#داستان_آموزنده
🔆بد خلقى فشار قبر مى آورد!
🍂به رسول خدا صلى الله عليه و آله خبر دادند كه سعد بن معاذ فوت كرده . پيغمبر صلى الله عليه و آله با اصحابشان از جاى برخاسته ، حركت كردند. با دستور حضرت - در حالى كه خود نظارت مى فرمودند - سعد را غسل دادند.
پس از انجام مراسم غسل و كفن ، او را در تابوت گذاشته و براى دفن حركت دادند.
در تشييع جنازه او، پيغمبر صلى الله عليه و آله پابرهنه و بدون عبا حركت مى كرد. گاهى طرف چپ و گاهى طرف راست تابوت را مى گرفت ، تا نزديكى قبر سعد رسيدند. حضرت خود داخل قبر شدند و او را در لحد گذاشتند و دستور دادند سنگ و آجر و وسايل ديگر را بياورند! سپس با دست مبارك خود، لحد را ساختند و خاك بر او ريختند و در آن خللى ديدند آنرا بر طرف كردند و پس از آن فرمودند:
🍂- من مى دانم اين قبر به زودى كهنه و فرسوده خواهد شد، لكن خداوند دوست دارد هر كارى كه بنده اش انجام مى دهد محكم باشد.
در اين هنگام ، مادر سعد كنار قبر آمد و گفت :
- سعد! بهشت بر تو گوارا باد!
🍂رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:
- مادر سعد! ساكت باش ! با اين جزم و يقين از جانب خداوند حرف نزن ! اكنون سعد گرفتار فشار قبر است و از اين امر آزرده مى باشد.
آن گاه از قبرستان برگشتند.
مردم كه همراه پيغمبر صلى الله عليه و آله بودند، عرض كردند:
🍂يا رسول الله ! كارهايى كه براى سعد انجام داديد نسبت به هيچ كس ديگرى تاكنون انجام نداده بوديد: شما با پاى برهنه و بدون عبا جنازه او را تشييع فرموديد.
🍂رسول خدا فرمود:
ملائكه نيز بدون عبا و كفش بودند. از آنان پيروى كردم .
🍂عرض كردند:
گاهى طرف راست و گاهى طرف چپ تابوت را مى گرفتيد!
🍂حضرت فرمود:
چون دستم در دست جبرئيل بود، هر طرف را او مى گرفت من هم مى گرفتم !
🍂عرض كردند:
- يا رسول الله صلى الله عليه و آله بر جنازه سعد نماز خوانديد و با دست مباركتان او را در قبر گذاشتيد و قبرش را با دست خود درست كرديد، باز مى فرماييد سعد را فشار قبر گرفت
حضرت فرمود:
🍂- آرى ، سعد در خانه بداخلاق بود، فشار قبر به خاطر همين است !
📚بحار الانوار، ج1
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
#داستان_آموزنده
🔆تعجب عزرائيل
☘سليمان (ع) روزى نشسته بود و نديمى با وى . ملك الموت (عزرائيل ) در آمد و تيز در روى آن نديم مىنگريست . پس چون عزرائيل بيرون شد ، آن نديم از سليمان پرسيد كه اين چه كسى بود كه چنين تيز در من مىنگريست؟ سليمان گفت:
☘ ((ملك الموت بود .)) نديم ترسيد . از سليمان خواست كه باد را فرمان دهد تا وى را به سرزمين هندوستان برد تا شايد از اجل گريخته باشد .
☘سليمان باد را فرمان داد تا نديم را به هندوستان برد .
☘ پس در همان ساعت ملك الموت باز آمد. سليمان از وى پرسيد كه آن تيز نگريستن تو در آن نديم ما، براى چه بود .
☘گفت: عجب آمد مرا كه فرموده بودند تا جان وى همين ساعت در زمين هندوستان قبض كنم؛ حال آن كه مسافتى بسيار ديدم ميان اين مرد و ميان آن سرزمين . پس تعجب مىكردم تا خود خواست بدان سرعت، به آن جا رود .
📚حكايت پارسايان، رضا بابايى
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
هدایت شده از زندگی از غسالخونه تا برزخ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 التماس برای به دنیا نیامدن
تجربه گری که مصائب بعد از تولد خود را درک کرد
قسمت بیست و ششم؛ که هنوز من نبودم
تجربهگر: خانم الهام موحدی
کانال پرطرفدار زندگی پس از زندگی
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
سلام شب بخیر دوستان
درباره موضوعی میخوام صحبت کنم یکی دونفر از اعضا طرح کردن گفتم شاید سوال بقییه هم باشه
یکی دونفر از اعضای این کانال معتقدن کانال با محتوای مذهبی تبلیغ نباید بذاره
یا تبلیغ مثلا لوازم ارایش جاش تو این کانال نیست
به دوستان عرض کردم حرف باید مبنا داشته باشه
اگر بگیم تو کانالهای مذهبی تبلیغ نباید گذاشته بشه در شان کانال مذهبی نیست
به چه اساسی این حرفو میزنیم؟
ایا اسلام کسب درامد تو کانالهای مذهبی رو ممنوع کرده؟
خیر اسلام تشویقم میکنه کسب درامد حلال و زحمتکشی رو
پس چرا بعضی دوستان به کانالهای با محتوای مذهبی چنان هجمه میارن که خجالت نمیکشید تو کانال مذهبی تبلیغ میزنید؟
خب اخه چرا؟
تا زمانی که بنر تبلیغی که میاد کانال اخلاقی باشه جای هیچ انتقادی نداره
و یا اینکه میگن تبلیغ کانال لوازم ارایشی نکنید
چرا؟
فروختن لوازم ارایشی مگر خلاف عرف و شرعه؟
کار کاره دیگه میخواد فروختن کتاب و قران باشه میخواد فروختن لوازم ارایشی باشه
هر دو از ملزومات زندگی هستند
همینطور که زندگی با غم و شادی عجین شده
همینطور که زندگی با گریه و خنده درهم امیخته
همینطور که مرگ و زندگی با هم و مکمل همه
چرا باید بنر تبلیغات اخلاقی کسب و کارهای مردم رو ممنوع کنیم تو کانالهای مذهبی ؟
کسب درامد حلال تو اخلاقی ترین و مذهبی ترین کانالها و پیج ها هیچ منع و ایرادی نداره دوستان براساس احساسات خودمون انگیزه کارو از بقییه نگیریم
اینکه بگیم من دارم محتوای مرگ میخونم یهو تبلیغ لباس میذارید دوست ندارم پس دیگه تبلیغ نذارید منطقی نیست
طوری بوده که گاها بعضی مذهبی نماها اومدن بنده رو به باد ناسزا و کلمات ناپسند گرفتن که چرا تو کانال مذهبی تبلیغ زدی؟
به کجا چنین شتاابان؟
براساس چه دینی دارید برای دین اسلام معیار تعیین میکنید?
دین اسلام خودش میگه کسب درامد حلال ثواب داره
بعد چطور کسی به خودش اجازه میده با بی اخلاقی بره ملتو از درامد زایی منع کنه؟
بعضی دوستان شاید نمیدونن که کانالها با سلام و صلوات بالا نمیره کلی باید خرج کرد تا بالا بره
کانالهای مذهبی از جیبشون خرج کنن چون مخاطب دوست نداره تو کانال مذهبی تبلیغ بببینه در شان نیست؟
لطفا واقع بینانه تر به اطرافمون نگاه کنیم
بنده وظیفه دارم بنرهای تبلیغات اخلاقی بزنم
اگر غیر این بود نقدتون بالای سرم
ممنون از همه دوستان که اظهار نظر میکنن🌺🙏
♻دلسوزی ملک الموت برای دو نفر♻
💚روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نشسته بود ، عزرائیل به زیارت آن حضرت آمد ، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از او پرسید: ای برادر! چندین هزار سال است که تو مأمور قبض روح انسانها هستی ، آیا در هنگام جان کندن آنها دلت برای کسی رحم آمد؟
عزرائیل گفت: در این مدت دلم برای دو نفر سوخت:
اولی روزی دریا 🌊طوفانی شد و امواج سهمگین دریا یک کشتی را در هم شکست، همه سرنشینان کشتی⛵️ غرق شدند، تنها یک زن حامله نجات یافت، او سوار بر پاره تخته کشتی شد و امواج ملایم دریا او را به ساحل آورد و در جزیره ای افکند ، در این میان فرزند پسری از او متولد شد ، من مأمور شدم جان آن زن را قبض کنم ، دلم به حال آن پسر سوخت.
دومی هنگامی که شداد بن عاد ، سالها به ساختن باغ بزرگ و بهشت بی نظیر خود پرداخت ، و همه توان و امکانات و💰 ثروت خود را در ساختن آن صرف کرد، و خروارها طلا و گوهرهای دیگر برای ستونها و سایر زرق و برق آن خرج نمود تا تکمیل شد
وقتی که خواست از آن دیدار کند، همین که خواست از اسب🐎 پیاده شود و پای راست از رکاب بر زمین نهاد، هنوز پای چپش بر رکاب بود که فرمان از سوی خدا آمد که جان او را قبض کنم
آن تیره بخت از پشت اسب بین زمین و رکاب اسب گیر کرد و مرد، دلم به حال او سوخت از این رو که او عمری را به امید دیدار بهشتی که ساخته بود به سر برد، سرانجام هنوز چشمش بر آن نیفتاده بود ، اسیر مرگ شد.
💟در این هنگام جبرئیل به محضر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رسید و گفت: ای محمد! خدایت سلام میرساند و میفرماید:
به عظمت و جلالم سوگند که آن کودک همان شداد بن عاد بود، او را از دریای بی کران به لطف خود گرفتیم ، بی مادر تربیت کردیم و به پادشاهی رساندیم ،
⚫️در عین حال کفران نعمت کرد ، و خودبینی و تکبر نمود ، و پرچم مخالفت با ما برافراشت ، سرانجام عذاب سخت ما او را فرا گرفت ، تا جهانیان بدانند که ما به کافران مهلت میدهیم ولی آنها را رها نمیکنیم ‼️
📗[جوامع الحکایات ، ترجمه محمد محمدی اشتهاردی ، صفحه ۳۳۰]
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
به یاد بیار اونزمانی که هیچکسی نمیتونه جلوی مرگتو بگیره
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
زندگی از غسالخونه تا برزخ
مصاحبه با غساله
فضای باز بیرون، از پنجره ی روبرو خودنمائی می کرد. ابتدا از نگاه به آن منظره خودداری می کردم. اینکه تنها پنجره ی اتاق محل کار آدم به همچین منظره ای باز بشود زیاد برایم قابل هضم نبود. نمیتوانستم درست هضم کنم و حس خوبی نداشتم.
بار دوم بود روی این صندلی نشسته و منظره بیرون را نگاه میکردم. روز قبل با وجود هماهنگی های قبلی و تمام الطافی که مدیر روابط عمومی سازمان با ما داشت، مسئول اصلی اوکی ننموده و گفتند باید خودم حتما حضور داشته باشم.
بالاخره در این روز با تلفن هماهنگی های لازم را انجام داده و مجددا شال و کلاه کرده و به ساختمان اداری رفتم. آقای کارمندی که روز قبل بسیار زحمت کشیده تا مصاحبه انجام شود و موفق نشده بودند، با یک تلفن هماهنگی های لازم را انجام داده و من را به واحد اجرایی پذیرش ارجاع دادند.
به هنگام خروج مجددا چشمم به پنجره ی روبرو افتاده و باز همان حس سرد را در تمام وجودم لمس کردم. سکوت فضای بیرون و اینکه آدرسی که برای ساختمان اجرایی به من دادند باید از میان همین فضا و قبر های ساکت می گذشت اندکی به دلم خوف داد. به هنگام خروج فکر می کردم که آیا این ها هرگز در طول روز از تنها پنجره ی اتاق محل کار خود به فضای ساکت و آرام بیرون و قبرهای خفته در خاموشی صاحبانش نگاه می کنند !!؟؟
برای رسیدن به واحد اجرایی و انجام مصاحبه باید از کنار قبرهای ساکت و قدیمی قطعه ی 2 می گذشتم . در حین عبور برای اینکه درگیر سکوت آن فضا نگشته و بتوانم بدون تفکر در خصوص انجام کاری که در پیش دارم آرامش خود را حفظ کنم، شروع به خواندن روی بعضی از قبرها نموده و با خواندن برخی از تاریخ فوت ها با خود حساب می کردم که این قبرها متعلق به چند سال قبل می باشد. اگر اشتباه نکنم تاریخ فوت یکی از قبرها متعلق به سال 1332 بود. البته قبرهایی هم بود که تاریخ فوت متوفی را در سال 1387 نشان می داد و متوجه رزرو این قبیل قبرها شدم.
ادامه دارد
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
زندگی از غسالخونه تا برزخ
مصاحبه با غساله فضای باز بیرون، از پنجره ی روبرو خودنمائی می کرد. ابتدا از نگاه به آن منظره خودد
بالاخره به واحد اجرایی رسیده و در این قسمت بود که متوجه شدم مراحل آفیش این مصاحبه از برخی مصاحبه هایی که انجام داده ام سخت تر می باشد. یک بار دیگر من را رد نموده و مجددا با وساطت تلفنی مدیر روابط عمومی اجازه ی مصاحبه صادر شد و پیش نویس سئوالات من را گرفته و از میان آن سئوالات چند سئوال سیاسی را خط زده و گفتند که این ها را نپرسید. من که به شدت از لغو اجازه ی مصاحبه ترسیده بودم ، پذیرفته و با آقایی که برای راهنمایی من به اتاق فراخوانده شده بود و چند نوبت به ایشان نیز تذکر داده شد که سئوالات محذوفه مطرح نگردد، به سمت محل مصاحبه حرکت کردم. به هنگام خروج، از تنها پنجره این واحد و ساختمان به فضای بیرون نگاه نموده و یخ ترین حس را در طول زندگی تجربه نمودم. این پنجره مشرف به غسالخانه های زنانه و مردانه بود و هر چند وقت یک بار، یک مرده از قسمت مربوطه تحویل خانواده متوفی میشد و بعد از نماز برای تشییع و دفن حرکت داده میشد.
از در ساختمان به دنبال آن آقا که برای راهنمائی من برای مصاحبه فراخوانده شده بود بیرون آمدم . تازه متوجه شدم که من را دارد به سمت پشت غسالخانه می برد تا از آنجا وارد غسالخانه شده و مصاحبه را انجام بدهم. تمام سفارشات به آرامش را فراموش کرده و حس میکردم صورتم از گرما دارد آتش می گیرد و در عین حال با عرق سردی که بر پیشانی ام نشسته بود، دو حس گرما و لرزیدن را توامان تجربه کردم. با گلویی خشک آن آقا را که از جلو حرکت می کرد صدا زده و خواستم مصاحبه بیرون انجام بگیرد. با خنده ای من را از درب پشت که محل ورود ماشین های حمل جنازه به سمت سردخانه و محل استراحت غسالان بود ، وارد آن محوطه کرد و گفت چون میترسی همینجا بنشین تا من بگویم بیایند بیرون و اینجا مصاحبه بکنید. سعی کردم آرامش خود را برای حضور خانم غسال حفظ نموده و با سرگرم کردن خود به آماده نمودن ریکوردر، سعی در فراموش کردن حضور خود در آن محیط داشتم.
مصاحبه با غساله
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
دختری عجیب الخلقه با دو سر 😳
چقدرم محجبه وزیبا هستند 🙈
سبحان الله از خلقت خدا
فیلم این دختران بهم چسبیده👇
http://eitaa.com/joinchat/10289168Cbe4b57f340
پست سنجاقه ایتا نشون نداد از ادمین بگیرید
زندگی از غسالخونه تا برزخ
#باز_نشر 🔉شرح و بررسی کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت 🔉تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم 📣 جلسه چهاردهم
15_se_daghighe_dar_ghiamat_aminikhaah.ir.mp3
38.15M
#باز_نشر
🔉شرح و بررسی کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت
🔉تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم
📣 جلسه پانزدهم
* واسطه فیض بودن ملائکه در همه عوالم
* آقای بهاءالدینی و نور ولایت در رهبری
* دستهبندی فرشتگان از دیدگاه علامه طباطبایی رحمة الله علیه
* ملائکه شیدا
* تفاوت ملائکه و انسان
* نظر علامه نسبت به فرشتگان عالین
* معارف عجیب در دعای سمات
* درخواست حضرت موسی از خدا
* مقام قضا و قدر بودن عرش
* زیارت امام حسین علیه السلام در شب جمعه و ملاقات خدا در عرش
* مفاخره زمین مکه و زمین کربلا
* فرشتگان عابد (عابدین)
* زندگی دنیوی خود را چگونه آباد کنیم؟
* آیا جایی در عالم هست که ملائکه نباشند؟
* باخبر بودن ملائکه از کارهای انسان
* فرصت دادن خداوند برای ظاهر شدن باطن خدا هر چیز
⏰ مدت زمان: ۹۰:۴۰
📆1399/12/02
#ملائکه
❗️برای دریافت مجموع جلسات سه دقیقه در قیامت، از طریق لینک زیر اقدام نمایید.
https://aminikhaah.ir/?p=508
🔔@Aminikhaah_Media
زندگی از غسالخونه تا برزخ
بالاخره به واحد اجرایی رسیده و در این قسمت بود که متوجه شدم مراحل آفیش این مصاحبه از برخی مصاحبه های
بعد از گذشت لحظاتی که نمیدانم چند دقیقه بود یا قرنی، یک خانم از آن در خارج شده و به سمت من آمدند. با ایشان روبوسی نموده و خواستم که روی نیمکت نشسته و برای مصاحبه آماده شوند و از وقتی که گذاشته اند تشکر نمودم. ایشان با لبخند من را به داخل دعوت نموده و گفتند که داخل بیایید ترس ندارد، این قسمت جدا از غسالخانه بوده و محل استراحت و .... می باشد و دوستان دوست دارند که شما در جمع با ما صحبت کنید. چاره ای نبود به سمت آن در رفته و با ایشان در واقع از درب پشت غسالخانه وارد آنجا شدم. آن خانم با گفتن اینکه میخواهید یک لیوان آب قند برایتان بیاورم ، متوجهم ساخت که چندان در پنهان نمودن ترسم مهارت نداشته ام.
فضای بازی با کمدهای مخصوص بود که چند خانم مشغول استراحت بودند و دربی که به محل شستشو و غسالخانه ی اصلی باز میشد. اتاقی که برای مصاحبه، به آنجا رفتیم و محل نمازخانه آنان بود.
همیشه در جمعهای خودمانی حتی از بردن نام مرده شوی هم اکراه داشته و سعی میکنیم که در این خصوص حرف نزنیم. شاید این روشی برای فراموش نمودن آن چیزی بوده که وظیفه مان بوده و نتوانسته ایم انجام دهیم. شاید برای فراموشی آنچه می باشد که گریزی از آن نبوده و حتما روزی به سراغمان خواهد آمد.
چهره مظلوم و دردمندی داشت. چقدر با او احساس صمیمیت و خودمانی بودن می کردم.
مصاحبه با غساله
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
زندگی از غسالخونه تا برزخ
بعد از گذشت لحظاتی که نمیدانم چند دقیقه بود یا قرنی، یک خانم از آن در خارج شده و به سمت من آمدند. با
دوست دارید خودتان را معرفی کرده و بگویید که چند سالتون بوده و چند وقت هست که به این شغل شریف و معنوی مشغول هستید؟
من زهرا هستم. 42 سال دارم و حدودا 6 سالی میشه که این کار رو انجام میدم.
چرا این شغل را انتخاب کردید و قبلا کار دیگری داشتید؟
مشکلات زندگی من رو عاصی کرده بود. همسرم بی کار بود و در بدر دنبال کار. فشار مالی روی زندگیم زیاد بود و نمیدونستم چی کنم تا اینکه این کار برایم پیدا شد و من هم استقبال کردم. تا حالا شغلی غیر از این نداشتم.
اطرافیانتان ، همسر، فرزند، اقوام ، تا چه میزان با شغل شما کنار آمده اند؟
اقوام من کاملا پذیرفتند و خب همه هم خبر دارند و باهاش هم کنار اومدن. البته خب اونچه من میبینم اینه. اینکه کنار اومدند و قبول کردند.
مصاحبه با غلام
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
Ali Kh:
#فوقالعاده. 😳😳
#شکرگزاری
🔸زندگی باورنکردنی دو خواهر
✅این الگوها را برای فرزندان بگذارید تا متوجه نعمتهای الهی بشوند.
🤲شکرگزاری خداوند را می توان در این چند دقیقه دید،حتما ببینید.
#مثبتاندیشی
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
زندگی از غسالخونه تا برزخ
دوست دارید خودتان را معرفی کرده و بگویید که چند سالتون بوده و چند وقت هست که به این شغل شریف و معنوی
چه حال داشتید موقع شستن اولین مرده؟ حال و احوالتون چطور بود؟
واقعیتش اینه که برخلاف اونچه شنیده بودم من نه ترس داشتم و نه اضطراب. شایدم یه جورایی سعی می کردم باهاش کنار بیام و نترسم. در هر حال اونطور که حتی خودم فکر می کردم نبود و شاید بشه گفت که ، راحت تر از اونچه فکر میکردم باهاش تونستم کنار بیام.
ساعت کارتون از چه ساعت تا چه ساعتیه؟ شب اگه قرار بشه که اینجا بمونین ، نمیترسین؟
ساعت کارمون از 8 صبح تا 5 بعد از ظهره. در خصوص موندن اینجا هم باید بگم که خب خوف داره و طبیعتا ترس به دل آدم میندازه.
در خصوص کارتون احساس سختی نمیکنین؟
از لحاظ روحی چرا اما چون دوستش داریم با اون مطلب کنار اومدیم .
مصاحبه با غساله
ادامه دارد
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
🕊🍂🍂🕊
🖋 #خاطرت_شهدا
من حدود دو ساعت با ابوحامد ملاقات داشتم....
او برای ما یک برادر و یا یک پدر بود ...
خاطره ای از سیلی زدن یک پسر به ابوحامد دارم
اما او رزمنده را ناز کرد و به او بوسه می زد...
و می گفت :
مرد دلاوری به من سیلی زده !
همواره اهل گذشت بود.
زمانی که بچه ها شهید می شدند ؛
خودش می رفت و آنها را بر می گرداند ...
یک بار 500 متر طناب گرفت
و 13 یا 14 شهیدمان را از 300 متری دشمن آورد .!
یکبار سر غذا بودیم سربازی گفت :
هنوز گرسنه ام ..!
ابوحامد غذای خودش را آورد و به او داد ...
پسر شرمنده شد ؛
من در طول 26 سال زندگی ام مانند او را ندیده ام..
کسی می گفت :
دو تا از بچه ها دعوا کرده بودند ، رفته بود بین آنها گفته بود :
من و بزنید ولی با هم دعوا نکنید ...
دو پسر خجالت کشیده بودند و وقتی شهید شد بچه ها خیلی ناراحت بودند ...
#شهید_مدافع_حرم
#علیرضا_توسلی
#فرمانده_لشگر_فاطمیون
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
ای دوست بر جنازه دشمن چو بگذری
شادی مکن که بر تو همین ماجرا بود
نزهة النواظر
آری عجله در هیچ کاری خوب نیست الا در کار خیر چرا که از پاداش دنیوی و اخروی برخوردار است پس شتاب به انجام کار خیر داشته باشیم انشاء الله.
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
ای که دستت می رسد کاری بکن *** پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار
گاهی دیدید میگید کمک میکنم به فلان خیریه اما یادتون رفته یک فرصت نجات از حسرت ر وز قیامتو از دست دادید
به این دید اگه بهش نگاه کنید که روز قیامت به کوچکترین اعمالمون نیاز داریم تا نیت کمک میکنید فوری انجامش میدید تا در توشه اخرتتون ذخیره بشه
در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست علی الخصوص کارهای خیری که توشه اخرتمونه
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 زنی که قبر خود را دید و به دنیا برگشت!
🔹فصل دوم برنامه زندگی پس از زندگی
👤تجربه گر امروز: خانم اعظم السادات https://eitaa.com/joinchat/541851875C9e4122f66b
زندگی از غسالخونه تا برزخ
دعوتید https://eitaa.com/zendegiitv4/46748 https://eitaa.com/zendegiitv4/46746 https://eitaa.com/zen
دوستان ما هر سه فصل زندگی پس از زندگی رو تو این کانال زدیم
هم قسمت های خلاصه هم فیلمهای کاملشو
👇
https://eitaa.com/zendegiitv4/40323
زندگی از غسالخونه تا برزخ
چه حال داشتید موقع شستن اولین مرده؟ حال و احوالتون چطور بود؟ واقعیتش اینه که برخلاف اونچه شنیده بود
با توجه به اهمیت و معنویت شغل شما و اینکه واقعا اگه شما نبودین روزی چه مقدار مرده زمین میموند، تا حالا با خودتون فکر کردین که چرا برخورد مردم با این شغل و خود شما چندان جالب نیست؟
مردم اصلا این رو نپذیرفتن و بعضا هم برخورد خوبی با این شغل ندارن. واقعیتش من خودم هم همیشه به همین مطلب فکر میکنم که خانواده ها حتی در خصوص میت خودشون هم نمیتونن فکر کنن که اون رو بشورن. البته هستند کسانی که این کار رو بنا به وصیت انجام میدن. البته بسیار کمه. اما خب من خودمم از برخورد مردم میمونم و با خودم میگم آیا تا حالا فکر نکردن اگه این شغل نبود اونها باید خودشون تمام مرده هاشون رو میشستند؟
تا حالا کسی شما رو به دلیل اشتغال به این کار سنگدل خونده؟
من رو نه. اما شنیدم که برای دیگران پیش اومده.
سابقه داره که اینجا کسی یکی از اقوامش را بشوید؟
خب سعی میکنیم که نذاریم مگه اینکه خودشون بخوان که این کار رو انجام بدن. مثل یکی از دوستان که مادرش رو شست.
آیا به همدیگر سفارش میکنید که خدایی نکرده بعد از سالها خود شما همدیگر را بشویید؟
خب بله. شوخی و جدی به همدیگه همچین سفارشی میکنیم.
اگر الان شغل دیگری به شما پیشنهاد بشود میپذیرید که این کار را ترک کرده و به اون کار رو بیاورید؟
خیر. کارم رو دوست دارم و اصلا اگه کار دیگه ای هم پیدا بشه نمیرم. کارم رو خیلی پذیرفتم و دوستش دارم.
تا حالا کسی را برای این کار پیشنهاد داده یا مثلا پارتی بازی کنید تا وارد این کار بشه؟
خیر
چرا؟
خب موقعیتش پیش نیومده.
مصاحبه با غساله
ادامه دارد
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
#داستان_کوتاه
یڪ آقای فرش فروش ڪه اهل نماز اول وقت بود به بنده گفت: یڪ ڪسی برای خریدن فرش وارد مغازه ی بنده شد. گفتم: وقت نماز است.
گفت: من وقت ندارم، مسافرم و می خواهم بروم. هر چه اصرار ڪردم، دیدم نمی شود و گول شیطان را خوردم و یڪ قدری ڪه از نماز اول وقت گذشت، دیدم همین آقای مشتری ڪه خیلی شیفته ی این معامله بود، گفت من باید قدری تامل بڪنم! و از خرید منصرف شد!!
شیطان هم دنیا را گرفت و هم نماز اول وقت را.
امیر مومنان (ع) فرمودند: اگر مومن، دنیا را مانع از آخرت خودش قرار بدهد؛ پروردگار او را از هر دو باز می دارد.
📚 ایت الله حق شناس،
کتاب از ملڪ تا ملڪوت، ج۱، ص۲۱۳
🌸🍃
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
هدایت شده از زندگی از غسالخونه تا برزخ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠پایان دنیای زیبا برای زنی که از مرگ نجات یافت
▪️این قسمت: مادرانه
▫️تجربه گر: خانم طیبه مجرد
برنامه پرطرفدار زندگی پس از زندگی
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5