#فاطمیه
گلپاره ای از دار دنیا داشت می رفت
یک هم نفس تنهای تنها داشت می رفت
فریادها دربغض پنهان داشت آنشب
خون دل از چشمان مولا داشت می رفت
می خورد غمهای دلش یا آن که جاری
همراه آب دست اسما داشت می رفت
این اولین بار است خواهش کرده از او
زهرا بمان! بانوی بطحا داشت می رفت
ذکر قنوت هر شبش "عجل وفاتی"
دست دعا "اُمِّ ابیها" داشت می رفت
یک سینه ی پر آه و یک مرد یگانه
بر شانه اش تابوت عذرا داشت می رفت
در شب چرا غسل و کفن؟ یازینب آنشب
در ذهن خود آنقدر آیا داشت می رفت؟
یکبار دیگر زینب از روی تعجب
"هَل ...ابنِ اُمّی "در بلایا داشت می رفت
پایان شعر فاطمی شد کربلایی
زهرا سر بالین سقا داشت می رفت
#مهدی_حسین_آبادی
@zibaeihai_zendegi
https://eitaa.com/joinchat/266797082Cfbb150bb47