eitaa logo
زندگی نامه شهیدان
777 دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
1.4هزار ویدیو
93 فایل
بِســـمِ الله الرّحمــنِ الرّحیــم أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهـمْ لِلتَّقـوَی آن‌ها کسانی‌اندکه خدا قلب‌هاشان را برای تقـوا امتحان کرده. @fendreck @KhademAllah7 @Maghadam1234 ✅🌷حمایت شمادلگرمی ماست🌷🇮🇷
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زندگی نامه شهیدان
علیرضا در هوای پاک روستا تنفس کرد و با ذکر قرآن و دعای پدر جان گرفت و از شیره جان پر مهر مادر چشید ت
🥀🕊مداح کوچک برادرم از دوران کودکی علاقه زیادی به ائمه اطهار(علیهم السلام) داشت. در ماه های محرم، صفر و رمضان، روستای ما میزبان یک روحانی و خانواده اش از استان قم بود؛ در طی این مدت این عزیزان به عنوان مهمان در منزل ما جهت استراحت، صرف ناهار، شام، افطاری و سحری در منزل ما حضور داشتند.✨🍃 علیرضا از صبح تا شب با روحانیون همراه بود و با آنها به مسجد می رفت؛ این امر سبب شد، روضه ها و مصیبت های اهل بیت(ع) را یاد بگیرد و سپس حفظ کند. جثه ریزی داشت؛ زمانی که در کلاس اول ابتدایی درس می خواند، معلم ها او را بغل می کردند و روی نیمکت می گذاشتند؛ می گفتند برای ما روضه بخوان. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی؛ شب های جمعه به مسجد محل می رفت و دعای پر فیض کمیل را می خواند، صدایش خیلی زیبا و سوزناک بود؛ به طوری که آن اشخاصی هم که با روحانیت مأنوس نبودند، با شنیدن صدایش از بلند گوی مسجد؛ به این مکان می آمدند و دعای کمیل را گوش می کردند.✨🌷 🌷 ╭═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan ╰═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╯
زندگی نامه شهیدان
🥀🕊مداح کوچک برادرم از دوران کودکی علاقه زیادی به ائمه اطهار(علیهم السلام) داشت. در ماه های محرم، صفر
✨علیرضا، طلبیده شد برادرم بعد از اتمام کلاس سوم راهنمایی، به‌ خاطر شور و شوق فراوان به تحصیلات دینی به حوزه علمیه شهرستان گلپایگان رفت و از همان نوجوانی مُهر مِهر یار را بر دل سفید خویش حک کرد. درسال ۱۳۶۴مدرسه علمیّه «حجةالاسلام»گلپایگان، میزبان این میهمان نو رسیده شد. با توجه به اینکه منزل خواهر بزرگترم در این مکان بود؛ او بعد از ثبت نام در مدرسه، به خانه ایشان رفت و آنجا مستقر شد؛ مدتی بعد با یکی از دوستان محصلش در حوزه، منزلی را در گلپایگان اجاره کردند. او دمی از درس و بحث غفلت نکرد و در تهذیب و تهجّد کوتاهی ننمود. روح پاک خویش را به زیور نیاز آراسته کرد و دلخوشِ نازِ نگاه دوست گشت.✨🕊 🌷 ╭═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan ╰═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱 ❇️ اگرنمازگزار‌مى‌دانست‌تا‌چه‌حد مشمول‌رحـمت‌الهى‌است؛ -هرگـز‌سر‌خود‌را؛ازسجده‌برنمى‌داشت🤍. ✨️الله اکبر...🌾 ✨️نمازاول وقت ✨️ به افق دلهای بیقرار..🕊 💟صدر همه حوائج اللهم_عجل_لولیک_الفرج والعافیه والنصر 🕊 🌱
وخدا تمام ناگفته های قلبت را می شنود تمام تمام تمامت را...... 💛 ✨️الله اکبر..🌾 ✨️نمازاول وقت..🥀 🌷 سفارش شهدا ...🕊
7.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌎صحبت‌های شهید نیلفروشان در مورد رژیم صهیونیستی و مکرون سردار شهید حاج عباس نیلفروشان: 🔹مکرون با رئیس دولت جعلی و کودک‌ کش صهیونیستی ملاقات می‌کند و از دغدغه‌ هایش درمورد انرژی صلح‌ آمیز هسته‌ای در ایران سخن می‌گوید. درحالیکه رژیم صهیونیستی ده‌ها کلاهک هسته‌ای دارد و به هیچ کدام از معاهده‌ها و کنوانسیون‌ های منع گسترش و خلع سلاح هسته‌ای متعهد نیست و سازمان ملل را به‌ تمسخر گرفته است. 🇮🇷
زندگی نامه شهیدان
✨علیرضا، طلبیده شد برادرم بعد از اتمام کلاس سوم راهنمایی، به‌ خاطر شور و شوق فراوان به تحصیلات دینی
در طول مدت حضورش در گلپایگان با ثبت نام در بسیج به عضویت پایگاه مقاومت مسجدالمهدی(عج) آن شهر درآمد و رفته رفته از اعضای فعال آن مرکز به شمار آمد.   علیرضا مدتی بعد، جهت تحصیلات تکمیلیش عازم قم شد. برادرم بعد از آنکه شهید شد، پدر دوستش به منزلمان آمد و گفت: چند بار به دیدار پسرم رفتم تا ببینم با چه کسی رفیق راه شده است؛ از معرفت و باگذشت بودن و خوش اخلاق بودن ایشان هر چه بگویم، کم گفته ام؛ بابت این اتفاق خداوند را شکر کردم . ایشان از معاصی وهرآنچه رنگ گناه داشت پرهیز می کرد. به مستحبات اهمیت می داد و از مکروهات دوری می کرد. شهید علیرضا زالی مجسمه تقوا بود؛ دستگیری از مستضعفان و احترام به پدر و مادر از خصوصیات باارزش بود. همیشه به نماز اول وقت تأکید می کرد؛ سجده های طولانی اش در نماز شب، انس با خواندن دعای کمیل و توسل ودیگر ادعیه و ارادت به ائمه اطهار، چهره او را غرق نور کرده بود. 🌷 ╭═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan ╰═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╯
زندگی نامه شهیدان
در طول مدت حضورش در گلپایگان با ثبت نام در بسیج به عضویت پایگاه مقاومت مسجدالمهدی(عج) آن شهر درآمد و
حصار چهارده سالگی؛ حریف روح بلند علیرضا نشد برادرم با شروع جنگ تحمیلی، از مادرم جهت رفتن به جبهه اجازه گرفت؛ ایشان موافق نبود و دوست داشت همیشه حضور او را در کنار خانواده احساس کند. برادرم از این بابت ناراحت بود و در پاسخ به ایشان گفت: اگر ما که همسر و فرزند نداریم، به جبهه نرویم و برادرانی که خانواده ای تشکیل داده اند؛ بروند و شهید بشوند؛ این خیلی ناراحت کننده است که فرزندانشان در حسرت نداشتن آنها بمانند. با این وجود مادرم راضی شد؛ اما ماجرا فقط این نبود؛ از طرفی دیگر علیرضا چون چهارده سالش بود؛ مسئولین مربوطه برای گزینشش اقدامی انجام نمی دادند. سن کمش؛ تنها بهانه حبس روح بلند او در شهر و مدرسه بود. اما دیری نپایید که از طریق رسانه ای مطلع شد محدودیت سنی برداشته شده است؛ بلافاصله پا به پای رزمندگان دیگر عازم جبهه حق علیه باطل شد. 🌷 ╭═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan ╰═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨این کلیپ و امثال این کلیپ باید به دست آقایونی که دنبال رنگ کردن مو و برداشتن اَبرو و عمل زیبایی بینی هستن برسه!! ❌با دست قطع شده میگه حالم خوبه و با یه دست جنگیدم!! 🌷 ╭═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan ╰═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╯
✅️ادامه مطالب پس از سه باراعزام به میادین عشق و ایثار، روح او برای پرواز به بی‌نهایت حضرت دوست آماده شد. در منطقه مهران، درلشکر ۲۷ محمدرسول الله(ص) پس از سرنگون کردن چهار بعثی کافر، با اصابت ترکش خمپاره‌ای، زخم شیرین دوست را به جان خرید و مجروح شد و به بیمارستان اصفهان و سپس به تهران انتقال داده شد. ✅️علیرضا، پر کشید🕊 شدّت جراحات به حدّی بود که برادرم در بی‌هوشی به سر می بُرد. بعد از گذشت چهل الی چهل و پنج روز دست تقدیر، جانی دوباره به وجودش بخشید و او را به دنیا فرا خواند؛ چشم بر چشمان پدر و مادر گشود؛ دائماً می گفت، بچه ها در والفجر ده پیروز می شوند و به کربلا می روند؛ من هم دوست دارم دوباره به جبهه برگردم ... . چهل الی چهل و پنج روز دیگر از حضور علیرضا در بیمارستان گذشت؛ در تاسوعای حسینی به سر می بردیم حالش وخیم شده وخیلی تشنه بود و دائم به پدرم می گفت، به من آب بدهید. دکتر گفته بود، نباید آب بخورد، زیرا ریه اش عفونت می کند؛ با این وجود برادرم خوابید. 🌷 ╭═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan ╰═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╯