eitaa logo
زندگی از غسالخونه تا برزخ
18.4هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
3.1هزار ویدیو
13 فایل
مقصد همه ما در ایستگاه اخر (غسالخونه) آیا اماده ای از کانال راضی بودید برای مادر بنده و همه ارواح مومنین فاتحه ای بفرستید بنده غساله نیستم از خاطرات غسال و غساله های محترم استفاده میکنیم جهت اثر گذاری بیشتر راه ارتباطی 👇 @Yaasnabi
مشاهده در ایتا
دانلود
مصابحه با غسال باسابقه بهشت زهرا شهربانو/ یک روز در مرکز تطهیر اموات در بهشت رضا(ع) همراه باقدیمی‌ترین بانوی غسال که مشغول به کار است چند روزی طول می‌کشد که متن مصاحبه با بانوی غسال را آماده کنم. قطعا برایم کار دشواری بوده است به‌ویژه به این علت که هنگام مصاحبه، مدام گوشم به صدای ضجه‌های یکی از بازماندگان اموات در پشت در مرکز تطهیر پرت می‌شد. وقتی هم که با هماهنگی مسئولان مربوط وارد محل اصلی شست‌وشو و غسل شدم، اولین چیزی که از ذهنم گذشت این بود که کدام‌یک از این میت‌ها می‌تواند از بستگان همان فردی باشد که مدام صدایش را می‌شنیدم. طی این چند روز هم به چند نفری از دوستان و همکاران و آشنایان که می‌دانستند برای تهیه گزارش به غسال‌خانه رفته‌ایم از حال و هوایم توضیحاتی دادم. بیش از آنکه فضا یا شرایط دلم را بلرزاند مدام صحنه آخرین وداع با زندگی را مرور کردم و اینکه زندگی قرار است کجا برایم تمام شود. یکی از دوستانم پرسید: بعد از اینکه برای تهیه گزارش داخل رفتی، شب چطور خوابیدی؟ اگر بخواهم واقعیت را بگویم، دو روز اول بعد از مصاحبه پیش خودم چندین مرتبه سراسر زندگی سی‌وهشت‌ساله‌ام را مرور کردم. با اینکه ابتدا اشتیاق گرفتن یک مصاحبه جنجالی در حین شستن میت را داشتم، خیلی زود هم‌کلامی با عذرا دولتی، بانوی غسال، ذهنم را درگیر چیزهای دیگر کرد. بعد هم اولین حضور در غسال‌خانه باعث شد به خودم نهیب بزنم که باید چه کنم. می‌شود کلی شعار و حرف تکراری زد که دنیا ارزش ندارد و چه و چه، اما شاید این گفت‌وگو برای خودم اولین آورده را داشت تا بدانم کجای زندگی ایستاده‌ام و به چه کسانی مدیونم. باعث شد بروم یک دور عمرم را حساب و کتاب کنم و تا دیر نشده است اقدامی کنم. شاید به‌زودی مرگ به سراغم آمد ادامه دارد... http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
زندگی از غسالخونه تا برزخ
مصابحه با غسال باسابقه بهشت زهرا شهربانو/ یک روز در مرکز تطهیر اموات در بهشت رضا(ع) همراه باقدیم
جایی میان سکوت و هیاهو صبح یک روز خنک پاییزی در اوایل آبان که برگ‌های رنگارنگ پاییزی به بهشت رضا(ع) رنگ و رویی ویژه داده‌اند، به غسال‌خانه پا می‌گذارم، جایی که نمی‌توان بی‌دلیل غلو کرد حال خوشی دارد. آدم‌ها با لباس‌های مشکی و چشم‌های ورم‌کرده از اشک ایستاده‌اند و منتظرند آخرین ملاقات با عزیزشان صورت بگیرد. برخی‌ها در آغوش دیگری بلندبلند گریه می‌کنند. چیزی به نام پنهان کردن و رودربایستی در احساس وجود ندارد. مگر آدمیزاد چند عزیز دارد که بخواهد از او دل بکند؟ اینجا همان مکان دل کندن است. فکر می‌کنم کار کردن در این مکان چقدر می‌تواند مهم باشد و تا چه اندازه نیاز دارد روح بزرگی داشته باشی تا صبوری کنی که کار مردم غم‌دیده را راه بیندازی مصاحبه با غسال
زندگی از غسالخونه تا برزخ
جایی میان سکوت و هیاهو صبح یک روز خنک پاییزی در اوایل آبان که برگ‌های رنگارنگ پاییزی به بهشت رضا(ع)
فکر می‌کنم هیچ شغلی ثواب این کار را ندارد در مرکز تطهیر بخش بانوان که باز می‌شود، با تعدادی از بانوان غسال جوان روبه‌رو می‌شوم که لبخند از لبشان محو نمی‌شود. مهربان‌اند و خوش‌اخلاق. نه اینکه درد و فضای حزن‌انگیز کاری‌شان آن‌ها را از بهتر انجام دادن کار دور کرده باشد، بلکه انگار آدم‌هایی در این بخش زندگی، عجیب با خودشان بی‌حساب‌اند. این را می‌شود از بین صحبت‌های عذرا دولتی با هجده سال سابقه کار در غسالخانه بهشت رضا(ع) هم فهمید، بانویی که هم‌اکنون عنوان قدیمی‌ترین غسال فعال را دارد اما او در پاسخ به پرسشم می‌گوید: فکر نمی‌کنم هیچ شغلی ثواب این کار را داشته باشد. من با نان این کار بزرگ شده‌ام. پدرم هم غسال بود و خودش کار در این مرکز را پیشنهاد داد. مصاحبه با غسال http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
هدایت شده از شادی و نکات مومنانه
7.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠مردی که 5 سال از ترس به آسمان نگاه نکرد! ▪️این قسمت: به خدا می‌سپارمت ▫️تجربه‌گر : آقای بهروز عظیمی 📆 پخش: سه شنبه ۱۴ اردیبهشت حوالی ساعت ۱۸:۲۵ 📍ویژه برنامه افطار شبکه ۴ 💢لینک فیلم کامل در تلوبیون: https://www.telewebion.com/episode/2566840 ┄┅┅❅🌸🍂🍃🌹🍃🍂🌸❅┅┅┄ @khandehpak
زندگی از غسالخونه تا برزخ
فکر می‌کنم هیچ شغلی ثواب این کار را ندارد در مرکز تطهیر بخش بانوان که باز می‌شود، با تعدادی از بانوا
یک ماه اول می‌ترسیدم بعد عادت کردم بانو دولتی کم‌حرف است و بریده‌بریده جواب می‌دهد.کلمات را مزمزه می‌کند. اهل طول و تفصیل یک موضوع نیست. وقتی می‌خواهم از حال و هوای آن روزها بگوید می‌خندد. «اولش تا یک ماه می‌ترسیدم. خیلی هم می ترسیدم اما بعدش با خودم فکر کردم: چه اشکالی دارد شغل به این بابرکتی؟ این همه ثواب هم دارد. همین که نگاهم عوض شد، مدل کار کردنم هم تغییر کرد. با داشتن سه فرزند، هر صبح راهی بهشت رضا(ع) می‌شوم و تا عصر همین‌جا هستم. بچه‌ها بزرگ شدند. زندگی‌مان چرخید. شوهرم هم گله‌ای نداشت.» دلش نمی‌خواهد وارد جزئیات زندگی‌اش شوم. به همین که شغل شوهرش آزاد است و فرزندانش با کارش مشکلی ندارند بسنده می‌کند. یک جور رضایت در چهره‌اش هست که نمی‌توان به‌زور و با کلمات او را به چالش کشاند . مصاحبه با غسال بهشت رضا http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
زندگی از غسالخونه تا برزخ
یک ماه اول می‌ترسیدم بعد عادت کردم بانو دولتی کم‌حرف است و بریده‌بریده جواب می‌دهد.کلمات را مزمزه می
ناراحت‌کننده‌ترین مرده‌ای که شستم یک تازه‌عروس بود قطعا نمی‌توانم از شادی و هلهله پرسش کنم و سؤالاتم پیرامون مرگ و ماتم می‌چرخد که خانم دولتی می‌گوید: من به خاطر خیلی از مرده‌ها بغض کرده و حتی اشک ریخته‌ام، به‌ویژه دختران جوان. همین دیروز دختری در یک تصادف سرش آسیب دیده بود. واقعا زیبا بود و موقع شستن، یکباره غصه همه دنیا روی دلم ریخت. از جنین چهارماهه تا پیرزن صدساله را شسته‌ام. با این حال، یک بار دختری را آوردند که شب عروسی‌اش فوت کرده بود. تصادفی نبود. علتش را یادم نیست اما یک جور به خواب رفته بود که دلم ترکید. خودم پنس‌های توی سرش را باز کردم و صورتش را شستم. این شاید ناراحت‌کننده‌ترین مرده‌ای بود که شستم. کسانی نیز که دچار سوختگی‌های شدید شده‌اند دلش را به لرز آورده‌اند. او خیلی تلاش می‌کند هنگام غسل این افراد برایشان دعا کند. مصاحبه با غسال بهشت زهرا http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
سلام وقت شما به خیر خواستم بابت موضوع بسیار خوبی که انتخاب کردید ازتون تشکر کنم تو این هیاهو که درگیر اینهمه روزمرگی شدیم و گاهی یادمون میره که مرگی هم هست کانال شما و مبحث شما باعث میشه که به فکر فرو بریم و بدونیم اینهمه تقلا و‌دویدن اگر مسیرش درست نباشه به جز رسیدن به نقطه صفر و درماندگی چیز دیگه ای برامون نداره از شما ممنونم از غسال های عزیزمون در سرتا سر ایران هم تشکر میکنم و براشون ارزوی سلامتی و عمر باعزت دارم شغل شما عزیزان یکی از مشاغل سخت و طاقت فرسا و بسیار با ارزش هست خدا به همگی شما عزیزان خیر دنیا و آخرت عطا کنه برای ادمین کانال هم دعا میکنم که عاقبت بخیر باشید التماس دعای فراوان از شما عزیزان یا علی✋🍃🍃🍃🍃🍃🍃
سلام علیکم واقعا کانال مرگ برام جالبه حس عجیبی دارم متن نوشته های شما و غساله های عزیز رو میخونم بفکر فرو میرم ساعتها فکر میکنم ممنون از اینکه منو به فکر اخرت و قیامتم انداختید خدا خیر کثیر به شما عنایت کنه🙏
سلام وای من اون متنی که تازه عروس رو غسل داده خوندم دلم ترکید😭 گفت پنسای سرشو باز کرده دلم خون شد😭 اینها همه عبرته اینکه ما از یه ثانیه بعدمون خبر نداریم و باید اماده باشیم مرگ مثل سفری هست که میگن شما همیشه لباس پوشیده حاضر اماده باشید هر لحظه ممکنه ماشین برسه باید سوار شید دقیقا همین حالتیه امادگی مرگ😔😭 خدایا خودت کمکمان کن🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏
سلام من دو روزه نماز صبحم قضا شده با خوندن متنهای مخاطبین و مصاحبه غساله ها خجالت کشیدم از خودم که چقدر تو خواب غفلتم 😭😭😭😭😭😭😭
بعد چندروز خوندن مطالب کانال تنهایی رفتم قبرستونی که هیچ کسو توش نداشتم قبرستون قدیمی شهرمون با دیدن این قبرها خیلی گریه کردم ادمایی که معلوم بود سالهاست کسی سراغی ازشون نگرفته کلی ارزو داشتن خودشونو کسی میدونستن اما حالا حتی سنگ قبرشون داره مدفون میشه واز بین میره بعد مرگ همه چیزی که از ادم میمونه یه اسمه روی یه سنگ که همونم بعد چندسال..... اگه ادم همیشه این جلوی چشمش باشه دیگه واسه خیلی از حرفها ورفتارها غصه نمیخوره خودشو عذاب نمیده واسه هزار تا چیز بیخود و گذرا تو این دنیای واهی دلم گرفت ازاینهمه غربت... دلم به حال خودم سوخت... واسه خونه ای که قراره هزاران سال توش باشم هیچی اماده نکردم😔😔