eitaa logo
خانواده بهشتی
5هزار دنبال‌کننده
25.8هزار عکس
15.6هزار ویدیو
148 فایل
مدیریت؛ @mosafer_110_2 تبلیغ بانوان؛ eitaa.com/joinchat/638124382Cd9f65b52cc تبلیغ مذهبی،خبری،بانوان؛ eitaa.com/joinchat/2836856857C847106613b
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از خانواده بهشتی
دو شخص رو هرگز فراموش نکنید : شخصی که همه چیزش رو باخته تا شما برنده شوید "پدرتون" شخصی که در تمام رنج ها کنارتون بوده "مادرتون @shamimrezvan @zendegiasheghaneh @tafakornab
هدایت شده از خانواده بهشتی
👱مردان کمک خواستن را نشانه ی ضعف و بی لیاقتی می پندارند 👩 زنان نشانه ی نزدیکی ، صمیمیت و انسانیت. @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
هدایت شده از خانواده بهشتی
🔴 مردم به همون چشم به همسرتون نگاه میکنن که شما اون رو معرفی کردید. همسرتون رو به خوبی و شایستگی معرفی کنید. ✅ وقتی شما جلوی دیگران با احترام ویژه ای با همسرتان رفتار کنید ، دیگران نیز به خود اجازه نمیدهند با او کوچکترین رفتار بدی داشته باشند. 👇 http://eitaa.com/joinchat/766377995Cae42414a21 👆
هدایت شده از خانواده بهشتی
🌹امام صادق(ع)🌹 سه چيزبراى فرزند بر عهده پدر است مادرِخوب براى اوبرگزيدن، نامِ نيك بر ؛او نهادن، وتلاشِ فراوان درتربيتِ اونمودن. 📚تحف العقول،ص۳۲۲ @zendegiasheghaneh
هدایت شده از خانواده بهشتی
👇 کارهای غیرمنتظره میکنه خوراکی موردعلاقه اش را میخره یادداشتهای عاشقانه برایش می گذاره آهنگ موردعلاقه اش رامی خونه @zendegiasheghaneh👈
✨﷽✨ 🔴چطور همسرمان را آرام کنیم؟ ✍ زن ها باید به این موضوع توجه کنند و بدانند در مواقعی که مرد حرفی درباره مطلبی نمی زند به این معنی است که هنوز پاسخ آن را پیدا نکرده ولی درباره اش مشغول فکر است و منظورش اصلا بی اهمیتی و کمی علاقه به زن نیست ولی آقایان باید بدانندکه همین سکوت و حرف نزدنشان به تنهایی برای زن ایجاد نا امنی کرده و زن در تخیلات خود عواقب بدی را پیش بینی می کند زنان باید بدانند که هر وقت مردی کم حرف و به لاک خود فرو می رود زیر فشار روحی است و مساله ای دارد بادر خود فرو رفتن دنبال راه حل است هرگز در این حالت به درون لاک ذهنی مرد سرک نکشد و سکوت او را بر هم نزند. زن نباید با آن روشی که خودش آرام می شود در صدد آرامش مرد برآید مرد هم همینطور مرد سکوت می خواهد پس سکوت را به او هدیه دهید زن دلجویی،توجه و صحبت کردن می خواهد .پس کنارش باشید و توجه را به او هدیه دهید زن و مرد باید بدانند با روش های متفاوتی از یکدیگر دلجویی کرده و از هم حمایت و پشتیبانی کنند. @zendegiasheghaneh❤️
‍ ‍ ‍ آیا میدانستید زنانی که در خانه پرخاش میکنند و یا داد میزننداز کمبود محبت شدید از طرف همسر رنج مى برند ؟ برای آرامش همدیگر محبت خرج کنید.... آیا میدانستید آرامش را مرد به زن میبخشد و زن آنرا در خانه وبین کودکان تقسیم میکند و دوباره به مرد بازمیگرداند؟ آرامش را به هم هدیه دهید.... آیا میدانستید صحبت در مورد احساسهای درونی بین زن ومرد باعث ایجاد ثبات وامید در زندگی میشود؟ باهم حرف بزنید.بدون مکالمه،عشق به جان کندن می افتد. آیا میدانستید یکی از نیازهای بارز زنان ومردان شنیدن تمجید وتعریف از سوی همسر است؟ خوبی های یکدیگر رابه زبان آورید.... آیا میدانستید نوازشهای محبت آمیز از مسکن های قوی بهتر عمل میکند؟ دوای درد یکدیگر ﺑﺎﺷيد.....
👨‍👩‍👦‍👆 ☀️ امام کاظم(علیه السلام): 💠 به مردی که ازفرزندخودشکایت کرد آشکارا فرمود: فرزندت رامزن... 📚 منبع:بحارالانوار 99 / 104،ح74؛
✅پاکسازی بدن در افطار !👌🏻 یک لیوان آب ولرم، یک قاشق چایخوری عسل و کمی لیموی تازه برای افطار :🍹 ▫️بدن را پاکسازی میکند. ▫️به از بین بردن بوی دهان کمک میکند. ▫️به کاهش وزن کمک میکند.
✨﷽✨ ✨ 💕نصیحت ڪن، اما رسوانڪن سرزنش ڪن،اما جریحه دار نڪن بهشت وعده دور از دسترسی نیست اگربی بهانه خوب باشیم عادلانه این است ڪه بهشت موعود بیش ازهمه سهمِ آنها باشد ڪه ڪمتر دل شڪسته اند
رمضان فصل بارش رحمت الهی ✨رو به پایان است امشب دستها را بسوی آسمان بلند کنیم ✨و تنها آرزو کنیم به یقین استجابتش با خود خدا است 🌙⭐️ 🌙⭐️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹الهی به امیدتو 🌺باتوکل به اسم عظمت آخرین روزاز رمضان 🌺‌وپنجره4شنبه رابازکنید سلام روزتون گلبارون روزتون بخیر وقشنگ خونه هاتون پرمحبت سهم امروزتون خوبی سهم زندگیتون عشق سهم قلبتون مهربانی سهم چشمتون زیبایی و سهم عمرتون عزت ----------🌹«❤️»🌹---------- @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺آخرین روز ماه مبارک رمضان شما🌺🍃 🌺معطر به عطر خوش صلوات 🌺🍃 🌺ﷺ🌺ﷺ🌺ﷺ🌺ﷺ اللهم صل ؏ محمد وآل محمد 🌺ﷺ🌺ﷺ🌺ﷺ🌺ﷺ اللهم صل ؏ محمد وآل محمد 🌺ﷺ🌺ﷺﷺ🌺ﷺ🌺ﷺ اللهم🌺عجل 🌺لوليك🌺الفرج @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🌼 السلام علیک یا بقیه الله آخرین روز ماه است آقاجان نیامدی ... این رمضان هم تمام شد... آقا جان نیامدی ... ماه رمضان رفت و دلدار نیامد آن مونس جان محرم اسرار نیامد 🌼 أللَّهُمَ عـجِـلْ لِوَلیِکْ ألْفَرَج @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 تو آنکه در دل هر دل سپرده محبوب است مرا بخر که در این سینه قلبم آشوب است نمک بریز ز چشمت بکن نمک گیرم که پای سفره چشم تو رزق من خوب است فدای صحن و سرایت فدای ایوانت بهشت هم دم ایوان طلات مجذوب است چقدر شان تو بالاست هرکسی از دور سلام هم بدهد زائر تو محسوب است 🌹أَلسَّلٰامُ عَلَیکَ یٰاعَلی بنِ موسی الرضا 🌹روزتون امام رضایی،التـماس دعــا 🌹أَلسَّلٰامُ عَلَیکَ یٰاعَلی بنِ موسی الرضا 💔 🌹 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆 ✧ دعاے روز بیست‌و‌نهم مــ🌙ــاه مبـارڪ رمضان✧◆ ✨❥❥◆✧🌙✧◆❥❥✨ ✨بِسمِ الله الرَّحمن الرَّحیم✨ 〖 اللهمّ غَشّنی بالرّحْمَةِ وارْزُقْنی فیهِ التّوفیقِ والعِصْمَةِ وطَهّرْ قلْبی من غَیاهِبِ التُّهْمَةِ یا رحیماً بِعبادِهِ المؤمِنین 〗 ✨❥❥◆✧🌙✧◆❥❥✨ 【 خدایا بپوشان در آن با مهر ورحمت وروزى كن مرا در آن توفیق وخوددارى وپاك كن دلم را از تیرگیها وگرفتگى هاى تهمت اى مهربان به بندگان با ایمان خود. 】 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
☝️۰۰۰۰☝️ 🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍 ☀️امروز 22 اردیبهشت ماه 1400 🌞اذان صبح: 04:25 ☀️طلوع آفتاب: 06:02 🌝اذان ظهر: 13:01 🌑غروب آفتاب: 20:00 🌖اذان مغرب: 20:20 🌓نیمه شب شرعی: 00:12 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🌸 چهارشنبه ۱۰۰ مرتبه 🌼اى زنده ، اى پاينده 🌺يــا حــيُّ يــا قَــيّــوم 🌼این ذکر موجب عزت دائمی میشود ۴شنبہ ✍هرڪس این نماز راروز4شنبه بخواندخداوندتوبه اورا ازهرگناهےباشد مے‌پذیرد4رکعتست درهر رکعت بعدازحمد1توحیدو1قدر 📚مفاتیح الجنان @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
خاصيتهای شگفت‌انگيز خوردن آب گرم موقع افطار :💧 ▫️کبد را شستشو میدهد ▫️دهان را خوشبو می سازد ▫️معده را شستشو میدهد ▫️آرام کننده رگهای به هیجان آمده است ▫️حرارت معده را فرو می نشاند + کسانی که روزه می گیرند بهتر است هنگام افطار آب گرم بخورند تا معده شان پاکسازی شود. @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🔷🔶🔸➰〰➰🔸🔶🔷 ⚜ ⚜ 🔔 👌  ﺇﻥ ﻣﻊ ﻛﻞ ﺇﻧﺴﺎﻥ ﻣﻠﻜﻴﻦ ﻳﺤﻔﻈﺎﻧﻪ ﻓﺈﺫﺍ ﺟﺎﺀ ﺍﻟﻘﺪﺭ ﺧﻠﻴﺎ ﺑﻴﻨﻪ ﻭ ﺑﻴﻨﻪ ﻭ ﺇﻥ ﺍﻟﺄﺟﻞ ﺟﻨﺔ ﺣﺼﻴﻨﺔ 🔹ﺑﺎ ﻫﺮ ﺍﻧﺴﺎنی ﺩﻭ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺣﻔﻆ ﻣﯽ ﻛﻨﻨﺪ 🔸و ﭼﻮﻥ ﺗﻘﺪﻳﺮ ﺍلهی ﻓﺮﺍﺭﺳﺪ، ﺗﻨﻬﺎﻳﺶ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﻧﺪ 🔹ﻛﻪ ﻫﻤﺎﻧﺎ ﺳﭙﺮی ﻧﮕﻬﺪﺍﺭﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ... 🕊 💌 ۲۰۱_نہج_البلاغہ ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh 💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫
🌺 سلام 🌺 روز زیباتون بخیر بیست و نه روز عبادت خالصانه و روزه داریتون مورد قبول حق تعالی امیدوارم روز خوب و پر برکتی داشته باشید روزی پر از عشق و آرامش و سلامتی و پر از توفیق بندگی همراه با استجابت دعا 🌺 چهارشنبه تون پربرکت 🌺عیدسعیدفطرپیشاپیش‌مبارک @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸به چهار شنبه آخرین روز ماه رمضان خوش آمدید 🌸الهی امروزتون با بهترین لحظه ها گره بخوره وروزتون سرشارباشه، ازخیرو برکت و لبریز باشه ازموفقیت وتاسال دیگه همین موقع 🌸حال دلتون خوب خوب باشه 🌸پایان یک ماه بندگی یک ماه دلدادگی یک ماه نور و روشنایی بر همگان مبارک باد💝 🌸خدایابحرمت ۲۹روز بندگی 🌸گره ازمشکلات همه بازکن تمام خانه هارا لبریز ازشادی و سرشار از برکت وخوشبختی بگردان💝 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌@tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
امروز خودم برات غذا درست میکنم... پلہ هارو دوتا یکے رفتم پاییـݧ بابا رضا طبق معمول داشت اخبار نگاه میکرد وارد آشپز خونہ شدم مادر علے داشت سبزے پاک میکرد. سلام ماماݧ إ سلام دخترم بیدار شدے؟؟حالت خوبہ؟؟ لبخندے زدم و گفتم:بلہ خوبم ممنوݧ. ماماݧ ناهار کہ درست نکردید؟؟ ݧ الاݧ میخواستم پاشم بزارم.شماها هم کہ صبحونہ نخوردید میل نداریم ماماݧ جاݧ . اگہ اجازه بدید مـݧ ناهارو درست کنم ݧ اسماء جاݧ خودم درست میکنم شما برو استراحت کــݧ. بااصرار هاے مـݧ بالاخره راضے شد. خوب قورمہ سبزے بزارم؟؟؟ الاݧ نمیپزه کہ اشکال نداره یکم دیرتر ناهار میخوریم .علے دوست داره امشبم کہ میخواد بره گفتم براش درست کنم. مادر علے از جاش بلند شدو اومد سمتم.کجا میخواد بره؟؟؟ واے اصلا حواسم نبود از دهنم پرید. إم .إم هیچ جا ماماݧ خودت گفتے امشب میخواد بره ابروهامو دادم بالا و گفتم:مـݧ؟؟؟؟حتما اشتباه گفتم خدا فاطمہ رو رسوند .با موهاے بهم ریختہ و چهره ے خواب آلود وارد آشپز خونہ شد با دیدݧ مـݧ تعجب کرد :إ سلام زنداداش اینجایے تو؟؟؟؟ بہ سلام خانم .ساعت خواب?? واے انقد خستہ بودم بیهوش شدم باشہ حالا برو دست و صورتتو بشور بیا بہ مـݧ کمک کـݧ با کمک فاطمہ غذا رو گذاشتم .تا آماده شدنش یکے دوساعت طول میکشید علے پیش بابا رضا نشستہ بود از پلہ هارفتم بالا .وارد اتاق علے شدم و درو بستم . بہ در تکیہ دادم و نفس عمیقے کشیدم .اتاق بوے علے رو میداد میتونست مرحم خوبے باشہ زمانے کہ علے نیست همہ جا مرتب بود و ساک نظامیش و یک گوشہ ے اتاق گذاشتہ بود لباس هاش رو تخت بود کنار تخت نشستم و سرمو گذاشتم رو لباس ها چشمامو بستم نا خودآگاه یاد اوݧ باز و بند خونے کہ اردلاݧ آورده بود افتادم اشک از چشمام جارے شد .قطرات اشک روے لباس ریخت اشکهامو پاک کردم و چشمامو بستم ،دوست نداشتم بہ چیزے فکر کنم ،بہ یہ خواب طولانے احتیاج داشتم ،کاش میشد بعد از رفتنش بخوابم و ،وقتے کہ اومد بیدار شم. با صداے بازو بستہ شدݧ در بہ خودم اومدم. علے بود . اسماء تنها اومدے بالا ؟؟چرا مـݧ صدا نکردے کہ بیام؟؟ آخہ داشتے با بابا رضا حرف میزدے راستے علے نمیخواے بهشوݧ بگے؟؟ الاݧ با بابا رضا حرف زدم و گفتم بهش :بابا زیاد مخالفتے نداره اما ماماݧ ݧ ،قرار شد بابا ماماݧ حرف بزنہ اسماء خوانواده ے تو چے؟؟ خوانواده ے مـݧ هم وقتے رضایت منو ببینـݧ راضے میشـݧ اسماء بگو بہ جوݧ علے راضے ام. راضے بودم اما ݧ ازتہ دل ،جوابے ندادم،غذارو بهونہ کردم و بہ سرعت رفتم پاییـݧ مادر علے یہ گوشہ نشستہ بود داشت گریہ میکرد پس بابا رضا بهش گفتہ بود . با دیدݧ مـݧ از جاش بلند شد و اومد سمتم چشماش پر از اشک بود دوتا دستش و گذاشت رو بازومو گفت:اسماء ،دخترم راستش و بگو تو بہ رفتـݧ علے راضے یا مامانم وقتے اردلاݧ میخواست بره افتادم،بغضم گرفت سرمو انداختم پاییـݧ و گفتم:بلہ پاهاش شل شد و رو زمیـݧ نشست بر عکس ماماݧ آدم تو دارو صبورے بود و خودخوري میکرد . دستش و گرفت بہ دیوار و بلند شد .و بہ سمت اتاقشوݧ حرکت کرد خواستم برم دنبالش کہ بابا رضا اشاره کرد کہ نرو آهے کشیدم و رفتم بہ سمت آشپز خونہ .غذا آماده بود سفره رو آماده کردم و بقیہ رو صدا کردم اولیـݧ نفر علے بود کہ با ذوق شوق اومد بعد هم فاطمہ و بابا رضا همہ نشستـݧ علے پرسید:إ پس ماماݧ کو؟؟ بابا رضا از جاش بلند شد و گفت:شما غذارو بکشید مـݧ الاݧ صداش میکنم بعد از چند دیقہ مادر علے بے حوصلہ اومد و نشست غذا هارو کشیدم بہ جز علے و فاطمہ هیچ کسے دست و دلشوݧ بہ غذا نمیرفت علے متوجہ حالت مادرش شده بود و سعے میکرد با حرفاش مارو بخندونہ. . ساعت ۵بود گوشے و برداشتم و شماره ے اردلاݧ و گرفتم. بعداز دومیـݧ بوق گوشے برداشت. الو الو سلام داداش بہ اهلا وسهلا کربلایے اسماء خوبے خواهر؟؟یہ خبرے چیزے از خودت ندیا .مـݧ اخبارتو از شوهرت میگیرم خندیدم و گفتم.خوبے داداش،زهرا خوبہ ؟؟ الحمدوللہ داداش میدونے کہ علے امروز داره میره ،میشہ تو قضیہ رو بہ ماماݧ اینا بگے؟؟ گفتم اسماء جاݧ گفتے؟؟؟!! آره خواهر.ما ساعت ۸میایم اونجا براے خدافظے آهے کشیدم وگفتم باشہ خدافظ. ظاهرا مـݧ فقط نمیدونستم ،پس واسہ همیـݧ بهم زنگ نمیزنـݧ میخواݧ کہ تا قبل از رفتنش پیش علے باشم . ساعت بہ سرعت میگذشت . باگذر زماݧ ونزدیک شدݧ بہ ساعت ۸،طاقتم کم تر وکم تر میشد تودلم آشوب بود وقلبم بہ تپش افتاده بود ساعت ۷وربع بود.علے پاییـݧ پیش مامانش بود توآیینہ خودم ونگاه کردم .زیرچشمام گود افتاده بود ورنگ روم پریده بود . لباس هامو عوض کردم ویکم بہ خودم رسیدم . ساعت ۷ونیم شد علے وارداتاق شد بہ ساعت نگاهے کرد وبیخیال روتخت نشست میدونستم منتظر بود کہ مـݧ بهش بگم پاشو حاضر شو دیره. بغضم گرفتہ بود اماحالا وقتش نبود . ◀️ادامه دارد..
چیزے رو کہ میخواست بشنوه رو گفتم:إ چرا نشستے دیره پاشو... لبخندے از روے رضایت زد و بلند شد لباس هاشو دادم دستش و گفتم:بپوش دکمہ هاے پیرهنشو دونہ دونہ وآروم میبستم و علے هم با نگاهش دستهامو دنبال میکرد دلم نمیخواست بہ دکمہ ے آخر برسم ولے رسیدم . علے آخریشو خودت ببند از حالم خبر داشت و چیزے نپرسید موهاش و شونہ کردم و ریشهاشو مرتب .شیشہ ے عطرشو برداشتم و رو لباس و گردنش زدم و بعد گذاشتم تو کیفم میخواستم وقتے نیست بوش کنم . مثل پسر بچہ هاے کوچولو وایساده بود و چیزے نمیگفت :فقط با لبخند نگاهم میکردم از کمد چفیہ ے مشکے و برداشتم و دور گردنش انداختم. نگاهموݧ بهم گره خورد .دیگہ طاقت نیوردن بغضم ترکید و اشکهام سرازیر شد . بغلم کرد و دوباره سرم رو گذاشت رو سینش .گریم شدت گرفت نباید دم رفتـݧ ایـݧ کارو میکرد اوݧ کہ میدونست چقد دوسش دارم میدونست آغوشش تمام دنیامہ ،داشت پشیمونم میکرد قطره اے اشک رو گونم افتاد اما اشک خودم نبود. سرمو بلند کردم.علے هم داشت اشک میریخت خودم رو ازش جدا کردم و اشکهاشو با دستم پاک کردم . مرد مگہ گریہ میـکنہ علے لبخند تلخے زدوسرشو تکوݧ داد. ماماݧ اینا پاییـݧ بودݧ . روسرے آبے رو کہ علے خیلے دوست داشت و برداشتم و انداختم رو سرم. اومد کنارم ، خودش روسریمو بست و گونمو بوسید لپام سرخ شد و سرمو انداختم پاییـݧ دستم و گرفت و باهم رو تخت نشستم سرمو گذاشتم رو پاش . علے ؟؟ جاݧ علے؟؟؟ مواظب خودت باش چشم خانوم قول بده ،بگو بہ جوݧ اسماء بہ جوݧ اسماء . خوشحالم کہ همسرم،همنفسم ،مردمـݧ براے دفاع از حرم خانوم داره میره منم خوشحالم کہ همسرم،همنفسم،خانومم داره راهیم میکنہ کہ برم علے رفتے زیارت منو یادت نره هااا مگہ میشہ تو رو یادم بره؟؟؟اصلا اوݧ دنیا هم... حرفشو قطع کردم.سرمو از رو پاش بلند کردم و با بغض گفتم:برمیگردے دیگہ؟؟؟ چیزے نگفت و سرشو انداخت پاییـݧ. اشکام سرازیر شد ،دستشو فشار دادم و سوالمو دوباره تکرار کردم. سرمو گرفت ، پیشونیم و بوسید و آروم گفت انشا اللہ... اشکام رو پاک کرد و گفت:فقط یادت باشہ خانم.مـݧ براے دفاع از حرمش میرم تو براے دفاع از چادرش بموݧ اسماء فقط بهم قول بده بعد رفتنم ناراحت نباشے و گریہ نکنے قول بده نمیتونم علے نمیتونم میتونے عزیزم پس تو هم بهم قول بده زود برگردے قول میدم. اما مـݧ قول نمیدم علے از جاش بلند شد و رفت سمت ساک دستشو گرفتم و مانع رفتنش شدم سرشو برگردوند سمتم دلم میخواست بهش بگم کہ نره ،بگم پشیموݧ شدم،بگم نمیتونم بدوݧ اوݧ دستش ول کردم و بلند شدم خودم ساکش رو دادم دستش و بہ ساعت نگاه کرد دردے و تو سرم احساس کردم ساعت ۸بود چادرم رو سر کردم چند دیقہ بدوݧ هیچ حرفے روبروم وایساد و نگاهم کرد چادرم رو ،رو سرم مرتب کرد دستم رو گرفت و آورد بالا و بوسید و زیر لب گفت:فرشتہ ے مـݧ با صداے فاطمہ کہ صداموݧ میکرد رفتیم سمت در دلم نمیخواست از اتاق بریم بیروݧ پاهام سنگیـݧ شده بود و بہ سختے حرکت میکردم. دستشو محکم گرفتہ بودم.از پلہ ها رفتیم پاییـݧ همہ پاییـݧ منتظر ما بودݧ مامانم و ماماݧ علے دوتاشوݧ داشتـݧ گریہ میکردݧ فاطمہ هم دست کمے از اوݧ ها نداشت . علے باهمہ رو بوسے کرد و رفت سمت در زهرا سینے رو کہ قرآݧ و آب و گل یاس توش بود و داد بهم علے مشغول بستـݧ بند هاے پوتینش بود .دوست داشتم خودم براش ببندم اما جلوے مامانینا نمیشد . آهے کشیدم و جلوتر از علے رفتم جلوے در... درد یعنی که نماندن به صلاحش باشد بگذاری برود... آه ! به اصرار خودت !... نویسنده: ◀️ ادامــــه دارد....