eitaa logo
زندگی از غسالخونه تا برزخ
18.8هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
2.7هزار ویدیو
13 فایل
مقصد همه ما در ایستگاه اخر (غسالخونه) آیا اماده ای از کانال راضی بودید برای مادر بنده و همه ارواح مومنین فاتحه ای بفرستید بنده غساله نیستم از خاطرات غسال و غساله های محترم استفاده میکنیم جهت اثر گذاری بیشتر راه ارتباطی 👇 @Yaasnabi
مشاهده در ایتا
دانلود
1_1276221712.mp3
3.55M
بیداری بین الطلوعین وارتباطش با رزق و روزی استاد امینی خواه کانال زندگی از غسالخانه تا برزخ http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
زندگی از غسالخونه تا برزخ
یادآور مرگ کانال زندگی از غسالخانه تا برزخ http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
غسالخانه ی زنان💅 منبع خاطرات خانم غساله در اینستاگرام که این محتوا را مینویسند کپی بدون این منبع حرامه 👇👇👇👇 @neiynava313 لباس تر تمیز تنم کردم ،خودمو تو آینه نگاه کردم روسریمو مرتب کردم، چادر مو از روی سیم حیاط اوردم و سرم کردم انگشتر دستم رو نگاه کردم،کیفمو چک کردم که ببینم پول کرایه دارم یانه,خدا رو شکر به اندازه ی بود که منو تا دم غسالخونه ببره و برگردونه‌... زنگ زدم رفیقم گفتم تو برو تا منم خودمو برسونم، از درب حیاط که زدم بیرون شروع کردم به سوره ی توحید خوندن ایه الکرسی خوندن برای ارامش دلم،قدم که برمیداشتم روی زمین هم سبک بودم هم سنگین..... سبک از اینکه تو مسیریم که هر روز منو یاد خدا و اعمالم میندازه سنگین که قراره برم حمام اخرت جوانی رو انجام بدم😔 اما چاره چیه!!! مسیری هست که جلوی پای همه ی ما هست،هیچ کس و هیچ چیز نمیتونه مانع و جلو دارش باشه فقط این اعمال خوب ماست که میتونه کمک ما کنه به راحتی از این دنیا دل بکنم و بریم اون دنیا تا زندگی اصلی مون رو شروع کنیم. ۲۰ دقیقه ای زمان برد تا رسیدم غسالخونه، درب باز کردم دیدم رفیقم اون بالای حوض وایساده دستکش هاشو پوشیده ومیخندید می‌گفت : زهرااااا مرده زنده شد پس کی میخاستی بیایی!!! بهش نگاه کردم گفتم چقدر غساله شدن برازندته سعی کن تا اخرش غساله بمونی ،خندید گفت آی اگه بابام بفهمه دیگه رام نمیده خونه.... وسایلم رو گذاشتم گوشه ی از غسالخونه و رفتم تو رختکن بووووو ،همون بوی مرطوب ،بوی نم،بوی کافور می اومد، بوی ترس از رفتن وتنها شدن می اومد😔 چکمه ها سایز پام نبودن ،اما به زور پام کردم ،کج و معوج راه می‌رفتم ،رفتم نشستم روی حوض بزرگ کنار دوستم ،گفتم پس کو عروسم؟! حین حرف زدن یه اقای در زد رفتم پشت در💔 خواهرم رو میخان بیارن اینجا غسل بدن، حوض تمیزه؟! گفتم بله نگران نباشید،جنازه رو اوردن همه دور جنازه جمع شده بودن و جیغ میزدن🥺 منم زیر لب صلوات میفرستادم تا عروسم با صدای جیغ ها اذیت نشه💔 زیپ کاور رو باز کردن، یهو دستش از کاور زد بیرون خورد به حوض، برگشتم نگاه کردم وای کاش نمیدیدم🥺😭 ناخن های کاشت شده💔 غم تو دلم موج زد و افکارم ..... نماز! روزه! غسل! پاکی! نجاست! بوی عجیبی به بینیم خورد ،بوووووو نگاه کردم به رفیقم ابرو انداخت بالا که نمیدونست بم چی بگه😰 میدونم فقط دستم گرفتم جلو دهنم بدو بدو زدم بیرون (کاشت ناخن زمانی که برای درمان باشه اونم شرایط خاص باشه و مرجع اجازه بده میشه گذشت،مثلا کسی ناخن نداره، بجاش کاشت میکنه اما برای زینت نمیشه گذاشت) #خدا#صلوات کانال زندگی از غسالخانه تا برزخ http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از سالن تطهیر یزد
دوستان این مطلب رو خواستم بگم خدمتتون، وقتی یه مورد از پزشکی قانونی میاد ، بخاطر بریدگی ها و زخم هایی که داره ما اون میت رو داخل نایلون میذاریم (در قسمتهایی که بریدگی داره ), اگر دهان و بینی خونریزی داشته باشه داخلشون رو گچ و پنبه قرار میدیم تا جلوی خونریزی رو بگیره، از هر ۱۰۰ میت، شاید یه مورد پیش بیاد که با وجود گچ و پنبه داخل بینی و دهان ، بازم میت خونریزی شدید داره و هیچ جوره خونریزی واینمیسه، البته ربطی به کالبد شکافی شدن یا نشدن نداره ، این مشکل در اموات عادی هم ممکنه اتفاق بیفته، این جور موردها رو ما مجبوریم روی قسمت دهان و بینی رو کلا گچ خشک بریزیم و با پلاستیک ببندیم ، چون راه دیگه ای نداره ، یه عده از مردم فکر میکنن ما صورت همه ی اموات رو گچ میریزیم در صورتی که اصلا اینطور نیس🙏🌷
زندگی از غسالخونه تا برزخ
غسالخانه ی زنان💅 منبع خاطرات خانم غساله در اینستاگرام که این محتوا را مینویسند کپی بدون این منبع ح
ادامه‌ی پست قبلی منبع خاطرات خانم غساله در اینستاگرام که این محتوا را مینویسند کپی بدون این منبع حرامه 👇👇👇👇 @neiynava313 زیپ کاور رو باز کردن، یهو دستش از کاور زد بیرون خورد به حوض، برگشتم نگاه کردم وای کاش نمیدیدم🥺😭 ناخن های کاشت شده💔 غم تو دلم موج زد و افکارم ..... نماز! روزه! غسل! پاکی! نجاست! بوی عجیبی به بینیم خورد ،بوووووو نگاه کردم به رفیقم ابرو انداخت بالا که نمیدونست بم چی بگه😰 میدونم فقط دستم گرفتم جلو دهنم بدو بدو زدم بیرون😞 اون روز ۵ تا عروس شسته بودیم روز سختی بود دیگه توان موندن نداشتم مطمن بودم بیشتر این از بدنم کار بکشم بیهوش میشدم، دلم میخواست هرچی زودتر غسالخونه رو ترک میکردم بخودم گفتم زهرا تو ۵ تا عروس شستی دیگه بسه ،بقیه رو بزار همکارا بشورن... دوستم بالای سر جسد نشسته بود... فکر میکردم با نگاهش داره التماس میکنه زهرا نرو بمون و تنهام نزار،راستش رو بخواین از دیدن کاشت ناخن و تصور اینکه باید چطور اونا رو از دست جنازه جدا کنم برام سخت بود😞 گفتم ببین خووو کاشت داره من دلم نمیاد در بیارم دلم داره زیر رومیشه گفت کاشت بامن فقط بمون... تمام تنش جای زخم بستر بود بقدری زخم داشت که فضای غسالخونه رو به زور تحمل میکردم ،دلم میخاست اون روز فرارمیکردم ‌‌...بو تو مغزم بود ،حتی به زور صحبت میکردم ، نگاه کردم به خواهر عروسم، داشت یه گوشه گریه میکرد،گفتم اخه این چ کاریه!!!! این مگه بیمار نبوده! ببین تنش رو پر از زخمه.... پس چطور شما براش کاشت انجام دادید!!! گفت برای دلخوشیش! گفتم کدوم دلخوشی! مگه میشه مخالف شرع خدا رفت و بگیم دلخوشی..گناه ولذت آنی شده دلخوشی!! بیا ببین الان ما با چ سختی و کمر بریدگی باید این کاشت رو در بیاریم😭 بخودتون رحم نمیکنید باشه ولی به ما غساله ها رحم کنید بخدا ما طاقت دیدن این تصاویر رو نداریم ،ما دلمو نمیاد اون جسم بی روح وسرد 😭 اذیت شه.... یکی از غساله ها گفت نمیخاد ولش کنید همینجور غسلش بدیم،بهش نگاه کردم گفتم نه!! به هیچ عنوان انجامش میدیم ،اینا غافل شدن... ماها که غافل نشدیم ماهااا که میدونیم تهش چیه😣 دستشو گرفتم دستم ،شروع کردم به سابوندن ناخن هاش‌... دختر چی بخودت کردی... ادامه داره‌.. کانال زندگی از غسالخانه تا برزخ http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
هدایت شده از ارشیو غسالخونه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌دنیای بعد از از زبان مرد ایرانی که جسدش داخل کفن شد. ☀️کل نفس ذائقه الموت ☀️ http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
هدایت شده از ارشیو غسالخونه
🔹ما برای اوقات خواب خود افـسوس میخوریم! کـه چرا بـرای نمـاز شـب بـیـدار نمی‌شویم، در صورتی‌ که اوقات بیداری را به غفلت می گذرانیم! زیرا اگر در بـیـداری بـه توجه و بندگی مشغـول بـودیم، تـوفـیـق بیداری شـب را نـیـز بـرای تهجد و خواندن نافله‌ی شب و تلاوت قرآن پیدا می‌کردیم. ✍ آیت الله بهجت (ره) 📚 در محضر بهجت http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
هدایت شده از ارشیو غسالخونه
✍علامه حسن زاده آملی: برادر و خواهر من! این رودخانه‌‌ی هراز را می‌بینید، آب این رودخانه با چه سرعتی می‌رود؟ ما از سرعت آب رودخانه‌ی هراز قوی‌تر به سوی ابدمان، رهسپاریم. همین الان. وقتی نمانده است. جای امروز و فردا کردن نیست. جای مسامحه‌ کردن نیست. http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
هدایت شده از ارشیو غسالخونه
💠 🔹یک چیز سیاه به کنار من افتاد! زمانی که به بلوغ رسیدم همیشه مقید به نماز بودم، یـک روز صبح بدون دلیل از رخـت خـواب بـرای نمـاز بلند نشدم! وقتی آفتاب طلوع‌کرد یکباره دیدم یک چیزسیاه از سقف‌اتاق، به‌کنار من افتاد! با ترس از جـا پریدم. با وحشتی کـه در صدایم بود پـرسیدم تـو کـه هستی؟ از جان من چه می خواهی؟ (او یک شیطان بود)گفت: مــن بــا تــو هـسـتـم. هـر وقـت خــدا را رهــا کـنـی پیش تو می آیم... انما سلطـانـه علی الذین یتولونـه تـسلـط شیـطـان بر کسـانی اسـت که از او پیروی کنند...(قرآن‌کریم) 📚 کتاب بازگشت http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صحنه های از مرگ کسانی که مرگ اونها رو غافلگیر کرد خدایا کمکمون کن آماده باشیم برای مرگ غافلگیر نشیم😭 کانال زندگی از غسالخانه تا برزخ http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
هدایت شده از شادی و نکات مومنانه
03 Mostanade Soti Shonood (1401-03-05)(1).MP3
14.35M
🔈 📣 جلسه سوم * ادامه داستان.... * واقعه دوم * با اشاره حضرت عزرائیل برگشتم. * درد را با تمام وجود حس کردم * جان هایی که قبض می شد را می دیدم *چرا فرشته مرگ را پیر می دیدم. * دیوار ها را نمی دیدم ومسلط به محیط بیمارستان بودم * نحوه متفاوت قبض روح افراد * به حالت خلسه رفتم * به هرچه توجه می کردم، کُنه آن را می دیدم * احساس احاطه به همه چیز را داشتم * معجزه بازگشت روح به تن را در هرشب جدی بگیریم * معنای باز بودن چشم * احساس ترس هنگام بازگشت دوباره به دنیا * تا دلتنگ مادرم شدم ، خود را در خانه ام دیدم * احساس می کردم بالای سرم بی کران است و به پایین تسط دارم * حمدی که راننده برایم می خواند، را برایم ذخیره کردند. * بادعا وقرآن مادرم، آرامش می گرفتم. * ذره ذره مسیر را طی کردم تا به خانه پدرم رسیدم. * در جا به جایی بلوک ها به پدرم کمک کردم. * تصرف در عالم ماده، از مقامات شهدا * دو نوع پرواز روح برای من * بر من ثابت شد که وقایعی که می دیدم ،حتمی است. * باقابلیت های بدن مثالی ام آشنا می شدم. * حالتی شبیه اصحاب کهف را تجربه می کردم. * واقعه سوم... * اینقدر حقایق واقعی بود که هر بار گفتن آن، برایم سخت می شد. * قهقهه ی شیطان را شنیدم * در اتوبان دیدم که تا سقف ماشین زیر منجلاب است. * راننده های ماشین کاملا بی خیال نسبت به کثافات. ⏰ مدت زمان : ۳۵:۱۵ 📆1401/03/07 ❗️ برای دریافت مجموع جلسات مستند صوتی شنود از طریق لینک زیر اقدام نمایید. https://aminikhaah.ir/?p=6561 🔔 @Aminikhaah_Media
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 ماجرای مردی که بعد از مرگ موقت به سربازی علاقه مند شد! ▪️این قسمت : عطش ▫️تجربه‌گر : آقای هاشم فراهانی ارته گلی برنامه پرطرفدار زندگی پس از زندگی http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
هدایت شده از ارشیوووو سلبریتی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 ماجرای تجربه‌گر مرگی که زنده شدن الاغ عزیر پیامبر را دید ▪️این قسمت: مسافررزمان ▫️تجربه‌گر : آقای مجتبی اسلامی فر http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اویزان شدن حیوان خطرناک از اتاق خواب ▪️این قسمت: نیش و نوش ▫️تجربه‌گر : خانم نفیسه مرادی بقییه قسمتهای این تجربه مرگ خانم مرادی موجوده تو کانال سرچ کنید لطفا برنامه پرطرفدار زندگی پس از زندگی http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5