eitaa logo
💕زندگی عاشقانه💕
26.7هزار دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
2.3هزار ویدیو
80 فایل
ازحسین بن علی هرچه بخواهی بدهد توزرنگ باش وازونسل علی دوست بخواه👪 مباحث و دوره های #رایگان تخصصی #همسرداری، #تربیت_فرزند، و.. ادمین تبلیغ @yamahdi85 📛استفاده ازمطالب فقط با #لینک_کانال جایزست❎ 👈رزرو تبلیغات↙ @tab_zendegiashghane
مشاهده در ایتا
دانلود
اللهم صل علی محمد و آل محمد✨ و عجل فرجهم والعن اعدائهم اجمعین الی قیام یوم الدین🌷 ┄┄┄••❅❈✧❈❅••┄┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
*"نگران نباش. من درستش می‌کنم." "غصه نخور. بسپارش به من”* کلام مرد باید پر باشه از: 👈حس حمایت‌‌گری 👈پشتیبانی 👈 مراقبت از همسر 💞 @zendegiasheghane_ma
#هردوبخوانیم اگر سطح مالی یا فرهنگی خانواده شما از خانواده همسرتان بالاتر است، مدام به او گوشزد نکنید. زیرا به جز دلسردی و کم شدن عشق بینتان نتیجه ای نخواهد داشت* 💞 @zendegiasheghane_ma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#هردوبخوانیم گرم‌ترین خانه خانه‌ای ست که در آن "مردِ خانه" محترم شمرده شود و "زنِ خانه" محبوب باشد، فقط همین ... مرد تشنه احترام است و زن عاشق محبت است ...! 💞 @zendegiasheghane_ma
هدایت شده از 💕زندگی عاشقانه💕
رمان معجزاتی از امام زمان (عج) نویسنده : زهرا قزلباشی 💞 @zendegiasheghane_ma
💕زندگی عاشقانه💕
رمان #دل_آرام این داستان #فرزندان_آدم #قسمت3 صدای زنگوله‌ها و پارس سگ‌ها در ده پیچید. کم کم غروب
💕💫💕💫💕💫💕💫💕 رمان این داستان👇 پسر، مبهوت از این واقعه، بیش از سستی اش در دین، به راهی فکر می‌کرد که تا به امروز گمراهی بوده است. اگر راه او محکم و درست بود، پس چرا امروز رسوا شده بود؟ چرا وقتی ابن الخطیب خواسته بود تا به مباهله برخیزد، حتّی نتوانسته بود فکرش را بکند؟ این بار پسر با دقّت تمام روز سپری شده را مرور کرد. درست در تلّ نمرود، آنجا که ابراهیم خلیل اللَّه را به آتش کشیدند، هنگامه آزمایش او برپا شده بود. مثل همیشه بین او و مقام بالاترش ابن الخطیب بر سر حق و ناحق بودن راه هر کدام مجادله شده بود. ابن الخطیب به پیامبر و اهل بیتش علیهم السلام افتخار کرده بود و عثمان به خلفاء. سرانجام مرد شیعه پیشنهاد تازه ای داده بود. پیشنهادی جدّی که تا به آن روز بی سابقه بود. او را به مباهله دعوت کرده بود. در اعماق ذهن عثمان زنگی به صدا در آمده و دیواری در قلبش فرو ریخته بود. مرد شیعه پیشنهاد کرده بود آتشی در همین تلّ برپا کنند، هر کدام از این دو نام اولیاءشان را روی دست بنویسند و در آتش فرو ببرند. دست هر کسی که نسوخت، او بر حق است. عثمان نتوانسته بود؛ حتی به این پیشنهاد فکر کند. آنقدر ترسیده بود که صدای اطرافیانی هم که کم کم بر تعداد آنها افزوده می‌شد، نمی توانست او را بر این کار برانگیزد. هرگز دستش را در آتش فرو نمی برد. اگر دستش می‌سوخت؟! اگر آتش به آستین لباس می‌رسید و یک باره گُر می‌گرفت؟! اگر دستش را فرو نمی برد چه می‌شد؟... آتش به چشم بر هم زدنی برپا شده؛ آتشی تا کمر طرفین. هیزم‌هایی که به مراتب قطورتر از بازوهای هر دو نفر آنها بود، به سرعت خاکستر می‌شدند. نگاهی به رقیب انداخت. 💞 @zendegiasheghane_ma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 از آیت‌الله بهجت قدس‌سره ❓سؤال: برای رفع تنبلی و کسالت در عبادات، چه باید کرد؟ 📝 جواب: در اوقات نشاط، مشغول به عبادت مستحبه شوید؛ و در اوقات کسالت، اقتصار بر واجبات نمایید. (به‌سوی محبوب، ص٧٠) 👈 کمی تا بهجت🌷 💞 @zendegiasheghane_ma
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 امروز برای ظهورش دعا کردی؟ چقدر نیت کردی که براش کاری کنی ؟ به ظهور یک قدم نزدیک تر شی؟ میبیند چقدر غریبه؟ سال هاست که منتظره که بلکه ماها بهتر شیم پس کی 313 تا یارش جور میشن ؟ تو این همه سال چرا ظهور نکردن؟ نشستیم و گناه کردیم نه تنها برای ظهور کاری نکردییم .. بلکه شایــد مانع ظهور بودیم .. امام زمان (عج) ، امام حسین (ع) زمان ماست سال هاست که یار میخواد .. بیا یارش باشیم .. سربازش باشیم.. اگه کاری همـ نمیتونیم بکنیم حداقل مانع هم نباشیم یه یاعلی بگو شروع کن هر کاری که میخوای انجام بدی برای ظهور باشه به نیتت رنگ امام زمانی بده برای ظهور نباید توقف کرد .. حتی شده یک قدم جلــو بیا .. شبتون مهدوی یا علی مدد 💞 @zendegiasheghane_ma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌همه عمـر ... بر ندارم ... سَر از این ... خمار مسـتی که هنوز ... من نبودم ... که تـ❤️ـو ... در دلم نشستی سلام حضرت دلبـ❤️ـر .... صـبـحـ🌞ــتــون مــهــدوے✋ 🌟 اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــــرَج 💞 @zendegiasheghane_ma
#پاکسازی_گناهان_بزرگ 🌹 امام رضا(ع)🌹 اشک بر حسین (ع) گناهان بزرگ را فرو می ریزد. 📚بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۲۸۴ ‌💞 @zendegiasheghane_ma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#هردوبخوانیم #مهم #همسرداری این نقاشی که " قايق لجبازي" نامگذاری شده نمایش رفتار همسرانی است که میخواهند حرف خودشان را به کرسی بنشانند و به خواسته های همدیگر توجه نمی کنند🤔🤔🤔 💞 @zendegiasheghane_ma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#خانمها_بخوانند اگه می‌خوای همسرت عاشقت باشه، باهاش رفیق باش! رفيق‌ها، محرم راز همديگه هستند. کاری کن که اگر چيزی توی دلش هست، با آرامش بتونه باهات در ميون بذاره و از چيزی نترسه. يه رفيق، هيچ وقت راز رفيقش رو به کسی نميگه! پس اگه همسرت يه وقت خدای نکرده اشتباهی هم مرتکب شد، کسی نبايد خبردار بشه. حتی خانواده‌ات!! ‌‌‌‌ 💞 @zendegiasheghane_ma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
️ تاثير همدلي در زندگي زناشويي: رتباط بین فردی، را تقویت می كند احترام و اعتماد را افزایش می دهد. بیماری های افسردگی و اضطراب را کاهش می دهد. 💞 @zendegiasheghane_ma
#هردوبخوانیم شادترين زوج هاي جهان، ماهرترين افراد در فراموش كردن نقاط ضعف همديگر هستند. ✅ اين كار نياز به بلوغ و پختگی فراوانی دارد... 💞 @zendegiasheghane_ma
هدایت شده از 💕زندگی عاشقانه💕
رمان معجزاتی از امام زمان (عج) نویسنده : زهرا قزلباشی 💞 @zendegiasheghane_ma
💕زندگی عاشقانه💕
💕💫💕💫💕💫💕💫💕 رمان #دل_آرام این داستان👇 #فرزندان_آدم #قسمت4 پسر، مبهوت از این واقعه، بیش از سستی اش در
رمان این داستان👇👇 ابن الخطیب آرام و مطمئن ایستاده بود. آنقدر مطمئن که انگار در ورای شعله‌ها همان گلستانی را می‌دید که خداوند برای ابراهیم برپا کرده بود. صدای مردم چون تازیانه‌های آتشین برجان عثمان می‌نشست. - اگر راست می‌گویی، دستت را در آتش فرو ببر. - چرا ترسیدی؟ اگر به خودت شک نداری، امتحان کن. - پسرجان کوتاه بیا. با آل علی هر که در افتاد، ور افتاد. - بگو اشتباه کردی و قائله را ختم کن. تو هنوز خیلی جوانی و این دست‌ها را احتیاج داری... ناگهان در آن معرکه صدایی آشنا، آبی شد بر هُرْم [۱] درونی و بیرونی پسر. - پسرم را چه کار دارید؟ مگر با شما چه کرده؟ خدا لعنتتان کند... خدا... صدای شکسته اما بی پروای مادر از میان جمعیت بلند شده بود. پیرزن وقتی دیده بود اعتقادات پسر به میدان آزمایش کشیده شده، وقتی دیده بود پاره جگرش هدف شماتت‌های مردم قرار گرفته، نتوانسته بود ساکت بنشیند. ---------- [۱]: ۲. گرمی آتش، شعله آتش. 💞 @zendegiasheghane_ma
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 رمان خود را به آتش نفرین‌های بی حد و مرز انداخته بود تا پسرش سرافراز از میدان بیرون بیاید. آنقدر نفرین کرده و به سینه کوبیده بود که سرانجام خسته شده و آرام گرفته بود. وقتی زن‌های اطراف گفته بودند خیلی زیاده روی کردی، گفته بود: لیاقتتان همین است برای پسر من معرکه گرفته اید؟ صدای وای بر تو، خسر الدّنیا و الاخره شدی، بلند شده بود. زن باز هم آمده بود، ناسزایی نثار مردم کند که ناگهان همه چیز در چشم هایش دود و خاکستر شده و به آسمان رفته بود. زن به گمان این که از شدّت عصبانیت به این روز افتاده، رویش را برگردانده، اما باز هم چیزی ندیده بود. انگار تمام هیزم‌های آتش، یک باره در چشم هایش فرو رفته بود. دردی سراپای وجودش را فرا گرفته و بر زمین افتاده بود. در تمام مدّتی که پزشکان مختلف بر بالین پیر زن آمده بودند، تنها حرف آخر، یک جمله بود: شفای این بیمار تنها به دست خداست. غروب یکی از روزها، زن‌های همسایه به عیادت پیر زن آمده و رفتند. وقتی شب سیاهی اش را بر گستره ده، پراکَند، باز هم پسر ماند و مادر. 💞 @zendegiasheghane_ma