eitaa logo
💕زندگی عاشقانه💕
26.7هزار دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
2.3هزار ویدیو
80 فایل
ازحسین بن علی هرچه بخواهی بدهد توزرنگ باش وازونسل علی دوست بخواه👪 مباحث و دوره های #رایگان تخصصی #همسرداری، #تربیت_فرزند، و.. ادمین تبلیغ @yamahdi85 📛استفاده ازمطالب فقط با #لینک_کانال جایزست❎ 👈رزرو تبلیغات↙ @tab_zendegiashghane
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از صوت | علیرضا پناهیان
970623_Panahian_ImamSadeqUni_Sab.mp3
7.61M
🔉 ، موثرتر از آگاهی و ایمان(۵) 📅 جلسه ۵ | ۹۷/۶/۲۳ 🕌 ‌ 🔍 ۹۷ @Panahian_ir @Panahian_mp3
🌹⚫️🌹⚫️🌹⚫️🌹⚫️🌹 🌷 مرڪب سوارِ ڪوچڪِ ڪرب وبلا شدے زَهرا شدے، عَلے شدے و مُصطَفے شدے وقتے عسل ز لعلِ لبٺ بوسہ اے گرفٺ تنها سواره ے حَسـنِ مُجتَبـے شدے از بس عزیز هستے و از بس ڪه محشرے بین قنـوٺِ زیـنب ڪبـرے دعا شدے 🌙 💔 @zendegiasheghane_ma 🌹
🌹⚫️🌹⚫️🌹⚫️🌹⚫️🌹 برایتان اینگونه آرزو میکنم ؛ ان زمان که در محشر ، خدا بگوید چه داشتی؟ حسین (ع) سر بلند کند و بگوید حساب شد! مهمان من است... اللهم ارزقنا شفاعة الحسین یوم الورود التماس دعا عزاداریهاتون قبول یاعلی @zendegiasheghane_ma 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حسین_جان♡ بر سینــہ میزنم . . . ڪہ مبــادا ، درونِ آن غیر از حسیـــن خـانہ ڪند ، عشــق دیگرے . . . 🏴 @zendegiasheghane_ma 🌹
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 السلام علیک یا صاحب العصر و زمان مولاجان ... ما را در غم جدغریبتان شریک بدانید... میدانیم که گناهان ما خود حجاب دیدارتوست اللهم عجل لولیک الفرج🌹🌹 🏴 @zendegiasheghane_ma 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🗓 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: یکشنبه - ۲۵ شهریور ۱۳۹۷ میلادی: Sunday - 16 September 2018 قمری: الأحد، 6 محرم 1440 🌹 امروز متعلق است به: 🔸مولی الموحدین امیر المومنین حضرت علی بن ابیطالب علیهما السّلام 🔸(عصمة الله الكبري حضرت فاطمة زهرا سلام الله عليها) 💠 اذکار روز: - یا ذَالْجَلالِ وَالْاِكْرام (100 مرتبه) - ایاک نعبد و ایاک نستعین (1000 مرتبه) - یا فتاح (489 مرتبه) برای فتح و نصرت 🗞 وقایع مهم شیعه: 🔹دعوت حبیب بن مظاهر، بنی اسد را به یاری امام حسین علیه السلام، 61ه-ق 🔹تجمع لشکر یزید ملعون در کربلا، 61ه-ق 📆 روزشمار: ▪️4 روز تا عاشورای حسینی ▪️19 روز تا شهادت امام سجاد علیه السلام ▪️28 روز تا شهادت حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها ▪️43 روز تا اربعین حسینی ▪️51 روز تا شهادت حضرت رسول و امام حسن علیهما السلام 🏴 @zendegiasheghane_ma 🌹➖➖➖➖➖➖➖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 ششم : قاسم بن الحسن عليه السلام ا▪️▪️🔲▪️▪️ا ناگهان بر سر قتل تو چه دعوا شده است بند بند بدنت آه زهم وا شده است چه بلایی به سر صورتت آمد قاسم وای این نیزه چه سان در دهنت جا شده است؟! زانوانت چه شده حرف بزن قاسم جان ساق پاهای تو برعکس چرا تا شده است ؟!! سر انگشت تو را هم به غنیمت بردند چه قدر روی تنت حادثه امضا شده است...! مهره های کمرت دور و برت می ریزد اینچنین ریختنت آه معما شده است... الا لعنة الله على القوم الظالمين 🏴 @zendegiasheghane_ma 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹 تکنیک جلب همسر: ⭕️ وقتی به صحبت‌های همسرتان گوش می‌دهید به منظور آنکه نشان دهید به حرف‌های او گوش می‌دهید گاهی بگویید: چه‌جالب، آها، خوب، اِ و ... 💠 ارتباط کلامی با این واژه‌ها و نیز ارتباط چشمی با همسرتان در حین گوش دادن، بسیار در آرامش همسرتان موثر است و شما را پناهگاه و سنگ صبور خوبی تلقی خواهد کرد. 🏴 @zendegiasheghane_ma 🌹
جلسات سرکار خانم ۱_جلسه۵_قسمت۹ 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 😱 میخوای کار خونه تو بکنی دائم غر می زنی می گی دوساعت صبح جمع می کنم دوساعت ظهر جمع می کنم دوساعت آخر شب، آخرشم همه ش خونه من ویلونه. ✅ شما نمی خواد دوساعت جمع کنی یه ساعت صبح یک ساعت ظهر یک ساعت شب جمع کن. 👌بقیه اون یک ساعتها می شه 👈سه ساعت که می تونی به کار دیگه برسی. زمانتو کمتر کن. هم خودت خسته نمی شی هم به بچه و شوهرت غر نمی زنی 👶 بچه ها تو بازی یاد می گیرند چی کار کنند 👈مثلا یه سری لوبیا و نخود و عدس به بچه بدین حبوبات بدین بگین اینا رو بشین پاک کن. یا از این ظرف به اون ظرف بریزید یا مثلاً ماکارونی یا حبوبات رو‌میخوای در بیاری بگو مامان بیا شما بریز توی ظرف. ♦️بچه اینطور یاد می گیره در کار خونه مشارکت داشته باشه. 🌸 بچه وقتی نوزاده اگه ناخودآگاه دستت می خوره بهش و اون فکر می کنه زدیش. سریع بهش بگو ببخشید. اون می فهمه از جانب شما بهش آسیبی نرسیده ✅ یه خانومی می گفت من کارها رو تو هفته خورد کردم برای نظافت، تمیزکاری، مرتب کردن و جا دادن لباس شستن و .‌.. 🍃می گفت تو همه این کارها از بچه ها کمک می گیرم‌. ماشین را میخوای روشن کنی لباس را بندازی توش بده بچه بندازه تو ماشین. 🍳میخوای ماهیتابه رو بیاری بگو مامان ببین این ماهیتابه این اندازه ست. ♦️ولی وقتی بچه رو تو‌کارها شرکت ندادی و هی بهش غر زدی اونم می گه من هر کاری می کنم مامانم می گه بلد نیست تو کار نکنی بهتره تو کار زیاد کنی. دیگه کار نمی کنه. ❌می شینه سبزی پاک کنه می گه تمام سبزی ها رو قاطی کردی حالا باید بشینم همه رو باز کنم. 👈 کم کم همه چیز مثل اون خالکوبیه می شه که بدون یال و کوپال و دم شد. ⛔️می گه مامانم همه چیز رو می گه اینو نمی خواد. اونو نمی خواد، اینو پاک کردی یخچال لک افتاد شیرو اینطوری خریدی، کوکو هم زدی اونطوری کردی. اعتماد به نفس و احساس مسئولیت بچه رو می گیری😔 @jalasaaat
جلسات سرکار خانم ۱_جلسه۵_قسمت۱۰ 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍳 ما بچه بودیم مامانم کوکو می خواست درست کنه اون موقع ها با هونگ سبزی رو می کوبیدند. من و خواهرم این هونگ را می گرفتیم می کوبیدیم خب بعضی موقع ها نمی دیدیم این هونگه می خورد لبه ظرف صدا می کرد مامانم می گفت مواظب دستت باش بعد باز دوباره ادامه می دادیم 😍 تمام عشقم این بود که مامانم این تخم مرغ را که مینداخت توی کوکو اینطوری که می زد صدا می داد می گفتم خدایا من کی می تونم یه اینطوری بزنم. ✅ یه اتاق بود و مامانم هر کاری می کرد ما نگاه می کردیم 👀 کار کردنتون یه جوری باشه در معرض دید بچه باشه. 🖥 مادره چی کار می کنه؟ بچه رو می زاره پای تلویزیون برو تام و جری نگاه کن من به کارام برسم. تو برو اون طرف کنار. ⛔️این اشتباهه بچه باید کنار مادر باشه موقع کار هم. به خصوص دو سال اول بچه وابسته ست. و بعد وابستگی عاطفی شدید که همون دو سال بعدیه. میخواد همه ش به مادر بچسبه. مثل کوآلا😄 👈این بچه نیاز داره،هر چقدر الان سیراب بشه بعداً در جامعه دنبال زنهای دیگه نمی ره. ❌مثلاً می گن بچه رو بغلش نکن ، آنقدر بغلیش نکن، لوس می شه ها، بغلی می شه ها ✅ نه اینطوری نیستش تا می تونی حتی بچه خوابه دستاشو‌ ناز ناز کن. بچه تا داره باهات حرف می زنه موهاشو نوازش کن بزار این پوست با پوست ارتباط برقرار بکنه. بزار حس آرامش بهش القا بشه.😍 👶در کنار بچه باشید شما بچه رومی زارید کنار دارید آشپزی می کنید بچه رو می زارید کنار دارید با تلفن حرف می زنید، بچه رو می زارید کنار دارید ظرف می شورید. همه ش بچه کناره، بچه می گه بابا اینا اصلا منو نمی خواستند. 😳 یه خانومی اومده بود می گفتش که من اصلا شک کردم بچه مامانم اینا هستم یا نه، من فکر کنم بچه اینا نباشم. سی سالش بود بعد دلیل‌هایی که می گفت همه ش مربوط به همین کنار زدنه، بود. 😱برو بشین مشقاتو بنویس دیگه چقدر به پرو پای من می پیچی؟! یعنی همه ش دوست دارند یه سرگرمی برای بچه باشه اینا راحت باشند به کارهاشون برسند و بچه برای خودش باشه.❌ 🎨 در صورتیکه باید با بچه بازی هیجانی کنید بچه خالی بشه.مثلا بیست دقیقه با بچه بازی هیجانی می کنی، ۵ دقیقه کار خودتو انجام بده. بچه تو اون بیست دقیقه کمی تخلیه می شه تا بیاد اون هیجان درونش دوباره جمع بشه شما کارتو انجام بده. 👌 سخته ولی شما داری اجر می بری بعد راهکار پیدا می کنید.✅ @jalasaaat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از 💕زندگی عاشقانه💕
داستان واقعی صبر و عشق یک بانو 🏴 @zendegiasheghane_ma
💕زندگی عاشقانه💕
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 #واینک_شوکران3 #شهیدایوب_بلندی #قسمت10 صدای کلید انداختن به در امد اقا جون بود... به
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 گوشی،را محکم گذاشتم از اکرم خانم خداحافظی کردم و برگشتم خانه از عصبانیت سرخ شده بودم چادرم را پیچیدم دورم و چمباتمه زدم کنار دیوار اکرم خانم باز امد جلوی در و صدا زد شهلا خانم تلفن تعجب کردم با ما کار دارند؟؟ گفت بله همان اقاست همان حرف ها را پشت تلفن تکرار کردم و برگشتم مامان پرسید چی شده هی میروی و هی می ایی؟؟ تکیه دادم ب دیوار اقای بلندی زنگ زده میخواهد دوباره بیاید مامان با لبخند گفت خب بگذار بیاید برای چی؟؟اگر میخواست بیاید پس چرا رفت؟؟ لابد مشکلی داشته و حالا ک برگشته یعنی مشکل حل شده من دلم روشن است خواب دیدم شهلا دیدم خانه تاریک بود تو این طرف دراز کشیدی و ایوب ان طرف نور سفیدی مثل نور ماه از قلب ایوب بلند شد و امد تا قلب تو من میدانم تو و ایوب قسمت هم هستید بگذار بیاید انوقت محبتش هم ب دلت مینشیند اکرم خانم صدا زد شهلا خانم باز هم تلفن بعد خندید و گفت میخواهید تا خانه تان یک سیم بکشیم تا راحت باشید؟؟ مامان لبخند زد و رفت دم در من هم مثل مامان ب خواب اعتقاد داشتم محبت ایوب به دلم نشسته بود اما خیلی دلخور بودم مامان ک برگشت هنوز میخندید گفتم بیاید شاید ب نتیجه رسیدید گفتم ولی اقا جون نمیگذارد گفت من به این دختر بِده نیستم ادامه دارد.... @zendegiasheghane_ma 🌹
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 ایوب قرارش را با مامان گذاشته بود وقتی امد من و مامان خانه بودیم،اقاجون.سر کارش بود.... رضا مثل همیشه منطقه بود و زهرا و شهیده مدرسه بودند... دست ایوب ب گردنش اویزان بود و از چهره اش مشخص بود ک درد دارد ..... مامان برایش پشتی گذاشت و لحاف اورد .... ایوب پایش را دراز کرد و کاغذی از جیبش بیرون اورد ...... -مامان میشود این نسخه را برایم بگیرید؟؟من چند جا رفتم نبود.... مامان کاغذ را گرفت -پس تا شما حرف هایتان را بزنید برگشته ام... مامان ک رفت به ایوب گفتم - کار درستی نکردید.... -میدانم ولی نمیخواستم بیگدار ب اب بزنم با عصبانیت گفتم -این بیگدار ب اب زدن است؟؟ما ک حرف هایمان را صادقانه زده بودیم،شما از چی میترسیدید؟؟ چیزی نگفت گفتم -به هر حال من فکر نمیکنم این قضیه درست بشود ارام گفت -" میشود" -نه امکان ندارد ،اقاجونم.ب خاطر کاری ک کردید حتمامخالفت میکنند -من میگویم میشود،میشود.مگر اینکه..... -مگر چی؟؟ -مگه اینکه....خانم جان ،یا من بمیرم یا شما..... ادامه دارد... @zendegiasheghane_ma 🌹
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 از این همه اطمینان حرصم گرفته بود -به همین سادگی؟یا من بمیرم یا شما؟؟ -به همین سادگی،انقدر میروم و می ایم تا اقا جون را راضی کنم ،حالا بلند شو یک عکس از خودت برایم بیاور✨ -عکس؟عکس برای چی؟من عکس ندارم -میخواهم به پدر و مادرم نشان بدهم -من میگویم پدرم نمیگذارد شما میگویید برو عکس بیاور؟؟اصلا خودم هم مخالفم میخواستم تلافی کنم گفت -من انقدر میروم و می ایم تا تو را هم راضی،کنم ،بلند شو یک عکس بیاور.... عکس نداشتم.... عکس یکی از کارتهایم را کندم و گذاشتم کف دستش.... توی بله برون مخالف زیاد بود... مخالف های دلسوزی ک دیگر زورشان نمیرسید جلوی این وصلت را بگیرند.... دایی منوچهر که همان اول مهمانی با مامان حرفش شده بود و زده بود بیرون... از چهره مادر ایوب هم میشد فهمید چندان راضی نیست... توی تبریز طبق رسمشان برای ایوب دختر نشان کرده بودند... کار ایوب یک جور سنت شکنی بود... داشت دختر غریبه میگرفت..ان هم از تهران...✨ ایوب کنار مادرش نشسته بودو ب ترکی میگفت.... ناسلامتی بله برون من است آ...اخم هایت را باز کن... دایی حسین از جایش بلند شد ...همه ساکت شدند ....رفت قران را از روی تاقچه برداشت و بلند گفت... -الان همه هستیم؛هم شما خانواده داماد،هم ما خانواده عروس....من قبلا هم گفتم راضی ب این وصلت نیستم چون شرایط پسر شما را میدانم....اصلا زندگی با جانباز سخت است...ما هم شما را نمیشناسیم...از طرفی میترسیم دخترمان توی زندگی عذاب بکشد،مهریه ای هم ندارد ک بگوییم پشتوانه درست و حسابی مالی دارد..✨ دایی قران را گرفت جلوی خودش و گفت.... -برای ارامش خودمان یک راه میماند این ک قران را شاهد بگیریم... بعد رو کرد ب من وایوب -بلند شوید بچه ها ،بیایید دستتان را روی قران بگذارید.. من و ایوب بلند شدیم و دست هایمان را کنار هم روی قران گذاشتیم... دایی گفت -قسم بخورید ک هیچ شیله پیله ای توی زندگیتان نباشد ،به مال و ناموس هم خیانت نکنید هوای هم را داشته باشید.... قسم خوردیم .... قران دوباره بین ما حکم شد.... ادامه دارد.... @zendegiasheghane_ma 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از زندگی عاشقانه
✅ ابراز محبت ▫️هرچقدر عشق و محبتی که به همسرتان دارید را به آن بگویید زندگی شما محکم تر و بانشاط خواهد بود... مخصوصا در دوران عقد... 💞 @zendegiasheghane_ma
ازاول محرم دوست داشتم خونموسیاه پوش کنم ولی نه بالکن وپنجره ای داشتم پرچم وعلم بزنم،نه کتیبه وپارچه یاحسین، ازروسری مشکیم استفاده کردم بایه عکس کوچولوکه یادگارهیئته
بااینک دیر شد اما بالاخره تونسم پرچم امام حسین و داخل خونم بزنم و حس خیلی خوبی بهم دست داد😊