حضرت رقیه(ع) را با این عکس درک کن
▪️ السلام علیکِ یا حضرت رقیه
📷 دختر بر بالین پدر
شهید جمشید زردشت
#یادشهداباصلوات
◾️همش میگفت: توکلم اول به خدا و بعد به بی بی جونم #رقیه (س) ست.
▪️شب سوم محرم باهم حرم بی بی جان بودیم، روضه و عزاداری که تمام شد، گفت: عجب شبی بود امشب، انگار خود حضرت رقیه (س) بین #عزادارا بود...
▪️و تک بیت گر دخترکی پیش پدر ناز کند… را زمزمه میکرد و با خانم درد دل می کرد.
▪️الحمدلله نازدانه ارباب با همان دستان کوچک زخم خورده گره از کارش باز کرد و عاقبت بخیرشد.......🕊
#شهید_نوید_صفری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔞🔞🔞🔞
شمر زمانهات را بشناس
مرگبر اسقاطیل
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️ حضور شهید رییسی در حرم و ضریح
حضرت رقیه سلام الله علیها/ اردیبهشت ۱۴۰۲
با روضه خوانی حاج مهدی سلحشور
#حضرت_رقیه_سلام_الله
#محرم
سَلامٌ عليٰ آلِ يٰس ...
#پدر_مهربانم_سلام...
#عرض_ارادت_کم_ما_را_قبول_کن
سلام بر دستان کوچک زخم شده...
سلام بر پاهای نحیف تاول زده...
سلام بر
عشق بی مانند رقیه خاتون
سلام الله علیها...
سلام بر انتظار دلتنگ دلش...
و
سلام بر منتظران #منتقم...
.
#آجرک_الله_یاصاحـب_الـزمــان
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷
سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ
از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ
و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀
#سلامبـــَرشُهَـدآ... ✋💔
یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️
به نیابت از #شهیدعبدالکریماصلغوابش
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
#صبحتون_شهدایی📿
🕊زیارتنامه ی شهدا🕊
بسم الرب الشهدا و الصدیقین
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹🌱
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#شادی_روح_شهدا_صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◾️عاشق محرم و سینهزنی بود، مخصوصا که لشکر او به نام مقدس امام حسین (ع) بود، ایام محرم شور و حال دیگری در آن پیدا میشد.
▪️بعضی وقتها که دوستان نزدیک در سنگر جمع میشدند، حسین با بازوی قطع شده دستش سینهزنی میکرد.
▪️حاجحسین تا نامی از سیدالشهدا (ع) میآمد، به پهنای صورت اشک میریخت و از شدت گریه شانههایش میلرزید.
👆مراسم سینه زنی لشگر ۱۴ امام حسین، با حضور شهید حسین خرازی
◾️فرمانده یگان امداد نیشابور به شهادت رسید
▪️براساس اخبار رسیده، سروان هادی میر آبادی فرمانده یگان امداد نیروی انتظامی شهرستان نیشابور طی درگیری مسلحانه در روستای جیلو به درجه رفیع شهادت رسید.
▪️بنا بر شنیدهها در این عملیات که برای خلع سلاح تعدادی از اشرار انجام شده بود یکی دیگر از نیروهای انتظامی نیز مجروح شده است.
🇮🇷بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ🇮🇷
📢 #اطلاعیه ...
❇️به اطلاع کلیه عزیزان میرساند:
شرکت فراورده های نفتی (پتروشیمی و پالایشگاه):
جهت تامین نیرو و تکمیل کادر پرسنلی نیازمند نیروکاری با شرایط ذیل میباشد.
🛑شرایط کاری:
➖️رنج سنی حداقل 20سال
➖وضعیت تاهل ترجیحا مجرد
➖️در تمامی رشته ها وگرایش ها
🛑مزایا:
✴️قرارداد 3و5ساله
✴️بیمه،سنوات،عیدی
✴️خانه های سازمانی
✴️سرویس ایاب و ذهاب
✴️وعده های غذایی
🛑محل کار:
در نمایندگی های سراسر کشور
➖شرایط حقوقی:
🔺دیپلم:16میلیون
🔺فوق دیپلم:18میلیون
🔺لیسانس:20میلیون
📥جهت اطلاعات بیشتر و تکمیل فرم مشخصات با شماره های ذیل تماس حاصل فرمایید؛
📞مهندس خدابنده:09229703778
📞مهندس آدینه :09332103199
📢 جهت نشر و گسترش آگهی همکاری لازمه رو داشته باشید که آگهی به همه جوان ها برسه.🙏
ساعات پاسخگویی:
صبح ها: 10الی 13
عصرها: 16الی 19
توجه: جهت ثبت نام در فرآیند گزینش شرکت هیچ هزینه ای از متقاضی دریافت نمی شود.
┄┄┅┅┅❅🌷❅┅┅┅┄┄
💌 شھــیـــدانه
#شهید_محمدرضا_بیضایی🌷
🏴 #محرم در راه بود، قرار شده بود که با عملیاتهایی اطراف حرم بیبی(سلام الله علیها) از اشغال تروریستهای تکفیری، پاکسازی شده تا مردم محرم امسال بتوانند بهراحتی و در امنیت کامل، در ایام شهادت سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین(ع) عزاداری کنند.
محمودرضا نیز مانند بقیه برای شروع عملیات لحظه شماری میکرد، خیلی خوشحال به نظر میرسید. با شادی فوقالعادهای از حضورش بر بالای گلدستههای حرم جهت شناسایی دشمن تعریف میکرد و از عکسهای نابی میگفت که از حرم مطهر و گنبد و بارگاه حضرت زینب(س) برای خود تهیه کرده بود.
#بخشی_از_وصیت_نامه
📝باید به خودمان بقبولانیم که در این زمان به دنیا آمده ایم و شیعه هم به دنیا آمده ایم که مؤثر در تحقق ظهور مولا باشیم و این همراه با تحمل مشکلات، مصائب، سختی ها، غربت ها و دوری هاست و جز با فداشدن محقق نمی شود حقیقتاً.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹 توضیحات رئیس ستاد مرکزی اربعین از آخرین جرئیات مصوبات جلسه ستاد مرکزی اربعین
🔹بیمه شدن برای حضور در مراسم اربعین اجباری است.
🔹قیمت بلیت هواپیما را سازمان هواپیمایی باید اعلام کند و نباید تغییری در قیمت ایام اربعین ایجاد شود؛ اما در مورد سفر با اتوبوس که یکسر خالی است، هزینهٔ بلیت تا ۲۵ صَفَر، ۲ برابر دریافت میشود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید امیرعبداللهیان:
نامم حسین نبود اما..
آنان کہ یك عمر مرده اند ،
یك لحظه هم شھید نخواهند شد ..
شھـادت یك عمر زندگے است ،
نه یك اتفاق!!
ای شھدا برای ما حمد بخوانید
کہ شما زنده اید و ما مرده..
تا ابد به شما مدیونیم...
#شهدای_خوشنام
شبتون شهدایی
@mahman11
*شهید نادر خضری
تاریخ ولادت: ۱۳۴۰/۸/۲۵ (آمل)
تاریخ شهادت: ۱۳۶۱/۹/۱۰ (شلمچه)
برگی از خاطرات🥀:
بعد از شهادت برادرش قادر،نادر به اتفاق دوستاناش رفت جنگل.
گزارش رسید نادر شهید شد.پدر و مادرش هم نگران بودند.بعضی از بچه ها تصمیم گرفتند بروند جنگل،جنازهاش را بیاورند.می گفتند:
_اگر امشب جنازه را نیاورند،حیوانات وحشی،جسد نادر را تکه پاره می کنند.
خلاصه آن شب گذشت.فردای آن روز درِ منزل مان به صدا درآمد.رفتم دم در.
_بله؟
_باز کنید حاج آقا! نادرم.
پیش خودم گفتم:«نادر که شهید شد.»
دوباره گفتم:
_شما؟
_نادر هستم؛نادر خضری.
در را باز کردم.راستی راستی نادر بود.ناباورانه نگاهش کردم.نشست.
گفتم:
_نادر!مگر تو شهید نشدی؟تعریف.کن ببینم.
_حاج آقا!مستقیم از جنگل آمدم خانه ی شما.به خانه ی خودم هم نرفتم.
راستش بعدازظهر که رفتیم جنگل،گروهک ها از دل جنگل شروع کردند به تیراندازی.محاصره شدیم.همان وقت تیری به سرعت به سمت من شلیک شد و به تنه ی درختِ کنار من اصابت کرد.گفتم الآن است که به سراغ من بیایند و مرا بکشند.با صدای بلند گفتم:«آخ!مردم.»و بعد خودم را روی زمین ولو کردم.
آنها خیال کردند تیر به من اصابت کرد و کارم تمام شد.جلو آمدند.وقتی دیدند روی زمین افتادهام،بیخیالم شدند و رهایم کردند.همین که هوا تاریک شد،بلند شدم و خودم را هرطوری که بود به جاده رساندم و حالا هم اینجا هستم.
حرف اش که تمام شد،گفتم:
_نادر!خیلی کلکی!
#شهید_نادر_خضری
#عملیات_کربلای_۵
*شهید حسن اسماعیلی
تاریخ ولادت:۱۳۳۸/۳/۶
تاریخ شهادت: ۱۳۶۱/۱۲/۱۲
برگی از خاطرات 🥀:
اسماعیلی توی سپاه آمل مشغول کار بود.گزارش رسید عده ای منافق توی یکی از کوچه های پرپیچ و خم آمل،مشغول نقشه کشیدن و خراب کاری هستند.بعدها معلوم شد آنها بنا داشتند طی نقشه ای،بچه های سپاه آمل را ترور کنند.اسماعیلی به مسئولین وقت سپاه آمل پیشنهاد کرد:
_اگر صلاح بدانید،داخل تیم منافقین نفوذ کنم.
با پیشنهادش موافقت شد.باترفندی،اعتماد منافقین را به خود جلب کرد.مدت دو هفته ای را کنار آنها به سر برد.بعداز چند روز مسئول تدارکات تیم شد.یک روز وقت شام،از فرصت استفاده کرد و برای این که نمازش قضا نشود،رفت مسجد نزدیک خانه ی تیمی.یکی از منافق ها شک کرد.تعقیب اش کرد و وارد مسجد شد.دیگر قضیه لو رفته بود و برای آن منافق معلوم شده بود که حسن جاسوس است.خانمی توی مسجد متوجه شد یکی دارد دایی حسن را تعقیب میکند.نماز دایی که تمام شد،موضوع تعقیب آن آدم مشکوک را به او اطلاع داد.با نشانه هایی که خانم از آن آقا داد،دیگر برای دایی حسن یقین شد که او یکی از همان منافقین خانه ی تیمی است.دیگر به آن خانه نرفت.دست به کار شد و خودش را به سپاه رساند و قبل از اینکه منافق ها آنجا را تخلیه کنند،مکان آنها را لو داد.بچه های سپاه هم در یک عملیات موفقیت آمیز،همه ی اعضای آنجا را دستگیر کردند.
#شهید_حسن_اسماعیلی
ما از پرچم های تک رنگ خیری ندیده ایم.
تابوت مارا با همین پرچم سه رنگِ مقدس تزیین کنید.
#اللهم_ارزقنا_شهادت
#شهید_خوشنام
*شهید حسن خجسته
تاریخ ولادت: ۱۳۴۰/۴/۳ (آمل)
تاریخ شهادت: ۱۳۶۷/۲/۱۳ (شلمچه)
برگی از خاطرات🥀:
پس از شهادت حسن،به عنوان همسر شهید همیشه مورد احترام مردم بودم تا اینکه خبر اختلاس مالی شهردار «رینه» همه جا پخش شد.
جلسه ای با حضور مسئولین فرمانداری آمل و شهرداری رینه تشکیل شد.همه ی مدارک نشان میداد:«شش میلیون تومان اختلاس از سوی شهردار وقت-شهید حسن خجسته-صورت گرفته است.»
حالا من مانده بودم و کلی تهمت و ناروا.
_خدایا! تحمل این بار برایم مشکل است.خودت به داد ما برس! حسنی که از قالی قرعه کشی شده،گذشته بود و آن را به کارمند مستمند شهرداری هدیه کرد،حالا متهم به اختلاس است.
تصمیم گرفته بودم اگر جلسه ی شهرداری-بعنوان آخرین مرجع رسیدگی-به اختلاس حسن رأی داد،زمینی را که قبل از شهردار شدن،حسن خریده بود،به همراه موتور و پولی را که موقع بدنیا آمدن فرزندم-حسین-فامیل ها بعنوان هدیه داده بودند،برای ادای دینِ حسن به شهرداری رینه یا فرمانداری آمل بدهم.آقای حمزوی-بخشدار لاریجان- لحظه لحظه خبر جلسه را به من میداد.در آخرین جلسه،آقای حمزوی روبه حاضرین گفت: _دیشب خواب دیدم،شهید حسن آمد،گفت:«دست روی دست
گذاشتی.آبرویم دارد می رود.اسناد مالی این مسئله،در استانداری پیش معاون اداری-مالی است؛طبقه ی سوم،توی فایل گزارش های آقای معاون.»
همه دست به کار شدند.یکی مامور شد برود استانداری و طبق آدرسی که حسن توی خواب به آقای حمزوی داده،بگردد ببیند سند آنجا هست یا نه؟
سند درست همان جا توی فایلی که حسن وعده اش را داد،دست نخورده بود بعد از مطالعه ی کامل گزارش،مجرم مشخص شد و پلیس با حکم قضایی اورا دستگیر کرد.
#بسیجی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حقیقت این است که هرچه بگوییم
خسته شده ایم و بریده ایم،
اسلام دست از سر ما بر نمی دارد.
ماباید بمانیم و کاری را که می خواهیم، انجام بدهیم.
#شهید_همت
🌹ما هنر شهادت را هم که نداشته باشیم ; هنرِ عمل به وصیتنامه شهدا را باید داشته باشیم ...
خَلاص!
.#سردار_شهید_سید_صادق_شفیعی ( دانشجوی دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران) معاون گردان ادوات ؛ و فرمانده تیپ الحدید لشکر ویژه ۲۵ کربلا ؛ متولد : رودبار _ شهادت : جزیره مینو...
.
🌷قسمتی از وصیت نامه شهید :
بهترین لحظات عمرم حضورم در جبهه های نبرد حق علیه باطل بود و تصور اینکه حتی لحظه ای از جبهه دور باشم برایم دردناک است .همدیگر را دوست داشته باشید و تقوا پیشه کنید و در خدمت انقلاب باشید و پست و مقام وسیله امتحان است ، اگر خدای نکرده خطا کنید در قیامت باید جوابگو باشید .
.
*شهید محمدرضا خطیبی
تاریخ ولادت: ۱۳۳۷/۸/۶ (آمل)
تاریخ شهادت: ۱۳۶۴/۴/۲ (هور الهویزه)
برگی از خاطرات🥀:
پنج روز بعد از مراسم عروسی ام به منطقه برگشتم.
برای دیدن همرزم هایم به پادگان شهید بیگلو-بین راه اهواز،حمیدیه-رفتم.
وارد پادگان که شدم،محمدرضا خطیبی و آقای صحرایی را دیدم.احوال پرسی کردیم.هنوز چاق سلامتی مان تمام نشده بود که آقای خطیبی گفت:
_سیّد!پس شیرینی عروسی ات چی شد؟
وقتی مِنّ و مِنّ مرا دیدند،گفتند:
_بیخودی بهانه نیار!بلند شو برویم اهواز.
سه نفری سوار ماشین شدیم و رفتیم اهواز.آن ها دقدلشان را سرم خالی کردندو هرکدام شان به اندازه ی چند نفر بستنی و کیک خوردند.گفتم:
_بابا! کمتر،یه وقت قند خون تان بالا می رود.
محمدرضا درحالی که شیشه ی آبلیمو را سر میکشید گفت:
_این هم عامل خنثی کننده است.مشکلی هست؟
#شهید_محمدرضا_خطیبی
#معاونگردانامامباقر
#عملیاتقدس
#شهــدا