eitaa logo
خانواده بهشتی
5.3هزار دنبال‌کننده
26هزار عکس
15.7هزار ویدیو
148 فایل
مدیریت؛ @mosafer_110_2 تبلیغ بانوان؛ eitaa.com/joinchat/638124382Cd9f65b52cc تبلیغ مذهبی،خبری،بانوان؛ eitaa.com/joinchat/2836856857C847106613b
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃🌸 🍃🌸 🌸 🌸در زیاد با اصطلاح "کذلک"مواجه می شویم ،به این مــعنا که اگـــر یڪ چیزی گفتیم واسه تو هم همین است 🔸یعنی اگر خودش را از شهوت نگه داشت و به او علم دادیم ، توهم اگرخودت راازخواهش های نفسانی نگه داشتی به تــو هــم علم تعبــیر خواب خواهیم داد. 🔸 یا اگر را با"سبحانک انی کنت من الظالمین" نجات دادیم ،تو هم اگر کنی، از مشکلات تو را نجات می دهیم. 🌸 كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنينَ؛ (اینچنین مؤمنان را نجات میدهیم) ❤ خــداوند همواره سنت های از پیش تعیین شده و تغییر ناپذیری دارد ،اگـر انــسان طبق آن ســـنت ها گام بــردارد ،محال است که درزندگی به بن بسـت برسد. 🌸 🍃🌸 🌸🍃🌸
🌸🍃🌸 🍃🌸 🌸 🌸در زیاد با اصطلاح "کذلک"مواجه می شویم ،به این مــعنا که اگـــر یڪ چیزی گفتیم واسه تو هم همین است 🔸یعنی اگر خودش را از شهوت نگه داشت و به او علم دادیم ، توهم اگرخودت راازخواهش های نفسانی نگه داشتی به تــو هــم علم تعبــیر خواب خواهیم داد. 🔸 یا اگر را با"سبحانک انی کنت من الظالمین" نجات دادیم ،تو هم اگر کنی، از مشکلات تو را نجات می دهیم. 🌸 كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنينَ؛ (اینچنین مؤمنان را نجات میدهیم) ❤ خــداوند همواره سنت های از پیش تعیین شده و تغییر ناپذیری دارد ،اگـر انــسان طبق آن ســـنت ها گام بــردارد ،محال است که درزندگی به بن بسـت برسد. @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh 🌸 🍃🌸 🌸🍃🌸
🌸🍃🌸 🍃🌸 🌸 🌸در زیاد با اصطلاح "کذلک"مواجه می شویم ،به این مــعنا که اگـــر یڪ چیزی گفتیم واسه تو هم همین است 🔸یعنی اگر خودش را از شهوت نگه داشت و به او علم دادیم ، توهم اگرخودت راازخواهش های نفسانی نگه داشتی به تــو هــم علم تعبــیر خواب خواهیم داد. 🔸 یا اگر را با"سبحانک انی کنت من الظالمین" نجات دادیم ،تو هم اگر کنی، از مشکلات تو را نجات می دهیم. 🌸 كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنينَ؛ (اینچنین مؤمنان را نجات میدهیم) ❤ خــداوند همواره سنت های از پیش تعیین شده و تغییر ناپذیری دارد ،اگـر انــسان طبق آن ســـنت ها گام بــردارد ،محال است که درزندگی به بن بسـت برسد. @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh 🌸 🍃🌸 🌸🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قسمت اول زندگینامه حضرت علیه السلام 🔸همه ماجرا از یک خواب آغاز شد . آری یک رویای الهام آمیز در میان دوازده پسری که خداوند به یعقوب عطا کرده یوسف از همه کوچکتر ، از همه زیباتر ، از همه فرزانه تر و از همه شایسته تر بود 🔸بامدادان ، یوسف با چهره گشاده و لبخند زنان نزد پدر آمد و گفت : پدر جان ، خواب خوبی دیدم . میخواهم آنرا برایت بگویم تا تو نیز مانند من خوشحال شوی . 🔸یعقوب پرسید : چه خوابی دیدی ؟ گفت : در خواب دیدم یازده ستاره همراه با ماه و خورشید بر من سجده می کردند . 🔸پدر که دارای مقام نبوت بود سپس تعبیر خواب او را سربسته برایش بیان کرد و گفت: این خواب نشان می دهد که خداوند تو را بر می گزیند و مقامی عالی و ارجمند ب تو می بخشد و امتیازات مادی و معنوی بتو ارزانی میدارد. علم و فهم و تفسیر رؤیا ب تو می اموزد 🔸یعقوب از لابلای آن رؤیا ، پیامبری فرزندش یوسف ، سلطنت و فرمانروائی او و همچنین سروری و سیادت او بر خاندان یعقوب را پیش بینی کرد . چیزی که ب هیچ وجه برای برادران یوسف خوش آیند نبود ..... @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قسمت دوم زندگینامه حضرت علیه السلام 🔸در یکی از جلسات خانوادگی ، که برادران از هر دری سخن میگفتند ، موضوع محبوبیت یوسف و برادرش بنیامین نزد یعقوب بمیان آمد . 🔸یکی از آنها گفت : اشتباه بزرگی دامن گیر پدر ما شده . او برادر کوچک و نوجوان ما را بر ما مقدم میدارد ، در حالیکه ما جوانانی برازنده ، توانا و پرقدرت هستیم . 🔸یکی گفت ما باید به زندگی یوسف خاتمه دهیم یکی از برادران که عاقلانه تر فکر میکرد و احتمالا قلبی مهربانتر داشت گفت : 🔸یوسف را نکشید ، زیرا قتل نفس ، آنهم قتل برادر ، که هیچ گناهی جز محبوبیت نزد پدر ندارد ، کاری زشت و غیر قابل قبول است . حالا که شما تصمیم گرفته اید بلائی برسر یوسف بیاورید ، من پیشنهاد میکنم : 🔸یوسف را در چاهی که در مسیر کاروانها است بیاندازید تا کاروانیان او را با خود ببرند و دیگر نام و نشانی از او باقی نماند . با این تدبیر شما بدون خونریزی و جنایت به هدف خود دست خواهی یافت @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃زندگینامه حضرت علیه السلام 🔸قسمت سوم 🔸یعقوب در مقابل اصرار فرزندان ، چاره ای جز تسلیم ندید و با پیشنهادشان موافقت کرد . روز بعد برادران برای یک سفر تفریحی یک روزه آماده شدند و یوسف را نیز از پدر گرفتند و به راه افتادند . 🔸 پدر پیر تا دروازه شهر آنها را بدرقه کرد و درباره یوسف سفارشها نمود . در آنجا برای آخرین بار یوسفش را بوسید و در حالیکه قطرات اشک ازدیدگانش فرو میریخت ، از آنها جدا شد 🔸وقتی از پدر دور شدند بی مهریها توسط برادران یوسف آغاز شد و عقده های چندین و چند ساله مجال بروز یافت . او را بر زمین افکندند . آزارش کردند . به هر کدام پناه می برد ، جز شکنجه و خشونت چیزی دریافت نمیکرد . 🔸اشکها ، ناله ها و استمدادهای یوسف بی نتیجه بود و برادرانش او را تا سرحد مرگ کتک زدند تا این که... @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸زندگینامه حضرت علیه السلام 🔸قسمت چهارم 🔸تا این که تصمیم گرفتند او را به قتل نرسانند و او را کنار چاه آبی که کاروانیان از آن آب بر میداشتند بردند و طنابی به کمر او بستند و به اعماق چاه فرستادند 🔸هنوز یوسف به انتهای چاه نریسده بود ، برادران تصمیم گرفتند پیراهن او را بعنوان سند با خود نزد پدر ببرند تا سخن آنان را باور کند 🔸دگر باره او را بالا کشیدند و پیراهنش را از تنش در آوردند . آنچه التماس کرد که مرا برهنه نکنید ، اعتنا نکردند و با خشونت ، پیراهن را از او گرفتند و دگر باره او را در چاه سرازیر کردند 🔸در کنار آب چاه ، سکوئی بود . یوسف روی آن سکو نشست و برادران نیز پس از اجراء نقشه خود از چاه دور شدند 🔸یوسف تنها ماند ، تاریکی و محیط وحشت آور چاه برای آن نوجوان نازپرورده غم انگیز و ناراحت کننده بود ولی ناگهان یک الهام غیبی ، قلب او را روشن و آرام کرد... @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸زندگینامه حضرت علیه السلام 🔸قسمت ششم 🔸کاروانیان مقدم او را گرامی داشتند و از دیدار او بسی خوشحال شدند برادران که از دور ، همه چیز را زیر نظر داشتند ، خود را به آنجا رساندند و گفتند : این نوجوان برده فراری ما است که ما در جستجوی او بوده ایم . 🔸در همان حال آهسته به گوش یوسف خواندند که اگر خود را معرفی کند و لب به تکذیب سخن آنان بگشاید کشته خواهد شد . 🔸کاروانیان که مهر یوسف در دلشان افتاده بود ، ببرادران گفتند : این غلام را به ما بفروشید . برادران موافقت کردند و او را به قیمتی بسیار ارزان به یکی از متقاضیان فروختند . 🔸کاروان بسوی مصر رهسپار شد و برادران با خیال آسوده بسوی خانه بازگشتند . آنها دیگر از جانب یوسف نگرانی نداشتند و تنها فکری که آنانرا تحت فشار قرار می داد ملاقات پدر و پاسخگوئی او بود . 🔸باید طوری صحنه سازی کنند که پدر ، دروغشان را راست پندارد و سخنشان را بپذیرد . بنابراین پیراهن یوسف را با کشتن حیوانی ، خون آلود ساختند و باقیمانده روز را در صحرا ماندند که شب فرا رسد @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🌸🍃🌸 🍃🌸 🌸 🌸در زیاد با اصطلاح "کذلک"مواجه می شویم ،به این مــعنا که اگـــر یڪ چیزی گفتیم واسه تو هم همین است 🔸یعنی اگر خودش را از شهوت نگه داشت و به او علم دادیم ، توهم اگرخودت راازخواهش های نفسانی نگه داشتی به تــو هــم علم تعبــیر خواب خواهیم داد. 🔸 یا اگر را با"سبحانک انی کنت من الظالمین" نجات دادیم ،تو هم اگر کنی، از مشکلات تو را نجات می دهیم. 🌸 كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنينَ؛ (اینچنین مؤمنان را نجات میدهیم) ❤ خــداوند همواره سنت های از پیش تعیین شده و تغییر ناپذیری دارد ،اگـر انــسان طبق آن ســـنت ها گام بــردارد ،محال است که درزندگی به بن بسـت برسد. @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh 🌸 🍃🌸 🌸🍃🌸