✨﷽✨
🌼 کیفیت ثبت گناهان توسط فرشتگان 🌼
سوال – مي گويند : بعد از گناه بلافاصله توبه کنيد تا ملائک آنرا ثبت نکرده اند . در اين مورد توضيحاتي بفرماييد .
پاسخ –دو ملک که اعمال خوب و بد ما را ثبت مي کنند يعني آن عمل را نگه مي دارند نه اينکه با قلم آنرا مي نويسند . در سوره ي انفطال داريم : مردم بر شما ملائکه اي هستندکه ناظر و حافظ هستند که اعمال شما را حفظ مي کنند . کاتبين و ثبت کنندگان بزرگواري هستند و هر کاري شما بکنيد آنها مي دانند . اينکه مي گويند اين کاتبين بزرگوار هستند بخاطر اين است که وقتي شخصي کار خيري انجام مي دهد ملکي که حسنات را ثبت مي کند فورا آن عمل خير را ده برابر مي نويسد .
اگر کسي گناهي انجام بدهد ملک رحمت به ملک شقاوت مي گويد که عجله نکن ، ننويس ،هفت ساعت ( در بعضي روايت دايم به اندازه يک شب تا صبح ) مهلت بده که اگر توبه کرد چيزي نوشته نشده باشد . يعني در نامه ي عمل فرد ثبت نمي شود. بخاطر همين مي گويند که توبه واجب فوري است . بعد از هفت ساعت اگر فرد توبه نکرد ملک سمت راست که حکم رئيس را دارد مي گويد که ثبت کن . انصاري همداني استاد شهيد دستغيب موقع نماز مغرب به موذن گفت که اذان را بگو . موذن گفت : هنوز موقع اذان نشده است .ايشان فرمودند که مگر نمي بيني ملائک جايشان را عوض کرده اند .
از امام صادق (ع) سوال شد ، با اينکه خدا خودش ناظر است اين ملائک چکاره هستند ؟ امام فرمود : هر چه چشم بيشتر باشد مراقبت انسان از اعمالش بيشتر است . اگر انسان بفهمد که علاوه بر خداوند متعال چشمان ملائکه هم دائما ناظر اوست و معصومين هم او را مي بيند بيشتر مراقب خودش است . پس فلسفه ي وجودي اين ملائکه مراقبت بييشتر ما از اعمال مان است . انشاء الله ملکي که اعمال خير ما را بالا مي برد پرکار باشد و ملکي که اعمال بد ما را به پايين مي برد بيکار باشد.
〖از بیانات حجت الاسلام عالی〗
↶【به ما بپیوندید 】↷
____________________
@Masafe_akhar2
🍃🌹━═━⊰🍃🌹🍃⊱━═━🌹🍃
🔻 #سبک_زندگی_مهدوی 🔻
❤️ پیامبر اکرم (صلوات الله علیه ) در روایتی میفرمایند:
💠 أدَّبوا أولادَکم عَلی ثلاث خِصالٍ: حُبَّ نَبِیِّکم و حُبَّ أهلِ بیتهِ و قراءَ هِ القرآن...
☑️ فرزندانتان را بر سه پایه و خصلت تربیت کنید: محبت پیامبرتان، محبت اهل بیت او و قرآن
📚 کنزالعمال، ج ۱۶، ص ۴۵۶
❤️پیامبر اکرم (صلوات الله علیه ) :
فرزندانتان را در رحم مادرانشان تربیت کنید.سئوال شد: این چطور ممکن است، ای رسول خدا؟ فرمودند: با خوراندن غذای حلال (به مادرانشان)
📚جُنگ مهدوی،
❣#اللّٰھـُــم_عجِّل_لِوَلیڪَ_الفَرَجْ❣
🍃🌹━═━⊰🍃🌹🍃⊱━═━🌹🍃
💠🔹 @yamahdi313z 🔹💠
http://eitaa.com/joinchat/293994496C8c2ffa9ca2
🕯روزی چـــهارشــمع درخانه ای تاریک روشن بودند
🕯اولین آنها که ایمان بود گفت:دراین دور و زمـــانه مردم دیگر چندان ایمان ندارند و با گفتن این جمله خاموش شد.
🕯شمع دومی که بخـــشش بود،گفت:دراین زمانه مردم دیگر به هـــم کـــمک نمی کنند و بخشش ازیاد مردم رفته است.و او هم خاموش شـــد.
🕯شمع سوم که زندگی بود،گفت: مردم ،دیگر به زندگی هم ایمان ندارند و با گفتن آن خاموش شد.درهمین هنگام پسرکی وارد اتاق شد و شمع چهارم رابرداشت و سه شمع دیگر را روشن کرد.
🕯سه شمع دیگر از چهارمین شمع پرسیدند تو چه هستی؟
گفت:من امیدم.وقتی انسانها همه درهارابه روی خود بسته می بینند من تمام چراغهای راهشان را روشن می کنم تا به راه زندگی خودادامه دهند...
✨دوست خوب من :خوشبختی نگاه خداست ،آرزو دارم ،خداوند هرگز از تو چشم بر ندارد،و شعله شمع امیدت همواره روشن بماند...
✍
@Masafe_akhar2
هدایت شده از ✌در آسـتانہے ظــهور✌
بسم الله الرحمٰن الرحیم...
شتاب کن به سوی فرصت، پیش از آنکه به صورت غصه در آید!
✨ #یڪ_داستان_یڪ_پند
دعوا شده بود، آقا امیرالمومنین(ع) رسید.
گفت: آقای قصاب ولش ڪن بزار بره.
گفت: به تو ربطی نداره.
گفت: ولش ڪن بزار بره.
به تو ربطی نداره.
دستشو برد بالا، محڪم گذاشت تو صورت علی(ع).
آقا سرشو انداخت پایین رفت.
مردم ریختن گفتن فهمیدی ڪیو زدی؟!
گفت: نه فضولی میڪرد زدمش.
گفتن: زدی تو گوش علی(ع)، خلیفه مسلمین.
ساتورو برداشت دستشو قطع ڪرد،
گفت: دستی ڪه بخوره تو صورت علی(ع) دیگه مال من نیست... دستی ڪه بخوره تو صورت امام زمانم نباشه بهتره.....
✨✨✨✨
امام زمان(عج) فرمود: هر موقع گناه میڪنی یه سیلی تو صورت من میزنی.
واااای بر ما.....
📚بحارالانوار ج۴۱، ص ۲۰۳-۲۰۴
📚الخرائج و الجرائح، ج۲، ص۷۵۸-۷۵۹
┏━━✨✨✨━━┓
@masafe_akhar2
مکالمه شوهر روستایی با تلفن بیمارستان
از لحظه ای که در یکی از اتاق های بیمارستان بستری شده بودم، زن و شوهری در تخت روبروی من مناقشه بی پایانی را ادامه می دادند. زن می خواست از بیمارستان مرخص شود و شوهرش میخواست او همان جا بماند. از حرفهای پرستارها متوجه شدم که زن یک تومور دارد و حالش بسیار وخیم است. در بین مناقشه این دو نفر کم کم با وضیعت زندگی آنها آشنا شدم.
یک خانواده روستائی ساده بودند با دو بچه. دختری که سال گذشته وارد دانشگاه شده و یک پسر که در دبیرستان درس میخواند و تمام ثروتشان یک مزرعه کوچک، شش گوسفند و یک گاو است. در راهروی بیمارستان یک تلفن همگانی بود و هر شب مرد از این تلفن به خانهشان زنگ می زد. صدای مرد خیلی بلند بود و با آن که در اتاق بیماران بسته بود، اما صدایش به وضوح شنیده میشد. موضوع همیشگی مکالمه تلفنی مرد با پسرش هیچ فرقی نمیکرد: «گاو و گوسفند ها را برای چرا بردید؟ وقتی بیرون میروید، یادتان نرود در خانه را ببندید. درسها چطور است؟ نگران ما نباشید. حال مادر دارد بهتر میشود. به زودی برمیگردیم...»
چند روز بعد، پزشکها اتاق عمل را برای انجام عمل جراحی زن آماده کردند. زن پیش از آنکه وارد اتاق عمل شود ناگهان دست مرد را گرفت و درحالی که گریه میکرد گفت: «اگر برنگشتم، مواظب خودت و بچهها باش.»
مرد با لحنی مطمئن و دلداری دهنده حرفش را قطع کرد و گفت: «این قدر پرچانگی نکن.»
اما من احساس کردم که چهره اش کمی درهم رفت. بعد از گذشت ده ساعت، پرستاران زن بی حس و حرکت را به اتاق رساندند. عمل جراحی با موفقیت انجام شده بود. مرد از خوشحالی سر از پا نمیشناخت و وقتی همه چیز رو به راه شد، بیرون رفت و شب دیروقت به بیمارستان برگشت. مرد آن شب مثل شبهای گذشته به خانه زنگ نزد. فقط در کنار تخت همسرش نشست و غرق تماشای او شد که هنوز بیهوش بود.
صبح روز بعد زن به هوش آمد. با آن که هنوز نمیتوانست حرف بزند، اما وضعیتش خوب بود. از اولین روزی که ماسک اکسیژنش را برداشتند، دوباره جر و بحث زن و شوهر شروع شد. زن میخواست از بیمارستان مرخص بشود و مرد میخواست او همان جا بماند.
همه چیز مثل گذشته ادامه پیدا کرد. هر شب، مرد به خانه زنگ میزد. همان صدای بلند و همان حرف هایی که تکرار میشد. روزی در راهرو قدم میزدم. وقتی از کنار مرد میگذشتم، داشت میگفت: «گاو و گوسفندها چطورند؟ یادتان نرود به آنها برسید. حال مادر به زودی خوب میشود و ما برمیگردیم.»
نگاهم به او افتاد و ناگهان با تعجب دیدم که اصلا کارتی در داخل تلفن همگانی نیست. همچنان با تعجب به مرد روستایی نگاه می کردم که متوجه من شد، مرد درحالی که اشاره میکرد ساکت بمانم، حرفش را ادامه داد تا این که مکالمه تمام شد.
بعد آهسته به من گفت: «خواهش میکنم به همسرم چیزی نگو. گاو و گوسفندها را قبلاً برای هزینه عمل جراحیش فروخته ام. برای این که نگران آیندهمان نشود، وانمود میکنم که دارم با تلفن حرف میزنم.»
در آن لحظه متوجه شدم که این تلفن های با صدای بلند برای خانه نبود! بلکه برای همسرش بود که بیمار روی تخت خوابیده بود.
از رفتار این زن و شوهر و عشق مخصوصی که بین شان بود، تکان خوردم. عشقی حقیقی که نیازی به بازیهای رمانتیک و گل سرخ و سوگند خوردن و ابراز تعهد نداشت، اما قلب دو نفر را گرم میکرد :
ﻭ این ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻮﺩن است که زیباست و زندگی ادامه دارد ...
@Masafe_akhar2
👌#عاليه_حتما_بخونيد👇🏻
از عزرائیل پرسیدند:
تابه حال گریه نکردی زمانیکه جان بنی آدمی را میگرفتی؟
عزرائیل جواب داد:
یک بارخندیدم،
یک بارگریه کردم
ویک بارترسیدم.
"خنده ام" زمانی بودکه به من فرمان داده شد جان مردی رابگیرم،اورادرکنارکفاشی یافتم که به کفاش میگفت:کفشم را طوری بدوز که یک سال دوام بیاورد! به حالش خندیدم وجانش راگرفتم..
"گریه ام"زمانی بود که به من دستور داده شدجان زنی رابگیرم، او را دربیابانی گرم وبی درخت و آب یافتم که درحال زایمان بود..منتظرماندم تا نوزادش به دنیا آمد سپس جانش را گرفتم..دلم به حال آن نوزاد بی سرپناه درآن بیابان گرم سوخت وگریه کردم..
"ترسم"زمانی بودکه خداوندبه من امر کرد جان فقیهی را بگیرم نوری ازاتاقش می آمد هرچه نزدیکتر میشدم نور بیشترمی شد و زمانی که جانش را می گرفتم از درخشش چهره اش وحشت زده شدم.. دراین هنگام خداوندفرمود:
میدانی آن عالم نورانی کیست؟..
او همان نوزادی ست که جان مادرش راگرفتی.
من مسئولیت حمایتش را عهده دار بودم هرگز گمان مکن که باوجودمن، موجودی درجهان بی سرپناه خواهد بود👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻
┏━━✨✨✨━━┓
❄️ @Masafe_akhar2 ❄️
┗━━✨✨✨━━┛
خداوند از طریق جبرئیل به حضرت موسی (ع) فرموده :
من شش چیز را در شش جا قرار دادم ولی مردم آن را در شش جای دیگر طلب می کنند و هرگز به آن نمی رسند:
1- من علم را در گرسنگی قرار دادم ولی مردم آن را در سیری دنبال می کنند !
2- من عزت را در نماز شب قرار دادم ولی مردم آن را در دستگاه سلاطین می جویند!
3- من ثروت را در قناعت قرار دادم ولی مردم آن را در کثرت مال طلب می کنند!
4- من استجابت دعا را در لقمه حلال قرار دادم ولی مردم آن را در قیل و قال دنبال می کنند!
5- من بلند مرتبگی را در تواضع قرار دادم ولی مردم آن را در تکبر می طلبند!
6- من راحتی را در بهشت قرار دادم ولی مردم ان را در دنیا طلب می کنند !
✍
@Masafe_akhar2
▫️▪️▫️▪️
شخصی به نزد عالمی آمد و پرسید:
با کدام استدلال، باور کنم وقتی در نماز،
تیر از پای علی(ع) بیرون کشیدند،
متوجه نشد؟
آن عالم به آیه 31 سوره یوسف اشاره
کرد و گفت:
چگونه زنان مصری با دیدن یوسف، دست
خویش را بریدند و از خود غافل ماندند،
در حالی که یوسف را که بشری بیش نبود
می دیدند
علی(ع) در نماز، محو تماشای خدای یوسف
آفرین است چگونه از خویشتن باخبر باشد؟
دانایان راز به شکوه نقاش می نگرند،
نه زیبایی نقش.
حُسن یوسف را به عالم کسی ندید
حُسن آن دارد که یوسف آفرید.
┏━━✨✨✨━━┓
❄️ @Masafe_akhar2 ❄️
┗━━✨✨✨━━┛
4.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #کلیپ #تصویری
📝 انتخاب ها، تعیین کنندهٔ سرنوشت
👤 استاد #شجاعی
▪️ویژهٔ وفات حضرت #ام_البنین
📌 #پیشنهاد_دانلود
@Masafe_akhar
1.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ آقایونی که صبح تا شب کار میکنید، شب تا صبح بچهداری، این کلیپ رو برای خانمتون بذارید و بگیرید بخوابید
قطعا خانمها از این ثواب بزرگ نمیگذرن
👤 Amin Mosavi 2
@masafe_akhar
📌 #طرح_مهدوی
🔆 یا صاحب الزمان...
🌄 چنانم در دلی حاضر که جان در جسم و خون در رگ
@masafe_akhar2