فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تربیت_فرزند👨👩👧👦
گیف آموزشی👆
هیچ چیز ارزش اشکهای کودکان را ندارد!
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#همسرانه
سعی کنید تلافی جو نباشید.
این نکته مهمی است؛
اگر بخواهیدبه تلافی اشتباه همسرخود #لجبازی کنید،
همه پلهای رابطه با همسرتان را خراب کردهاید.
شاد باشید و به هم محبت کنید..
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از بسم الله
🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹
#صلی_الله_علیک_یا_امیرالمؤمنین
☑ روایت صعصعهبنصوحان از لحظات آخر عمر با برکت امام علی(ع) ..
🌿🌿🌿
✉️ علی برایم پیام فرستاده بود تا شاهد وصیتش باشم. پرسشی دلم را ویران کرده بود. نمیتوانستم نپرسم. جانم قرار پیدا نمیکرد. از سویی میدانستم که چنان پرسشی او را آزار میدهد. اما او پاسخی به من داد که خواب و آرام را از من گرفت. اکنون که او شهید شده است. تصویرش در برابر چشمانم ثابت مانده است و همان لبخند و همان واژههایی که گویی هزار بار صیقل خورده بودند. پرسیدم:
"ای امیرمومنان تو برتری یا آدم؟"
در چشمان پر مهرش شعلهای از شرم افروخته شد. نگاهاش را به سقف دوخت. نگاهی به پسران و دخترانش کرد که دورتادور او ایستاده بودند. سکوت محض بود. همه منتظر بودیم تا واژهها مثل پرندههایی رنگارنگ از آشیانه دهانش بیرون آیند و فضا را پر کنند و ترانه بخوانند.
فرمود: از خودستایی بیزارم. سکوت کرد. ادامه داد: " اگر این آیه نبود که: "از نعمتهای پروردگارتان سخن بگویید." خاموش می ماندم و سخنی نمیگفتم." باز هم سکوت کرد. شعلهی شرم در نگاهش میسوخت.
" آدم در بهشت عدن متنعم بود. تنها خداوند از او خواست که به خوشه گندم نزدیک نشود. شد و از گندم خورد. از دستور خداوند سرپیچید. به من گفته نشده بود که نان گندم نخورم. اما گویی همان فرمان عتیق در گوشم زنگ میزد. گفتم من بار آن فرمان را در زندگیام بر دوش میگیرم.
صعصعه؛ من در تمام عمرم به اختیار نان گندم نخوردهام." فرزنداش آهسته میگریستند. زینب چشم از علی بر نمیداشت.
پرسیدم:" ابراهیم؟"
فرمود: " ابراهیم در ملکوت آسمانها سیر کرد. خداوند ملکوت آسمانها و زمین، ملکوت هستی را به او نشان داد؛ اما جانش هنوز طمانینه و آرامش ایمان را نیافته بود. مثل نهالی نورس در برابر توفان تردید میلرزید. از خداوند پرسید: "چگونه مردهها را زنده میکنی؟ خداوند در برابر پرسش او پرسش دیگری مطرح کرد. مگر ایمان نداری؟ گفت دارم؛ اما دیدن ایمانم آرزوست.
من در تمام عمرم هیچگاه غبار تردید و تشویش برخاطرم ننشست. اگر همه حجابها بر طرف شوند بر یقین و طمانینهی جانم اندکی افزوده نمیشود."
چشمهایش خندید. به دور دستی که در افق دید ما نبود نگاه میکرد.
پرسیدم:"نوح؟"
فرمود: "نوح در راه دعوت مردمش به راه خداوند بسیار آزار دید. عمر درازش سرشار از آزار و زخم زبان بود. و نیز زخمهایی که بر پیکرش مینشست. سرانجام دلش گرفت و بیتاب شد و مردم خود را نفرین کرد. از خداوند خواست که هیچ یک از کافران را بر زمین زنده مگذارد.
من هم بسیار آزار دیدم. کژیها و ناراستیها. زخم هایی که روح را میسوزانید. در هر دم به من زرداب درد نوشانیدند. بیتاب نشدم و همیشه از خداوند خواستم آنان را کمک کند. گفتم خدایا آنان را دریاب نمیدانند چه میکنند؛ نمیدانند چه میگویند."
پرسیدم:"موسی؟"
فرمود:" هنگامی که خداوند به موسی گفت: به نزد فرعون برو و او را به راه خداوند دعوت کن. موسی در دلش هراسی پدیدار شد. به خداوند گفت: من یکی از آنان را کشتهام. اکنون ترس جانم را دارم؛ مبادا مرا بکشند.
هنگامی که پیامبر به من گفت: به کعبه برو و بت،ها را بشکن. به خاطرم نیامد که من بسیاری از سران قریش را کشتهام، ممکن است در اندیشه کشتنم برآیند؛ راحت و روان مثل ماهی در آب؛ رفتم و بتها را شکستم."
پرسیدم:"عیسی؟"
فرمود:" عیسی برادرم! هنگامی که مریمِ پاک، درد زایمان گرفت از حرم بیرون رفت تا در خارج بیتالمقدس کودکش به دنیا بیاید. مادرم فاطمه به درون حرم رفت.
من پسر کعبهام..."
از شوق میلرزیدم. اما آخرین پرسش رهایم نمیکرد.
بر زبانم نمیگشت. چشمانم را بستم و شتابزده پرسیدم:
اما محـمـد؟
علی لبخند زد، شکفته شد. گفت:
"من یکی از بندگان محمدم"
دیگر بیتاب بودم. سر بر دامانش نهادم و گریستم. دست بر شانهام گذاشت. درست مثل آن غروب غمانگیز جنگ جمل. هر دو برادرم زید و سبحان شهید شده بودند. من هم زخمی بودم. تشنه و گریان. تصویر آنان با سیمایی خونین و خندان در برابرم بودند. سرود توحید می،خواندند.
علی دستم را فشرد و گفت:" صعصعه؛ آنها راحت شدند و ما سهم بیشتری از رنج را باید بر دوش بکشیم. شکیبا باش. تو تنهایی طولانی و غم انگیزی را در پیش روی داری.
🏴 علی را شبانه و غریبانه دفن کردیم.
و گفتم: خداوند تو را رحمت کند، ای امیرمومنان! خداوند در سینه تو بزرگ بود و تو به ذات او آگاه بودی.
✨ مشتی از خاک مزار علی را برداشتم. بوئیدم. بوسیدم و بر سر و رویم افشاندم. گریستم و به خاک گفتم: "ای خاک! اگر می دانستی چه کسی را در بر گرفتی، هر گذرندهای نوای ناله و زاریات را میشنید. ای مرگ! اگر میگفتی که فدیه میپذیری جانم را فدای علی میکردم. ای روزگار! علی را از ما گرفتی، چه بد زمانهای هستی"
✍ ناصر کاوه
📚الانوار النعمانية ج۱ ،ص ۲۷
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#پیام_سلامتے
#درمان_معده_دردشدیددرماه_رمضان
فاصلۀ افطار تا سحر یک قاشق غ شِوید خشک آسیاب شده را با 2 لیوان آب روی شعله ملایم بجوشانند
تا یک لیوان بماندصاف کنند و با عسل خوب شیرین کرده بخورند
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨
✨ #پندانـــــــهـــ
گفت: دنیا پوچ و بیارزش است.
هیچ ارزشی ندارد،
گفتم:حرفهای خوب بزن.
دنیا بی ارزش نیست.
فقط انسانی زندگی کردن خیل سخت است.
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
❤️🍃❤️
💞نحوه #رفتار_پسرها با #خانواده_نامزد
👈 ❌ #نقش_بازی نکنید
🔴تصورنکنید که اگر ویژگیهای منفیتان را مخفی کنید
👈 و فقط جنبههای مثبتتان را نشان دهید، بازی را می برید. همه ما دارای ویژگیهای نامطلوبی هستیم.
این امر به ماهیت انسان باز می گردد، نه به نقص شما
البته منظور ما این نیست که در نشان دادن ویژگیهای منفی تان مبالغه کنید،
بلکه تا آنجا که ممکن است سعی کنید خودتان باشید
http://eitaa.com/joinchat/766377995Cae42414a21
#زندگی_عاشقانه👆
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#حکایت_وصل_مهدی_عج🌴
#ویژه_جمعه_ها
#تشرفات (قسمت دوم)
پس از تأمّل و تفكّر، بنا را بر اين گذاشتم كه در همين وضع بمانم، تا سپيده طلوع كند، سپس به همان محلى كه از آنجا حركت كرديم بازگردم، و از آنجا چند نفر نگهبان همراه خود برداشته، به قافله ملحق شوم، در آن حال در برابر خود باغى ديدم، و در آن باغ باغبانى بيل به دست به درختان بيل میزد كه برفش بريزد، به طرف من آمد، به اندازه فاصله كمى ايستاد و فرمود: كيستى؟ عرض كردم: دوستان رفتند، و من جا مانده ام، اطلاعى از جاده ندارم، مسير را گم كرده ام،
✨💫✨
به زبان فارسى فرمود: نافله بخوان تا راه پيدا كنی من مشغول نافله شدم، پس از فراغت از تهجّد، دوباره آمد و فرمود: نرفتى، گفتم: و اللّه راه را نمیدانم، فرمود: جامعه بخوان، من جامعه را حفظ نداشتم، و تاكنون هم حفظ ندارم، با آنكه مكرّر به زيارت عتبات مشرّف شده ام، از جاى برخاستم و تمام زيارت جامعه را از حفظ خواندم، باز نمايان شد و فرمود: نرفتى، هنوز هستى؟ بى اختيار گريستم و گفتم: هستم راه را نمیدانم، فرمود: عاشورا بخوان، و عاشورا را نيز از حفظ نداشتم، و تاكنون نيز ندارم،
✨💫✨
پس برخاستم و از حفظ مشغول زيارت عاشورا شدم، تا آنكه تمام لعن و سلام و دعاى علقمه را خواندم، ديدم باز آمد و فرمود: نرفتى، هستى؟ گفتم: نه تا صبح هستم، فرمود: من اكنون تو را به قافله می رسانم، رفت بر الاغى سوار شد، و بيل خود را به دوش گرفت، و فرمود: رديف من بر الاغ سوار شو.
ادامه دارد..
🌹اللهم ارنی الطلعة الرشیدة
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
❤️🍃❤️
#سیاستهای_همسرداری
👈هر چند وقت یکبار، از همسرتان بپرسید
⁉️ چگونه همسری برای او هستید؟
👈 آیا توانستهاید بخشی از خواستههای #همسرتان را محقق کنید؟
از او بخواهید صادقانه رفتارهای #مثبت و #منفی شما را بگوید.
👈 و شما از انتقاداتش استقبال ویژه کنید
👈‼️نه اینکه سبب #مشاجره شود.
👈انتقادپذیری، شما را نزد همسرتان #محبوب و #تو_دل_برو میکند.😊
http://eitaa.com/joinchat/766377995Cae42414a21
#زندگی_عاشقانه👆
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#ایها_العزیز
#ویژه_جمعه_ها
(روزهای چشم براهی)
عاقبت روزی
گره خواهد گشود از بند ما
عاقبت روزی
شود از عمقِ دل لبخند ما
جمعه های بی تو
اما پر شده از چون و چند
خسته شد تقویم
از اما و چون و چند ما...
" اللّهم عَجِّل لِوَلیک الفَرج "
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
❤️🍃❤️
#ایده_های_خوب_همسرداری 💃
سلام
من وقتی میبینم بعضی آقایون از متن هایی که همسرشون واسشون میفرسته و یا یادداشت ها و نامه ها و...اینقدر به وجد میان،خیلی تعجب میکنم...
آخه همسر من واکنشش به ایده های متن خیلی عادیه...
فوقش یه تشکر خشک و خالی...
ولی عوضش میمیره واسه ایده های شکمی😂
به نظر من اولا مردها با هم خیلی متفاوتن و #مقایسه کردنشون باهمدیگه خیلی اشتباهه...
و بعد هم اینکه باید بگردیم ببینیم علاقه ی شوهرمون رو چیه و رو اون بیشتر مانوور بدیم؛
مثل من که شوهرم به ایده های متن خنثی ست😐 ولی به ایده های آشپزی عکس العمل خیلی خوبی نشون میده😍
ولی درکل اینقدر منتظر عکس العمل خوب از شوهرمون نباشیم
به قول ادمین #هدف ما که به به و چه چه همسر نیست...
هدف ما خیلی والاتره...
http://eitaa.com/joinchat/766377995Cae42414a21
#زندگی_عاشقانه👆
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🔹🕊✨📿💎📿✨🕊🔹
🌙 #ماه_مبارک_رمضان
✨ #نماز_شب_بیست_چهارم
🌹نماز ساده شب بیست و چهارم ماه رمضان را از دست ندهیم
قال امیرالمؤمنین علیه السلام:
مَنْ صَلَّى لَيْلَةَ أَرْبَعٍ وَ عِشْرِينَ مِنْهُ ثَمَانِيَ رَكَعَاتٍ يَقْرَأُ فِيهَا مَا يَشَاءُ كَانَ لَهُ مِنَ الثَّوَابِ كَمَنْ حَجَّ وَ اعْتَمَر
📕. (بحارالأنوار، ج97، ص384 به نقل از اربعین شهید)
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: هرکس در شب بیست و چهارم ماه رمضان 8 رکعت نماز با هر سوره ای که می خواهد بخواند، ثواب کسی را خواهد داشت که به حجّ و عمره رفته است.
💫التماس دعای فرج (صلوات)💫
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨نیایش شبانه با حضـــــرت عشق
🌙شب های ماه رمضان
✨آسمان اجابت چقدرزیباست
🌙دوست من بیا
✨شاخه های آرزویت را بتکان
🌙الهی شیرینی کامت
✨مرا آرام جــــان باشد
🌙حالتون قشنگ و دلتون آرام
✨و شبتون سرشار از آرامش
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh