💢عـابد مـغرور
🆔 @dastanak_ir
✍روزے حضرت عیسی (ع) از صحرایے می گذشت.
در راہ به عبادتگاهی رسید که عابدی در آن جا زندگی می کرد. حضرت با او مشغول سخن گفتن شد.
در این هنگام جوانی که به ڪارهای زشت و ناروا مشهور بود از آن جا گذشت.
وقتی چشمش به حضرت عیسی (ع) و مرد عابد افتاد،
پایش سست شد و از رفتن باز ماند همان جا ایستاد
و گفت: خدایا من از کردار زشت خویش شرمندہ ام.
اکنون اگر پیامبرت مرا ببیند و سرزنش ڪند،
چہ ڪنم؟
خدایا!
عذرم را بپذیر و آبرویم را مبر
💥مرد عابد تا آن جوان را دید سر بہ آسمان بلند کرد
و گفت:
خدایا!
مرا در قیامت با این جوان گناہ کار محشور نکن.
در این هنگام خداوند به پیامبرش وحی فرمود که به این عابد بگو: ما دعایت را مستجاب کردیم و تو را با این جوان محشور نمے کنیم،
چرا که او بہ دلیل توبہ و پشیمانی، اهل بهشت است و تو بہ دلیل غرور و خودبینی، اهل دوزخ.
📚به نقل از:محمد غزالی، کیمیای سعادت، ج ۱
ــــــــــــــــ
☑️ هر روز یک داســـتانڪــ در👇
🆔 @dastanak_ir
🌼 ازعلّامه طباطبايی (ره) :
سئوال کردند چه کار کنيم، که در نماز «حواسمان جمع باشد.!؟ فرمود؛ قبل از نماز، «مراقب زبان» خودتان باشيد. نماز با «حضور قلب» مزد است، و آنرا به هر کسی نمی دهند اين هديه را، به کسی ميدهند که قبلاً زحمتی کشيده باشد.!
ــــــــــــــــ
🚩 هر روز یک #داستانک👇
🆔 @dastanak_ir
🍃✨🌼✨🍃✨🌼✨🍃
💐 خیلی قشنگه 💐
🔹كارت بانكيم رو به فروشنده دادم و باخيال راحت منتظر شدم تا كارت بكشه ،
ولى در كمال تعجب ، دستگاه پيام داد :
"موجودى كافى نميباشد ! "
امكان نداشت ، خودم ميدونستم كه اقلا سه برابر مبلغى كه خريد كردم در كارتم پول دارم،
با بيحوصلگى از فروشنده خواستم كه دوباره كارت بكشه و اين بار پيام آمد:
"رمز نامعتبر است"
اين بار فروشنده با بيحوصلگى گفت:
آقا لطفا نقداً پرداخت كنيد ، پول نقد همراهتون هست؟....فكر كنم كارتتون رو پيش موبايلتون گذاشتين كلاً سوخته
در راه برگشت به خانه مرتب اين جمله ى فروشنده در سرم صدا ميكرد
"پول نقد همراهتون هست"؟.......
🔸خدايا ما در كارت اعمالمان كارهاى بسيارى داريم كه به اميد آنها هستيم
مثلا عبادتهايى كه كرديم ،
دستگيرى ها و انفاق هايى كه انجام داديم و ..
نكند در روز حساب و كتاب بگويند موجودى كافى نيست ،
وما باتعجب بگوييم :
مگر ميشود ؟؟؟؟
🔸اين همه اعمالى كه فكر ميكرديم نيك هستند و انجام داديم چى شد؟؟؟؟
و بگويند اعمالتان را در كنار چيزهايى قرار داديد كه كلاً سوخت و از بين رفت ...
كنار بخل .....كنار حسد .....، كنار ريا ....، كنار بى اعتمادى به خدا... ، كنار دنيا دوستى و .....
نكند از ما بپرسند نقد با خودت چه آورده اى ؟؟
🍃✨🌼✨🍃✨🌼✨🍃
ــــــــــــــــ
🚩 هر روز یک #داستانک👇
🆔 @dastanak_ir
✅ «خطر» تکلیف حج را ساقط می کند اما کربلا را نه
🔸حجت الاسلام شیخ حسین انصاریان:
یک پیرمردی خدمت حضرت هادی (ع) در سامرا آمد. گفت یابن رسولالله! من سال پیش هم آمدم خدمتتان و حالا هم آمدم شما را زیارت کنم و میخواهم پیاده به کربلا بروم. امام خیلی دعایش کردند، بعد فرمودند پارسال که آمدی پسرت و عروست هم بودند، آنها چطور امسال نیامدند؟ گفت عذر داشتند. یک کسی به آن پیرمرد گفت در محضر امام بگو مسئله چیست و چرا آنها امسال نیستند. پیرمرد گفت یابن رسولالله! پسرم و عروسم در پیادهروی کربلا به دست مأموران متوکل کشته شدند! امام در این حال عین یک داغدیدهگریه کردند. هم به آن پسر، هم به عروسش دعا کردند، به خود پیرمرد هم دعا کردند.
عجیب اینکه نفرمودند هنوز هم اینها سر کارند، خطر هست و نرو. فرمودند برو و من هم دعاگویت هستم. یعنی اگر در حرکت به سوی ابیعبدالله احتمال قریب به یقین ضرر داده بشود ائمه مجوز دادند که بروید. اما همین امامان ما فرمودند اگر در راه حج واجب احتمال خطر بدهید تکلیف حج ساقط است اما تکلیف رفتن زیارت ابیعبدالله ساقط نمی شود
ــــــــــــــــ
🚩 هر روز یک #داستانک👇
🆔 @dastanak_ir
*رضا سگ باز!!!*
🆔 @dastanak_ir
*یه لات بود تو مشهد...*
هم سگ خرید و فروش می کرد،
هم دعواهاش حسابی سگی بود!!
یه روز داشت می رفت سمت کوهسنگی برای دعوا و غذا خوردن! که دید
یه ماشین با آرم ”ستاد جنگهای نامنظم“
داره تعقیبش میکنه.
شهید چمران از ماشین پیاده شد و دست اونو گرفت و گفت: ”فکر کردی خیلی مردی؟!“
- رضا گفت: بروبچه ها که اینجور میگن.....!!!
- چمران بهش گفت: اگه مردی بیا بریم جبهه!!
به غیرتش بر خورد، راضی شد و راه افتاد سمت جبهه......!
مدتی بعد....
شهید چمران تو اتاق نشسته بود که یه دفعه دید داره صدای دعوا میاد....!
چند لحظه بعد با دست بسته، رضا رو آوردن تو اتاق و انداختنش رو زمین و گفتن: ”این کیه آوردی جبهه؟!“
رضا شروع کرد به فحش دادن.
(فحشای رکیک!)
اما چمران مشغول نوشتن بود!
وقتی دید چمران توجه نمی کنه، یه دفعه سرش داد زد:
”آهای کچل با تو ام.....! “
یکدفعه شهید چمران با مهربانی سرش رو بالا آورد و گفت:
بله عزیزم!
چی شده عزیزم؟
چیه آقا رضا؟
چه اتفاقی افتاده؟
- رضا گفت: داشتم می رفتم بیرون که سیگار بخرم ولی با دژبان دعوام شد!!!!
چمران: ”آقا رضا چی میکشی؟!! برید براش بخرید و بیارید.....!“
چمران و آقا رضا تنها تو سنگر.....
- رضا به چمران گفت: میشه یه دو تا فحش بهم بدی؟! كشيدهای، چیزی؟!!
- شهید چمران: چرا؟!
- رضا: من یه عمر به هرکی بدی کردم، بهم بدی کرده....!
تا حالا نشده بود به کسی فحش بدم و اینطور برخورد کنه!!
- شهید چمران: اشتباه فکر می کنی!!!!
یکی اون بالاست که هر چی بهش بدی می کنم، نه تنها بدی نمی کنه، بلکه با خوبی بهم جواب میده!
هِی آبرو بهم میده.....
تو هم یکیو داشتی که هِی بهش بدی میکردی ولی اون بهت خوبی میکرده.....!
منم با خودم گفتم بذار یه بار یکی بهم فحش بده و منم بهش بگم بله عزیزم.....!
تا یکمی منم مثل اون (خدا) بشم …!
رضا جا خورد!....
رفت و تو سنگر نشست.
آدمی که مغرور بود و زیر بار کسی نمیرفت، زار زار گریه میکرد!
تو گریه هاش میگفت: یعنی یکی بوده که هر چی بدی کردم بهم خوبی کرده؟
اذان شد.
رضا اولین نماز عمرش بود.
رفت وضو گرفت.
سرِ نماز،
موقع قنوت صدای گریش بلند شد!!!!
وسط نماز،
صدای سوت خمپاره اومد.
پشت سر صدای خمپاره هم صدای زمین افتادن اومد.....
رضا رو خدا واسه خودش جدا کرد......!
(فقط چند لحظه بعد از توبه کردنش)
یه توبه و نماز واقعی........
(به نقل از کتاب خاطرات شهید مصطفی چمران)
🔵 گاهی برای کمک به افراد و هدایت اون ها تذکر کافی نیست و باید دستشون رو گرفت و آورد تو راه...
گاهی باید در برابر داد و فریادهای افراد؛ صبوری کرد و مهربونی به خرج داد...
گاهی باید با بعضی افراد مثل گمشده ها رفتار کنیم؛ باید دستشون رو بگیریم و بذاریم تو دست خدا...باید کمکشون کنیم تا راه رو پیدا کنن...
و این یعنی با دلسوزی و محبت امر به معروف و نهی از منکر کنیم نه با خشم و تکبر...
♥️شهید مصطفی چمران
ــــــــــــــــ
🚩 هر روز یک #داستانک👇
🆔 @dastanak_ir
این دو تعریف را به خاطر بسپارید:
ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ ﯾﻌﻨﯽ ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ
ﮐﯿﻨﻪ ﯾﻌﻨﯽ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ
ــــــــــــــــ
🚩 هر روز یک #داستانک👇
🆔 @dastanak_ir
✔قرآن شرمنده ات هستیم!
✅شخصی وارد مغازه ای شد ، صاحب مغازه قرآن گوش می داد ،
از او پرسید کسی مرده است که قرآن را روشن کردی ؟
▪صاحب مغازه گفت : بله ، قلبمان مرده است
▫ زندانی در زندان قرآن طلب می کند تا از تنهایی درآید...
▪مریض در بیمارستان قرآن طلب می کند ، برایم قرآن بیاورید تا خداوند مریضیم را شفا دهد.
▫غریب از وطن دور افتاده با خود قرآن حمل می کند تا در غربت در امان باشد...
▪ومرده آرزو می کند کاش قرآنی همراهش بود تا درجات خود را با آن بالا می برد !!
▫و ما نه زندانی هستیم ، نه مریض ، نه غریب ، نه مرده تا قرآن را طلب کنیم ...!
🔸قرآن روبروی ماست ، روبروی چشمانمان !!
◾اما منتظر هستیم تا به بلائی گرفتار شویم سپس قرآن را باز کنیم.
ــــــــــــــــ
🚩 هر روز یک #داستانک👇
🆔 @dastanak_ir
از عارفي پرسيدند : چرا اينقدر ذکر صلوات در منابع دينى ما تأکيد شده! و براى آمرزش گناهان، وسعت روزى ، صحت و سلامتى، گشايش در کارها و... صلوات تجويز کرده اند، سِرّ و راز اين ذکر چيست؟
فرمود: اگر به قرآن نگاه کنيد فقط يکجا در قرآن هست که خداوند انسان را هم شأن و هم درجه ى خودش ميکند يعنى از انسان ميخواهد که بيايد کنار او و با هم در يک کارى مشارکت کنند
و آن آيه اینست : "انّ الله و ملائکته يصلّون علي النبي يا ايها الذين آمنوا صلّوا عليه و سلموا تسليما"
خداوند و ملائکه اش براى پيامبر(ص) صلوات ميفرستند. شما هم بياييد و همراهى کنيد
علّت عظمت و بزرگى ذکر صلوات همين است
که انسان را يکباره تا کنار خداوند بالا ميبرد.
🌹 اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد. وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
ــــــــــــــــ
🚩 هر روز یک #داستانک👇
🆔 @dastanak_ir
Aali4_5855073518701512063.mp3
زمان:
حجم:
9.78M
🔉 #فایل_صوتی | سخنرانی
🔺 حجة الاسلام والمسلمین عالی
👈 موضوع «عوامل برکت در زندگی»
🔹 جلسه دوم
🔸🔸🔸
@eitaa_ostadaali
🌺۲۰ خصلت رفتاری و اخلاقی پیامبر مهربانی حضرت محمد مصطفی صلی الله تعالی علیه و آله و سلم
💌 هنگام راه رفتن بآرامی و وقار ، راه می رفت ...
💌 هرکه را میديد مبادرت به سلام میکرد و کسی در سلام بر او سبقت نگرفت ..
💌 وقتی با کسی دست میداد دست خود را زودتر از دست او بيرون نمی کشيد ..
💌 با مردم چنان معاشرت میکرد که هرکس گمان مي کرد عزيزترين فرد نزد آن حضرت است ...
💌 سکوتی طولانی داشت و تا نياز نمی شد لب به سخن نمی گشود ..
💌 هرگاه باکسی، همصحبت میشد بهسخنان او خوب گوش فرا میداد..
💌 هنگام ورود به هر مجلسی،
در آخر و نزديک درب می نشست، نه در صدر آن ...
💌 در مجلس جای خاصی را بخود، اختصاص نمیداد و ازآن نهی میکرد
💌هرگز با کسی جدل و منازعه نمیکرد
💌 هديه را قبول می کرد اگر چه، به اندازه يک جرعه شير بود ...
💌به خويشاوندان خود احسان میکرد بیآنکه آنان را بر ديگران برتری دهد.
💌 هرکه عذر مي آورد عذر او را قبول میکرد ...
💌 هرگز کسی را حقير نمیشمرد
💌هرگزکسی از اطرافيان و بستگان خود را نفرين نکرد ...
💌هرگز عيب مردم را جستجو نمیکرد
💌 از شر مردم برحذر بود ولی،
از آنان کناره نمی گرفت و با همه، خوشخو بود ...
💌 هرگز مذمت مردم را نمی کرد، و بسيار مدح آنان نمی گفت ..
💌 برجسارتديگران صبر میفرمود و بدی را به نيکی جزا می داد ...
💌 وفادارترين مردم بهعهد و پيمان بود ..
💌عزيزترين افراد نزد او کسی بـود کهخيرش بيشتر به ديگران میرسيد
📚 *مکارم الاخلاق* مرحوم شیخ طبرسی.ره.
🕋خوی و خلق تان محمدی باد
ــــــــــــــــ
🚩 هر روز یک #داستانک👇
🆔 @dastanak_ir
یه "فلج قطع نخاعى" از خواب كه بيدار میشه منتظره يک نفر بيدار بشه، با خجالت ببرتش دستشويى و حمام و كاراى ديگه شو انجام بده...
ميدونى آرزوش چيه؟ فقط يكبار ديگه خودش بتونه راه بره و كاراشو انجام بده...
يه "نابينا" از خواب كه بيدار ميشه، روشنايى رو نميبينه، خورشيد و نميبينه،صبح رو نميبينه.
ميدونى آرزوش چيه؟ فقط يكبار فقط يك روز بتونه نزديكان و عزيزاش و آسمون و زندگى رو با چشماش ببينه...
يه بيمار "سرطانى" دلش ميخواد خوب بشه و بدون شيمى درمانى و مسكن هاى قوى زندگى كنه و درد نكشه...
يه "كر و لال" آرزوشه بشنوه و بتونه با زبونش حرف بزنه...
يه "بيمار تنفسى" دلش ميخواد امروز رو بتونه بدون كپسول اكسيژن نفس بكشه...
....
الآن مشكلت چيه دوست من؟
دستتو ببر بالا و از ته قلبت شكرگزارى كن
که از قدیم گفتن
شکر نعمت نعمتت افزون کند
کفر نعمت از کفت بیرون کند
با تمام وجودت از نعمتايى كه خدا بهت داده استفاده كن.
تو خيلى خيلى خوشبختى، غر نزن، ناشكرى نكن.
ﺧﺪﺍﯾﺎ!
ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﮐﻪ ﺩﺍﺩﯼ ﺗﺸﮑﺮ!
ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﮐﻪ ﻧﺪﺍﺩﯼ ﺗﻔﮑﺮ!
ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﮐﻪ ﮔﺮﻓﺘﯽ ﺗﺬﮐﺮ!
ﮐﻪ:
ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺕ ﻧﻌﻤﺖ!
ﻧﺪﺍﺩﻩ ﺍﺕ ﺣﮑﻤﺖ!
ﻭ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺕ ﻋﺒﺮﺕ ﺍﺳﺖ!
ــــــــــــــــ
🚩 هر روز یک #داستانک👇
🆔 @dastanak_ir
از حکیمی پرسیدند:
چرا هیچ از عیب
مردم سخن نمیگویی ؟
حکیم گفت:
هنوز
از محاسبه
عیب های خــودم
فارغ نشدم تا
به عیب های دیگران بپردازم˝
خوشا به حال آن کس که عیب خودش، اورا از پرداختن به عیب دیگران، باز می دارد... (امام علی علیه السلام)
ــــــــــــــــ
🚩 هر روز یک #داستانک👇
🆔 @dastanak_ir