eitaa logo
💕زندگی عاشقانه💕
26.4هزار دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
2.4هزار ویدیو
83 فایل
ازحسین بن علی هرچه بخواهی بدهد توزرنگ باش وازونسل علی دوست بخواه👪 مباحث و دوره های #رایگان تخصصی #همسرداری، #تربیت_فرزند، و.. ادمین تبلیغ @yamahdi85 📛استفاده ازمطالب فقط با #لینک_کانال جایزست❎ 👈رزرو تبلیغات↙ @tab_zendegiashghane
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
011.mp3
1.84M
🔶 صحبت های دکتر حبشی در مورد زن و شوهر در خانواده "بخش یازدهم" 🌷 زن و مرد باید در اطاعت امر خدا یار همدیگر باشند... 💥 دکتر حمید ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
داستان بر اساس داستان نویسنده : زهرا اسعد بلنددوست ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
#یک_فنجان_چای_باخدا #قسمت2 آن روزها همه چیز خاکستری و سرد بود، حتی چله ی تابستان. پدرم سالها در خی
🍃🌸 *﷽ 🌸🍃 ❂◆◈○•-------------------- ﴾﷽﴿ ❂○° °○❂ 🔻 قسمت روزهای هجده سالگیم بود. سال و روزهایی که ققنوس شد و زندگیم را سوزاند.زندگی همه ما را. من… دانیال…مادر و پدرِ سازمان زده ام! آن روزها،دانیال کمی عجیب شده بود. کتاب میخواند. آن هم کتابهایی که حتی عکس و اسم روی جلدش برایم غریب بود!!! به مادر محبت میکرد. کمتر با پدر درگیر میشد.به میهمانی و کلوب نمی آمد و حتی گاهی با همان لحنِ عشق زده اش، مرا هم منصرف میکرد. رفت و آمدش منظم شده بود. خدای من مهربان بود، مهربانتر شده بود. اما گاهی حرفهایش، شبیه مادر میشد و این مرا میترساند. من از مذهبی ها متنفر بودم. مادرم ترسو بود وخدایی ترسوتر داشت. اما دانیال جسور بود، حرف زور دیوانه اش میکرد. فریاد میکشید. کتک کاری میکرد. اما نمیترسید، هرگز.. خدای من نباید شبیه مادر و خدایش میشد. خدای من، باید دانیال، برادرم می ماند!!!! پس باید حفظش میکردم، هر طور که شده. خودم را مشتاق حرفهایش نشان میدادم و او میگفت. از بایدها و نبایدها. از درست و غلطهای تعریف شده. از هنجارها و ناهنجارها. حالا دیگر مادر کنار گود ایستاده بود و دانیال میجنگید با پدر، با یک شرِ سیاست زده. در زندگی آن روزهایم چقدر تنفر بود و من باید زندگیشان میکردم. من از سیاست بدم میامد. ثانیه های عمرم میدویدند و من بی خیالشان. دانیال دیگر مثله من فکر نمیکرد. مثل خودش شده بود. یک خدای مهربانتر!!! مدام افسانه هایی شیرین میگفت از خدای مادر که مهربان است.که چنین و چنان میکند. که…. و من متنفرتر میشدم از خدایی که دانیال را از میهمانی ها و خوش گذرانیهای دوستانه ام، حذف کرده بود. این خدا، کارش را خوب بلد بود. هر چه بیشتر میگذشت، رفتار دانیال بیشتر عوض میشد. گاهی با هیجان از دوست جدیدش که مسلمان بود میگفت،که خوب و مهربان و عاقل است،که درهای جدیدی به رویش باز کرده…که این همه سال مادر میگفت و ما نمیفهمیدیم…که چه گنجی در خانه داشتیمو خواب بودیم…و من فقط نگاهش میکردم. بی هیچ حس و حالی.حتی یک روز عکسی از دوست مسلمانش در موبایل، نشانم داد و من چقدر متنفر بودم از دیدن تصویر پسری که خدایم را رامِ خدایش کرده بود. ... ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدیه به روح شهید نوجوان بهنام محمدی ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
🌱ما منتظریم از سفر، برگردی یک‌روز شبیه رهگذر برگردی... 🌱با کاسه‌ی آب و مجمری از اسپند ما آمده ایم پشت در، برگردی... 🌱وقتش نرسیده است ای مرد ظهور با سیصدوسیزده نفر، برگردی؟ تعجیل در فرج مولایمان صلوات 🍃🌹🌾🍃🌹🌾🍃🌹🌾🍃🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با نام یاد و خدا چهارشنبہ 10 آذر ماه را آغاز میکنیم🌷 روزتان منور باد ز طلوع و درخشندگی خورشید تابناک الهی قلبتان آکنده باد از عطر نفسهای خدایی و دلتون مملو از عشق الهی چهارشنبه تون بخیر و نیکی🌷 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خانم سلام خانم شاکری صبحتون بخیر من یه پسر ۲ ساله دارم که خداروشکر خیلی پسر خوبیه، یه مشکلی که داریم اینه که وقتی میریم خونه ی مادرشوهرم، یه پسر ۲ سال و نیمه دارن که هیچ اسباب بازی به پسرم نمیده بازی کنه و هلش میده، موهاشو میکشه، پسر منم به شدددت گریه می‌کنه و حساس میشه، انقدر که حتی اگه یه دست کوچیک بهش بزنه دیگه کلی گریه میکنه واقعا کلافه میشیم که باید چیکار کنیم... از اینطرف پسرِ خواهرم ۹ ماه کوچکتر از پسر منه، هروقت که باهم هستند پسرم هیچ اسباب بازی به اون نمیده، یا وسیله هارو پرت میکنه به سمتش... در برابر این دو رفتارِ پسرم من چه عکس العملی باید داشته باشم؟ 🐱🐥🐱 ☘️سلام ،،عاقبت تون بخیر 🌹 مراحل رشد و نمو کودکان رو مطالعه کنید. احساس تعلق و میل به مالکیت از حدود یک و نیم سالگی به بعد در کودکان پررنگ میشه،، ✅این احساس تملک 👈با حساسیت و تاکید والدین کم و زیاد میشه.. دو سالگی سن مهم و سرنوشت سازی برای کودکان هست چون هم باید از شیر مادر جدا بشن و هم بعد از مدتی آموزش مهم دستشویی رفتن رو داشته باشند،، و یواش یواش آداب اجتماعی رو یاد بگیرند. به خاطر همین،، باید محیط خانوادگی و رابطه عاطفی محکم و امنی داشته باشند تا بدون دغدغه های احساسی و کشمکش های ارتباطی،، به سلامت از این مرحله عبور کنند. ان شا الله اولویت شما فعلا *امنیت روانی و عاطفی* فرزندتون هست. ✅مراقبت کاملا محسوس و مستقیم و همراهی با کودک،، یکی از مهمترین وظایف مادر در این دوره است. ☑️ ❌اجازه ندین هیچ بچه ای اذیتش کنه یا بهش آسیب بزنه،، در صورت درگیری فیزیکی از معرکه دورش کنید. ❌ برای اینکه کودک بتونه از خودش دفاع کنه و نسبت به کوذکان زیردست مهربان و سازگار باشه،، 👉👉👉 👈باید عزت نفس و کرامت انسانی اش پی ریزی و تقویت بشه... چطوری؟! در تنهایی و خونه خودتون،، 👈به کارهای خوبش ( بدون غلو و بزرگنمایی) توجه کنید و تشویقش کنید. 👈کارهای اشتباهش رو ببخشید و کمکش کنید اشتباهات رو اصلاح کنه.. 👈برای کارهای بد و ناپسند،، با قهر یک یا دو دقیقه ای و کاهش توجه مثبت تنبیه اش کنید. 👈به اندازه توانایی و قدرتش بهش مسئولیت بدین تا ظرف وجودش از احساس خوشایندی پر بشه... 🍃وقتی این کارها رو به اندازه و همیشه انجام بدین،، در موقعیت های مختلف تکلیف تون رو میدونید و سرگردان نمیشین. ان شا الله ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خانم 💕♦️♦️♦️🎍♦️♦️♦️💕 سلام خانم شاکری عزیز خوب هستید شرمنده مزاحمتون شدم ،، غرض از مزاحمت پسر من تازگی وارد ۱۰سال شده من و پدرش بهش نماز و وضو گرفتن رو از هفت هشت سالگی بهش آموزش دادیم البته از قبل هم آشنایی داشت و با خودم یا پدرش گاهی اوقات مسجد می‌بردیم و در منزل هم زمانهایی که پدرش زود برگرده خونه سعی میکنیم به جماعت نماز بخونیم الان میخواستم بدونم به صورت جدی از چه زمانی باید نماز خواندن رو شروع کنه تا در ۱۵سالگی باهاش به مشکل نخوریم البته یک وقتهایی در نماز جماعت ما شرکت نمیکنه یا برای نماز صبح از چه زمانی به صورت جدی بیدارش کنیم و به چه صورت باشه؟البته یک وقتهایی میگه منو برای نماز صبح بیدار کنید که پدرش بیدارش می‌کنه که یک وقتهایی هم میگه اما بیدار نمیشه خواستم ازتون مشورت بگیرم که چه کار باید انجام بدم ؟❤️❤️🌺🌺🌹🌹 ♦️🎍♦️ ☘️سلام ، متشکرم عزیزم. سن تکلیف پسرتون 15 ساله یعنی 5 سال دیگه فرصت دارید تا برای اوامر دین آماده اش کنید. همینطور که ادامه میدین خوبه،، اجبار و سخت گیری و تنبیه و بدخلقی نباشه،، در این مرحله بیشتر تشویق و ترغیب و حمایت داشته باشید،، نکته مهم اینه که گاهی بهش یادآوری کنید که الان داری امتیاز جمع میکنی بدون اینکه نمره منفی بگیری،، همینکه به 15 سال که سن تکلیف و بزرگ شدن معنوی ات هست برسی،، باید دقیق و صحیح و همیشه انجام بدی... گاهی از نخوندن نمازش ناراحت بشید و احساس تون رو بهش بگید. گاهی شادی و نشاط تون رو به خاطر نور نمازش بهش بگید. تا نزدیک سن تکلیف،، تا رسیدن سن تکلیف با اشتیاق و علاقه بهش یادآوری کنید مثلا 3 ماه تا بزرگ شدن معنوی و ورودت به دنیای بزرگسالان مونده،، اصول و فروع دین رو بهش یاد بدین،، روی امر به معروف و نهی از منکر تاکید کنید و بگید از این به بعد شما هم میتونی ما رو به کار خیر امر و از کار بد نهی کنی،، یواش یواش شوق دینداری و ایمان رو در قلبش ریشه دار کنید. و اینکه خودتون آشکارا در خونه به همسرتون چشم بگید تا ولایت پذیری فرزندان تون افزایش پیدا کنه ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
خانم شاکری جان ممنون از راهنمایی تون که همیشه مفید و موثری هست خدا خیرتون بده در مورد دخترم هم راهنمایی میکنید؟❤️🙏🙏❤️ برای دخترم هم که الان وارد ۵سال شده حجاب رو به صورت جدی از چه سنی شروع کنیم که در ۹سالگی به مشکل نخوریم ؟منو پدرش براش چادر مشکی و چند روسری که دوست داشت خریدیم و من فعلا تو امامزاده یا تو حسینیه یا مسجد چادر رو سرش میکنم و میگم این مکانها حرمت داره و باید چادر سر کنیم که یک وقتهایی میپوشه و یک وقتهایی نمیپوشه اما سوالم این هست که چه جوری علاقمندش کنم و از چه زمانی جدی شروع کنم به چادر سر کردن دخترم ؟ممنون از زحماتتون خدا خیرتون بده❤️❤️🌺🌺🌹🌹 🌼🌴🌼 ☘️برای دخترتون هم همینطور،، که رفتار کردید خوبه،، طوری باشه که چادر براش معضل و سنگین نباشه،، تا سن تکلیف 4 سال مونده،، تا اون زمان تشویق و ترغیب و حمایت و آزادی نسبی .. وقتی نزدیک تکلیف شد،،، تاکید و حساسیت تون بیشتر بشه و با بیان زیبا،، 👈 اهمیت و ارزش مندی حجاب رو براش بگین. مراقبت از محرم و نامحرم و آداب اجتماعی و دینی رو از 7 سالگی براش تکرار کنید. تعریف و تحسین از زیبایی هاش و قربون صدقه رفتن یادتون نره،، دخترها منابع احساسی و عاطفی آینده هستند باید ظرف وجود شون کاملا پر بشه تا به عزتمندی برسند و خودشون با معرفت و آگاهی از شخصیت شون محافظت کنند. ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
موضوع ✍مهمترین عامل تربیت 💥والدینی که از بدرفتاری فرزندانشان ناراحتند باید رفتار خودشان را اصلاح کنند. 🔹شاید آن‌چنان که باید نتوانسته‌اند الگوی مبارزه با هوای نفس برای فرزند خود باشند! همین یک عامل کافی است تا تمام تدابیر تربیتی بی‌تأثیر شود و فرزند را به بی‌دینی و بی‌اخلاقی سوق دهد.✔️ 🔰 مهم‌ترین عامل تربیت، ارائۀ الگوی مبارزه با هوای نفس است.💪 🌷 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
💕📚📚📚✏️📚📚📚📚💕 سلام خانم کهربا جان ببخشید یه سوالی داشتم دختر کوچکم ۸ سالشه هیچ علاقه به درس نداره میخواستم بگم میشه کاری کرد که توجهش به درس بیشتر بشه ممنون میشم راهنماییم کنین 📚✏️📚 ☘️سلام عزیزم،، برو درست رو بخون ❌ بیا به مامان بگو چه تکالیفی داری.. ✅ بیا کمکت کنم بهتر یاد بگیری ✅ ماشاءالله به تو دختر باهوش خودم ✅ ادبیات گفتاری مادر در علاقمندی های فرزند بسیار تاثیر گذار هست. ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
داستان بر اساس داستان نویسنده : زهرا اسعد بلنددوست ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
#یک_فنجان_چای_باخدا #قسمت3 🍃🌸 *﷽ 🌸🍃 ❂◆◈○•-------------------- ﴾﷽﴿ ❂○° #یک_فنجان
🔻 قسمت روزها میگذشت. دیگر از جنگ و درگیری سابق در خانه خبری نبود. حالا دیگر مادر یک هم تیمی قوی به نام دانیال داشت و پدر توانی برای مبارزه و کتک زدن،در خود نمیدید. پس آتش بس در خانه برقرار بود. دیگر برخلاف میل دانیال خودم به تنهایی در میهمانی ها و دورهمی های دوستانمان شرکت میکردم. و این دیوانه ام میکردم. اما باید عادت میکردم به خدایی که دیگر خدا داشت. حالا دیگر دانیال مانند مادر نماز میخواند. به طور احمقانه ایی با دخترانِ به قول خودش نامحرم ارتباط نداشت. در مورد حلال بودن غذاهایش دقت میکرد. و.. و.. و… که همه شان از نظر من ابلهانه بود. قرار گرفتن درچهارچوبی به نام اسلام آن هم در عصری که هزاران سال از ظهورش میگذشت، عقب افتاده ترین شکل ممکن بود. دانیال مدام از کتابها و حرفهایی که از دوستش شنیده بود برام تعریف میکرد و من با بی تفاوتی به صورت مردانه و بورش نگاه میکرد. راستی چقدر برادر آن روزهایم زیبا بود. و لبخندهایش زیباتر. انگار پرده ایی از حریر، مهربانی هایش را دلرباتر کرده بود. گاهی خنده ام میگرفت، از آن همه هیجان کودکانه اش، وقتی از دوستش تعریف میکرد. همان پسره سبزه ایی که به رسم مسلمان زاده ها، ته ریشی تیره رنگ بر صورت مردانه و از نظر آن روزهایم زشت و پر فریبش، خودنمایی میکرد. نمیدانم چرا؟ اما خدایی که دانیالِ آن روزها، توصیفش را میکرد، زیاد هم بد نبود...شاید فقط کمی میشد در موردش فکر کرد.هر چه که میگذشت، حسِ مَلس تری نسبت به خدای دانیال پیدا میکردم. خدایی که خدایم را رام کرده بود!!! حتما چیزی برایِ دوست داشتن، داشت. و من در اوج پس زدن با دست و پیش کشیدن با پا، کمی از خدای دانیال خوشم آمد. و دانیال این را خوب فهمیده بود...گاهی بطور مخفیانه نماز خواندن های دانیال را تماشا میکردم و فقط تماشا بود وبس...اما هر چه که بود،کمی آرامم میکرد.حداقل از نوشیدنی های دیوانه کننده بهتر بود... حالا دیگر کمی با دقت محو هیجانهای برادرم میشدم. و چقدر شبیه مادر بود چشمها و حرفهایش...آرامش خانه به دور از بدمستی های شبانه و سیاست زده ی پدر برام ملموستر شده بود. و دیگر از مذهبی ها متنفر نبودم. دوستشان نداشتم، اما نفرتی هم در کار نبود.آنها میتوانستند مانند دانیال باشند، مهربان ولی جسور و نترس... و این کام تفکراتم را شیرین میکرد. حالا با اشتیاق به خاطرات روزمره دانیال با دوست مسلمانش گوش میکردم. مذهبی ها شیطنت هم بلد بودند...خندیدن و تفریح هم جزئی از زندگیشان بود.حتی سلفی های بامزه و پر شکلک هم میگرفتند... کم کم داشت از خدای دانیال خوشم می آمد... که ناگهان همه چیز خراب شد خدای مادر و دانیال، همه چیز را خراب کرد! همه چیز............ ... ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
هدیه به روح شهید اصغر زمانی ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
📖 السلام علیک فی آنآء لیلک و اطراف نهارک... 🌱سلام بر تو ای مولایی که در شب تیره‌ی غیبت، همه از تو نور می جویند؛ و در روز ظهورت، همه با آفتاب تو راه بندگی را میپویند. سلام بر تو و بر روز ظهورت🌱 🦋☘🌹🦋☘🌹🦋☘🌹🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یا رب مکن از لطف پریشان ما را هر چند هست جرم و عصیان ما را ذات تو غنی بوده و ما محتاجیم محتاج بغیر خود مگردان ما را سلام روزتون زیبا در پناه خدا ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا