06_se_daghighe_dar_ghiamat_aminikhaah.ir.mp3
23.09M
#باز_نشر
🔉شرح و بررسی کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت
🔉تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم
📣 جلسه ششم
* انتقاد از حوزه علمیه به خاطر بی توجهی به مسئله
* اثبات روح برابر نابودی تمدن غرب
* شواهد دال بر واقعی بودن تجربیات NDE
* یکسان نبودن تجربیات NDE
* شباهت مرگ به تولد
* سه گریه واقعی انسان
* رویای شفاف
* مکاشفه الهی یا شیطانی
* کشف مثال
* ادراک برزخی و قلب برزخی
* گرانی و رازق
* تجربه NDE آیت الله حائری یزدی
* قبرستان نو قم
* اثر دعا در به تاخیر انداختن مرگ
* قبض روح رباخوار
⏰ مدت زمان: ۵۴:۴۶
📆1398/09/15
#تمدن
#قبض_روح
#مکاشفه
❗️برای دریافت مجموع جلسات سه دقیقه در قیامت، از طریق لینک زیر اقدام نمایید.
https://aminikhaah.ir/?p=508
🔔@Aminikhaah_Media
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
مرگ با چشم های باز
صحنه های فجیع کم ندیده اند اما بعضی از جنازه ها برای غسال های کار کشته هم ترسناکند. غسال میانسال می گوید: «تا به حال خیلی پیش نیامده که از جنازه بترسم و ترس باعث شود نتوانم کار کنم اما اینطور نیست که اصلا این اتفاق نیفتد. مثلا یک بار جنازه ای آوردند که به خاطر تصادف جانش را از دست داده بود. پای چپ جنازه کاملا چرخ شده بود و چیز زیادی از آن باقی نمانده بود. وقتی جنازه را بلند می کردم، همین که حس کردم چربی پایش به دستکشم اصابت کرده، چنان حس ترسی به من دست داد که قفل شدم و نتوانستم کار را پیش ببرم...»
برای تازه کارتر ها، یکی از بدترین صحنه ها، دیدن جنازه هاییست که چشمشان باز است: «اگر تا زمانی که بدن گرم است چشم بسته نشود، دیگر هر کاری هم بکنی نمی توانی چشم مرده را ببندی.
نگاه آخرشان و دیدن وحشتی که در چشم هایشان هست، صحنه ای نیست که به این راحتی ها از یاد برود یا عادی بشود.»
قدیمی ترها می گفتند کسانی که در این دنیا آرزوی برآورده نشده دارند، با چشم باز می میرند. غصه ی چشم بازها و آرزوهایی که به دلشان مانده، تا مدت ها در دل خیلی از غسال ها باقی می ماند.
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
مرده ای که زنده بود؛ مرده ای که گریه کرد
در دفترچه ی خاطرات غسال های کهنه کارتر، خاطره های عجیب و غریبی هم به چشم می خورد؛ خاطره هایی که هیچ کس جز خود خدا حکمتش را نمی داند. یکیشان می گوید: «چند وقت پیش جنازه ای را آوردند و غسال ها مثل سایر جنازه ها تحویلش گرفتند اما همین که گذاشته اندش درون سنگ، یک صدایی از گلو و ریه اش خارج شده که حس کردند زنده است. سریع جمعش می کنند و آمبولانس خبر می کنند که بیاید و ببردش به بیمارستان که گویا در راه بیمارستان دوباره تمام می کند.»
یکی دیگر از غسال ها خاطره اش از جنازه ی یک دختر جوان را تعریف می کند. می گوید: «وقتی شستشوی دختر جوان تمام شد و خشکش کردیم و کارهای پوشاندنش با خلعت تمام شد، دیدم که چند قطره اشک از گوشه ی چشم هایش آمد پایین.»
می گوید: انگار تازه فهمیده بود و باورش شده بود که دیگر امیدی نیست و باید خداحافظی کند.
می گوید: اشک وداعش را با چشم دیدم...
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
ملاقات با مادر روی سنگ غسالخانه
اثبات این که غسال ها قسی نیستند
کار سختی نیست اگر سنگی شده بودند محال بود با به یاد آوردن خاطره ای که مثلا دو سه سال پیش اتفاق افتاده اینطور به هم بریزند و نتوانند بغضشان را کنترل کنند و اشک هایشان جاری شود
برای خیلی هایشان، خصوصا آنهایی که مادر شده اند، طرف شدن با بچه ها کار سختی است. می گویند وقتی جنازه ی کودک می آید، سخت ترین روز برایشان رقم می خورد و تا مدت ها ذهنشان را درگیر می کند.
اما خاطره های دیگری هم هستند که تا سال ها در خاطرشان می ماند و با هر بار بازگو کردن، داغشان تازه می شود. یکیشان یکی از این خاطره ها را این طور تعریف می کند: « مدتی پیش وقتی کارم تمام شد، به اتاق استراحت آمدم و دیدم روی یکی از صندلی ها، کودکی دو سه ساله نشسته. چند شاخه گل دستش بود و آرام، این طرف و آن طرف را نگاه می کرد. از اطرافی ها پرسیدم این کیست؟ جواب دادند که مادرش فوت شده و بچه برای دیدن مادرش بی قراری می کند. پدرش خواسته تا بیاید داخل و یک بار هم که شده مادرش را ببیند.
مادرش زن جوانی بود. وقتی برگه اش آمد و تحویلش گرفتیم متوجه شدیم خودکشی کرده. قرار شد وقتی شستشوی مادرجوان تمام شد و لباس تنش کردیم، آن وقت اجازه دهیم کودک بیاید و ببیندش. وقتی کار تمام شد و بچه را آوردیم، حس می کرد آن جا بیمارستان است و مادرش روی تخت بیمارستان خوابیده. آمد نزدیک و چندبار مادرش را صدا زد و وقتی دید جواب نمی دهد، گل ها را گذاشت روی سینه مادر. آرام شده بود و بی قراری نمی کرد. موقع رفتن از کنار مادر برگشت سمت ما و گفت: «بابا مامانو کاری نکرده ها؛ مامان خودش اینطوری شد!» و رفت.
خاطره غسال از بازیگر معروف
غسال جوان یکی از تلخ ترین خاطره هایش را مواجه شدن با بدن سرد و بی روح یکی از بازیگران محبوب و قدیمی سینما و تلویزیون می داند. می گوید: «وقتی جنازه را تحویل گرفتیم، مثل همیشه شروع کردیم به شستشو. وقتی صورت جنازه را نگاه کردم حس کردم سالهاست که او را می شناسم. دقیق تر که شدم اسمش را به خاطر آوردم اما باز هم باورم نمی شد خودش باشد؛ لاغرتر از چیزی که در تلویزیون می دیدم بود و البته پیرتر. به دوستانم که گفتم آن ها هم باور نکردند و گفتند نمی شود این همان بازیگر محبوب باشد و پشت شیشه فقط دو سه نفر ایستاده باشند!
برای این که مطمئن شوم برگه اسمش را نگاه کردم و دیدم درست حدس زده ام. از آن طرف شیشه ای ها پرسیدم که این همان بازیگر معروف است؟ آنها هم جواب مثبت دادند. دلم سوخت که یک بازیگر که این همه سال مردم برایش سر و دست شکانده اند و این همه فیلم و سریال بازی کرده، روز مرگش این قدر تنها باشد و غریبانه خاک شود...»
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
این کانال زیر نظر تعدادی از اساتید مطمئن و متخصص حوزه و دانشگاه اداره میشه.
پیشنهاد می کنیم حتما این کانال رو دنبال کنید 🙏🌸🌹
زندگی از غسالخونه تا برزخ
هنوز برای مردم جا نیفتاده ایم
با این که در این سال ها از این قشر زیاد صحبت شده و از روحیات صاحبان این شغل زیاد حرف به میان آمده، اما هنوز هم مردم ارتباط خوبی با این شغل برقرار نکرده اند و غسال ها هنوز به موجوداتی ناشناخته می مانند که باید ایزوله شوند!
وقتی که این رفتار را می بینند، خودشان هم تمایلشان به لو دادن شغلشان کم می شود. غسال سی و یک ساله که پنج شش سالی می شود در سالن تطهیر کار می کند یکی از آن هاست. دختری یازده ساله دارد که حتی دلش نمی خواسته او از شغلش خبر داشته باشد. به همکارانش سپرده بوده که هر وقت دخترک به محل کارشان آمد، به او بگویند مادرت کارهای اداری و دفتری را انجام می دهد، نه شستن مرده. دلش پر است از برخورد اطرافیان.
می گوید: «ما هم مثل بقیه هستیم و با آنها فرق نداریم. چرا باید اینطور تصور شود که سر و کار داشتنمان با مرده ها باعث شده مثل بقیه نباشیم؟ چرا باید از این که به خانه مان بیایند وحشت داشته باشند؟ چرا وقتی شغلمان را می فهمند یک طور دیگر بهمان نگاه می کنند؟ چرا باید بچه ی من از این که شغل مادرش این است خجالت بکشد؟ ما اگر نباشیم چه به سر جنازه ها می آید؟ جنازه هایی را می شوییم که اقوامشان حتی حاضر نیستند به آنها نزدیک شوند. ما اگر نباشیم چه می خواهند بکنند؟»
یکی دیگر از غسال ها به بهتر شدن وضع و فرهنگ مردم اشاره می کند و معتقد است قدیم تر ها اوضاع بدتر بود. می گوید: «مادر من هم غسال بود و ما مشکلات هم خانواده بودن با یک غسال را از همان بچگی درک کرده ایم. اقوام به خانه مان نمی آمدند و ما را در مهمانی هایشان شرکت نمی دادند.»
حتی شغل مادرش در ازدواج او و خواهرانش هم تاثیر گذاشته بوده. می گوید مواردی بودند که همه ی شرایط را قبول داشتند و تنها مشکلشان مرده شور بودن مادر بود! خودش هم دختر دارد و از این می ترسد که در آینده شغل خودش باعث شود موقعیت های خوب ازدواج برای دخترش به خاطر شغل او از بین بروند و زندگی آینده اش تحت تاثیر داشتن این شغل باشد.
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
زندگی از غسالخونه تا برزخ
رد پای سختی کار بر روح و جسم
دست خودشان نیست. بالاخره دیدن جنازه های مختلف که هر کدام به یک شکل از دنیا رفته اند رویشان تاثیر می گذارد. یکیشان می گوید: «ما از همه چیزمان گذشتیم. اعصابمان، سلامتی روح و حتی جسممان را گذاشتیم پای این کار.» تعریف می کند که چطور این کار باعث شده محتاط تر شود و وسواسی. می گوید: «مثلا وقتی یک مادر و بچه را می آورند که از گازگرفتگی داخل حمام خفه شده اند، هر بار که بچه ام می رود حمام، حالم دگرگون می شود و مدام مراقبم که این اتفاق برای او نیفتد. یا کسانی که دزدیده و کشته شده اند را که می بینم، از سوار شدن به تاکسی و تنها بودن وحشت می کنم. این ها تاثیراتی است که ناخودآگاه اتفاق می افتد.»
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
🔴فرازی از وصیت نامه بسیار عجیب یک شهید🕊
من سید حسن، بچه تهران و از لشکر حضرت رسول ص هستم
پدرو مادر عزیزم، شهدا با اهل بیت ع ارتباط دارند؛ اهل بیت ع شهدا را دعوت میکنند
من در شب حمله یعنی فردا شب به شهادت میرسم وجنازه ام هشت سال و پنج ماه و بیستوپنج روز دیگر درمنطقه میماند.
بعدازین مدت جنازه ام پیدا میشود آنگاه که دیگر امام خمینی در میانتان نیست.
این اسراری است که ائمه ع بمن گفتند و من بشما میگویم.
به مردم بگویید ما فردا شما را شفاعت میکنیم ؛ به آنان بگویید که مارا فراموش نکنند...
(دقیقا پیکر شهید بعداز شب عملیات یعنی ۸سال و ۵ ماه و ۲۵ روز بدستمان (دقیقا پیکر شهید بعداز شب عملیات یعنی ۸سال و ۵ ماه و ۲۵ روز بدستمان رسید و کاملا آن وصیتنامه درست بود)
☘️به نقل از سردار حاج حسین کاجی
برگرفته ازکتاب خاطرات ماندگارص۱۹۲
شادی روح شهدا صلوات
4_5886226943723964782.mp3
4.25M
🌸 #میلاد_امام_علی(ع)
💐جون جونم علیِ
💐ورد زبونم علیِ
فوق زیبا
#فقط_حیدر_امیرالمومنین_است
.┄┅┅❅🏴🍂🍃🔳🍃🍂🏴❅┅┅
@khandehpak
07_se_daghighe_dar_ghiamat_aminikhaah.ir.mp3
29.23M
#باز_نشر
🔉شرح و بررسی کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت
🔉تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم
📣 جلسه هفتم
* زندگی پس از زندگی
* شباهت های NDEها
* علائم ظهور
* تفاوت های NDE در فرهنگ های مختلف
* علت تفاوت های تجارب NDE
* چهار مرتبه نهرهای بهشتی
* چرا حضرت موسی علیهالسلام آتش را دید؟
* سه ردیف خواب در سوره حضرت یوسف علیهالسلام
* تعبیر خواب
* اثر مکان ها
⏰مدت زمان: ۶۹:۰۸
📆 1398/09/22
#مرگ
#ظهور
❗️برای دریافت مجموع جلسات سه دقیقه در قیامت، از طریق لینک زیر اقدام نمایید.
https://aminikhaah.ir/?p=508
🔔@Aminikhaah_Media
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
زندگی از غسالخونه تا برزخ
غسال جوان یکی از تلخ ترین خاطره هایش را مواجه شدن با بدن سرد و بی روح یکی از بازیگران محبوب و قدیمی سینما و تلویزیون می داند. می گوید: وقتی جنازه را تحویل گرفتیم، مثل همیشه شروع کردیم به شستشو. وقتی صورت جنازه را نگاه کردم حس کردم سالهاست که او را می شناسم. دقیق تر که شدم اسمش را به خاطر آوردم اما باز هم باورم نمی شد خودش باشد؛ لاغرتر از چیزی که در تلویزیون می دیدم بود و البته پیرتر. به دوستانم که گفتم آن ها هم باور نکردند و گفتند نمی شود این همان بازیگر محبوب باشد و پشت شیشه فقط دو سه نفر ایستاده باشند.
خیلی هایشان هم ضعف اعصاب گرفته اند. حوصله ی صدای بلند را ندارند. در مکان های شلوغ احساس خوبی ندارند. واکنش هایشان نسبت به اتفاقات شدید و سریع شده و این ها تغییراتی است که معتقدند به خاطر شغل برایشان پیش آمده و پیش از آن اینطور نبودند.
ولی در کنار همه این ها، آن ها هم شادی های خودشان را دارند. سر و کار داشتن با مرده و جنازه باعث نشده که امید به زندگی در آن ها از بین برود و اتفاقا یاد مرگ، در کیفیت زندگیشان تاثیر مثبت هم داشته. پرستو، دانشجوی بیست و چهارساله ای که کمتر از یک ماه است به غسالخانه آمده، می گوید: « آن شرایطی که مردم از پشت شیشه می بینند و حس می کنند که اینها خیلی افسرده هستند و مدام غم می خورند، این طور نیست اینجا بیشتر بچه ها به بالا وصلند و این اتصال مانع از افسردگی می شود.»
برای پرستو، سر و کار داشتنِ زیاد با اموات باعث نشده که مرگ برایش عادی شود و در عوض سبب شده تا قدر زندگی اش را بیشتر بداند. می گوید: «هر روز صبح که از همسر و فرزندم خداحافظی می کنم، طوری با آن ها برخورد می کنم که انگار آخرین بار است می بینمشان ؛ چون می بینم کسانی را که سالم از خانه هایشان بیرون آمده اند و شب دیگر برنگشته اند.» می گوید: « این طور نیست که من مرتب به خودم بگویم که ای وای! امروز دیگر من می میرم! نه! اینطور نیست. کار در اینجا بیشتر باعث شده تا قدر لحظاتی که در آن هستم، قدر زنده بودنم را بدانم و به این فکرکنم که زمان زیادی ندارم برای بودن با کسانی که دوستشان دارم...چشم به هم بگذاریم عمر تمام شده و ما قدر لحظاتی که داشتیم را ندانسته ایم.»
برای پرستو، برعکس همکارش کار در اینجا باعث شده که تحملش بالاتر برود و زودرنجی اش کم شود.
اکثرشان با شغلشان ارتباط برقرار کرده اند و دوستش دارند. دلشان می خواهد در همین کار بمانند و به آن عادت کرده اند. معتقدند که خدا خودش کمکشان می کند و در کار انرژی زیادی دارند و این را جز مرحمت و لطف خدا نمی دانند.
اگر بدانیم عاقبت سرو کار همه ی مان، همه همه همهمان به این سالن و سنگ های سردش می افتد، به این فکر می افتیم که قبل از این که سرد و بی جان ببرندمان آنجا، خودمان با پای خودمان برویم و ببینیم قرار است آخر کارمان چه باشد. شاید صحنه هایی که می بینیم، دستمان را بگیرد و از غرق شدن در دنیای خاکستری بی مقدار، نجاتمان دهد.
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
هدایت شده از زندگی از غسالخونه تا برزخ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 رضایت اهل قبور
تاثیر نذورات در احوال و روحیات در گذشتگان
کانال پرطرفدار زندگی پس از زندگی
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
هدایت شده از زندگی از غسالخونه تا برزخ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 دعااز مادر
دعا از مادر، عنایت از حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام
کانال پرطرفدار زندگی پس از زندگی
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5