eitaa logo
•ظہـور نزدیڪ است🇯🇴
189 دنبال‌کننده
3هزار عکس
2.1هزار ویدیو
21 فایل
💕کانال نذر ظهور بقیه الله ✅اخبار و وقایع قبل و بعد ازظهور ✅وقایع آخر زمان ✅مطالب اخلاقی ✅شهدایی تمام مطالب به زبان فارسی وعربی هست شروع فعالیت کانال۱۱صبح تا۱۱شب کپی برداری باذکرلینک تماما آزاد😇❤️ جهت ارتباط با مدیر کانال @Rihon402
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸داستان حدیث کسا به مناسبت شهادت حضرت فاطمه(س) ⭕قصّۀ حدیث کساء حادثۀ تلخی ندارد که بچه بدشون بیاید، ضمن اینکه در این قصه خانواده وجود دارد، خصوصاً که محور داستان هم پدربزرگ خانواده است و بچه‌ها به لحاظ روانشناسی این را دوست دارند. این داستان سرشار از لطف، زیبایی، صفا و صمیمیت است و خواندش هم خیلی سفارش شده است. ⭕الان باید در همۀ خانه‌ها قصه‌ها و اشعار مختلفی با موضوع حدیث کساء برای بچه‌ها وجود داشته باشد که مادرها برای بچه‌های خود بخوانند 🐣قصه "حدیث کسا" با زبان کودکانه و شعر گونه:🐣 (مطالبی که داخل گیومه هست به حالت شعر خوانده میشه وبقیه مطالب به حالت قصه) "یه روز حضرت زهرا(س) مادر ما بچه ها که خیلی مهربونه تنها بود و نشسته بود تو خونه" که یهوی دیدن تق و تق و تق در میزنن, حضرت زهرا (س) فرمودن: "کیه کیه که پشت در, در میزنه به خونه امام علی (ع) سر میزنه" اون کسی که پشت در بود فرمود: "منم منم پیامبر (ص) که اومدم پشت در سلام بر دخترم فاطمه اطهرم" حضرت زهرا (س) جواب سلام پدر رو دادن و گفتن بفرمایید تو, بچه ها پیامبر بابای حضرت زهرا بودن. پیامبر فرمودن: "ای دختر عزیزم مریضم و مریضم یدونه عبا میاری که رو سرم بذاری" حضرت زهرا هم رفتن و یدونه عبا که مثل پتو بود اوردن و روی پیامبر انداختن, بچه ها عبا یه پارچه بزرگه که عرب ها روی دوششون می انداختن, مثل همین چیزی که روحانی ها رو دوششون می اندازن. بچه ها اگر گفتید اسم عباشون چی بود? کسا بود و کسا بود. ( بعد از یکی دو بار تکرار این بیت, به بچه ها بگید هر جای قصه پرسیدم "اسم عباشون چی بود" باید بپرید بالا و بگید "کسا بود و کسا بود") یه کمی گذشت که حضرت زهرا (س) دیدن دوباره تق و تق و تق در میزنن. "کیه کیه که پشت در, در میزنه به خونه امام علی سر میزنه" "کی بود? امام حسن (ع) سرور هر مرد و زن" بچه ها امام حسن که پسر حضرت زهران اون موقع ها مثل شما کوچولو بودن. ایشون فرمودن: "سلام مامان خوبم مامان مهربونم" حضرت زهرا هم در جواب گفتن: "سلام نور دو چشمم سلام میوه قلبم" امام حسن فرمودن: "چه بوی خوبی میاد بوی پیامبر میاد? این بویی که پیچیده توی خونه شبیه بوی عطر بابا بزرگ خوب و مهربونه" بچه ها پیامبر, پدر بزرگ امام حسن بود, حضرت زهرا در جواب گفتن بله, پیامبر اینجان و بعد جای پیامبر و عبا رو نشون امام حسن دادن. "اسم عباشون چی بود کسا بود و کسا بود" امام حسن رفتن پیش پیامبر  گفتن: "سلام ای مهربونم بابا بزرگ خوبم اجازه می دید منم زیر عباتون بشینم و بمونم" پیامبر هم اجازه دادن و امام حسن هم رفتن زیر عبا " اسم عباشون چی بود? کسا بود و کسا بود" یکمی گذشت حضرت زهرا دیدن دوبار تق و تق و تق در میزنن. حضرت فرمودن: "کیه کیه که پشت در, در میزنه به خونه امام علی سر میزنه" "کی بود? امام حسین(ع) عزیز و نور دو عین" بچه ها امام حسین هم که پسر حضرت زهران اون موقع ها مثل شما کوچولو بودن. ایشون فرمودن: "سلام مامان خوبم مامان مهربونم" حضرت زهرا هم در جواب گفتن: "سلام نور دو چشمم سلام میوه قلبم" امام حسین فرمودن: "چه بوی خوبی میاد بوی پیامبر میاد? این بویی که پیچیده توی خونه شبیه بوی عطر بابا بزرگ خوب و مهربونه" حضرت زهرا در جواب گفتن بله, پیامبر اینجان و بعد جای پیامبر و عبا رو نشون امام حسین دادن. "اسم عباشون چی بود کسا بود و کسا بود" امام حسین رفتن پیش پیامبر  گفتن: "سلام ای مهربونم بابا بزرگ خوبم اجازه می دید منم زیر عباتون بشینم و بمونم" پیامبر هم اجازه دادن و امام حسینم رفتن زیر عبا " اسم عباشون چی بود? کسا بود و کسا بود" یکمی گذشت حضرت زهرا دیدن دوبار تق و تق و تق در میزنن. حضرت فرمودن: "کیه کیه که پشت در, در میزنه به خونه امام علی سر میزنه" "کی بود? امام علی(ع) وصی بعد از نبی(ص)" امام علی فرمودن: "سلام حضرت زهرا دختر رسول خدا" حضرت زهرا هم در جواب گفتن: "سلام امیر مومنین سلام امام اولین" بچه ها حضرت علی, همسر حضرت زهرا بودن, ایشون فرمودن: "بوی خوش پیامبر پر شده توی خونه آیا رسول خدا مهمون خونمونه؟ حضرت زهرا گفتن بله و جای پیامبر و پسرا خونشون دادن
📜 وصیت حضرت زهرا سلام الله علیها: ▪️...بعد از شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها امام حسن و امام حسین علیهما با ناله و گریه سمت مسجد آمدند تا پدرشان را از این مصیبت عظمی آگاه کنند... ▪️ فَغُشِیَ عَلَیْهِ حَتَّی رُشَّ عَلَیْهِ الْمَاءُ ثُمَّ أَفَاقَ ▪️حضرت، بعد از شنیدن این خبر بیهوش شدند! تا اینکه آب روی صورتشان ریختند و بهوش آمدند، سپس دست حسنین را گرفتند و سمت خانه آمدند... ▪️...وقتی امیرالمومنین علیه السلام بالای سر حضرت زهرا سلام الله علیها آمدند و روپوش را از صورت مبارک فاطمه زهرا کنار زدند، نوشته ای کنار سر آن بانوی معظمه دیدند که در آن نوشته بود: 📜‌ بِسْمِ الله الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ هَذَا مَا أَوْصَتْ بِهِ فَاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ الله صلی الله علیه و آله أَوْصَتْ وَ هِیَ تَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا الله وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ أَنَّ الْجَنَّةَ حَقٌّ وَ النَّارَ حَقٌ وَ أَنَّ السَّاعَةَ آتِیَةٌ لا رَیْبَ فِیها وَ أَنَّ الله یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ یَا عَلِیُّ أَنَا فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ زَوَّجَنِیَ الله مِنْکَ لِأَکُونَ لَکَ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ أَنْتَ أَوْلَی بِی مِنْ غَیْرِی حَنِّطْنِی وَ غَسِّلْنِی وَ کَفِّنِّی بِاللَّیْلِ وَ صَلِّ عَلَیَّ وَ ادْفِنِّی بِاللَّیْلِ وَ لَا تُعْلِمْ أَحَداً وَ أَسْتَوْدِعُکَ الله وَ أَقْرَأُ عَلَی وُلْدِیَ السَّلَامَ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ «بِسْمِ الله الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ. این وصیتی است که فاطمه دختر پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله کرده. فاطمه شهادت می‌دهد که خدایی جز خدای یگانه وجود ندارد؛ حضرت محمّد بنده و پیامبر خداست؛ بهشت بر حق و دوزخ بر حق است؛ قیامت خواهد آمد و شکی در آن نخواهد بود و خدا کلیه افرادی را که در قبرها مدفونند برخواهد انگیخت. یا علی! من فاطمه دختر حضرت محمّد هستم. خدا مرا در دنیا و آخرت همسر تو قرار داد یا علی! تو از دیگران برای (غسل و کفن) من مقدم هستی؛ مرا شبانه حنوط کن، غسل بده، شبانه مرا دفن کن، شبانه بر بدنم نماز بگذار، شبانه به خاکم بسپار. هیچ کس را از فوت من آگاه مکن. من تو را به خدا می‌سپارم و تا روز قیامت به فرزندانم سلام می‌رسانم» 📚 بحارالانوار ج ۴۳ ص ۲۱۴ @zhoornazdik
. عڪست‌را📸؛ هࢪ‌روزمرورمۍڪنم🌱 تانڪندیادم‌برود😰 براےلبخندچھ‌ڪسۍمۍجنگم💪🏿😎 بھ‌عڪست‌خیره‌مے‌شوم‌ونگاهم‌درنگاهت گرھ‌مۍخورد👀؛ انگارتمامِ‌دلخوشۍام؛توهستۍ😌♥️ @zhoornazdik
علیه‌السلام فرمودند: 📍ما حَدُّ التَّوکل؟ فَقال لی: اَن لا تَخافَ معَ اللهِ اَحَداً... 📌حد توکل چیست؟ حضرت فرمودند: اینکه با وجود خدا از هیچ کس نترسی... 📚امالی صدوق، ص۲۴۰ @zhoornazdik
💠باارزش‌ترین چیز در دنیا چیست؟ 🧚‍♀🧚‍♂روزی فرشته‌ای از فرمان خدا سرپیچی کرد و برای پاسخ دادن به عمل اشتباهش در مقابل تخت قضاوت احضار شد. فرشته از خداوند تقاضای بخشش کرد. خداوند با مهربانی نگاهی به فرشته انداخت و فرمود: ”من تو را تنبیه نمی‌کنم، ولی تو باید کفاره گناهت را بپردازی. کاری را به تو محول می‌کنم، به زمین برو و باارزش‌ترین چیز دنیا را برای من بیاور“. فرشته خوشحال از اینکه فرصتی برای بخشوده شدن دارد به سرعت به سمت زمین رفت. سال‌ها در روی زمین به دنبال باارزش‌ترین چیز دنیا گشت. روزی به یک میدان جنگ رسید، سرباز جوانی را یافت که به سختی زخمی شده بود مرد جوان در دفاع از کشورش با شجاعت جنگیده بود و حالا در حال مردن بود فرشته آخرین قطره از خون سرباز را برداشت و با سرعت به بهشت بازگشت. خداوند فرمود: ”به راستی چیزی که تو آورده‌ای باارزش است. سربازی که زندگی‌اش را برای کشورش می‌دهد، برای من خیلی عزیز است، ولی برگرد و بیشتر بگرد“. فرشته به زمین بازگشت و به جست‌وجوی خود ادامه داد. سالیان دراز در شهرها، جنگل‌ها و دشت‌ها گردش کرد. سرانجام روزی در بیمارستان بزرگ پرستاری را دید که بر اثر یک بیماری در حال مرگ بود. پرستار از افرادی مراقبت کرده بود که این بیماری را داشتند و آنقدر سخت کار کرده بود که مقاومتش را از دست داده بود. پرستار رنگ پریده در تختخواب سفری خود خوابیده بود و نفس نفس می‌زد. در حالی که پرستار نفس‌های آخرش را می‌کشید، فرشته آخرین نفس پرستار را برداشت و به سرعت به سمت بهشت رفت. و به خداوند گفت: ”خداوندا! مطمئناً آخرین نفس این پرستار فداکار باارزشمندترین چیز در دنیا است. خداوند پاسخ داد: این نفس چیز باارزشی است. کسی که زندگی‌اش را برای دیگران می‌دهد. یقیناً از نظر من باارزش است. ولی برگرد و دوباره بِگرد فرشته برای جست‌وجوی دوباره به زمین بازگشت و سالیان زیادی گردش کرد. شبی مرد شروری را که بر اسبی سوار بود در جنگل یافت. مرد به شمشیر و نیزه مجهز بود. او می‌خواست از نگهبان جنگل انتقام بگیرد. مرد به کلبه کوچکی که جنگلبان و خانواده‌اش در آن زندگی می‌کردند، رسید. نور از پنجره بیرون می‌زد. مرد شرور از اسب پائین آمد و از پنجره، داخل کلبه را با دقت نگاه کرد. زن جنگلبان را دید که پسرش را می‌خواباند، و صدای او را که به فرزندش دعای شب را یاد می‌داد، شنید چیزی درون قلب سخت مرد، ذوب شد. آیا دوران کودکی خودش را به یاد آورده بود. چشمان مرد پر از اشک شده بود و همانجا از رفتار و نیت زشت پشیمان شد و توبه کرد. فرشته قطره‌ای اشک از چشم مرد برداشت و به سمت بهشت پرواز کرد. خداوند فرمود: ”این قطره اشک باارزش‌ترین چیز در دنیا است، برای اینکه این اشک آدمی است که توبه کرده و توبه درهای بهشت را باز می‌کند“. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@zhoornazdik
6.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 روایت زینب سلیمانی از دقت پدرش (حاج قاسم) در رعایت بیت المال 🔸نکته: رعایت بیت المال امری مهم و البته سخت است. بسیاری از کسانی که با بیت المال سروکار دارند برای استفاده خود و خانواده ی خود توجیهاتی درست می کنند. 🔸حاج قاسم با آن همه دغدغه و مشغله فکری وکاری، حساب آنچه راکه دخترش در اتاقش می خورد را از حساب دفتر و اداره و خودش جدا می کند. 🌷از حاج قاسم بیاموزیم... 💬 محمد_صالحی @zhoornazdik
🌿‌✨🌊✨🌊🌿 :👇🏻 ‌ "خدا توے قیامت از هرچے بگذره ‌از حق‌الناس نمےگذره‌✌️🏼 مواظب باش حق مردم‌ به گردنت نباشه🌱" @zhoornazdik
عمامه رو بردم برا یکی از دوستان گفتم این عمامه ایرانیه... گفت چقدر خوب... واقعا زشته روحانیون هنوز عمامه خارجی سر میزارن مکثی کردم ادامه داد « نه واقعا زشت نیست رهبر یه مملکت عمامه اش خارجی باشه» گفتم با این حرفت لازمه یه جریان رو برات بگم گفت چه جریانی...؟ گفتم این عمامه ای که دستته نسخه اولش رو بردن خدمت حضرت آقا ... رهبری وقتی در جریان تولید پارچه عمامه ایرانی قرار گرفتند فرمودند «منو نجات دادین ده ساله که دارم از این(اشاره به عمامه خودشون) استفاده میکنم» میگه نگاه کردم متوجه شدم ایشان از پارچه وال خارجی استفاده نمیکنن و ده ساله دارن از پارچه تترون ایرانی که هم سنگین تره هم زخیم و خشن تر و بخاطر نداشتن خاصیت پارچه وال بهش سنجاق زدن تا باز نشه استفاده میکنن ... وقتی ماجرا رو برا دوستم نقل کردم دیدم سرش رو پایین انداخته و نفس عمیقی کشید و گفت : ببین آقا چقدر به فکر کار و تولید ایرانیه و ما...😢 (این ماجرای برداشتی از دیدار تولیدکننده تیجان ایرانی با حضرت امام خامنه ای دامت برکاته)