💕زندگی عاشقانه💕
✍️ #دمشق_شهرعشق #قسمت115 نفهمیدم چه میگوید، نیمرخش به طرف حرم بود و حس میکردم تمام دلش به سمت ح
#دمشق_شهرعشق
#قسمت116
💠 مصطفی چندقدم دورتر ایستاده و زیرچشمی تمام حواسش به تماس من و ابوالفضل بود و همان اضطرابی که از لرزش صدای ابوالفضل میشنیدم در چشمان #نگران او میدیدم.
هنوز نمیدانستم چه عکسی در موبایل آن #تکفیری بوده و آنها بهخوبی میدانستند که ابوالفضل التماسم میکرد :«زینب! توروخدا دیگه نذار کسی تو رو ببینه تا بیاید زینبیه پیش خودم! من نذاشتم بری #تهران، مجبور شدم ۶ ماه تو داریا قایمت کنم، ولی دیگه الان کاری از دستم برنمیاد! امشب رو تحمل کن، ارتش داره میاد سمت #داریا.»
💠 و همین یک شب داشت جان ابوالفضل و مصطفی را میگرفت که ابوالفضل مرتب تماس میگرفت و مصطفی تا صبح نخوابید و فقط دورم میچرخید.
مادرش همین گوشه #صحن، روی زمین دراز کشیده و از درد و ترس خوابش نمیبرد. رگبار گلوله همچنان شنیده میشد و فقط دعا میکردیم این صدا از این نزدیکتر نشود که اگر میشد صحن این #حرم قتلگاه خانوادههایی میشد که وحشتزده خود را از خانه تا حرم کشانده و پناهنده #حضرت_سکینه (علیهاالسلام) شده بودند.
💠 آب و غذای زیادی در کار نبود و از نیمههای شب، زمزمه کم آبی در #حرم بلند شد. نزدیک سحر صدای تیراندازی کمتر شده بود، تکیه به دیوار حرم، تمام بدنم درد میکرد و دلم میخواست خوابم ببرد بلکه وحشت این شب طولانی تمام شود.
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
✍️ #دمشق_شهرعشق
#قسمت117
چشمم به پرچم سبز حرم در روشنای لامپ مهتابی روی گنبد مانده و انگار حضرت برایم لالایی میخواند که خواب سبکی چشمان خستهام را در آغوش کشید تا لحظهای که از آوای #اذان حرم پلکم گشوده شد.
💠 هنوز میترسیدم که با نگاهم دورم گشتم و دیدم مصطفی کنارم #نماز میخواند. نماز خواندنش را زیاد دیده و ندیده بودم بعد از نماز گریه کند که انگار تنگنای این محاصره و سنگینی این امانت طاقتش را تمام کرده بود.
خواست به سمتم بچرخد و نمیخواستم خلوتش را خراب کنم که دوباره چشمانم را بستم تا خیال کند خوابم و او بیخبر از بیداریام با پلکهایم نجوا کرد :«هیچوقت نشد بگم چه حسی بهت دارم، اما دیگه نمیتونم تحمل کنم...»
💠 پشت همین پلکهای بسته، زیر سرانگشت #عشقش تمام تارهای دلم به لرزه افتاده و میترسیدم نغمه احساسم را بشنود که صدایش را بلندتر کرد :«خواهرم!»
نمیتوانستم چشمانم را به رویش بگشایم که گرمای عشقش ندیده دلم را آتش میزد و او دوباره با #مهربانی صدایم زد :«خواهرم، نمازه!»
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#صفحه287ازقرآن🌸
#جز_پانزده🌸
#سوره_اسرا🌸
ثواب تلاوت این صفحه هدیه به #شهید_علی_نقی_ذبیحی 😍😍😍😍
#ختم_قرآن
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
🌟 در هر ساعت ماه رجب، لطف و عنایت الهی را به دست آورید
🔸 رهبرانقلاب: #ماه_رجب، ماه مبارکی است؛ ماه توسل و تذکر و توجه و تضرع و استغاثه و محکم کردن پیوند دلهای محتاج و نیازمند ما به ذیل لطف و فضل الهی است. این روزها را قدر بدانید. هر یک روز ماه رجب، یک نعمت خداست.
🔹 در هر ساعتی از این ساعات، یک انسان اگر هوشمند و زرنگ و آگاه باشد، میتواند چیزی را به دست بیاورد که در مقابل آن، همهی نعمتهای دنیا پوچ است؛ یعنی میتواند رضا و لطف و عنایت و توجه الهی را به دست آورد.
🔸 بعد از ماه رجب، ماه شعبان و بعد ماه رمضان است. برادران و خواهران مسلمان! ای صاحبان دلهای بیدار و مخصوصاً ای جوانان! این سه ماه را قدر بدانید. در این سه ماه، فرصت برای وصل کردن و منور نمودن دلها به لطف و نور پروردگار، بیش از همیشه است. ۱۳۶۹/۱۱/۱۹
💻 @Khamenei_ir
#رجب
✍پیامبر اکرم "صلی الله علیه و آله" فرمودند:
رجب، ماه استغفار برای
امت من است، پس در این ماه
بسیار از خداوند آمرزش بطلبید
که همانا او بسیار آمرزنده و مهربان است
📚وسایل الشیعه، ج۱۰
🌹 الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم 🌹
#در_ثواب_انتشار_شریک_باشید
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
🔅باران حریف اشک تو مولا نمی شود
شاهی غریب تر ز تو پیدا نمی شود...
🔅ارباب عالمی و نمی بینمت که چشم
غرق گناه گشته و بینا .... نمی شود
🔅ترجیح می دهی که غریبانه سر کنی..؟؟!
باشد... ولی حبیب که تنها نمی شود
🔅دلبر زیاد بود در این شهر بی فروغ
هر دلبری که یوسف زهرا نمی شود
🔅رنگ ریا گرفته نفسهایمان ؛ دریغ
با عهد و ندبه این گره ها ... وا نمیشود
🔅آقا خودت دعای فرج را بخوان که این
زخم عمیق بی تو مداوا نمی شود
🔅پرونده ام سیاه و دلم روسیاه تر
بی اذنتان که نامه ام امضا نمی شود
🔅این جمعه از حوالی قلبم عبور کن
یک شب بمان کنار من ... آیا نمی شود؟
#اللهمعجللولیکالفرج 🍀🕊
🍃☘✨🍃☘✨🍃☘✨🍃☘✨
#مهدےجان❤️
از اشک مسیر گونه ها فرسوده ست
انـگـار دعـاهـای هـمــه بـیـهـوده ست
یکـبـار تـو را نـدیـده ایـم از بـس کـه
در شـهــر تمـام چشـم هـا آلـوده ست
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
هلال ماه رجب است، حضرت باقر آمد
مژده دهید ای شیعیان، فخر مفاخر آمد
استـــاد دانشگاه دین مظهـر ایمان آمد
زاده زین العـابدین محبوب یزدان آمد
سلام .صبحتون بخیر✋
💐 آغاز ماه رجب المرجب و ولادت حضرت باقرالعلوم(علیهالسلام) بر همه شیعیان مبارک باد.
#رجب
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
#چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم #قسمت46 استاد #پناهیان چی میخواستی از اهل بیت ؟ حالا بازم سبد تو نگه
#چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم
استاد #پناهیان
#قسمت47
چرا نماز اول وقت اینقدر مهم است؟
استاد پناهیان؛
جوون مردم رفته خواستگاری دختر مردم.
که از دختر مردم خواستگاری کنه.
❤️🌸
رفته گشته خانواده ای رو پیدا کرده مذهبی نباشن .
میخواد بره خواستگاری ، راحت زندگی کنه .
🔶🌺
آقای داماد .... باهم صحبت کنید ، ببینید هم دیگر رو میپسندید ؟
✅دختر خانم بر میگردن میگن آقاپسر ...
شما نماز اول وقت میخونید ؟
🔴
اقا پسر میگه ، شما چه کار داری به نماز اول وقت من ؟
مگه امام جماعت مسجدی شما ؟
✅🔴
مگه میخوای من و تو سپاه پاسداران استخدام کنی ؟
یا حوزه علمیه گزینش بشم ؟
❌🔶
شما خودت نماز میخونی دختر خانم... که داری اینو از من میپرسی ؟
🔴
دختر خانم میگه نه نماز نمیخونم من .
دارم از شما میپرسم ،
✅🔶
شما نماز اول وقت میخونی یا نه ؟
آقا داماد میگه ، اول وقت که نمیخونیم نماز رو ...
🔴
اصلا گاهی میخونیم... ، چه برسه نماز اول وقت بخونیم .
دختر خانم میگن که شما معتقد هستی از نظر دیدگاهی ؟
مشکلی ندارید که باید دستور خدارو گوش کرد ؟
✅🔴
میگه اره مشکلی نداریم ،حالشو نداریم ...
دختر خانم میگن پس ما قبول نمیکنیم .
⛔️
ببخشید ، برید خدا روزیتون و جای دیگه حواله بده.
آقا پسر تعجب می کنند ...!!!
‼️
تعجب میکنند ،میگن شما چرا به نماز ما گیر دادی؟
❗️❗️
شمااز من عشق بخواه ، محبت بخواه،
از من نمیدونم عقل و شعور و زندگی بخواه .
از من نظم و ادب و تمیزی و نظافت بخواه .
این چیزا رو بخواه پول بخواه از من ؛
♨️💢♨️
از من چی میخوای؟
دختر بر میگرده به پسر میگه که
من از شما یه چیز بیشتر نمیخوام...
🔶✅
اونم عشق ، محبت ، صفا .....
وفا هم باشه که .....
دیگه چه قدر عاااالی میشه.....
❤️🌸❤️
ولی تو یک ادمی هستی که اصلا روت نمیشه حساب کرد.
🔴🔴
کسی که با نماز خودش و مقید کرد ،
معلوم میشه ادم هوس رانی نیست ...
❌
معلوم میشه هوس خودش و با نماز اول وقت کشته ،
من از کجا اطمینان پیدا کنم امروز از من خوشت اومده ،
فردا از کسی دیگه ...
❌
امروز بخاطردل خودت اومدی سراغ من ،
فردا بخاطر دل خودت منو زیر پات له میکنی ...
😔
من تا نماز نخونی ،
بهت نمیتونم دورزار اطمینان کنم .
❌❌❌
والله هزاران زندگی رو دیدم .
من نه خدا می شناسم ، نه پیغمبر خدا...
اما میخوام شوهری داشته باشم که ، بمونه برای من ...
❌❤️❌
تو که به خدای خودت معتقدی ، چرا حرفش و گوش نمیکنی ؟
✅❌
از سر هوس رانی ، من بایک مرد هوس ران نمیتونم زندگی کنم .
تو اگر خودت رو زیر پای خودت ،پای نماز ،
له نکرده باشی ،
⭕️✅
عاشق پیشه ام نیستی ... دروغ میگی ...
بخدا قسم دروغ میگی من و دوست داری ،
هوس خودت و دوست داری .
پس فردا میخوای
بخاطر هوس از من بیچاره متنفر بشی.
💠✅
این سخنرانی من اینجوری که من دارم نگاه میکنم ، زیاد اینجا نمیگیره ،
میگیره ؟ تو اون دلت خیلی اباده ...
ولی این سخنرانی رو من تو وسط لندن ،
وسط پاریس ،
وسط شهر های اروپایی بکنم میگیره .
⚜⚜⚜
یه عده ای اون جا بدبختی کشیدن از مردم نامرد ...از هم دیگه ...
اونا از بی مهری های همدیگه خسته اند .
❤️❌
اونجا برای همه ثابت شده همه نامردن ...
اونجا برای همه ثابت شده محبت خبری نیست...
اون چیزی که تو الان داری تلک تلک میکنی در مسیر معصیته...
مردم غرب و اروپا تا آخرش رفتند
👆👆
و فهمیدند که هیچ خبری نیست
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم
استاد #پناهیان
#قسمت48
چرا نماز اول وقت انقدر اهمیت دارد؟
🔶✅🔶✅
استاد پناهیان؛
غربیه تا اخرش رفته بدبخت شده...
⛔️
حاضره با سگ و گربه و موش زندگی بکنه ،
با مردش یا زنش ، حاضر نیست زندگی بکنه...
❌🔴❌
همه بهم خائنند...
هیچ کس به هیچ کس نمی تواند محبت بکند .
〰🔶〰
این بلاییه که یهودیهای صهیونیسم نامرد،
سر مسیحیهای بدبخت ، آوردند.
🔴 محبت کجاست ؟
تو دلی میتونی محبت پیدا بکنی که ،
علیه خود قیام کرده باشه .
✅🔶
تو دلی میتونی عشق پیدا بکنی که ،
علیه هوس خود اقدام کرده باشه .
🔶✅
تو دلی میتوانی وفا و صفا پیدا بکنی که علیه خود اقدام کرده باشه.
🔶✅
حداقل اقدام علیه خود ،
نماز اول وقت خوندن مودبانه است ،
✅✅
بی کم گذاشتن از نماز .
آقا ببخشید میتونیم وسط سخنرانی سوال بکنیم ؟
نه نمیشه ،
به هیچ وجه ...
اینجا سخنرانی یکطرفه اس.
🔴⛔️⛔️
حاج آقا ...
آخه ، این سوال تو گلومون گیر بکنه ،این گلو ، درد میگیره .
حالا ، چون شما انسان محترمی هستی سوال کن .
حاج آقا ....
نمیشه ما جای دیگه ای غیر از نماز باخودمون مبارزه با نفس بکنیم ؟
🔴🔶
که آدم اهل عشق و صفا و محبت باشیم؟
خیلی جاها تو دنیا هست ،
تو زندگی ما هست ،
✅ که ما تو اون جاها باخودمون مبارزه می کنیم .
⛔️✅
وقتی با خودمون مبارزه کردیم ،
وقتی با هوای نفس خودمون مبارزه کردیم.
🔴🔴
اونوقت اون هوا پرستیمون کم میشه ،
عاشق پیشه میشیم ،
✅ میتونیم به کسی محبت کنیم.
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
💞💕💞💕💞💕💞💕💞💕
#داستان_کوتاه
مرد و زن نشستهاند دور ِ سفره.
مرد قاشقش را زودتر فرو میبرد توی کاسه سوپ و زودتر میچشد طعم غذا را
و زودتر میفهمد که دستپخت همسرش بینمک است
و اما زن چشم دوخته به او تا مُهر تأیید آشپزیاش را از چشمهای مردش بخواند
و مرد که قاعده را خوب بلد است،
لبخندی میزند و میگوید: “چقدر تشنهام!”
زن بیمعطلی بلند میشود و برای رساندن لیوانی آب به آشپزخانه میرود.
سوراخهای نمکدان سر ِ سفره بسته است و به زحمت باز میشوند
و تا رسیدن ِ آب فقط به اندازه پاشیدن ِ نمک توی کاسه زن فرصت هست برای مرد.
زن با لیوانی آب و لبخندی روی صورت برمیگردد و مینشیند.
مرد تشکر میکند، صدایش را صاف میکند و میگوید:
” میدونستی کتابهای آشپزی رو باید از روی دستای تو بنویسن؟ “
و سوپ بینمکش را میخورد؛ با رضایت
و زن سوپ با نمکش را میخورد؛ با لبخند!
📚 برگرفته از کتاب زندگی به سبک روح الله
#سبک_زندگی
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#خانمها_بخوانند 🧕🏻
🔆خانم 15 سال هست که آشپزی میکند. در این مدت خانواده هیچ وقت طعم غذارا دوست نداشتند😣.
🔺 با اینکه هر روز به خاطر طعم غذا اعتراض میکنند، اما خانم هیچ ترتیب اثری نمیدهد.😲
✅ زندگی از دست خانم خارج شده،ایشان کمترین چیز را نمی تواند مهار و کنترل کند.
استدلال خانم این هست⬅️ چشمی نمک و ادویه. ... میریزم.
📣 لطفا قبل از سرو کردن، طعم غذا را بچشید تا اگر چاشنی غذا کم بود بتوانید همون موقع جبران کنید.👌
*غذای مطبوع و خوش خوراک محیط سرد خانه را جلا میدهد.🔮*
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#خانمها_بخوانند 🧕🏻
🔸یکی از مواردی که همسر را آرام
میکند💆♂ محبت و لمس فیزیکی
است. مرد نیاز دارد که همسرش
کنارش بنشیند او را ببوسد، دستش را
بگیرد
✅ برای همسرانتان حکم * پرستار*
👩⚕را داشته باشید نه اینکه
دردهایش را مضاعف کنید.
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#نکته
🔴 آقایون محترم! حواستون هست «تکبر و زورگویی» فقط اقتدار شما رو لطمه دار میکنه؟!!
⚠️اونوقت نبود شما تو خونه برای اهل و عیال زیاد مهم نیست...!!
#صوتی
#همسرداری
استاد #عباسی_ولدی
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#خانمها_بخوانند 🧕🏻
❤️ایجاد دوستی و رحمت
رحم چیست؟
نوع نگاه کردنمان به همدیگر
ما احتیاج داریم به مجموعه ای از مهارتها که یکی از این مهارتها نگاه کردن است.
🔸 یکی از چیزهایی که در زندگی زناشویی خیلی دستخوش شیطان است نگاه است.
🔸 با نگاهمان بلد باشیم از سر تقصیرات همدیگر بگذریم.
🔸 باید بتوانیم نگاهمان را کنترل کنیم.
این یک مهارت است.
🔸 نگاه من نشان دهنده هدف من است.
🔸 نگاه باید ثبات داشته باشد.
🔸 نگاه محبت آمیزی که با غرض باشد اثر نمیکند.
🔸 در نگاه انرژی وجود دارد.
════༻❤༺════
@asheghanehalal
💕زندگی عاشقانه💕
✍️ #دمشق_شهرعشق #قسمت117 چشمم به پرچم سبز حرم در روشنای لامپ مهتابی روی گنبد مانده و انگار حضرت بر
#دمشق_شهرعشق
#قسمت118
💠 مژگانم را از روی هم بلند کردم و در قاب گنبد و گلدسته، صورتش را دیدم و چشمانی که دل نداشتند نگاهم را ببینند و خجالتی به زیر افتادند.
از همان چشمان به زیر افتاده، بارش عشقش را میدیدم و این خلوت حالش را بههم ریخته بود که #آشفته از کنارم بلند شد و مادرش را برای نماز صدا زد.
💠 تا وضوخانه دنبالمان آمد، با چشمانش دورم میگشت مبدا غریبهای تعقیبم کند و تحمل این چشمها دیگر برایم سخت شده بود که نگاهم را از هر طرف میکشیدم مبادا عطر عشقش مستم کند.
آفتاب بالا آمد و خبری از رسیدن نیروهای ارتش نبود مگر رگبار گلولهای که تن و بدن مردم را میلرزاند.
💠 مصطفی لحظهای نمینشست، هر لحظه تا درِ #حرم میرفت و دوباره برمیگشت تا همه جا زیر نظرش باشد و ابوالفضل دلی برایش نمانده بود که در تماس آخر، ردّ پای اشک را روی صدایش دیدم :«زینب جان! نمیترسی که؟»
و مگر میشد نترسم که در همهمه مردم میشنیدم هر کسی را به اتهام #تشیّع یا حمایت از دولت سر میبرند و سر بریده سیدحسن را به چشمم دیده بودم تا سه روز بعد که ذخیره آب و غذای حرم و خانوادهها تمام شد.
💠 دست #مدافعان خالی و مراقبت از همین امانت جان مصطفی را گرفته بود که خبر ورود ارتش به #داریا در حرم پیچید. ابوالفضل بلافاصله تماس گرفت تا بیمعطلی از داریا خارج شویم که میدانست این آتش اگر دوباره شعله بگیرد خاکستر داریا را به باد خواهد داد.
حرم #حضرت_سکینه (علیهاالسلام) و پیکر سیدحسن در داریا بود که با هر قدم، مصطفی جان میداد و من اشکهایم را از چشمانش مخفی میکردم تا کمتر زجرش دهم.
💠 با ماشین از محدوده حرم خارج شدیم و تازه میدیدیم کوچههای داریا #مقتل مردم شده است. آنهایی که فرصت نکرده بودند جایی پنهان شوند یا به حرم بیایند، در همان میان خیابان سلاخی شده و پیکرهای پاره پاره و غرق به خون هر جا رها شده بود.
مصطفی خیابانها را به سرعت طی میکرد تا من و مادرش کمتر جنازه مردم #مظلوم داریا را ببینیم و دلش از هم پاشیده بود که فقط زیر لب خدا را صدا میزد. دستههای ارتش در گوشه و کنار شهر مستقر شده و خبرنگاران از صدها جسدی که سه روز در خیابان مانده بود، فیلمبرداری میکردند...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
✍️ #دمشق_شهرعشق
#قسمت119
💠 آخرین صحنه شهر زیبا و سرسبز #داریا، قبرستانی بود که داغش روی قلبمان ماند و این داغ با هیچ آبی خنک نمیشد که تا #زینبیه فقط گریه کردیم.
مصطفی آدرس را از ابوالفضل گرفته و مستقیم به خیابانی در نزدیکی حرم #حضرت_زینب (علیهاالسلام) رفت. ابوالفضل مقابل در خانهای قدیمی ایستاده و با نگاهش برایم پَرپَر میزد که تا از ماشین پیاده شدم، مثل اینکه گمشدهاش را پیدا کرده باشد، در آغوشم کشید.
💠 در این سه روز بارها در دلم رؤیای دیدارش را به قیامت سپرده بودم و حالا در عطر ملیح لباسش گریههایم را گم میکردم تا مصطفی و مادرش نبینند و بهخوبی میدیدند که مصطفی از #شرم قدمی عقبتر رفت و مادرش عذر تقصیر خواست :«این چند روز خیلی ضعیف شده، میخواید ببریمش دکتر؟»
و ابوالفضل از حرارت پیشانیام تب تنهاییام را حس میکرد که روی لبش لبخندی نشست و با لحنی دلنشین پاسخ داد :«دکترش حضرت زینبه (علیهاالسلام)!»
💠 خانهای دو طبقه برایمان تهیه کرده بود و میدانست چه #بهشتی از این خانه نمایان است که در را به رویمان گشود و با همان شرینزبانی ادامه داد :«از پشت بام حرم پیداس! تا شما برید تو، من میبرمش #حرم رو ببینه قلبش آروم شه!»
نمیدانستم پشت این نسخه، رازی پنهان شده که دستم را گرفت و از راه پله باریک خانه، پا به پای قامت شکستهام تا بام آمد.
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
✍️ #دمشق_شهرعشق
#قسمت120
💠 قدم به بام خانه نهادم و خورشید حرم در آسمان آبی #دمشق طوری به دلم تابید که نگاهم از حال رفت. حس میکردم گنبد حرم به رویم میخندد و #حضرت_زینب (علیهاالسلام) نگاهم میکند که در آغوش عشقش قلبم را رها کردم.
از هر آنچه دیده بودم برای حضرت شکایت میکردم و بهخدا حرفهایم را میشنید، اشکهایم را میخرید و ابوالفضل حال دیدنیِ دلم را میدید که آهسته زمزمه کرد :«آروم شدی زینب جان؟»
💠 به سمتش چرخیدم، پاسخ سوالش را از آرامش چشمانم گرفت و تیغی در گلویش مانده بود که رو به حرم چرخید تا سوز صدایش را پنهان کند :«این سه روز فقط #حضرت_زینب (علیهاالسلام) میدونه من چی کشیدم!»
و از همین یک جمله درددل خجالت کشید که دوباره نگاهم کرد و حرف را به هوایی دیگر بُرد :«اونا عکست رو دارن، اون روز تو بیمارستان کسی که اون زن #انتحاری رو پوشش میداده، تو رو دیده. همونجا عکست رو گرفتن.»
💠 محو نگاه سنگینش مانده بودم و او میدید این حرفها دل کوچکم را چطور ترسانده که برای ادای هر کلمه جان میداد :«از رو همون عکس ابوجعده تو رو شناخته!»
و نام ابوجعده هم ردیف حماقت و بیغیرتی سعد بود که صدایش خش افتاد :«از همون روز دنبالته. نه به خاطر انتقام زنش که تو لو دادی و تا الان حتماً اعدام شده، به خاطر اینکه تو رو با یه #سپاهی ایرانی دیدن و فکر میکنن از همون شبی که سعد تو رو برد تو اون خونه، جاسوس سپاه بودی. حالا میخوان گیرت بندازن تا اطلاعات بقیه رو ازت دربیارن.»
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══