eitaa logo
🇮🇷زندگی عاشقانه🇮🇷
24.2هزار دنبال‌کننده
12.8هزار عکس
3.1هزار ویدیو
88 فایل
ازحسین بن علی هرچه بخواهی بدهد توزرنگ باش وازونسل علی دوست بخواه👪 مباحث و دوره های #رایگان تخصصی #همسرداری، #تربیت_فرزند، و.. ادمین تبلیغ @yamahdi85 📛استفاده ازمطالب فقط با #لینک_کانال جایزست❎ 👈رزرو تبلیغات↙ @tab_zendegiashghane
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹💫🌹💫🌹💫🌹💫🌹💫🌹💫 هر چقد جلوتر میرفتم انگاری از درون قوی تر میشدم. 💪💪💪 دی ماه سال ۱۳۹۳ پست های سایتم بازدید زیادی میخورد. 👌👌 همه براشون جالب بود که بفهمن این رضا داره دقیقا چکار میکنه که انقدر انگیزه داره... 🤔🤔 تا اینکه از بس خودسازی کردم و از خدا کمک میخواستم و تلاش میکردم یهو حرفام مدلش تغییر کرد... ✅🌹 خیلی این نکته مهم و جالبه... خیلی... حرف که میزدم همه میگفتن رضا؟ تو چرا این مدلی حرف میزنی ... هزار تا آدم هستن که از خدا و پاکی حرف میزنن اما تو با اینکه اصلا تخصصی تو مسائل دینی نداری اما حرف که میزنی نمیدونیم چرا حرفات به دل میشینه و راهکارات عملی تره... ✅✅ بچه ها راست میگفتن... کلامم نفوذ گرفته بود... میدونی چرا ؟ چون خیلی به دونسته هام عمل میکردم.👌 از بس گناه کرده بودم و تلاش برای ترک گناه میکردم مدام تجربه کسب میکردم و دیگه قشنگ میتونستم راهکار بدم... 💜وقتی کسی باهام حرف میزد انگاری یه حس شهود داشتم و میتونستم بفهمم کجای زندگیش ضعف داره... ☑️☑️ قشنگ میدونستم فلان کار فلان نتیجه رو میده... دقیقا بهمن ماه سال ۱۳۹۳ بود که شبا تا صبح با خدا حرف میزدم و میگفتم خدایا غلط کردم. پی به اشتباهم بردم. بهم یه فرصت بده قول میدم جبران کنم. خیلی پشیمون بودم. همش گذشته رو مرور میکردم و میگفتم ای رضای فلان فلان شده ... چرا این کارارو کردی... و مینشستم کلی خودمو سرزنش میکردم... 😔😞😭😭😭 دستنویس های 💞 @zendegiasheghane_ma
🇮🇷زندگی عاشقانه🇮🇷
🌹💫🌹💫🌹💫🌹💫🌹💫🌹💫 #ازسفیرابلیس_تاسفیرپاکی #قسمت16 #فصل_اول هر چقد جلوتر میرفتم انگاری از درون قوی تر
حس میکردم دارم آتیش میگیرم... 🔥😭 تشنه بودم... خیلی تشنم بود... خدارو میخواستم... معنویاتو میخواستم. پاکی رو کامل میخواستم... انقدر تشنه بودم که تا میدیدم کسی از خدا میگه به هیچی جز حرف اون دقت نمیکردم. ❤️❤️❤️ شده بودم آهن ربا... هر چیزی که درمورد پاکی بود رو به سمت خودم میکشیدم. این تموم ماجراهای سال ۱۳۹۳ من بود... میخوام سال به سال خودمو با جزئیات براتون بگم چون حس میکنم تجربم به دردتون میخوره. و میتوتید شمام رشد کنید 💕سال ۹۳ برای من سال پر از درس بود. یکی از دلایل انگیزه بالام همون اتفاقای سال ۹۳ بود... شاید به ظاهر خیلی بالا و پایین داشت اما واقعا یه بار مردم و دوباره زنده شدم. ☑️✅ ❤️این روزا خیلی چیزام تغییر کرده.❤️ متاسفانه آدما علاقه دارن فقط موفقیتتاتو ببینن... اما من سختی زیاد داشتم. 😞😓 من کردم و خودمو از لجن زار کشیدم بیرون.... این روزهام بخاطر طوفان اون روزهام بود که کم نیاوردم... ❌میتونستم بهونه بیارم... ❌میتونستم کم بیارم. ❌به خدا میتونستم باشم ♨️و دنبال چرا چرا کردن باشم... 💯اما کسی که بخواد عوض بشه دنبال چگونه میره نه دنبال چرا... ✔️خیلی چیزا رو از صفر و زیر صفر شروع کردم... ان شاءالله تو فصل های بعد متوجه میشی ☺️☺️ دستنویس های 💞 @zendegiasheghane_ma
🌹💕🌹💕🌹💕🌹💕🌹💕 سال ۱۳۹۳ سال پوست اندازی و تولد دوبارم بود... ✅✳️ اما سال ۱۳۹۴ سال بالا بردن آگاهی... وقتی هیشکی نیست دستتو بگیره... اونجاست که باید خودت برای خودت یه کاری کنی... توکل رو وقتی بشی بهتر میفهمیش. 🙏 نخواه که همه چی وفق مرادت باشه... نه... زندگی پستی بلندی داره.. اگه کسی نیست برات کاری کنه... خودت برا خودت یه کاری کن... خیلی وقتا مسیر بستست... خودت باید یه مسیری وا کنی... 🌹🌼✅ من سال 1393 که تازه داشتم قدم های اولیه رو برمیداشتم اصلا دنبال این نبودم که خدا منو میبخشه یا نمیبخشه... ✔️فقط دنبال این بودم که از این لجن زار خودمو نجات بدم. دیگه ته خط بودم. برام مهم نبود خدا میبخشه یانمیبخشه... برام فقط این مهم بود که بیشتر از این سختی نکشم و خدا نجاتم بده زندان نیوفتم. کار من از بخششو این حرفا گذشته بود... من فقط فرصت جبران میخواستم. همش دعا میکردم خدایا کمکم کنی جبران میکنم... بعد از اینکه رای دادگاه اومد و کلا تبرئه شدم ❤️اونوقت دیگه خدارو همه جوره دوستش میداشتم❤️ یه چیزم بگم...؟؟؟ خدا کلارفتارش با من لوتی واره... وخیلی محبتش رو میبینم ☺️😊😁 دستنویس های 💞 @zendegiasheghane_ma
🌹💕🌹💕🌹💕🌹💕🌹💕 19 اول در ضمن وقتی با دوست دخترام کات کردم پس فرداش رفتن با یکی دیگه دوست شدن.... 📵😒😒😒 کلا بوی گل نمیدادم که حالا پروانه سمتم بیاد... 🌷🔥💐 آدم وقتی خودش بد باشه... دختر خوبی سمتش نمیاد.خیالتون راحت...!!! ☺️✅✅ بچه ها مدل حرف زدنمم هر چقدر خودسازی کردم بهتر شد... الانم که دیگه واقعا خیلی خوب حرف میزنم. خیلی مودب تر و خیلی صبور تر و خیلی با نشاط تر شدم. سال ۱۳۹۳ وقتی نماز میخوندم همه مسخرم میکردن... 😏😏 اخه قبلا همیشه تو ماشینم فلان آهنگای بوق.... رو میذاشتم. 💟اما وقتی توبه کردم و نماز میخوندم یهو همه میگفتن : سلام حاج آقا التماس دعا...تقبل الله ... 🙄📿📿📿 میخواستن اینجوری مسخرم کنن. 😕😕 میدونی چیه... من حس میکنم پسرا تا بلا سرشون نیاد تغییر نمیکنن... 😐 پسر جماعت باید بلای بدی سرشون بیاد تا عوض بشن.. مثل بیماری یا خطر بودن جان یا زورگیری بشه ازشون یا قطع عضو بشن یا زندان بیوفتن یا سرطانی چیزی بگیرن تا عقلشون سر جاش بیاد... 😑😐 💎اما پسر زرنگ قبل تغییر تغییر میکنه... 👌😊 راستشو بخوای بعد از اینکه بلا سرم اومد و فهمیدم خدایی هست ❤️یه قولی به خدا دادم... تو اون شرایط بازداشت و... گفتم خدایا اگه نجاتم بدی جبران میکنم... فقط بهم فرصت بده...همین... من جبران میکنم. من هیچی درمورد خدا نمیدونستم... ولی میدونستم فقط خداست که میتونه کمکم کنه... راستشو بخوای از همه نا امید بودم... ✅و دلیل اصلی مستجاب شدن دعام هم همین بود... وقتی نا امید از همه جا میشی خدا زودتر دعاتو مستجاب میکنه. 🙏🙏😔😞 یه صدایی بهم میگفت : رضا ؟ تو آدم بشو...منه خدا همه کار برات میکنم. 💕💕💕✅ دستنویس های 💞 @zendegiasheghane_ma
🌹💕🌹💕🌹💕🌹💕🌹💕 20 اول بچه ها خدا خیلی نزدیکه... 😢❤️ شما فکر میکنید دوره... اما خدا با یه صدایی از درون با همتون حرف میزنه... خیلی ها اینو نمیدونن... چون خدا بهشون بد معرفی شده. ☑️☑️ من معتقدم خدا با کسایی که سختی کشیدن مهربون تره... 😔😞😢 بخاطر همین بهم فرصت داد... دلیل اصلی اینکه باعث میشد سال ۱۳۹۳ اصلا کم نیوردم یاد مرگ بود. چون یاد مرگ خیلی انگیزه میده... اما خوبیم این بود که زیاد تو مسیر پاکی نا امید نشدم... درسته گریه میکردم و کم میاوردم اما نا امید هرگز. معتقدم برای هر مشکلی راه حلی وجود داره. پیشینه مذهبی اصلا نداشتم. اما راستشو بخوای تو نوجوونیم با دوستم مهدی میرفتیم هیئت واسه شام خوردن .در همین حد..... فقط واسه شامش میرفتیم. 😐🙄🙄 🔥 راسی اینم بگم ...اونایی که تو شرایط سخت که بالا گفتم تغییر نمیکنن نگران نباشن... بعد مرگشون خوب تغییر میکنن. همه تغییر میکنن... همه... خیالت تخت... ❤️فقط بعضی ها این دنیاست... بعضی ها اون دنیا..... !!! دست نویس های 💞 @zendegiasheghane_ma
🌹💕🌹💕🌹💕🌹💕🌹💕 سلام... به این فصل خوش اومدی... ☺️ میخوام از سال ۱۳۹۴ خودم بگم... ✅سعی کردم سال ۹۳ رو کامل براتون بگم اما روند رو به پیشرفتم دقیقا از سال ۱۳۹۴ شروع شد.... اگه یادت باشه تو قسمت قبلی بهت گفتم که سال ۹۳ خیلی تشنه بودم... 💠💠💯 ✔️حس میکردم تربیت نشدم... ✔️حس میکردم نیاز به رشد و آگاهی دارم... ✔️احساس میکردم هیچی حالیم نیست... میدونی میخوام چی بگم؟ میخوام بگم از بس تشنه بودم که حاضر بودم هر چی دارم و ندارم رو بدم تا فقط یه کسی بهم اطلاعات مفید بده... در واقع سال ۱۳۹۴ سال کسب آگاهی من بود... 🔶🔷🔸🔹 ✳️بالای ۳ هزار ساعت سخنرانی گوش دادم و بالای دویست سیصد تا کتاب خوندم... روزانه ۸ ساعت سخنرانی گوش میکردم... اینو به هر کی میگم باور نمیکنه... 🙄🤔 اما واقعا همین بود... از بس تشنه یاد گیری بودم که اصلا نمیفهمیدم هشت ساعت گذشته... 💕دیوووونه و عاشق مطالعه شدم. منی که حالم از هرچی مطالعه بهم میخورد سال ۱۳۹۴ نزدیک سیصد تا کتاب در حوزه های مختلف روانشناسی و موفقیت و مذهبی خونده بودم . دیگه از بس آگاهی هام بالا رفته بود که حس میکردم خود مذهبی ها هم انقدر آگاهی های درست ندارن... ☺️✅ دیگه جوری شده بودم که خیلی از مذهبی ها میومدن ازم سوال میپرسیدن و منم به لطف خدا مثل بلبل جوابشونو میدادم... ☺️همه میگفتن : دمت گرم رضا...جوابت عالی بود... دستنویس های 💞 @zendegiasheghane_ma
🇮🇷زندگی عاشقانه🇮🇷
🌹💕🌹💕🌹💕🌹💕🌹💕 #ازسفیرابلیس_تاسفیرپاکی #فصل_دوم #قسمت21 سلام... به این فصل خوش اومدی... ☺️ میخوام از
🌹💜🌹💜🌹💜🌹💜🌹 🔥من آدمی بودم که تا سال قبلش سفیر ابلیس بودم و همه رو دعوت و تشویق به گناه میکردم 💟اما الان شده بودم سفیر پاکی و کلی آدم میومد تو سایت و ازم کمک میخواست و میگفت : رضا چکار کنم گناه نکنم... خیلی جالبه نه ؟ آدم به کی بگه انقدر تغییر رو آخه ؟ واقعا به خودم افتخار میکنم.... ☺️😌🙄😎 😇دقیقا مهر سال ۱۳۹۴ بود که حس کردم دارم از پس مشکلات زندگیم بر میام. کار شبانه روزیم نوشتن بود... ✍✍✍ تقریبا ۴۰ تا دفتر پرکرده بودم و هفته ای یه خودکار تموم میکردم... 📖🖊 قشنگ پیشرفت رو داشتم حس میکردم... 🌹روز به روز داشتم خدایی تر میشدم... آنچنان واسه پاکیم تلاش میکردم که هیشکی جلو دارم نبود... 💠هر چقدر اطلاعاتم بالاتر میرفت بیشتر میتونستم مشکالتمو حل کنم. خدارو شکر یکی از بزرگترین استعداد هایی که دارم اینه که میتونم مسائل سخت رو ساده حل کنم... یعنی یه سری استعداد های درونی دارم که میتونم با خالقیت و داشتن نگاه متفاوت از پس چالش های زندگیم بر بیام و حالا که سفیر پاکی شده بودم این حس خیلی کمکم میکرد. ☑️🔰💠 اونایی که منو بشناسن میدونن چی میگم و با اخلاق من آشنا شدن... 🔥مثلا دی ماه سال ۱۳۹۴ تصمیم گرفتم یه کتاب بنویسم تا هر کسی مشکل شهوت داره بخونه و در برابر شیطان قوی بشه... 🔥🔥🔥 همه تو سایت میگفتن کنترل شهوت خیلی سخته و نمیشه... رضا نمیتونم... رضا تو با ما فرق داری... و از این حرفا... منم این کتاب رو نوشتم.... دست نویس های 💞 @zendegiasheghane_ma
🌹💜🌹💜🌹💜🌹💜🌹 دوم 🖊وقتی این کتاب رو نوشتم خیلی ها فقط ایمیل میزدن و اشک شوق میریختن که رضا خدا پدر مادرتو بیامرزه.. 😭😭😭 تا همین لحظه شاید بالای یک میلیون نفر این کتابو خوندنش ... نکته جالب این کتاب همون حل مسئله ای بود که همه میگفتن نمیشه... یا مثال کتاب که درمورد عزت نفس نوشتم خیلی خوب تونست چیزی که خودم درگیرش بودم رو بیان کنه... 👌اینا همش به خاطر استعدادم تو حل مسئله بود. ☑️در کل یه سری استعداد ها داشتم که حقیقتا رو پاکیم تاثیرگذار بود. 🔰تو این پنج سال در برابر مشکلاتم نگفتم : چرااا من .... چرا این اتفاق باید برای من بیوفته... نه... 😪😢 من فقط تمرکزم رو حل مسئله بود... شاید کمی غر غر هم میکردما... اما از درون فقط دنبال حل مسئله بودم. 😊و از همه جالب تر اینکه: هر مشکلی که حل میکردم عزت نفس و خودباوریم بیشتر میشد... ☑️وقتی اسفند سال ۱۳۹۴ شد دیگه تعداد نظرات و ایمیل ها داشت روز به روز بیشتر میشد. دیگه اصلا نمیتونستم پاسخگو باشم. قبلا میشد... اما دقیقا از فروردین سال ۹۵ دیگه شرایط پاسخگویی نداشتم. ❓❌ سال ۱۳۹۴ انقدر با بچه ها صمیمی بودم که بعضی هاشون شماره موبایلمم داشتن اما از سال ۱۳۹۵ کلا خطمو عوض کردم و سعی کردم یکم فاصله بگیرم... آخه سواالت زیادی ازم میشد و منم حقیقتا نمیتونستم جواب بدم. ولی خیلی جالبه... تاکید میکنم... من تا سال قبلش سفیر ابلیس بودم و الان شده بودم سفیر پاکی... 🔥....🌹 دستنویس های 💞 @zendegiasheghane_ma
🌹💜🌹💜🌹💜🌹💜🌹 🌸نکته ای که من داشتم این بود که حقیقتا به دونسته هام عمل میکردم. 🕸مثلا وقتی میفهمیدم فلان کار بد هستش آگاهی میگرفتم و عمل میکردم... شاید باورتون نشه.... ولی من اصلا بدی رو از خوبی تشخیص نمیدادم... 😞 من تا قبل سال ۱۳۹۴ واقعا بدی رو از خوبی تشخیص نمیدادم... ولی وقتی میفهمیدم فلان چیز گناهه دیگه تموم تلاشمو میکردم سمتش نرم... 🔥⭕️⛔️ ❓میدونی چرا الان خیلی از بچه مذهبی ها پیگیر سایت و کانالم میشن؟ ❓میدونی چرا براشون جالبه که بفهمن من کی ام و چطوری تونستم با جوونا ارتباط بگیرم ؟ ❓بگم چرا ؟ ✅دلیلش سادست... من میومدم رو نفس و شیطون درون و اعمال کار میکردم و هر چی تجربه داشتم رو به بقیه انتقال میدادم. 🔰در واقع چون اولین نفر خودم عمل میکردم و بعد به بقیه میگفتم حرفام نفوذ میگرفت و بخاطر همین بود که کلی پیشنهاد های مختلف برای همکاری بهم داده میشد... ✔️اما من نمیرفتم... چون کلا از کارای فرهنگی که بقیه میکنن خوشم نمیاد... 😕😕 خیلیاشون اگه کار فرهنگی بلد بودن وضع من این نمیشد... 🔰میخواستم خودم این کارا رو جدا انجام بدم... 🔰میخواستم اول خودم به دونسته هام عمل کنم و بعد به بقیه بگم بد نباشین خوب باشین... کاری که خیلی ها نمیکنن همینه... خودشون اصلا عمل نمیکنن و بعد همه رو دعوت به خدا میکنن... 👌بعضی ها کار فرهنگی نکنن بهتره... 😐بدتر آدمو بیزار میکنن... رطب خورده کی منع رطب کند... 🌴🌴 دست نویس های 💞 @zendegiasheghane_ma
🌹💜🌹💜🌹💜🌹💜🌹 بخاطر همین فقط تلاشم این بود که باشم و عمل کنم به دونسته هام. فرق من با بقیه این بود... بعضی ها کلا از همون بچگی با نماز و قران بزرگ شده بودن... ولی من تو خونه ای بودم که همش پا ماهواره بودم و فیلم ... و خیابون و ... اما از بس تو این سالها خودسازی کردم که کمتر بچه مذهبی رو دیدم که ایمان و امیدش مثل من باشه... 📛♨️تا دیروز بی ایمانی در من بیداد میکرد ولی الان انقدر ایمان و اعتمادم به خدا زیاد شده بود که کسی باورش نمیشد این منم... 🔞🚷بارها تو خیابون گشت ارشاد منو میگرفت و بخاطر تیپم میرفتم کلانتری و مامانم با شناسنامه آزادم میکرد... ❤️حالا همین آدم شد سفیر پاکی و ایمانش به خدا روز به روز داره بیشتر میشه و مراحل تکامل خودشو عالی طی میکنه... 👌اینارو میگم تا متوجه بشید خواستن توانستن است... نگاه به شرایط اکنونت نکن... واقعا وضع من از همتون بدتر بود... 🔥🔥🔥 دستنویس های 💞 @zendegiasheghane_ma
🇮🇷زندگی عاشقانه🇮🇷
🌹💜🌹💜🌹💜🌹💜🌹 #ازسفیرابلیس_تاسفیرپاکی #فصل_دوم #قسمت25 بخاطر همین فقط تلاشم این بود که #عامل_به_حرف
🌹💜🌹💜🌹💜🌹💜🌹 سلام.... این فصل خیلی جالبه... 👌وقتی وارد سال ۱۳۹۵ شدم یهو خیلی چیزا تغییر کرد... حس میکردم یه رسالتی خدا بهم داده اما زیاد خودمو باور نداشتم... سال ۹۵ تقریبا سه بار سایتمو کلا پاک کردم اما دو روز بعد دوباره میرفتم با بک آپ برش میگردوندم... انگاری نمیتونستم از سایت دل بکنم... 😞😔 سایت داشتن خیلی هزینه بر بود ولی چون دیوونه و عاشق این مسیر بودم نمیتونستم کنار بذارمش... و از همه مهمتر؟ هزاران نفر به امید حرفام وارد سایت میشدن و وقتی سایتمو پاک میکردم همه ایمیل میزدن و گریه میکردن که رضا تورو خدا برگرد انقدر اذیت نکن... بمون نرو... حرفات آروممون میکنه... خالصه سال ۱۳۹۵ کلا مونده بودم برم یا بمونم... چون خدا هم مشکلمو کامل بر طرف کرده بود و منم کامل نماز اول وقت خون شده بودم و دیگه میخواستم به فعالیت هام پایان بدم... اما واقعا نمیشد...!!! حس میکردم یه رسالتی دارم... 🤔🤔 رسالت منم این بود که به جوونا کمک کنم برگردن و با خدا دوست بشن... تا اینکه تصمیممو گرفتم و موندم... وقتی تصمیم بر موندن گرفتم انگاری خدا تازه کارشو با من شروع کرده بود... 💕بعدش رفتم برای سایت یه قالب خوشگل حرفه ای و کلی امکانات جدید گرفتم تا سایتمون بهترین و مجهزترین سایت مذهبی ایران بشه . دوست داشتم همه چیم جذاب و تازه و متفاوت باشه. بچه های سایت هم دیوانه وار دوستم داشتن... میدونی چرا ؟ چون منم عاشقانه دوستشون داشتم و دارم. ❤️❤️❤️ یعنی انقدر بهم اعتماد داشتیم که فقط کافی بود بگم فلان جا مشکل دارم یا تو فالن شهر الان اومدم و جایی رو ندارم... بعدش کلی برام ایمیل میمومد که رضا بیا خونمون... جوری کهباورتون نمیشه اصلا... دستنویس های 💞 @zendegiasheghane_ma