17.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨🖤 بسم رب شهداء و الصدیقین 🖤✨
پرستو های خسته ای بودیم که از همنشینی با شهدا وجودمان آرام شد....🕊💫
#راهیان_نور
#شهرستان_مهریز
#خادمین_شهداء
🌴🥀🕊🌹🕊🥀🌴
#ܝ̇ࡅ࡙ܝ_ܥ݆ࡅ߳ܝ_ܢܚ݅ܣܥߊء_ܥܝ_ߊܩߊࡅ߭ࡅ࡙ܩܢ
#کمیته_خادمین_شهدای_شهرستان_مهریز👇
@Khademine_shohada_Mehriz
13.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بازدید دانش آموزان از
دشت ذوالفقاری در دوران دفاع مقدس ، رشادت های دلیرمردان ایران است
ویادمان شهدای علقمه محل اجرای
عملیات کربلای 4 که با حماسه
آفرینی غواصان دفاع مقدس همراه
بود.
#خادمین_شهداء
🌴🥀🕊🌹🕊🥀🌴
#ܝ̇ࡅ࡙ܝ_ܥ݆ࡅ߳ܝ_ܢܚ݅ܣܥߊء_ܥܝ_ߊܩߊࡅ߭ࡅ࡙ܩܢ
#کمیته_خادمین_شهدای_شهرستان_مهریز👇
@Khademine_shohada_Mehriz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍ خدایا به اون #نماز هایی که در کنار این نهرها خونده شد!
⚡️خدایا به اون جوانهای عاشقی که کنار این نهرها شهید شدند!
خدایا به اضطراب قلب ما و به اشتیاق قلب اونها!
قسمت میدهیم عاقبت ما را ختم به #شهادت کن!...🤲
🌴🥀🕊🌹🕊🥀🌴
#زࡅ࡙ܝ -ܥ݆ࡅ߳ܝ-ܢܚ݅ܣܥߊء -ܥܝ-ߊܩߊࡅ߭ࡅ࡙ܩܢ 🌷 👇
@zirechatreshohada1401
15.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📝سیّده زینب ...
🎙نماهنگ جدید و زیبای رضای پیروی بمناسبت ولادت با سعادت حضرت زینب کبری سلام الله علیها و روز پرستار
📎 #میلاد_حضرت_زینب
📎 #روز_پرستار
🌴🥀🕊🌹🕊🥀🌴
#زࡅ࡙ܝ -ܥ݆ࡅ߳ܝ-ܢܚ݅ܣܥߊء -ܥܝ-ߊܩߊࡅ߭ࡅ࡙ܩܢ 🌷 👇
@zirechatreshohada1401
🌹کارگران حضرت زهرا (س)در شاهرود!
🔹تابستان ۱۳۶۳_شاهرود
هنگام آموزش سربازان در صحرا، با مادری به همراه دو دخترش برخورد کردیم که در حال درو کردن گندمهایشان بودند. فرماندهی گروهان، ستوان آسیایی به من گفت:
مسلم بیا سربازان دو گروهان را جمع کنیم و برویم گندمهای آن پیرزن را درو کنیم.
گفتم: چه بهتر از این!
پس از سلام و خسته نباشید گفتم: مادر شما به همراه دخترانتان از مزرعه بیرون بروید تا گندمهایتان را درو کنیم؛ فقط محدوده زمین خودتان را به ما نشان دهید و دیگر کاری نداشته باشید.
پیرزن پس از تشکر گفت: پس من میروم برای کارگران حضرت فاطمه مقداری هندوانه بیاورم!
از ۹ صبح تا ظهر، با پانصد سرباز تمام گندمها را درو کردیم؛ بعد از اتمام کار، سربازان مشغول خوردن هندوانه شدند؛ من هم از این فرصت استفاده کردم و گفتم: مادر چرا صبح گفتید میروم تا برای کارگران حضرت فاطمه هندوانه بیاورم؟
گفت:
دیشب حضرت فاطمه به خوابم آمد و گفت:
چرا کارگر نمیگیری تا گندمهایت را درو کند؟
این کارها، دیگر از تو گذشته!
عرض کردم:
خانم شما که میدانی تنها پسر و مرد خانواده ما به شهادت رسیده است و درآمدمان نیز کفاف هزینه کارگر را نمیدهد؛ مجبوریم خودمان کار کنیم.
بانو فرمودند: نگران نباش!
فردا کارگران از راه خواهند رسید.
... از خواب پریدم.
امروز هم که شما این پیشنهاد را دادید، فهمیدم این سربازان، همان کارگران حضرت زهرا میباشند.
با شنیدن این حرفها، ناخودآگاه اشک از چشمانم جاری شد و گفتم: سلام بر تو ای حضرت زهرا؛ فدایت شوم که ما را به کارگری خود قابل دانستی.
📚 کتاب نبرد میمک، احمد حسینا
🌴🥀🕊🌹🕊🥀🌴
#زࡅ࡙ܝ -ܥ݆ࡅ߳ܝ-ܢܚ݅ܣܥߊء -ܥܝ-ߊܩߊࡅ߭ࡅ࡙ܩܢ 🌷 👇
@zirechatreshohada1401
📝وصیت نامه بسیار عجیب یک شهید:
🔺سردار حاج حسبن کاجی می گوید:
بعد از جنگ، در حال تفحص در منطقهی کردستان عراق بودیم که به طرز غیرعادی جنازهی شهیدی را پیدا کردیم.
از جیب شهید، یک کیف پلاستیکی در آوردم، داخل کیف، وصیتنامه قرار داشت که کاملا سالم بود و این چیز عجیبی بود.
🌷در وصیتنامه نوشته بود :
من سیدحسن بچهی تهران و از لشکر حضرت رسول (ص) هستم...
پدر و مادر عزیزم! شهدا با اهل بیت ارتباط دارند. اهل بیت، شهدا را دعوت میکنند...
من در شب حمله یعنی فردا شب به شهادت میرسم و جنازهام هشت سال و پنج ماه و 25 روز در منطقه میماند.
بعد از این مدت، جنازهی من پیدا میشود و زمانی که جنازهی من پیدا میشود، امام خمینی در بین شما نیست.
این اسراری است که ائمه به من گفتند و من به شما میگویم. به مردم بگویید ما فردا شما را شفاعت میکنیم. بگویید که ما را فراموش نکنند.
و...
🌷بعد از خواندن وصیتنامه دربارهی عملیاتی که لشکر حضرت رسول (ص) آن شب انجام داده بود تحقیق کردیم.
دیدیم درست در همان تاریخ بوده و هشت سال و پنج ماه و 25 روز از آن گذشته است.
📚برگرفته از کتاب:
خاطرات ماندگار؛ ص192 تا 195
🎁انتشار مطالب جهت نشر معارف و شادی روح امام حسین ع و شهدا برای اعضای کانال مجاز میباشد!
🌴🥀🕊🌹🕊🥀🌴
#زࡅ࡙ܝ -ܥ݆ࡅ߳ܝ-ܢܚ݅ܣܥߊء -ܥܝ-ߊܩߊࡅ߭ࡅ࡙ܩܢ 🌷 👇
@zirechatreshohada1401
هدایت شده از 🌷ܝ̇ࡅ࡙ܝ -ܥ݆ࡅ߳ܝ-ܢܚ݅ܣܥߊء -ܥܝ-ߊܩߊࡅ߭ࡅ࡙ܩܢ 🌷
🟥 فراخوان جشنواره ره آورد سرزمین نور
📌ویژه شهرستان مهریز _سال ۱۴۰۳
✅با موضوعات: راهیان نور ،دفاع مقدس و جبهه مقاومت وشهدای امنیت
🔰🔰در بخش های👇
📲عکس تلفن همراه
📒خاطره نویسی
📚دلنوشته
🎨نقاشی
📋شعر
🏞طراحی پوستر
📹کلیپ موبایلی
📆مهلت ارسال آثار۱۴٠۳/۱۲/۱٠
⬅️جهت کسب اطلاعات بیشتر وشرکت در جشنواره، آثار خود را به آیدی زیردر پیام رسان ایتا ارسال یا به معاونت اردویی،راهیان نور وگردشگری ناحیه مقاومت بسیج مهریز تحویل دهید.
@razmandegan1400
🎁 در مراسم اختتامیه جشنواره ، به12نفر از برگزیدگان، علاوه بر تندیس جشنواره هدایای نفیسی اهداء می گردد.
✅ضمنا گلچینی از آثار ارسالی در نمایشگاهی در معرض دید همشهریان عزیز قرار خواهد گرفت
#ناحیه_مقاومت_بسیج_مهریز
#معاونت_اردوی_راهیان_نور_گردشگری_بسیج
#کمیته_خادمین_شهداء
🌴🥀🕊🌹🕊🥀🌴
جهت مشاهده آثار ارسالی جشنواره وارد کانال شوید👇
https://eitaa.com/rahavard1403
🕊🌷
هرموقعمیخواستازفضاےِمجازۍ
استفادهکنہ،حتماًوضومیگرفتو
معتقدبودکہاینفضاآلودهاستو
شیطانماراوسوسہمیکند.!.
🕊 #شهید_مسلم_خیزاب
🌷پنج صلوات هدیه به ارواحطیبهشهدا
اَللّٰهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهم
🌴🥀🕊🌹🕊🥀🌴
#زࡅ࡙ܝ -ܥ݆ࡅ߳ܝ-ܢܚ݅ܣܥߊء -ܥܝ-ߊܩߊࡅ߭ࡅ࡙ܩܢ 🌷 👇
@zirechatreshohada1401
6.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
لطفا با دقت ببینید و برای ثوابش نشر دهید تا اگر هنوز کسی هست کرامت #شهدا را قبول نداره به فکر فرو برود.
🌹 کرامت #شهید کاظم نجفی رستگار به مادرش
🌴🥀🕊🌹🕊🥀🌴
#زࡅ࡙ܝ -ܥ݆ࡅ߳ܝ-ܢܚ݅ܣܥߊء -ܥܝ-ߊܩߊࡅ߭ࡅ࡙ܩܢ 🌷 👇
@zirechatreshohada1401
#خاکریز_خنده 🤣
#طنز_صبحگاهی | #عیدانه
گفتم:"احمد! گلوله که خورد کنارت، چی شد؟"
گفت:" یه لحظه فقط آتیش انفجارشو دیدم و بعد دیگه چیزی نفهمیدم".
گفتم:" خب!
گفت:" نمیدونم چه قدر گذشت که آروم چشمامو باز کردم؛ چشمام، تار می دید.فقط دیدم چند تا حوری دور و برم قدم می زنند.😅
یادم اومد که جبهه بوده ام و حالا شهید شده ام.
خوشحال شدم. می خواستم به حوری ها بگم بیایید کنارم؛ اما صدام در نمی اومد.
تو دلم گفتم: خب، الحمدالله که ما هم شهید شدیم و یه دسته حوری نصیبمون شد!!
می خواستم چشمامو بیشتر باز کنم تا حوریا رو بهتر ببینم؛ اما نمی شد.
داشتم به شهید شدنم فکر می کردم که یکی از حوری ها اومد بالا سرم.
خوشحال شدم. گفتم: حالا دستشو می گیرم و می گم حوری عزیزم! چرا خبری از ما نمی گیری؟!
خدای ناکرده ما هم شهید شدیم!.
بعد گفتم:"نه! اول می پرسم: تو بهشت که نباید بدن آدم درد کنه و بسوزه؛ پس چرا بدن من اینقدر درد می کنه؟!
داشتم فکر می کردم که یه دفعه چیز تیزی رو فرو کرد تو بدنم.😅
صدام دراومد و جیغم همه جا رو پر کرد.
چشمامو کاملا باز کردم دیدم پرستاره؟ خنده ام گرفت.
گفت:" چرا می خندی؟".😁
دوباره خندیدم و گفتم:" چیزی نیست و بعد کمی نگاش کردم و تو دلم گفتم: خوبه که این حوری نیست ... ؟!😂😂
دوران جنگ تحمیلی
#شوخ_طبع
🌴🥀🕊🌹🕊🥀🌴
#زࡅ࡙ܝ -ܥ݆ࡅ߳ܝ-ܢܚ݅ܣܥߊء -ܥܝ-ߊܩߊࡅ߭ࡅ࡙ܩܢ 🌷 👇
@zirechatreshohada1401