eitaa logo
زندگی از غسالخونه تا برزخ
19.6هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
2.9هزار ویدیو
13 فایل
مقصد همه ما در ایستگاه اخر (غسالخونه) آیا اماده ای از کانال راضی بودید برای مادر بنده و همه ارواح مومنین فاتحه ای بفرستید بنده غساله نیستم از خاطرات غسال و غساله های محترم استفاده میکنیم جهت اثر گذاری بیشتر راه ارتباطی 👇 @Yaasnabi
مشاهده در ایتا
دانلود
غسالخانه ی زنان🧕🏻 منبع neiynava313 neiynava313 للهم_عجل_لولیک_الفرج برای تسلّای قلب داغدار عمّه صاحب الزمان سلام‌الله‌علیهما... تو رو به اضطرار زینب...بیا آقا... درغسالخونه رو باز کردم اولین چیزی که به چشمم میخوره بلانکادرها ی افتاده ی گوشه ی غسالخونه س ،هوووف ... سخته نمیتونم بیخیالش بشم روزی میاد که تن خسته ی منم روی این بلانکادرها قرار میگیره روی شونه های عزیزام منو میارن اینجا،بازم خدایا شکرت قبل از اینکه منو روشونه ها بیارن اینجا خودم با پاهای خودم چندین بار اومدم اما هنوز عادت نکردم به این فضا هنوز برام غربیه، عروس رو از سردخونه اوردن داخل بلانکا رو کلی خون ریخته بود!! مشکلش چیه؟ مگه نگفتید تصادفی نیست! پس این همه خون برا چیه؟ بقیه رو بیرون فرستادم من موندم و رفیقام ،رفتم جلو آینه همون اینه ی کدر همیشگی،زیر ماسک باخودم زمزمه میکنم الهی شکرت که تو این مسیر منو قرار دادی.... بچه ها کاور رو بازکنید ببنیم این خون ازکجا میاد؟ تا کاور رو باز کردن بوی خون تو فضای پیچید،درها رو باز کردم که بوووو بیرون بره، با چادر رنگی روی صورت زیباش پوشنده بود،چادر رو کنار کشیدم💔 یکی می‌گفت این که همکلاس منه،یکی قدم هاشو عقب تر برد،منم خیره به چشمای بسته ش شدم...عروسم جوان است جوان😭 این روزا چه خبر چرا همش جوون میاد زیر دستم چقدر مر.گ.نزدیکه چقدر بیخ گوش ماست و ماها غافیلیم😭من از م.ر.گ نمیترسم اما اعمالم شب اول قبرم حق الناس ووو میترسم خدایا،خدایا تورو بحضرت منو تا پاک نکردی از دنیا نبرررر خدایااااا، دوستم بم گفت چادر ش چیکار کنم !! گفتم تو کسی رو درب غسالخونه میبنی؟ مگه کسی پشت در براش اومده؟؟؟ کسی منتظر ش نیست💔بزار گوشه کسی لازمش نداره... سرش رو از روی سنگ غسالخونه بلند کردم سر خشک وکج ،رنگ صورت زرد شده بود، از بینی و دهن خون ابه می اومد، دستاش پر از جای سرنگ بود که از اونجا خون می چکید.... ادامه دارد http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
خاطرات غسالخانه ی زنان🕊️ کمک کنید این خاطرات دست بقیه دوستان هم برسه،نشربدید❤️ وشیر کنید🕊️ تا خستگی در بره🌸 منبع neiynava313 neiynava313 neiynava313 ....... غسالخانه ی زنان🧕🏻 سرش رو از روی سنگ غسالخونه بلند کردم سر خشک وکج ،رنگ صورتش زرد شده بود، از بینی و دهن خون ابه می اومد، دستاش پر از جای سرنگ بود که از اونجا خون می چکید😓 گویی هزار سال بودکه به خواب رفته بود،گوشی رو دستم گرفتم مداحی حضرت زهرا س رو گذاشتم،سعی کردم خودم رو غرق مداحی کنم تا سنگینی کار عاجزم نکنه, چشم های دوستم قرمز شده بود یهو صحنه رو ترک کرد و رفت داخل سالن انتظار صدای گریه ش رو میشنیدم‌..‌‌ میدونستم دلیل گریه هاش بخاطر حال خودشه 💔 بهش سخت گیری نمی‌کردم چون غساله ی جدید بود وبراش این صحنه ها دلخراش بودن ،یاد روزهای اول غسالی خودم افتادم.....با دیدن هر صحنه دست وپاهام میلرزید😓 باید شروع میکردم به غسل دادن بسم الله گفتم شلنگ اب رو باز کردم رو صورتش ... حمام اخر 😞 مقداری سدر گذاشتم کف دستم و شروع کردم شستن سرش.... بیاد حضرت زهرا سلام الله،بیاد جوانیش... بیاد بچه های که از مادر یتیم شدن از گوشه ی چشمم اشک چکه میکرد😓،مدام ذکر استغفار رو بلند بلند میگفتم،مدام از خدا طلب مغفرت میکردم،خدایامن نمیدونم وقت رفتنم کی هست ،اما خدایا تورخداااا من دست هام خالیه😞من از باری که روی شونه هامه میترسم.... رحم کن 😭 حوض غسالخونه سرده، بوی خون داره میپچیه تو سالن، گریه های بچه ها به گوش میرسه... شلنگ اب رو، روی دستاش گرفتم تا خون بند بیاد،کلی پنبه و چسب کاری کردم، اخرای کار تغسیل‌ بود..دستکش هامو در اوردم وقت حنوط بود دوست داشتم سرمای دست های عروسم رو احساس کنم تا همیشه یادم بمونه،وقت رفتنی هم از این دنیا هست.. به هیچی این دنیا نباید دل ببندم،حنوط(کافور) رو کف دستاش گذاشتم؛دستای بی جونی که از شدت خونریزی زرد شده بود،سرمای دستش به مغز استخوانم رسید😭 کار تغسیل تمام شد،رفتم دم غسالخونه صدا زدم هیچ زنی نیست؟ هیچ کسی نمیخاد عروسم رو برای بار اخر ببینه؟؟ یه اقای بود ‌گفت نه کسی نیست،سرم انداختم پایین رفتم سمت عروسم😞 هیچ کس منتظرت نیست ،اما اشکالی نداره امشب میری تو اغوش خدا ،مطمنم حضرت زهرا سلام الله امشب تورو مهمان خودش میکنه..مشتی از پنبه تو دستم گذاشتم و روی صورتش گذاشتم و باش خداحافظی کردم..... http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5