🔺️در فرهنگی که قدرت را با سرکوب احساسات یکی میداند، گریه کردن اغلب بهعنوان نشانهای از ضعف تلقی میشود.
از کودکی یاد میگیریم که اشکهایمان را پنهان کنیم، احساساتمان را سرکوب کنیم و لبخند بزنیم، حتی زمانی که درونمان طوفانی از درد جریان دارد. اما آیا واقعاً قدرت یعنی نادیده گرفتن احساسات؟
در روانشناسی، گریه نهتنها نشانهی ضعف نیست، بلکه مکانیزمی طبیعی برای تنظیم هیجانات و کاهش استرس است.
گریه کردن به بدن کمک میکند تا هورمونهای استرس را کاهش دهد، سیستم عصبی را آرام کند و ارتباطی عمیقتر با احساسات درونیمان ایجاد کند.
بسیاری از افراد، وقتی احساس غم یا اضطراب دارند، بهجای مواجه شدن با آن، به سراغ حواسپرتیهای مداوم میروند.
اما سرکوب هیجانات فقط آنها را در ناخودآگاه ما انباشته میکند و دیر یا زود، در قالب اضطراب، بیقراری، یا حتی علائم جسمی بازمیگردد.
شاید بهتر باشد بهجای پرسیدن «چرا احساسات دارم؟» بپرسیم «چرا فکر میکنم نباید این احساسات را داشته باشم؟»
شاید مسئله این نیست که چرا مضطرب یا غمگینیم، بلکه این است که چرا به خودمان اجازهی تجربهی واقعی آن را نمیدهیم.
احساسات، نیازی به توجیه ندارند. گاهی، تنها چیزی که نیاز دارند، این است که پذیرفته شوند.
میدونستی که اینها نشونه های بلوغ فکری ان:
1- صحبتهای کوتاه و بیاهمیت شما رو به وجد نمیاره.
2- خوابیدن بهتر از گذروندن شب جمعه بیرون از خونه ست.
3- بیشتر دیگرانُ میبخشی.
4 ذهنت باز میشه.
5- به تفاوتها احترام میذاری.
6- عشق و دوست داشتن رو تحميل نمیکنی.
7- غم و اندوه رو قبول میکنی.
8- به راحتی قضاوت نمیکنی.
9-سکوت رو به یه جر و بحث بی اهمیت ترجیح میدی.
10- خوشحالیت به دیگران بستگی نداره و فقط خودت میتونی خودت رو خوشحال کنی.
◼️ مفتی وهابی پاکستانی "طاهر اشرفی" خطاب به وهابیون ایران:
◼️ شده نان شب نخورید ولی در فرزندآوری همت کنید، آینده ایران مال شماست.
💢 هشدارهای رهبرمان را جدی بگیریم
◼️ وقتی می فرمایند به خاطر بحران جمعیت گاهی شب ها خوابم نمی برد. ببینید چه برنامه ای برای ما دارند.
#جهاد_فرزندآوری
#جهاد_تبیین
اختلال دوقطبی وضعیتی است که با تغییرات شدید در خلق، رفتار و افکار مشخص می شود. اختلال وسواس فکری اجباری (OCD) وضعیتی است که باعث ایجاد افکار مکرر، مزاحم و رفتارهای تکراری می شود.
تحقیقات بالینی نشان میدهد که اختلال وسواس فکری اجباری (OCD) و اختلال دوقطبی با سرعتی بالاتر از حد انتظار با یکدیگر اتفاق میافتند. نکته مهم این است که وجود اختلال دوقطبی می تواند بر علائم وسواس و درمان تأثیر بگذارد.
این مقاله به ارتباط بین وسواس و اختلال دوقطبی از جمله علائم و نحوه تشخیص بیماری ها در صورت همزمانی آنها می پردازد. همچنین درمان های رایج برای این دو بیماری و اینکه چگونه وقوع همزمان آنها می تواند روند درمان را پیچیده کند را پوشش می دهد.
علائم اختلال دوقطبی و وسواس
قبل از بحث در مورد ارتباط بین اختلال دوقطبی و وسواس، ممکن است ابتدا توضیح علائم این دو بیماری مفید باشد. اختلال دوقطبی یک بیماری روانی است که در آن فرد مبتلا یک یا چند دوره “شیدایی” یا “مختلط” را تجربه می کند. با این حال، اکثر افراد مبتلا به اختلال دوقطبی یک یا چند دوره افسردگی را نیز تجربه میکنند.
علائم OCD شامل وسواس (افکار مکرر و ناخواسته) و اجبار (رفتارهایی که برای تسکین دیسترس انجام می شود) است. نشانه های شایع OCD شامل افکار ناخواسته، کمال گرایی، بررسی بیش از حد، تمیز کردن بیش از حد، یا تشریفات شمارش است.
علائم مشترک اختلال دوقطبی و وسواس
علائمی که ممکن است در موارد اختلال دوقطبی همراه و اختلال وسواس رخ دهد عبارتند از:
تغییرات در سطوح فعالیت
تغییر در الگوهای خواب
احساس غم و اندوه یا افسردگی
افکار مزاحم
تغییرات ناگهانی در خلق
افکار و رفتارهای مکرر
معضلات اجتماعی
گاهی اوقات افراد ممکن است علائم وسواس بیشتری را در طول دوره های افسردگی نشان دهند. این ممکن است شامل تغییرات شدیدتر در خلق، احساسات شدید افسردگی، وسواس و اجبار شدید و افکار غیرقابل کنترل باشد.
علائم متفاوت اختلال دوقطبی و وسواس
در حالی که برخی علائم همپوشانی دارند، برخی علائم متمایز وجود دارد که این دو بیماری را متمایز می کند. یکی از این موارد وجود دوره های شیدایی است که با اختلال دوقطبی و نه با اختلال وسواس رخ می دهد.
شیدایی یک دوره مشخص از خلق غیرعادی و مداوم بالا، گسترده یا تحریکپذیر است که حداقل یک هفته طول میکشد. یک دوره شیدایی معمولاً با سه یا بیشتر از علائم زیر همراه است.
کاهش چشمگیر نیاز به خواب
درگیر شدن در فعالیتهای لذتبخش با پتانسیل بالا برای پیامدهای دردناک، مانند ولخرجیهای تکانشی و روابط جنسی پرخطر
حواس پرتی شدید و ناتوانی در تمرکز
فعالیت هدفمند (اغلب ماهیت اجتماعی، حرفه ای یا جنسی)
اعتماد به نفس بالا یا بزرگمنشی
پرحرف تر از حد معمول یا فشار برای ادامه صحبت کردن
مسابقه افکار
برای تشخیص اپیزود شیدایی، این علائم باید آنقدر شدید باشند که باعث اختلال عمده در محل کار یا خانه شوند. علاوه بر این، یک دوره شیدایی اغلب نیاز دارد که فرد برای درمان به بیمارستان مراجعه کند. برای افراد مبتلا به شیدایی غیر معمول نیست که ویژگی های روان پریشی مانند هذیان را نشان دهند.
در حال حاضر، چهار زیر گروه از اختلال دوقطبی وجود دارد :
دوقطبی I : شدیدترین شکل، معمولاً نیاز به بستری شدن دارد
دوقطبی II : علائم مشابه، اما شیدایی به آن شدید نیست. با این حال، مردم اغلب افسردگی شدید را تجربه می کنند
سیکلوتایمیا : نوسان سریع بین هیپومانیا و علائم افسردگی که به اندازه کافی شدید نیستند تا معیارهای یک دوره افسردگی اساسی را برآورده کنند.
اختلال دوقطبی که بگونه دیگری مشخص نشده است : اختلالاتی با ویژگی های دوقطبی که معیارهای اختلالات دوقطبی خاص را ندارند.
خلاصه
در حالی که ممکن است نشانه های مشترکی داشته باشند، اختلال دوقطبی اغلب شامل دورههایی از شیدایی است که آن را از وسواس متمایز میکند. نشانه های وسواس همچنین می تواند گاهی در طول دوره های افسردگی رخ دهد و در طول دوره های شیدایی ناپدید شود.
تشخیص اختلال دوقطبی و وسواس
از آنجا که اختلال دوقطبی و وسواس می توانند در کنار یکدیگر رخ دهند، می توانند روند تشخیص را پیچیده کنند. این دو بیماری گاهی اوقات می توانند نشانه های مشترکی داشته باشند که در برخی موارد می تواند منجر به تشخیص اشتباه شود.
برای تشخیص، یک روانپزشک سؤالاتی را برای ارزیابی ماهیت علائمی که تجربه میکنید و همچنین مدت و شدت آنها میپرسد.
روانپزشک شما ممکن است یک معاینه فیزیکی و آزمایشهای آزمایشگاهی را برای رد کردن بیماریهای طبی که ممکن است در علائم شما نقش داشته باشد، انجام دهد.
افراد مبتلا به اختلال دوقطبی اغلب در طول یک دوره افسردگی بیشتر از آنها در طول دوره شیدایی به دنبال درمان هستند، که ممکن است به مشکلات با تشخیص اشتباه کمک کند.
بروز اختلال دوقطبی و وسواس با هم غیرمعمول نیست. تجربه هر دو وضعیت به طور همزمان می تواند تشخیص را چالش برانگیزتر کند، بنابراین اگر علائم هر یک از این بیماری ها را دارید، مهم است که با یک متخصص روانپزشک صحبت کنید.
در حالی که همزمانی این دو حالت می تواند نگرانی های خاصی را در طول درمان ایجاد کند، گزینه های درمانی موثری وجود دارد. تشخیص و درمان مناسب می تواند به شما کمک کند علائم خود را مدیریت کنید و زندگی خود را به بهترین شکل انجام دهید.
در طول قرار ملاقات خود، مطمئن شوید که علائم دیگری را که در گذشته تجربه کرده اید، از جمله دوره های شیدایی یا وسواس و اجبار را شرح دهید. این می تواند به پزشک شما کمک کند تا تشخیص دقیقی بدهد و درمان مناسب را توصیه کند، چه مبتلا به اختلال دوقطبی، OCD، هر دو یا برخی از شرایط سلامت روان دیگر باشید.
خلاصه
وقتی وسواس و اختلال دوقطبی با هم اتفاق میافتند، میتواند تشخیص هر دو بیماری را سختتر کند. صحبت با پزشک در مورد علائم خود و یادداشت هر گونه دوره شیدایی می تواند به تشخیص دقیق تری کمک کند.
اختلال دوقطبی و وسواس
تحقیقات ارتباط قوی بین اختلال دوقطبی و وسواس را نشان داده است. همبودی در میان بیماری های روانپزشکی بسیار رایج است، اما وقوع همزمان وسواس و اختلال دوقطبی می تواند به ویژه مختل کننده و درمان آن چالش برانگیز باشد.
شواهدی وجود دارد که نشان میدهد همپوشانی بین این دو وضعیت ممکن است به این دلیل باشد که علائم وسواس ممکن است در واقع علائم دورههای افسردگی دوقطبی باشد و نه یک رخداد جداگانه وسواس.
هر چند وقت یکبار اختلال وسواس و اختلال دوقطبی همزمان اتفاق می افتد؟
تحقیقات نشان میدهد که حدود 20 درصد از افراد مبتلا به اختلال دوقطبی، در طول زندگی خود، همزمان با OCD نیز بروز میکنند. [درمان اختلال دوقطبی همراه و اختلال وسواس اجباری: یک مرور سیستماتیک]. هنگامیکه علائم وسواس وجود دارد، معمولاً ثانویه به اختلال دوقطبی رخ می دهد، در حالی که یک روند بیماری جداگانه را نشان می دهد.
به طور کلی، به نظر می رسد افرادی که هم تحت تاثیر اختلال دوقطبی و هم وسواس هستند، دارای میزان بسیار بالایی از سایر اشکال بیماری روانی هستند. به ویژه، اختلال پانیک (هراس) و همچنین اختلالات کنترل تکانه. تحقیقات همچنین نشان داده است که افراد مبتلا به وسواس و اختلال دوقطبی شدت بیماری بالاتر، نیاز بیشتری به استراتژیهای درمانی خاص و افزایش خطر خودکشی دارند.
اگرچه یک ژن خاص وجود ندارد که وسواس و اختلال دوقطبی را به هم مرتبط کند، شواهد فزاینده ای وجود دارد که نشان می دهد این دو اختلال ممکن است در برخی از ژن ها مشترک باشند. از نظر رفتاری، هم افراد مبتلا به اختلال دوقطبی و هم افراد مبتلا به وسواس کاهش در انواع خاصی از حافظه کلامی را نشان می دهند.
خلاصه
غیر معمول نیست که وسواس و اختلال دوقطبی با هم رخ دهند. با این حال، کاملاً مشخص نیست که آیا وسواس همیشه یک بیماری جداگانه است یا اینکه برخی از علائم وسواس تظاهرات اختلال دوقطبی می باشد.
درمان
هم اختلال دوقطبی و هم وسواس میتوانند توانایی فرد را برای عملکرد معمولی مختل کنند. آنها همچنین می توانند باعث ناراحتی قابل توجهی شوند. روشهای درمانی وجود دارد که می تواند به کاهش علائم کمک کند.
درمان وسواس
درمان های رایج برای وسواس شامل داروها، درمان شناختی رفتاری (CBT) و مواجهه و پیشگیری از پاسخ است. داروهای ضد افسردگی SSRI ممکن است برای درمان علائم OCD مفید باشند، اما گاهی اوقات میتوانند باعث بروز دورههای شیدایی یا هیپومانیک در افراد مبتلا به اختلال دوقطبی شوند.
درمان اختلال دوقطبی
مدیریت اختلال دوقطبی اغلب شامل روان درمانی و دارو است. CBT معمولاً و همچنین تثبیت کننده های خلق ، داروهای ضد روان پریشی آتیپیک و داروهای ضد افسردگی استفاده می شود.
پیامدهای درمان
وقتی اختلال دوقطبی و وسواس با هم اتفاق میافتند، علائم اختلال دوقطبی نسبت به شرایط دوقطبی که بدون وسواس رخ میدهند بسیار بدتر و دشوارتر میشوند.
افراد مبتلا به اختلال وسواس و اختلال دوقطبی نیز تمایل بیشتری به استفاده و سوء مصرف موادی مانند مواد مخدر و الکل دارند. استفاده از مواد اغلب درمان را پیچیده تر می کند و معمولاً نتایج بدتری را پیش بینی می کند.
همچنین شواهدی وجود دارد که نشان میدهد وقتی وسواس با اختلال دوقطبی رخ میدهد، اجبارهای بررسی کمتر اما وسواسهای مرتبط با موضوعات مذهبی و جنسی بیشتر است.
توجه به این نکته ضروری است که وسواس در حضور اختلال دوقطبی ممکن است نیاز به استفاده از استراتژیهای درمانی مختلف داشته باشد، زیرا بسیاری از داروهای ضد افسردگی که معمولاً برای درمان وسواس استفاده میشوند میتوانند گاهی اوقات علائم شیدایی یا هیپومانیا را تشدید یا حتی ایجاد کنند.
تثبیت خلق باید اولویت درمان باشد. داروهای SSRI ممکن است غیرضروری باشند و درمان شناختی رفتاری برای علائم وسواس ترجیح داده شود.
اولویت های درمانی
همچنین، هنگامی که وسواس و اختلال دوقطبی همزمان رخ می دهند، پیشنهاد شده است که درمان علائم اختلال دوقطبی به دلیل ماهیت بالقوه مخرب و مضر آنها اولویت دارد.
اختلال شخصیت وسواس اجباری یا OCPD
آیا تا به حال چیزی در مورد OCPD شنیدهاید؟ شاید برایتان جالب باشد که میل شدید به نظم و استاندارد بودن نیز نوعی وسواس بهحساب میآید و یک فرآیند طبیعی نیست. اگر تمایل شدید و افراطی به نظم، استاندارد بودن و کامل بودن همه چیز دارید، شما در معرض اختلال OCPD هستید و باید به فکر درمان این مشکل باشید.
در این مقاله میخوام شما را با اختلال شخصیت وسواس اجباری یا OCPD آشنا کنم. مطالعهی این مطلب به شما کمک میکند تا شرایط این مشکل را در خود و عزیزانتان شناسایی کنید و بتوانید چارهای برای حل آن بیاندیشید.
OCPD چیست؟
OCPD سرواژهی عبارت Obsessiv Compulsive Personality Disorder به معنای اختلال شخصیت وسواسی جبری است. به طور کلی، مبتلایان به این اختلال نظم و کنترل شدیدی بر کار و زندگی خود دارند. توجه داشته باشید که اختلال شخصیت وسواسی اجباری با اختلال وسواسی اجباری یا OCD متفاوت است. افراد مبتلا به OCD، یک رفتار تکراری دارند. اما مبتلایان به OCPD به نظم زندگی خود بسیار حساساند. همچنین OCPDها نمیدانند که رفتارشان غیر طبیعی است. این در حالی است که مبتلایان به OCD به مشکل خود آگاه هستند. البته ناگفته نماند که OCD شدید میتواند منجر به OCPD نیز شود.
گرچه نظم یک گزینهی بسیار جذاب و الزامی در زندگی محسوب میشود، اما رعایت بیش از حد آن سبب اختلال در امور و روابط اجتماعی خواهد شد. لذا ضروری است تا در صورت مشاهدهی علائم، برای درمان آن اقدام کنیم.
آیا من OCPD هستم؟
اولین گام این است که بتوانیم وجود اختلال OCPD را تشخیص دهیم. در این بخش، به معرفی علائمی پرداختهایم که میتواند حدس وجود چنین اختلالی را تأیید کند.
• افراد مبتلا به OCPD، متوجه رفتار نادرست و مشکلات خود نمیشوند. این دسته از افراد همیشه فکر میکنند که مشکل از دیگران است و وجود خود را کاملاً بری از اشتباه میدانند. به عبارت دیگر، انتقادپذیری در این افراد در سطح بسیار حداقلی وجود دارد.
• حساسیت شدیدی در خصوص زمان دارند. اندکی تأخیر در قرار ملاقاتها را بسیار ناراحتکننده دانسته و واکنشی پرخاشگرایانه به این موضوع نشان میدهند.
• به علت عدم انتقادپذیری، این دسته از افراد اغلب منزوی هستند و نمیتوانند کنار دیگران سازش داشته باشند. گرچه ممکن است افرادی مهربان و خوشقلب باشند، اما در رفتار کاملاً جدی و بیش از حد خشک به نظر میرسند.
• به سازماندهی و جزئیات کار بسیار دقیق و حساس هستند. این موضوع در افراد OCPD از حد استاندارد بالاتر بوده و سبب پافشاری بیش از حد به نکات بیاهمیت خواهد بود.
• این افراد نمیتوانند به راحتی از احساسات خود صحبت کنند. ترجیح میدهند همهچیز به خودشان مربوط شود و دیگران را به کل از زندگی خود کنار میگذراند.
• این دسته از افراد محتاط هستند. از ریسک کردن میهراسند و هرگز کارهای جدید را امتحان نمیکنند. این موضوع میتواند راه پیشرفت در بسیاری موارد را به روی شخص ببندد.
• افراد OCPD ممکن است بیش از حد کمالگرا باشند. کمالگرایی سبب میشود تا نتوانند به زندگی و کار خود دل ببندند. چراکه انجام تمام و کمال همهی کارها برای هر فرد مقدور نیست.
• این افراد ممکن است اعتماد به نفس خیلی بالایی داشته باشند. این حجم از اعتماد به نفس نیز سبب میشود تا در زندگی جمعی به مشکل بخورند. چراکه انتقادپذیری را کم میکند و گاه سبب توهم میشود.
• این افراد توقع دارند که دیگران نیز از استانداردهای آنها پیروی کنند. عدم رعایت این موضوع سبب نارضایتی و خشم این افراد خواهد شد. بنابراین از نظر اخلاقی چندان مناسب نخواهند بود.
• افراد OCPD ممکن است احساس اضطراب، خشم، ناراحتی و افسردگی را بیشتر از سایرین تجربه کنند.
• معمولاً به پسانداز پول اهمیت زیادی میدهند و بیش از حد در هزینهها صرفهجویی میکنند. این موضوع سبب میشود تا ناخواسته نتوانند از زندگی و داشتههای خود لذت ببرند.
• وسایل بیفایده و فرسوده را جمعآوری میکنند. این موضوع در حد افراطی در فرد مبتلا به OCPD دیده میشود.
• در برابر برنامهریزیهای انجام شده و قوانین و مقررات بسیار سفت و سخت پایبند هستند و هیچ انعطافی از خود نشان نمیدهند.
• معمولاً دستورات زیادی را برای دیگران تعیین میکنند. در عین حال برای سپردن بخشی از وظیفه به سایرین، کمی مردد و ناتوان هستند. چون میترسند که دیگران نتوانند کارها را مطابق استانداردها و برنامهی تعیین شده، پیش ببرند.
• زیاد از حد به قوانین اخلاقی و معنوی پایبند هستند و نمیتوانند غیر از چهارچوب ترسیم شده، کاری را پیش ببرند. احساس گناه و عواقب آن، توان یک زندگی نرمال و معمول را سلب میکند.
اگر این علائم را در خود یا افراد زندگیتان میبینید، میتوانید به وجود اختلال OCPD مشکوک باشید. البته برای تشخیص دقیقتر ممکن است به کمک روانپزشک و مشاوران نیاز داشته باشید. بنابراین وقت آن رسیده تا کمی جدیتر به قضیه نگاه کنید.
چرا باید OCPD را تشخیص دهیم؟
شاید برایتان این سؤال مطرح شود که اصلاً چرا باید اختلال شخصیت وسواس اجباری را تشخیص دهیم و دنبال درمانی برای آن باشیم؟ پاسخ به این سؤال ساده است. اختلالات شخصیتی، زندگی شما را با چالشهایی مواجه میکند که هیچ ضرورتی ندارند. به عبارت سادهتر اگر این اختلالات به موقع شناسایی و درمان نشوند، فرد را از پیشرفت و پیشبرد امور زندگی باز میدارند.
@ostad_shojaeمهارت مبارزه با غم ۱۰.mp3
زمان:
حجم:
13.24M
کارگاه #مهارت_مبارزه_با_غم ۱۰
در پادکست دهم میشنوید:
• اهل شک و بدبینی، آدمهای غمگینیاند ! چرا؟
• چرا بعضی دینداران شادند و آرام، و بعضی همیشه غمگین و افسرده و طلبکار؟
• چگونه غمِ ناشی از مشکلات و سختیهای زندگی را از قلبم بیرون کنم؟
#استاد_شجاعی | #استاد_رفیعی | #استاد_میرباقری
گاهی کودک درونم را بیدار میکنم
کمی باهم بازی میکنیم،
دنیای کودکان عجیب شیرین است
راحت،بیخیال،رها،آرامش
هرچه که تو بخواهی دارد
کودک درونت را پیدا کن
خواب بس است ، بیدارش کن
دیگر به دنبال
"همراه اول" نیستم
این "روزها" اول
"راه" همه "همراهند!!
این "روزها" باید
"بدنبال" همراه
"آخر" گشت!
🔺گاهی آنچه ارزشمند است، در چشمها دیده نمیشود، بلکه در دلها حس میشود…
ثروت واقعی، آرامش یک مادر، لبخند یک پدر، و نگاهی از سر عشق است.
نه ظاهر، نه هیاهو…
“هیچکس همه چیز نیست، اما بعضیها همه چیزند!
🔺️سیلوا در کتاب کنترل ذهن قانون شاد زیستن را اینگونه معرفی میکند:
1ـاگر شما چیزی را دوست دارید از آن لذت ببرید
2ـاگر شما چیزی را دوست ندارید از آن دوری جویید
3ـاگر شما چیزی را دوست ندارید و نمیتوانید از آن دوری کنید آن را تغییر دهید
4ـاگر شما چیزی را دوست ندارید و نمی توانید از آن دوری کنید و نمیتوانید آن را تغییر دهید آن را بپذیرید
5ـ با تغییر نگرشتان نسبت به چیزهایی که آنها را دوست ندارید آنها را بپذیرید.
به همین سادگی.