eitaa logo
زندگی از غسالخونه تا برزخ
19.3هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
2.7هزار ویدیو
13 فایل
مقصد همه ما در ایستگاه اخر (غسالخونه) آیا اماده ای از کانال راضی بودید برای مادر بنده و همه ارواح مومنین فاتحه ای بفرستید بنده غساله نیستم از خاطرات غسال و غساله های محترم استفاده میکنیم جهت اثر گذاری بیشتر راه ارتباطی 👇 @Yaasnabi
مشاهده در ایتا
دانلود
اهمیت نماز در روایات اسلامی بر کسی پوشیده نیست،سلمان فارسی نقل میکند:ک در خدمت پیامبر(ص)نشسته بودم آن حضرت شاخه خشکی را تکان داد تا همه برگهایش فروریخت سپس رو ب من کرد و فرمود:هنگامی ک مسلمان وضو بگیرد و خوب وضو بگیرد و سپس نماز های پنچ گانه را بجا آورد گناهان او فرو میریزد همانگونه ک برگهای این شاخه فرو ریخت. همچنین در روایتی مشهور که از امام باقر(ع)نقل شده است ایشان فرمودند:اولین چیزی ک بنده بدان محاسبه میشود نماز است،اگر پذیرفته شود اعمال دیگر نیز پذیرفته خواهد شد و اگر رد شود اعمال دیگر نیز رد خواهد شد. #اخرت#قیامت#مذهبی#سلوک .┄┅┅❅🏴🍂🍃🔳🍃🍂🏴❅┅┅ @khandehpak
ایران: ✍️ 🔸سنجش ایمان مقیم لندن بود، تعریف می کرد که یک روز سوار تاکسی می شود و کرایه را می پردازد. راننده بقیه پول را که برمی گرداند ۲۰ سنت اضافه تر می دهد! می گفت :چند دقیقه ای با خودم کلنجار رفتم که بیست سنت اضافه را برگردانم یا نه؟ آخر سر بر خودم پیروز شدم و بیست سنت را پس دادم و گفتم آقا این را زیاد دادی … گذشت و به مقصد رسیدیم . موقع پیاده شدن راننده سرش را بیرون آورد و گفت آقا از شما ممنونم . پرسیدم بابت چی ؟ گفت می خواستم فردا بیایم مرکز شما مسلمانان و مسلمان شوم اما هنوز کمی مردد بودم. وقتی دیدم سوار ماشینم شدید خواستم شما را امتحان کنم . با خودم شرط کردم اگر بیست سنت را پس دادید بیایم . فردا خدمت می رسیم! تعریف می کرد : تمام وجودم دگرگون شد حالی شبیه غش به من دست داد . من مشغول خودم بودم در حالی که داشتم تمام اسلام را به بیست سنت می فروختم … .┄┅┅❅🏴🍂🍃🔳🍃🍂🏴❅┅┅ @khandehpak
4_5942814550893005529.mp3
10.61M
🔳 🌴کوله پشتیمو مث همیشه بستم 🌴تا که راهی شم به سمت آغوشت 🎤
✍️ 🔹غرور روزی حضرت عیسی علیه السلام از صحرایی می‌گذشت. در راه به عبادت گاهی رسید که عابدی در آنجا زندگی می‌کرد. حضرت با او مشغول سخن گفتن شد. در این هنگام جوانی که به کارهای زشت و ناروا مشهور بود، از آنجا گذشت. وقتی چشمش به حضرت عیسی علیه السلام و مرد عابد افتاد، پایش سست شد و از رفتن باز ماند. همان جا ایستاد و گفت: خدایا من از کردار زشت خویش شرمنده ام. اکنون اگر پیامبرت مرا ببیند و سرزنش کند، چه کنم؟! خدایا عذرم را بپذیر و آبرویم را مبر. مرد عابد تا آن جوان را دید سر به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا! مرا در قیامت با این جوان گناه کار محشور نکن. در این هنگام خداوند به پیامبرش وحی فرمود که به این عابد بگو: ما دعایت را مستجاب کردیم و تو را با این جوان محشور نمی‌کنیم، چرا که او به دلیل توبه و پشیمانی اهل بهشت است و تو به دلیل غرور و تکبرت، اهل دوزخ! 📗کیمیای سعادت، ج ۱ 🔸ازکانال پروانه های وصال🔸 @hal_khosh
هدایت شده از ⛔ هوس/online ⛔
•🚧• مـگـه‌قلــــــ♥️ــــبت‌بزرگراه‌آزادیــه؟!😶 ✦✧✦✧✦✧ 🔴 ✦✧ ⛔️⛔️🚫🚫⛔️⛔️ http://eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772 .
هدایت شده از ⛔ هوس/online ⛔
هدایت شده از ⛔ هوس/online ⛔
هدایت شده از ⛔ هوس/online ⛔
هدایت شده از ⛔ هوس/online ⛔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خــــدا، چقدر‌ بنده‌هاشو دوست داره؟!✨ ✦✧✦✧✦✧ 🔴 ✦✧ ⛔️⛔️🚫🚫⛔️⛔️ http://eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772 .
هدایت شده از  در سمت توام 🕊
🤺😍 📲 اگه میخوای لذت های برتر واتفاقای خوب وارد زندگیت بشن قبلش باید یه سری مزخرفات رو از زندگیت بیرون کنی😊 😎خودسازی❣+دینداریِ لذت بخش✌️ ➥𝒅𝒂𝒓_𝒔𝒂𝒎𝒕𝒆_𝒕𝒐𝒐◕͟◕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 خیل عظیمی از فرستگان ماجرای طواف فرشتگان بهمراه تجربه گر به دور کعبه کانال پرطرفدار زندگی پس از زندگی http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
✍️ 🍃رحمت واسعه پروردگار 🔸در کتاب الانوار نعمانیه آمده است، جوان بزهکاری در سن جوانی در بستر بیماری افتاد. همسایگان چنان از او آزار دیده و در رنج بودند که هیچ کس ملاقات او به خانه‌اش نیامد. هر چه پیام پشیمانی و حلالیت فرستاد کسی حلال‌اش نکرد. شب مرگش رو به سمت خدا کرد و گفت: خدایا بندگانت مرا به خاطر جرم و معصیت و خطاهایم رها کردند یقین دارم که تو مانند بندگانت با من رفتار نخواهی کرد چون در جهان هستی فقط تو بر بندگان رحمت داری و بخشاینده‌ای. از تو می‌خواهم مانند بندگانت با من رفتار نکنی و در واپسین لحظات عمرم مرا ببخشی و پناه من بی‌پناه باشی که کسی پناه‌ام نداد. وصیت کرد او را در گوشه حیاط خانه‌اش به خاک بسپارند تا مزارش باعث رنجش زائرین قبرستان نگشته و از دیدن او ناراحت نشوند. شبی که از دنیا رفت به خواب مادرش آمد. مادرش پرسید خدا با تو چه کرد؟ گفت: خدای به من فرمود: عمری مرا فراموش کردی ولی در لحظات آخر که همه تو را رها کردند و به من پناه آوردی همان لحظه تو را در آغوش خود گرفتم و بعد از مرگ‌ات نیز از رحمت من دور است تو را رها کنم. 🍂🍁🍂🍁
خواندنی ✴️تفکر و مکاشفه در وادی السلام نجف 🔶🔸 مرحوم قاضی که از تجملات دنیا وارسته بود در نجف اشرف به قبرستان وادی السلام می‌رفت و ساعت‌های طولانی به تفکر و مکاشفه می‌پرداخت تا هر چه بهتر بتواند دل از دنیا کنده و به مشاهده دوست نائل شود. مرحوم آیت الله محمد تقی آملی ـ از شاگردان آن بزرگوار ـ می‌فرماید: من مدت‌ها می‌دیدم که مرحوم قاضی دو سه ساعت در وادی السلام می‌نشینند، با خود می‌گفتم: «انسان باید زیارت کند و برگردد و به قرائت فاتحه‌ای روح مردگان را شاد کند، کارهای لازم تر هم هست که باید به آن‌ها پرداخت!» این اشکال در دل من بود اما به احدی ابراز نکردم، حتی به صمیمی‌ترین رفیق خود از شاگردان استاد. مدتها گذشت و من هر روز برای استفاده از محضر استاد به خدمتش می‌رفتم، تا آن که از نجف اشرف بر مراجعت به ایران عازم شدم ولیکن در مصلحت بودن این سفر، تردید داشتم. این نیت هم در ذهن من بود و کسی از آن مطلع نبود. شبی بود می‌خواستم بخوابم؛ در آن اتاقی که بودم، در تاقچه پائین پای من کتاب بود؛ کتاب‌های علمی و دینی. در وقت خواب، طبعا پای من به سوی کتاب‌ها کشیده می‌شد، با خود گفتم: برخیزم و جای خواب را تغییر دهم یا لزومی ندارد، چون کتاب‌ها درست مقابل پای من نیست و بالاتر قرار گرفته، و این، هتک حرمت کتاب نیست. بالاخره بنا بر آن گذاشتم که هتک حرمت نیست و خوابیدم. صبح که به محضر استاد، مرحوم قاضی رفتم و سلام کردم: فرمود: «علیکم السلام! صلاح نیست شما به ایران بروید. و پا دراز کردن به سوی کتاب ها هم هتک احترام است.» بی اختیار هول زده گفتم: «آقا! شما از کجا فهمیده‌اید؟» فرمود: «از وادی‌السلام فهمیده‌ام.» 💕🧡💕 لطفابرای پیوستن به کانال ، این پیوند را دنبال کنید: https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
✅یک یک پند ✍️شیخ رجبعلی خیاط در خانه‌اش یک اتاق داشت که به یک راننده تاکسی کرایه‌اش داده بود. ماهانه 20 تومان می‌گرفت. روزی مستأجر را خدا دختری داد. شیخ رفت تا اسم او را در گوش او بعد از اذان و اقامه بگوید. وقتی تمام شد اسمش را معصومه گذاشت و یک دو تومانی به قنداق او قرار داد. به مستأجرش گفت: «آقا یداله! از این ماه یک تازه وارد به خانواده اضافه شده است دو تومان از کرایه‌ات را کمتر کن.» یاد دارم مرحوم پدر حقیر (نویسنده) می‌گفت: «در زمان قدیم وقتی کسی مستأجر به خانه می‌آورد همیشه به خانه‌اش سر می‌زد که مطمئن شود مستأجرش نان شب و خورد و خوراک دارد؛ بعد از او کرایه بگیرد. کسی خانه‌ای برای کرایه و کسب درآمد اضافی نمی‌ساخت. برای خودش می‌ساخت اگر اضافی بود کرایه‌اش می‌داد و طمعی بر کرایه نداشت. حالا بگذریم برخی که راست می‌گردند و فقط کرایه خانه می‌خورند. چه صاحب خانه‌هایی که اصلاً از حال مستأجر خود بی‌خبرند و مستأجر یارانه می‌گیرد و کرایه را می‌دهد و چیزی برای خوردن هم برایش باقی نمی‌ماند!!! 🍁🍂🍁🍂
🛑سرگذشت ارواح در برزخ(قسمت 23) 🔵آن شخص گفت به ما اجازه عبور نمیدهند.میگویند تا اینجا توانستید بیایید ولی برای رد شدن از اینجا به شفاعت احتیاج دارید. 🌹در همان لحظه نیک صدایم کرد و گفت: بیا برویم وقت را تلف نکنیم. در راه از نیک پرسیدم: تکلیف اینها چیست؟ 🔷گفت به فکر آنها نباش،در اینجا هرکس به نوعی انتظار شفاعت دارد. عده ای مثل تو شفا میخواهند و عده ای نیز اجازه عبور میخواهند و ...حتی یک مومن هم میتواند اینها را شفاعت کند اما لیاقت شفاعت ندارند. 🍂اینها در دنیا خدا را فراموش کرده بودند و شفاعت را انکار میکردند،در خواندن نماز هم کاهلی میکردند و نماز را سبک میشمردند. ⚡️حالا که کارشان گره خورده یاد خدا و شفاعت افتاده اند. 🍃هنوز داشتیم قدم میزدیم که به نیک گفتم: کاش انسانها در دنیا به قدری خوب بودند که در آخرت نیازی به شفاعت کسی نداشتند. نیک نگاهی به من انداخت و گفت: نه اینطور نیست،همه ی انسانها نیاز به شفاعت محمد و آل او 💚هستند،گروهی برای وارد شدن به بهشت و گروهی برای رسیدن به درجات بالاتر... از این سخن غرق در حیرت شدم و دیگر هیچ نگفتم. ❄️پس از لحظه ای سکوت دوباره نیک ادامه داد: بخی از آنها عذر برادران ایمانی خود را نمیپذیرفتند،بعضی به نیازمندان غذا و طعام نمیدادند و گروهی در دنیا همواره مشغول لهو و لعب بودند. چطور کسی اینها را شفاعت کند؟ مگر اینکه مدتی در عذاب🔥 بمانند تا تا شاید رحمت الهی شامل حال آنها هم بشود... ✨سرانجام وادی شفاعت را پشت سر گذاشتیم و با شادی بیشتری به راه خود ادامه دادیم. 🔵دروازه ی ولایت احساس میکردم سبکتر از همیشه قدم برمیدارم. گویا میخواستم پرواز کنم و خودم را به وادی السلام برسانم. نگاهی به بالا کردم،اثری از اتش نبود.گاه گداری گیاهان سبز و زیبایی در راه به چشم میخوردند.با سرعت هرچه بیشتر به راهمان ادامه میدادیم و به اطرافمان کمتر توجه داشتیم.. رفتیم تا از دور دروازه ای دیدیم که جمعیتی پشت آن ایستاده بودند و ماموران قوی هیکل در اطراف دروازه به نگهبانی مشغول بودند. بی اختیار روبه روی دروازه ایستادم و به اطراف نگاهی انداختم. 🌸گاه گاهی افرادی با دادن برگه ی سبزی،از دروازه رد میشدند. سرم را به سمت نیک که پشت من ایستاده بود چرخاندم و گفتم:اینجا چه خبر است؟ نیک گفت: اینجا مرز سعادت یعنی اخرین نقطه ی برهوت است. اینجا دروازه ولایت💚 است هرکس از آن عبور کند به سعادت ابدی رسیده است. گفتم دروازه ی ولایت چیست؟ گفت: فقط افرادی میتوانند وارد دار السلام بشوند که در دنیا دل به ولایت و محبت علی و اهل بیت محمد صلی الله علیه و اله💞 سپرده باشند.به چنین افرادی برگه ی ولایت میدهند تا براحتی از این دروازه عبور کنند و به دروازه های وادی السلام نزدیک شوند.. ✴️با اضطراب به نیک گفتم: من در دنیا شیفته ی اهل بیت بودم ولی برگه ی ولایت ندارم! نیک به سمت راست اشاره کرد و گفت: باید به آن چادر سبز بروی. با عجله و شتاب خودم را به چادر رساندم. مرد سفیدپوش و خوش سیمایی گوشه ای نشسته بود و یکی از اهالی برزخ با او صحبت میکرد. 💥گویا شخص از برگه ی ولایت محروم بود و میخواست با التماس برگه را دریافت کند. 🌺سفید پوش خطاب به برزخی گفت: حرف همان است که گفتم، توباید به وادی شفاعت برگردی تا شاید فرجی شود وگرنه کار تو و آنهایی که بیرون اینجا ایستاده اند حل شدنی نیست. ❄️آن مرد با نازاحتی از آنجا رفت. من پس از عرض سلام روبه روی آن شخص بزرگوار نشستم. جواب سلامم را داد و بدون اینکه درخواستم را بگویم ،دفتری را که در پیش رو داشت ورق زد . ⚡️ از شدت اضطراب دست و پایم می لرزید.. اما طولی نکشید که دست مرد همراه با یک برگ سبز 💚به طرفم دراز شد و با لبخند گفت:تو به سعادت رسیذی،این سعادت بر تو مبارک باد..از خوشخالی حرفی نتوانستم بزنم و به این ترتیب ما دروازه ی ولایت را پشت سر گذاشتیم و ماموران و جمعیت بی ولایت را پشت سر گذاشتیم. 🔵دروازه های وادی السلام 💠نگاهم به بالا افتاد، هرچه بود نور بود و نور بود و هرچه جلوتر میرفتیم به شدت آن افزوده میشد.زمین صاف و همه جا سبز و 🌱با نشاط بود.شادی امانم را بریده بود. به نیک نگاهی انداختم که از همیشه خوشحالتر و غرق سرور و 🌟شادی بود. بی اختیار از نیک جلو افتادم و دوان دوان به مسیر ادامه دادم. 💫از دروازه ولایت خیلی دور نشده بودیم که جاده به هشت قسمت تقسیم شد.. نمیدانستم چه کنم و از کدام طرف بروم. ایستادم تا نیک آمد .دستش را روی شانه ام گذاشت و با لبخند گفت: بهشتی 💐که روز قیامت بر پا میشود هشت دروازه دارد... ✍🏻ادامه دارد... ♡••࿐ •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
هدایت شده از 💗زندگی بانوی بهشتی
▫️سعۍ‌کنید ‌با‌ نامحرم، ‌رابطه ‌نداشته‌باشید! +🎙علامه‌حسن‌زاده‌ی‌آملـے ✦✧✦✧✦✧ 🔴 ✦✧ ⛔️⛔️🚫🚫⛔️⛔️ http://eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772 .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عطر پرچم پرچم سرخی که روی صورت تجربه گر قرار گرفت قسمت نوزدهم؛ دختر بابا تجربه‌گر: آقای محمد زینلی کانال پرطرفدار زندگی پس از زندگی http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
هدایت شده از 
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این مرد عراقی که دو دست خودش رو از دست داده باز هم با تمام وجود به زائران اربعین خدمت می‌کنه 😭😭 ❇️ ما که شکر خدا سالمیم عهد می‌بندیم با تمام توان کمک کنیم تا نوجوانان زیارت اولی که چندین ساله آرزوی کربلا رو دارن راهی کربلا بشن🙏 🔹شماره کارت جهت مشارکت در طرح اعزام نوجوانان زیارت اولی مناطق کم برخوردار کشور به کربلا🔰🔰 6037-6919-8006-0586 به نام گروه جهادی حضرت رقیه(س)
💳 کمک هزینه برای زوار اربعین 🚨امام صادق(ع): به ازای هر درهمى كه کسی برای روانه کردن زائر حسین(ع) خرج کند، خدا مانند كوه اُحد برایش حسنه می‌نویسد و چندین برابر آنچه هزینه کرده را در همین دنیا به او برمی‌گرداند و ... (کامل الزیارت) 🔴 مبالغ واریزی صرف اعزام نوجوانان زیارت اولی مناطق کم برخوردار کشور به کربلا خواهد شد. 🔸لطفاً پس از مشارکت حتما رسید واریزی خودتون رو به آیدی زیر ارسال کنید. @mahdisadgi4
✍️ ▪️عابد ریا کار 🔸عابدی گفت : سی سال نمازم را در صف اول جماعت بجا آوردم ، ولی ناگزیر همه را اعاده کردم . زیرا روزی دیر به جماعت رسیدم و در صف اول جائی نیافتم . چون در صف دوم به نماز ایستادم ، احساس کردم از اینکه در صف اول نیستم ناراحت و شرمسارم . در نتیجه هر طوری بود خود را در صف اول جای دادم و نمازم را با آرامش خاطر خواندم . آن روز دانستم همه نمازهای سی ساله ام به ریا آلوده بوده ، چون می خواستم خود رابه مردم بنمایانم که پیوسته از نماز گزاران صف اول جماعت بوده ام و در این امر از دیگران پیشی گرفته ام .
✍️ 🔹فقیر وراز ونیاز باخدا 🔸پیر مرد تهی دست، زندگی را در نهایت فقر و تنگدستی می گذراند و به سختی برای زن و فرزندانش قوت و غذائی ناچیز فراهم می کرد. از قضا یک روز که به آسیاب رفته بود، دهقان مقداری گندم در دامن لباس اش ریخت و پیرمرد گوشه های آن را به هم گره زد و در همان حالی که به خانه بر می گشت با پروردگار از مشکلات خود سخن می گفت و برای گشایش آنها فرج می طلبید و تکرار می کرد : ای گشاینده گره های ناگشوده عنایتی فرما و گره ای از گره های زندگی ما بگشای. پیر مرد در حالی که این دعا را با خود زمزمه می کرد و می رفت، یکباره یک گره از گره های دامنش گشوده شد و گندم ها به زمین ریخت او به شدت ناراحت شد و رو به خدا کرد و گفت : من تو را کی گفتم ای یار عزیز کاین گره بگشای و گندم را بریز آن گره را چون نیارستی گشود این گره بگشودنت دیگر چه بود ؟! پیر مرد نشست تا گندم های به زمین ریخته را جمع کند ولی در کمال ناباوری دید دانه های گندم روی همیانی از زر ریخته است! پس متوجه فضل و رحمت خداوندی شد و متواضعانه به سجده افتاد و از خدا طلب بخشش نمود... نتیجه گیری مولانا از بیان این حکایت: تو مبین اندر درختی یا به چاه تو مرا بین که منم مفتاح راه - بعبارتی انسان در هر حالتی ،محتاج پروردگار خویش است و بدون اراده او هیچ امری محقق نخواهد شد ، واگر چنین ایمانی داشته باشیم باور خواهیم داشت که برای خداوند فرقی نمی کند که مشکل انسان کوچک است یا بزرگ زیرا اگر ارده اش تعلق گیرد هر محالی، ممکن خواهد گردید . 📚حکایت ازمثنوی معنوی @hal_khosh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در جهان برزخ زمینه‌ای برای تكامل عملی نیست، تا انسان با انجام كاری واجب یا مستحب به كمال برتر عملی برسد، ولی راه تكامل علمی باز است؛ نظیر آنچه در خواب برای روح معلوم می‌شود و برای آگاهی به آنْ حركت فراگیری از قبیل كوششهای بدنی در زمان بیداری راه ندارد و بسیاری از علوم و معارف دین در آن جا برای انسانها روشن و مشهود خواهد شد و چون عدد درجات بهشت به عدد آیات نورانی قرآن كریم است، برای امضاء و نشانه‌گذاری درجات شیعیان، ابتدا از تعلیم قرآن بهره‌مند خواهند شد و سپس با فرمان «اقرأ وارق» می‌خوانند و در درجات بهشت صعود می‌كنند.اگر از شیعیان ما، كسی قرآن را به خوبی فرا نگرفته باشد (چون به حقیقت آن ایمان دارد) در جهان برزخ، قرآن به او تعلیم داده می‌شود تا خدای سبحان با معرفت قرآن بر درجات او بیفزاید؛ زیرا درجات بهشت به اندازه آیات قرآن است؛ به قاری گفته می‌شود: بخوان و بالا برو. او نیز می‌خواند و بالا می‌رود.درواقع پرتو عنایت‌ها و لطف‌های خدای متعال بر مؤمنان می‌تابد و هر کسی در این دنیا توشه پربارتری داشته باشد، در آن عالم هم رشد بیشتر دارد و با سرعتی متناسب با رشد در این عالم، به ساحت و بارگاه قدس الهی نزدیک‌تر می‌شود. به نسبت همین تقرب به درگاه الهی هم از نعمت‌های بیشتر و بهتری بهره‌مند می‌شود. 🍀 تا هستیم توشه جمع کنیم که در آخرت حسرت نخوریم که چرا اعمال خوبمان کم است .بفکر توبه ی واقعی باشیم اعمالمان را برای خدا خالص کنیم ساعتها به سرعت میگدرد وحسابرسی ما نزدیک است وما از ان غافلیم .روزی چندصفحه از قران را با معنی بخوانیم وعمل کنیم . تمام سعادت دنیا وآخرت در قرآن است د.📚(بحار، ج 89، ص
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه سلام فرمانده‌ای، ماشالله... توی عراق برگزار شده، توسط نیروهای نظامی به کوری چشم آمریکا و اسرائیل و انگلیس و عربستان