eitaa logo
ظهور بسیار نزدیک است
15هزار دنبال‌کننده
14.9هزار عکس
17.4هزار ویدیو
378 فایل
💓 از غدیر تا ظهور 🙏 با شما حرف خواهیم زد از : 🌹 یاایتها النفس المطمئنة 🌼 ارجعی الی ربک 🌼 راضية مرضية 🌼 فدخلي في عبادي 🌼 وادخلي جنتي 👈 کپی آزاد 🔸 موسسه جنبش پیشوازان دولت کریمه 🔸 تبلیغات تبادلات 🔹 @mahdeyar314 🔸کانال دیگر ما 🔹 @zoh110hor
مشاهده در ایتا
دانلود
حڪـایــت در اطراف بصره مردی فوت کرد و چون بسیار آلوده به معصیت بود کسی برای حمل و تشییع جنازه او حاضر نگشت. 🔷 زنش چند نفر را به عنوان مزدور گرفت و جنازه او را تا محل نماز بردند ولی کسی بر او نماز نخواند. بدن او را برای دفن به خارج از شهر بردند. 💠 در آن نواحی زاهدی بود بسیار مشهور که همه به صدق و صفا و پاکدلی او اعتقاد داشتند. زاهد را دیدند که منتظر جنازه است. 🌾 همین که بر زمین گذاشتند زاهد پیش آمد و گفت آماده نماز شوید و خودش نماز خواند. 🔶 طولی نکشید که این خبر به شهر رسید و مردم دسته دسته برای اطلاع از جریان و اعتقادی که به آن زاهد داشتند از جهت نیل به ثواب می آمدند و نماز بر جنازه میخواندند و همه از این پیش آمد در شگفت بودند. ❓بالاخره از زاهد پرسیدند که: چگونه شما اطلاع از آمدن این جنازه پیدا کردید؟ 💠 گفت: در خواب دیدم به من گفتند برو در فلان محل بایست جنازه ای می آورند که فقط یک زن همراه اوست بر او نماز بخوان که آمرزیده شده. ❔زاهد از زن پرسید شوهر تو چه عملی میکرد که سبب آمرزش او شد؟ 🍷زن گفت: شبانه روز او به آلودگی و شرب خمر میگذشت. 💠 پرسید آیا عمل خوبی هم داشت؟ 🔶 زن جواب داد آری سه کار خوب نیز انجام می داد: 1⃣ هر وقت شب که از مستی به خود می آمد گریه میکرد و میگفت خدایا کدام گوشه جهنم مرا جای خواهی داد؟ 2⃣ صبح که میشد لباس خود را تجدید مینمود و غسل میکرد و وضو میگرفت نماز میخواند. 3⃣ هیچگاه خانه او خالی از دو یا سه یتیم نبود آنقدر که به یتیمان مهربانی و شفقت میکرد به اطفال خود نمیکرد. ✅ آری توجه به زیردستان آثار بخصوصی دارد. یکی از آنها فریادرسی خداوند و آمرزش اوست در هنگام بیچارگی ما. 📚 کشکول شیخ بهائی ‌➖➖➖➖➖ گلچین مهدویت؛ ندای امواج @NedayeAmvaj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اشک تازه مسلمان انگلیسی برای شیعه خوش بحالتون مردم ایران.. شیعه به دنیا اومدین.. خوش بحالتون حرم دارین.. @roshangarii 🚩
🍃ندبه های انتظار🍃 🔴نور نماز صبح در چهره افراد! 🔰یک تعبیر در مورد نماز صبح در قرآن وجود دارد که مخصوص همین نماز است... 🔹در سوره اسرا آیه ۷۸ می فرماید: *إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کانَ مَشْهُوداً...* ♦️نماز صبح مشهود ملائکه است...هم ملائکه شب و هم ملائکه صبح بدان شهادت می دهند... 🌟غیر از این معنا، اولیای خدا نور نماز صبح را در چهره افراد مشاهده می کنند... ✅نقل کرده اند: جمعی خدمت آیت الله بهجت رحمه الله رسیدند که نماز صبحشان گهگداری قضا میشد، ☘ایشان بدون اشاره مستقیم فرمود: 🌷 اگر نماز صبحتان قضا هم شد، قضایش را بخوانید که نور نماز صبح در چهره تان وجود داشته باشد..! *کانال ندبه های انتظار* 🆔 @ale_yaasin 🍃💠🍃💠🍃💠🍃💠🍃💠🍃
🌷هرصبح با یک حدیث زیبا و کاربردی در سبد احادیث... @ale_yaasin
40.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 مرگ جاهلی در انتظار کارشناسان وهابی ! 🔸 وقتی کارشناس ادعا می کند که برای اولیاء الله شدن نیازی به اطاعت از نیست ولی طبق مبانی در کتاب نه تنها برای سعادت نیاز به اطاعت از امام هست؛ بلکه وظیفه هرکسی اطاعت از خلیفه است! و هرکس از اطاعت خلیفه خارج شود به مرگ جاهلی از دنیا رفته است. طبق این مبنا آیا کارشناسان وهابی که از کشور خارج شده و علیه حاکمیت ایران فعالیت می کنند به مرگ جاهلی از دنیا خواهند رفت؟ 🔻 این کلیپ از برنامه کلمه طیبه 25 اسفند ماه تهیه شده است. 💠 شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج) ✅همراه ما باشید : اینستاگرام| :instagram.com/valiasr_tv |تلگرام| : t.me/valiasr_tv 🌐 @valiasraj_tv
⭕️ قبر پرفسور بول ون در آرامستان خواجه ربیع چه توفیقی باید داشته باشی که از دیار کفر بیای و شیعه از دنیا بری اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🔻 ظهور بسیار نزدیک است 🔹 @zoho313or
⭕️ پرفسور بول ون پس از عمل آپاندیس آیت الله العطمی میلانی ، زمانی که ایشان در حال به هوش آمدن بود ، از مترجم خواسته بود عباراتی را که ایشان در حین به هوش آمدن می‌گوید برایش ترجمه کند 👤 آیت الله العظمی میلانی در آن هنگام ، قسمت هایی از دعای ابوحمزه ی ثمالی را خوانده‌ است پس از این مساله پروفسور بول ون گفت: شهادتین را به من بیاموزید ، از این لحظه می خواهم مسلمان شوم و پیرو مکتب این روحانی(شیعه) باشم 🌼 می گفت: ‌‏من پس از عمل جراحی سید ، پیش از آنکه ایشان از حالت بی هوشی بیرون بیایند مراقب بودم که وقتی به ‏هوش می‌آید چه می‌گوید چرا که این مرحله از نظر پزشکان مرحله حسّاسی است ، شاید بیمار بعضی از ‏اسرار زندگی اش را هم بگوید ایشان آرام حرکت کرد درحالی که در آن لحظه نیز خدا خدا می گفت و با ‏پروردگارش راز و نیاز می‌کرد من تحت تأثیر این صحنه ی شگفت‌انگیز به حقانیت دین اسلام پی بردم و بدان ‏گرویدم 🌸تنها زمانی که انسان شاکله وجودی خود را بدون اینکه بتواند برای دیگران نقش بازی کند نشان می‌دهد، در حالت به هوش آمدن است 🌷بنده دیدم که این آقا، تمام وجودش محو خدا بود در آن لحظه به یاد اسقف کلیسای کانتربری بریتانیا افتادم که چندی پیش در همین حالت و پس از عمل در کنارش ایستاده بودم و دیدم که او ترانه‌های کوچه بازاری جوانان آن روزگار را زمزمه می‌کند 🍃در آن لحظه بود که فهمیدم حقیقت نزد کدام مکتب است 🌺بول ون بارها در بیمارستان محل کارش شاهد شفا گرفتن بیماران توسط امام رضا (علیه السلام)  بود در یک نوبت پرستاری می گفت : بیماری در رویا به محضر امام رضا (علیه السلام)  شرفیاب شده و شفا یافته بود، پرفسور بول ون همراه با بیمار شفا یافته منقلب شده بود و می گریست 🌹وصیت کرد او را پس از مرگ در شهر مقدس ‏مشهد دفن کنند که اکنون آرامگاه وی در قبرستان خواجه ربیع قرار دارد 🔻 ظهور بسیار نزدیک است 🔹 @zoho313or
توحیدمان ڪم است ڪه آمریکا را اَبَر قدرت مۍ‌نامیم نه خدا را !... _ {ره}
!- محـفݪ‌پسران و دختران ‌انقلابـۍ(:😌😎🙌🏿 مقاومت نکنیا !👊🏿🇮🇷' =================| https://eitaa.com/joinchat/2419261538Cd800f4fbdf =================‌| 🕶ــۍ و الهےــ ツ✊🏼 ‌| ‌باشۍ‌و ‌عضو‌این‌ ڪانال‌نباشۍ☹️🤭!؟
🔵 احضار مولوی عبدالحمید به سازمان اطلاعات سپاه 🔹ظاهرا دلیل این احضار، فعالیت های مشکوک وی و سفر های اخیرش به کشورهای حوزه خلیج فارس و ارتباط وی با سرکرده گروهک تروریستی جیش العدل است.
4_6044331153815505155.mp3
8.41M
📥داستان بسیار شنیدنی موسی و خرابه نشین..! 🎙استاد دارستانی 🌺❤️❤️🍂🍃
💞 شهیدی که بخاطر رضایت پدر از بهشت برگشت💞  آخرین روزهای اسفند ۱۳۶۴ بود. در بیمارستان مشغول فعالیت بودم. من تکنسین اتاق عمل و متخصص بیهوشی بودم‌. با توجه به عملیات رزمندگان اسلام تعداد زیادی مجروح به بیمارستان منتقل شده بود. لحظه ای استراحت نداشتیم اتاق عمل مرتب آماده می شد و تیم جراحی وارد می شدند.🍂 داشتم از داخل راهروی بیمارستان به سمت اتاق عمل می رفتم، که دیدم حتی کنار راهروها مجروح خوابیده!! همین طور که جلو میرفتم یک نفر مرا به اسم کوچک صدا زد، برگشتم اما کسی را ندیدم. 🍀می خواستم بروم که دوباره صدایم کرد، دیدم مجروحی کنار راهروی بیمارستان روی تخت حمل بیمار از روی شکم خوابیده و تمام کمر او غرق خون است. رفتم بالای سر مجروح و گفتم شما من را صدا زدی؟ چشمانش را به سختی باز کرد و گفت: بله، منم کاظمینی .چشمانم از تعجب گِرد شد، گفتم محمدحسن اینجا چه کار می‌کنی؟ محمدحسن کاظمینی سال های سال با من همکلاسی و رفیق بود. از زمانی که در شهرضای اصفهان زندگی می کردیم. حالا بعد از سال ها در بیمارستانی در اصفهان او را می‌دیدم. او دو برادر داشت که قبل از خودش و در سال‌های اول جنگ در جبهه مفقود شده بودند. البته خیلی از دوستان می‌گفتند که برادران حسن اسیر شده اند. 🌼 بلافاصله پرونده پزشکی اش را نگاه کردم. با یکی از جراحان مطرح بیمارستان که از دوستانم بود صحبت کردم و گفتم این همکلاسی من طبق پرونده‌اش چندین ترکش به ناحیه کمرش اصابت کرده و فاصله بین دو شانه چپ و راست را متلاشی کرده طوری که پوست و گوشت کمرش از بین رفته، دو برادر او هم قبلاً مفقود الاثر شدند. او زن و بچه هم دارد اگر می شود کاری برایش انجام دهید.🌱 تیم جراحی خیلی سریع آماده شد و محمدحسن راهی اتاق عمل شد دکتر همین که میخواست مشغول به کار شود. مرا صدا زد و گفت: باورم نمیشه، این مجروح چطور زنده مانده به‌قدری کمر او آسیب دیده که از پشت می توان حتی محفظه ای که ریه ها در آن قرار می گیرد مشاهده کرد!! دکتر به من گفت: این غیر ممکن است، معمولاً در چنین شرایطی بیمار یکی دو ساعت بیشتر دوام نمی آورد. بعد گفت: من کار خودم را انجام می دهم. اما هیچ امیدی ندارم ، مراقبتهای بعد از عمل بسیار مهم است. مراقب این دوستت باش. عمل تمام شد. یادم هست حدود ۴۰ عدد گاز استریل را با بتادین آغشته کردند و روی محل زخم گذاشتم و پانسمان کردم. دایره‌ای به قطر حدود ۲۵ سانت، روی کمر او متلاشی بود. روز بعد دوباره به محمدحسن سر زدم حالش کمی بهتر بود، خلاصه روز به روز حالش بهتر شد. یادمه روز آخر اسفند حسابی براش وقت گذاشتم، گفتم فردا روز اول عید است. مردم و بستگان شما به بیمارستان و ملاقات مجروحین می‌آیند. بگذار حسابی تر و تمیز بشیم همینطور که مشغول بودم و او هم روی شکم خوابیده بود به من گفت می خواهم به خاطر تشکر از زحماتی که برای من کشیدی یک ماجرای عجیب رو برات تعریف کنم. گفتم بگو میشنوم، فکر کردم می خواهد از حال و هوای رزمندگان و جبهه تعریف کنه. ماجرایی را برایم گفت که بعد از سالها هنوز هم وقتی به آن فکر می‌کنم حال و هوایم عوض می‌شه. ادامه ماجرا ... 🧡 محمد حسن بی مقدمه گفت: اثر انفجار را روی کمر من دیدی؟ من با این انفجار شهید شدم، روح به طور کامل از بدنم خارج شد و من بیرون از بدنم ایستادم و به خودم نگاه می کردم یک دفعه دیدم که دو ملک در کنار من ایستادند. به من گفتند: از هیچ چیزی نگران و ناراحت نباش تو در راه خداوند شهید شده و اکنون راهی بهشت الهی خواهی شد. همراه با آن دو ملک به سمت آسمان ها پرواز کردیم در حالی که بدن من همینطور پشت خاکریز افتاده بود. در راه همین طور به من امید می دادند و می گفتند نگران هیچ چیزی نباش. خداوند مقام بسیار والایی را در بهشت برزخی برای شما و بقیه شهدا آماده کرده. در راه برخی رفقایم را که شهید شده بودند می‌دیدم آنها هم به آسمان می رفتند. کمی بعد به جایی رسیدیم که دو ملک دیگر منتظر من بودند. دو ملک قبلی گفتند اینجا آسمان اول تمام می شود شما با این ملائک راهی آسمان دوم میشوی از احترامی که به ملائک آسمان دوم گذاشته شد فهمیدم، ملائک آسمان دوم از لحاظ رتبه و مقام از ملائکه آسمان اول برترند. آن دو ملک هم حسابی مرا تحویل گرفتند و به من امید دادند که لحظاتی دیگر وارد بهشت برزخی خواهی شد و هر زمان که بخواهی می توانی به دیدار اهل بیت علیه السلام بروی. بعد من را تحویل ملائکه آسمان سوم دادند. همین طور ادامه داشت تا این که مرا تحویل ملائک آسمان هفتم دادند، کاملا مشخص بود که ملائکه آسمان هفتم از ملائک آسمان ششم برترند. بلافاصله نگاهم به بهشت افتاد. نمی دانید چقدر زیبا بود از هر نعمتی بهترین هایش در آنجا بود. یکباره دیدم که هر دو برادرم در بهشت منتظر من هستند فهمیدم که هر دوی آنها شهید شده‌اند. چون قبلاً به ما گفته بودند که آنها اسیر هستند. خواستم وارد بهشت بشوم که ملائک آسمان هفتم با کمی
ناراحتی گفتند : این شهید را برگردانید، پدرش راضی به شهادت او نیست و در مقام بهشتی او تاثیر دارد او را برگردانید تا با رضایت پدرش برگردد. تا این حرف را زدند، ملائک آسمان ششم گفتند چشم ... ♥️ یکباره روح به جسم من برگشت تمام بدنم درد میکرد. من را در میان شهدا قرار داده بودند.🍁 اما یک نفر متوجه زنده‌بودن من شد و مرا به بیمارستان منتقل کردند و از آنجا راهی اصفهان شدیم. حالا هم فقط یک کار دارم، من بهشت و جایگاه بهشتی خودم را دیدم. حتی یک لحظه هم نمی توانم دنیا را تحمل کنم فقط آمده‌ام رضایت پدرم را جلب کنم و برگردم. او میگفت و من مات و متحیر گوش میکردم.🍃 روز بعد پدرش حاج عبدالخالق به ملاقات او آمد، پیرمردی بسیار نورانی و معنوی، میخواستم ببینم ماجرا چه می شود وقتی پدر و پسر خلوت کردند ، شنیدم که محمدحسن گفت: پدر شما راضی به شهادت من نیستی؟ پدر خیلی قاطع گفت: خیر.☘ محمد حسن گفت: مگه من چه فرقی با برادرهایم دارم. آنها الان در بهشت هستند و من اینجا.  پدر گفت: اون ها شاید اسیر باشند و برگردند اما مهم این است که آنها مجرد بودند و تو زن و بچه داری من در این سن نمی توانم فرزندان کوچک تو را سرپرستی کنم. از اینجا به بعد رو متوجه نشدم که محمدحسن برای پدرش چه گفت، اما ساعتی بعد وقتی پدرش بیرون رفت و من وارد اتاق شدم محمد حسن خیلی خوشحال بود. گفتم چه شده گفت: پدرم راضی شد. انشاالله می روم آنجایی که باید بروم. من برخی شب‌ها توی بیمارستان کنارش می نشستم برای من از بهشت می گفت، از همان جایی که برای چند لحظه مشاهده کرده بود، می گفت: با هیچ چیزی در این دنیا نمی توانم آنجا را مقایسه کنم. زخمهایش روز به روز بهتر می‌شد، دو سه ماه بعد ، از بیمارستان مرخص شد شنیدم بلافاصله راهی جبهه شده.🌸 چند روزی از اعزام نگذشته بود که برای سر زدن به خانواده راهی شهرضا شدم، رفقایم گفتن امروز مراسم تشییع شهید داریم. پرسیدم کی شهید شده؟ گفتند: محمد حسن کاظمینی. جا خوردم و گفتم این که یک هفته نیست راهی جبهه شده! به محل تشییع شهدا رفتم. درب تابوت را باز کردم. محمد حسن، نورانی تر از همیشه گویی آرام خوابیده بود. یکی از رفقا به من گفت: بلند شو که پدرش داره میاد. دوست من گفت: خدا به داد ما برسه ممکنه حاجی سر همه ما داد بزنه. دو تا پسرش مفقود شده و سومی هم شهید شد. من گوشه ای ایستادم. پدر بالای سر تابوت پسر آمد و با پسرش کمی صحبت کرد ، بعد گفت: پسرم بهشت گوارای وجودت. دو سال بعد جنگ تمام شد و اُسرای ایرانی آمدند اما اثری از برادران محمدحسن نبود. با شروع تفحص پیکر دو برادر محمد حسن هم پیدا شد و برگشت، و در کنار برادرشان و در جوار مزار حاج ابراهیم همت در گلزار شهدای شهرضا آرام گرفتند...🌿💛 🔺شهدا را با ذکر صلواتی یاد کنیم 🇮🇷بدون مرز @bedonimarz @bedonimarz
4_571974049077395611.mp3
35.61M
🔉 | سخنرانی 🔺 حجة الاسلام والمسلمین عالی 👈 موضوع «احترام به پدر و مادر» 🔹 جلسه اول 🔸🔸🔸 @eitaa_ostadaali
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ما الگوهایی داریم که تا ابد سرمان بالاست.. 🎤 حجت الاسلام عالی @eitaa_ostadaali
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قدیمی ولی قشنگ 😍 ابراز علاقه دختر سه ساله به عکس رهبر انقلاب @Bisimchimedia
🔖 فهرست مطالب اختصاصی جنبش در زمستان ۱۳۹۹ 📸 ydac.ir/currencywar ▫️پرونده «دفاع رو به جلو» در بنیاد FDD 📎 t.me/currency_war/6124 ▪️سه بخشِ پرونده‌ی «یک از هزار راه نرفته» 📎 t.me/currency_war/6183 📎 t.me/currency_war/6190 📎 t.me/currency_war/6193 ▫️ جنگ جهانی بشر با خدا 📎 t.me/currency_war/6213 ▪️راز پیروزی سردار شهید حاج‌قاسم سلیمانی چه بود؟ 📎 t.me/currency_war/4663 ▫️مشکل از علم است یا مجری علم؟ 📎 t.me/currency_war/6249 ▪️اقدام تاریخی ژنرال دوگل 📎 t.me/currency_war/6274 ▫️«بتمن مالی» امریکا کیست؟ 📎 t.me/currency_war/6303 ▪️سربازان جنگ اقتصادی علیه ایران چه کسانی هستند؟ 📎 t.me/currency_war/6313 ▫️نقش رئیس جدید CIA در پیشبرد مذاکرات هسته‌ای ایران در تعامل با موساد 📎 t.me/currency_war/6335 ▪️دو کلیپ اختصاصی؛ معرفی آثار مستند جنگ اقتصادی 📎 t.me/currency_war/6360 📎 t.me/currency_war/6398 ▫️ جنبش تسخیر وال‌استریت 📎 t.me/currency_war/6390 ▪️بازار آزاد میلتون فریدمن چه بلایی بر سر شیلی آورد؟ 📎 t.me/currency_war/6400 ▫️ایده‌ی وزارت تجارت داخلی؛ سی استان به مثابه سی کشور 📎 t.me/currency_war/4424 ▪️هجرت از اصالت؛ تبدیل مال‌ملا به مال‌استریت 📎 t.me/currency_war/6478 ▫️طمع، کارنسی و سقوط امپراطوری‌ها 📎 t.me/currency_war/6510 ▪️تحلیل طرح ۱۶ کشور از جمله ایران و چین برای تشکیل ائتلاف ضدتحریم 📎 t.me/currency_war/6631 ▫️دو قسمتِ پرونده‌ی «یچارد نفیو کیست و چرا به دولت بایدن پیوست؟» 📎 t.me/currency_war/6637 📎 t.me/currency_war/6639 ▪️ قرارداد استخدام مستشاران آمریکایی برای وزارت مالیه 📎 t.me/currency_war/6391 ▫️واگذاری امتیاز بانک شاهی به رویتر، سرمایه‌دار انگلیسی 📎 t.me/currency_war/6444 ▪️ اعلام ممنوعیت صدور طلا و نقره از ایران 📎 t.me/currency_war/6511 ▫️سال‌روز اعلام جنگ تمام‌عیار اقتصادی علیه ایران 📎 t.me/currency_war/6618 🔻 با ما همراه باشید. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ✊جنبش مقاومت در جنگ ارزی 📱 @currency_war
🗳 مهدی زریباف: در انتخابات، مقابل مافیای ثروت و قدرت بایستید! 🔹 عدالت مبنای پیشرفت است / در باب عنصر اندیشه در مجلس نگرانم / مجلس باید نظریه و مدل طراحی کند / به دلیل مافیای ثروت و قدرت در لیست وحدت قرار نگرفتم/ در انتخابات ١٤٠٠، باید روی آگاهی مردم کار کرد / آیت الله علوی بروجردی هنوز باور ندارد در ایران انقلاب شده است / نظام بانکی ما هیچ نسبتی با تفکر دینی ندارد / تمام اقتصاد ما در دست لیبرالها بوده است / عدالت‌خواهی باید تبدیل به مکاتب فکری شود 🔹 چیزی که الان در مورد همین جوان‌هایی که وارد مجلس شدند و من صراحتاً می‌گویم نگران کننده است؛ عنصر اندیشه است. 🔹 الان خیلی از بزرگان می‌گویند: «مهمترین مشکل مردم، زمین و مسکن است»، شما لایحه‌ی زمین و مسکن را یک بار برای همیشه اساساً به نفع قشر محروم تغییر دهید. 🔹 به این‌ها هم باید چهار سال فرصت داد، بعد قضاوت کرد. من معتقدم تحوّل جدّی رخ خواهد داد، به خصوص كه اکثریت جوانانی که الان آمده‌اند برای اولین بار است یعنی این نیست که بگوییم در يک دوره‌های طولانی بوده‌اند. همین که تا حدّی مافیای ثروت و قدرت کمی در این انتخابات تکان خورد، خودش مبارک است. 🔹 الان قانون و قلم دست آنهاست، باید بجنبند و کار عمیق کنند، عقبه‌های فکری‌شان را بسازند، نظريه‌ها و مدل‌ها را طراحی کنند و بر مبنای آن‌ها لایحه تصویب کنند. 🔹 به دلیل مافیای ثروت و قدرت، در لیست وحدت انتخابات مجلس قرار نگرفتم. 🔹 در انتخابات پیش‌روی ریاست جمهوری، برای آگاهی مردم تلاش کنید که درست رأی بدهند، درست انتخاب کنند. برای اینکه بفهمید یک رئیس جمهورِ جوانِ انقلابیِ ملّیِ مردمی یعنی چه، به رئیس جمهور فعلی برگردید که بیشتر همین جوانان هم در هشت سال پیش هم در ۴ سال پیش به او رأی دادند، نتیجه‌اش این است. این نتیجه انتخاب است. 🔹 امثال ايشان [آيت الله علوی بروجردی] هنوز باور ندارند که در ایران انقلاب شده است همچنان در عهد عتیق اسلام را دنبال می‌کنند. 🔹 نظام بانکی و مالی ما به هیچ وجه نسبتی با تفکّر دینی ندارد، انقلاب و تحوّل باید اینجا رخ بدهد. 🔹 تمام اقتصاد ما پس از جنگ در اختیار لیبرال‌ها بوده است به جز یک بخشی از دولت نهم آقای احمدی نژاد که در نهایت ایشان هم از همان آموزه‌ها تمکین کردند. ما مدعی هستیم اقتصاد در اختیار اسلامی‌ها نبوده، همیشه در اختیار لیبرال‌ها بوده است. این وضعی که می‌بینید، محصول عملکرد آن‌هاست. نه اهل تفکّر بودند و نه اهل عمل؛ فقط می‌خواستند به قدرت مسلّط باشند. 🔹 این راهش نیست که ما برای تحوّل از فتوشاپ و عکس و هیاهو شروع کنیم؛ تحوّل از اندیشه آغاز می‌شود. ما باید عدالت‌خواهی را تبدیل به مکاتب فکری کنیم، مدل‌سازی کنیم بعد خیلی راحت اولاً درصد بالایی از ظلم‌ها و جرم‌ها کاهش پیدا می‌کند، یک بخش دیگرش هم با کنترل بیرونی حل می‌شود. 🔹 من معتقدم عدالت مبنای پیشرفت است، یعنی این طور نیست که بگوییم عدالت و پیشرفت اساساً در تفکّر جمهوری اسلامی اساس پیشرف، پیشرفت متوازن است یعنی همه ابعاد انسان باید با هم رشد کند. 🎥 فیلم کامل ششمین قسمت از برنامه ، گفتگو با دکتر - استاد دانشگاه aparat.com/v/eNz3y @qarne_jadid اندیشه جویان استاد حسن عباسی 📡 @Hasanabbasi_students
🔸 امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: هر کس به چاره اندیشی و برنامه ریزی برنخیزد، سختی ها او را به ایستادن وادار کنند. 📚 غرر الحكم | ۴۰۲ ✅ به افسران بپیوندید @Afsaran_ir
⭕️برگی از تاریخ اسلام به نام خدا 👈اصل فشار: 🔻آیا فشار بر اراده علی علیه السلام اثر دارد، آیا می توان مؤمن استواری مانند ایشان را به کاری ناخواسته وادار کرد. 👈پاسخ این است که بله، با فشار و جو سازی می توان !! 🔻چگونه ؟! همانگونه که ایشان را به حکمیت ابوموسی اشعری منافق، که سابقه تمرد از حکومت امام را داشت، وادار کردند که در نتیجه دو خسارت بزرگ به مسلمین وارد شد یکی گروه خوارج تولید شد که می گفتند فقط قرآن را قبول داریم، آنهم با تفسیر ناقص خودشان. 🔸دیگر این که در این شلوغی بازار فتنه، معاویه جان سالم بدر برد و اولین فرماندار یاغی در کنار حکومت مرکزی مسلمین تثبیت شد. 🌀امروز هم با فشار به امام مسلمین می توان او را به کاری ناخواسته وادار کرد، پذیرش برجام یکی از آنهاست، چنان جوی درست کردند که نتوان آن را رد کرد. 🔹زمانی هم با ایجاد جو می خواستند تقویت تجهیزات هسته ای و حتی موشکی را زیر سؤال ببرند، می گفتند زمان موشک گذشته !!! تثبیت تلگرام و اینستاگرام از همین قماش است، چنان عمل می کنند که کندن ریشه این ها به راحتی ممکن نباشد. امروز بدون پنهان کاری، شرکت ها و عوامل حاشیه ای دولت ، امور خودرا با استفاده از این شبکه ها پی گیری می کنند. 🔸تضعیف کارخانه ها ، واردات بی رویه که ضربه به صنعت و کشاورزی است ، باعث فشار به مردم برای پذیرش برجام دیگری است که انشاءالله مردم و فرهیختگان، تلاش و روشنگری کرده و تؤطئه را خنثی می کنند. انشاءالله تدوین: س.م.ح.مرکبی 🆔 @pedarefetneh 🔜 🆔 @pedarefetneh2 🔜
⭕️ جالب است بدانید: 🔻ثروتمندترین مرد لبنانی بنام (ایمیل البستانی) قبری را برای خودش تهیه دید که در بهترین جای لبنان و بسیار باصفا و مشرف بر شهر زیبای بیروت بود، تاپس ازمرگش درآنجا دفن شود. این شخص صاحب هواپیمای شخصی بود و با همان هواپیما به دریا سقوط کرد. اطرافیانش میلیونها هزینه کردند تا جسدش را از دریا بیرون کشیده و در اینجا دفن کنند. هرچه گشتند لاشه هواپیما پیدا شد، اما جسد آقای ثروتمند لبنانی(البستانی) هرگز پیدا نشد که نشد. 🔻ثروتمندترین مردانگلیسی یک یهودی بود بنام (رودتشلد) بخاطر ثروت فراوانش به دولت انگلیس هم قرض میداد. این آقای بسیار غنی، گاو صندوقی داشت بسیار بزرگ به اندازه یک اطاق یک روز وارد این خزانه پولی خود شد و بصورت اتفاقی درب این گاوصندوق بسته شد و هرچه با صدای بلند داد و فریاد کرد ،بخاطر بزرگ بودن کاخش کسی صدایش رانشنید. چون عادت داشت همیشه ازخانه وخانواده به مدت طولانی دور میشد . این بار هم خانواده فکر کردند چون طولانی شده حتمابه مسافرت رفته. این مردآنقدرفریاد زد که احساس کرد خیلی گرسنه و تشنه هست. یکی از انگشتان خود را زخمی کرد و با خون آن روی دیوار نوشت: ثروتمندترین انسان درجهان از شدت گرسنگی و تشنگی مرد. 🔻فکرنکنیم : ثروت تنها چیزیه که همه خواسته های ما را برآورده می کند. درزندگی در جست و جوی آرامش باشید. "گلایه" راننده گفت: اين چراغ لعنتی چقد دير سبز ميشه!!! در همین زمان... دخترك گل فروش به دوستش گفت: سارا بيا الان سبز ميشه؛ سارا نگاهي به چراغ انداخت و گفت: آه اين چراغ چرا اينقدر زود سبز ميشه، نميذاره دو زار كاسبي كنيم... 🔻این حکایت زندگی ماست که بخاطر سختی رانندگی از هوای بارانی شاکی هستیم و کشاورزی در دور دست بخاطر همین باران لبخند می زند. یادمان باشد خداوند؛ فقط خدای ما نیست بندگان دیگری هم داردباهم مهربان باشیم از گابریل گارسیا می پرسند: اگر بخواهی کتابی صد صفحه ای درباره امید بنویسی، چه می نویسی؟ گفت: 99 صفحه رو خالی میذارم.صفحه آخر، سطر آخر می نویسم: "یادت باشه دنیا گرده، هر وقت احساس کردی به آخر رسیدی شاید در نقطه شروع باشی" زندگی ساختنی است؛ نه ماندنی.. بمان برای ساختن» نساز برای«ماندن». 🔻منتطرنباش کسی برایت گل بیاورد! خاک را زیر و روکن... بذر را بکار، از آن مراقبت کن، گل خواهد داد.. وقتیکه راه نمی روی! یا نمی دَوی! زمین هم نمی خوری!!! و این " زمین نخوردن" ... محصول سُکون است! نه مَهارت! ... وقتیکه تصمیمی نمی گیری! و کاری نمی کنی! پس اشتباه هم نمی کنی!!! و این " اشتباه نکردن" ... محصول اِنفعال است! نه انتخاب! ... خوب بودن ... به این معنی نیست که ... درهای تجربه را برخود ببندی! و فقط پرهیز کنی، خوب بودن ... در انتخابهای ماست ... که معنا پیدا می کند ... و شکل می گیرد ... چه جالب... ناز را می کشیم؛ آه را می کشیم؛ انتظار را می کشیم؛ فریاد را می کشیم؛ درد را می کشیم؛ ولی بعد از این همه سال آنقدر نقاش خوبی نشده ایم که بتوانیم دست بکشیم! " از هر آنچه آزارمان میدهد" ديروز قصد داشتم دست اتفاق را بگيرم تا نيفتد ! اما امروز فهميدم که اتفاق خواهد افتاد، اين ما هستيم که نبايد با او بيفتيم ...! قانون کائنات : *هیچ‌چیز در طبیعت برای خود زندگی نمی‌کند* *«رودخانه‌ها»* آب خود را مصرف نمی‌کنند *«درختان»* میوه‌ی خود را نمی‌خورند *«خورشید»* گرمای خود را استفاده نمی‌کند *«گل»* عطرش را برای خود گسترش نمی‌دهد *«زندگی»* یعنی در خدمت دیگران *« قانون طبیعت است . . . پس : اگر دیدی کسی گره‌ای دارد و تو راهش را می‌دانی سکوت نکن ! اگر دستت به جایی می‌رسد دریـغ نـکـن ! معجزه‌ی زندگی دیگران باش ! *« این قانون کائنات است . . . ! ! ! »* معجزه‌ی زندگی دیگران که باشی بی‌شک کسی معجزه‌ی زندگی تو خواهد شد !.. از خدمت به خلق پشیمان مشو… و اگر کسی قدر خوبی تو را ندانست، غمگین مشو! چون گنجشکها هر روز آواز میخوانند و هیچکس تشکر نمیکند! ولی باز هم آوازشان را ادامه میدهند… نگاه مردم به تو متفاوت است… یک نفر تو را بد میبیند، و دیگری تو را خوب! و یکی دیگر تو را جذاب، تنها خداست که تو را آنگونه که هستی میبیند. پس خدا را مقصود و مراد خودت قرار بده..! زیبا که بنگری میبینی نه هیچکس دوست توست و نه هیچکس دشمنت همه معلم تو هستند، تا در خوبی خود را بیازمایی..! 🆔 @pedarefetneh 🔜 🆔 @pedarefetneh2 🔜
🔆 🔻حکایتی زیبا درباره حق الناس 🔹ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽ ﺩﺭ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺳﺮﺳﺒﺰ ﻭ ﺷﺎﺩﺍﺏ ﺣﮑﻤﺮﺍنی می‌کرد. ﺭﻭﺯﯼ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺷﺪ ﻭ ﻃﺒﯿﺒﺎﻥ ﺍﺯ درمان ﺑﯿﻤﺎﺭﯾﺶ ﻋﺎﺟﺰ ﻣﺎﻧﺪند ﻭ از ﺷﺎﻩ ﻋﺬﺭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺧﻮاﺳﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ دستشان کاری ﺳﺎﺧﺘﻪ ﻧﯿﺴﺖ. 🔸ﺷﺎﻩ ﻫﻢ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺟﺎﻧﺸﯿﻦ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻭﻓﺎﺕ ﺍﻋﻼم کند. 🔹ﺷﺎﻩ ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ کسی را ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ می‌کنم که ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻭﻓﺎﺕ ﻣﻦ ﯾﮏ ﺷﺐ ﺩﺭ ﻗﺒﺮی که برای من آماده کرده‌اند، ﺑﺨﻮﺍبد! 🔸ﺍﯾﻦ ﺧﺒﺮ ﺩﺭ ﺳﺮﺍﺳﺮ ﮐﺸﻮﺭ ﭘﺨﺶ ﺷﺪ ﻭﻟﯽ ﮐﺴﯽ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﺸﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻗﺒﺮ ﺑﺨﻮﺍﺑﺪ. 🔹ﺗﺎ ﺍینکه ﯾﮏ ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﺣﺎﺿﺮ ﺷﺪ که ﺩﺭ اﯾﻦ ﻗﺒﺮ بخوابد، آن هم فقط ﯾﮏ ﺷﺐ ﻭ ﻓﺮﺩﺍ ﺻﺒﺢ، ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻣﺮﺩﻡ شود. 🔸ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﺩﺭ ﻗﺒﺮ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪ ﻭ روزنه‌ای ﺑﺮﺍﯼ نفس کشیدن ﻭ ﻫﻮﺍ ﻫﻢ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ ﺗﺎ ﻧﻤﯿﺮﺩ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺭﻓﺘﻨﺪ. 🔹ﺗﺎ ﺍینکه ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ به خواب ﺭﻓﺖ؛ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ نکیر و منکر ﺑﺎﻻﯼ قبرش ﺁﻣﺪﻩ‌ﺍﻧﺪ و ﺳﻮﺍﻝ می‌پرسند ﻭ ﻓﻘﯿﺮ ﭘﺎﺳﺦ می‌گوید ﺗﺎ اینکه ﭘﺮﺳﯿﺪند: ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﭼﯽ ﺩﺍﺷﺘﯽ؟ ﻓﻘﯿﺮ ﮔﻔﺖ: ﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﻣﺮﮐﺐ ‏(ﺧﺮ) ﻧﺎﺗﻮﺍﻥ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﺩیگر هیچ ﭼﯿﺰ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ. 🔸ﺍﺯ ﺭﻓﺘﺎﺭ فقیر ﺑﺎ ﺧﺮ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﺩﺭ ﻓﻼﻥ ﻭ ﻓﻼﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎ بر ﺧﺮ ﺧﻮﺩ ﺑﺎﺭ ﺯﯾﺎﺩ گذاشتی ﮐﻪ ﺗﻮﺍﻥ ﺑﺮﺩﻧﺶ ﺭا ندﺍﺷﺖ ﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ ﺩﺭ فلان ﺭﻭز به خرت ﻏﺬﺍ ﻧﺪﺍﺩﯼ و ... ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ به خاطر ﺍﯾﻦ ﻇﻠﻢﻫﺎ که به ﺧﺮﺵ کرده بود ﭼﻨﺪ ﺷﻼﻕ ﺁﺗﺸﯿﻦ خورد که برق از سرش پرید. 🔹ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﯿﺪﺍﺭ می‌شود. ﺩﺭ ﺗﺮﺱ ﻭ ﻭﺣﺸﺖ ﺩﺭ ﻗﺒﺮ ﺁﺭﺍﻡ می‌گیرد ﺗﺎ ﺻﺒﺢ می‌شود ﻭ ﻫﻤﻪ ﺑﻪ ﺩﯾﺪﺍﺭ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺟﺪﯾﺪﺷﺎﻥ می‌آیند ﺗﺎ ﺍﺯ ﻗﺒﺮ ﺑﯿﺮﻭﻧﺶ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﺮ ﺗﺨﺖ ﺳﻠﻄﻨﺖ ﺑﻨﺸﺎﻧﻨﺪﺵ. 🔸ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﻗﺒﺮ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ می‌کنند، ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﭘﺎ به ﻓﺮﺍﺭ می‌گذارد ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﭘﯽ ﺍﻭ ﺻﺪﺍﮐﻨﺎﻥ ﮐﻪ ﺍﯼ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻣﺎ ﻓﺮﺍﺭ ﻧﮑﻦ! 🔹ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﺑﺎ جیغ ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ می‌گوید: ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺗﻨﻬﺎ ﺧﺮﯼ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺍینقدر ﻋﺬﺍﺏ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺷﮑﻨﺠﻪ ﺩﯾﺪﻡ ﺍﮔﺮ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻫﻤﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺷﻮﻡ ﻭﺍﯼ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﻢ ... 🔸ای بشر! از چه گمان کردی که دنیا مال توست ورنه پنداری که هر لحظه اجل دنبال توست ▫️هر چه خوردی، مال مور و هر چه هستی مال گور ▫️هر چه داری مال وارث، هر چه کردی مال توست... 🔴 ای کاش این حکایت به گوش همگان مخصوصا کسانی که برای رسیدن به مسئولیت (ریاست جمهوری) سر و دست می‌شکنند، برسد و بدانند که با یک تصمیم اشتباه حق بیش از ۸۰ میلیون نفر بر گردنشان است. 🔺حق‌الناس تنها موضوعیست که در قیامت با شفاعت هم حل نمی‌شود. 🍃🍂🍃🍂🌹🍂🍃🍂🍃 @OstadRaefipoor1
🌯 قوطی کمپوت🌯 کمتر کسی هست که این روایت حقیقی را نشنیده باشه اما تکرارش خالی از لطف نیست. . وقتی هدایای مردمی را باز می کردیم در میان انبوه کمپوت ها چشمم به یک نایلون افتاد که به نظرم خیلی سبک بود ، وقتی اون رو برداشتم دیدم واقعا سبکه مثل اینه که قوطی خالی باشه . در نایلون رو باز کردم و دیدم که واقعا یک قوطی خالیه!! کمپوته که داخلش یک نامه است . نامه رو که بازکردم دیدم دست خط یه دانش آموز دبستانیه ، دختر بچه دبستانی که یک قوطی خالیه کمپوت رو برای ما فرستاده بود به جبهه .تو نامه نوشته بود : برادر رزمنده سلام ، من یک دانش آموز دبستانی هستم . خانم معلم گفته بود که برای کمک به رزمندگان و سلحشوران ایران، نفری یک کمپوت هدیه بفرستیم . با مادرم رفتم از مغازه بقالی کمپوت بخرم . قیمت همه کمپوت ها رو پرسیدم ، اما قیمت آنها خیلی گران بود ، حتی کمپوت گلابی که قیمتش 25 تومان بود و از همه ارزان تر بود را نمی توانستم بخرم . آخر پول ما به اندازه سیر کردن شکم خانواده هم نیست . در راه برگشت کنار خیابان این قوطی خالی کمپوت را دیدم برداشتم و چند بار با دقت ان را شستم تا تمیز تمیز شد . حالا یک خواهش از شما برادر رزمنده دارم ، هر وقت که تشنه شدید با این قوطی آب بخورید تا من هم خوشحال بشم و سهمی در دفاع از کشور داشته باشم. وقت نهار بود، توی سنگر ها و زیر رگبار خمپاره بودیم، توی خط قیامتی شد! لقمه های غذا از گلوها پایین نمی رفت، بغض گلویمان را می فشرد. عراقی ها را فراموش کرده بودیم و بر سر نوشیدن جرعه ای آب از آن قوطی کمپوت دعوا بود. پروردگارا ؛ چه گوارا بود آبی که از آن قوطی کهنه مینوشیدیم. انگار مائده ای بهشتی بود. آب زمزم بود. از آن به بعد هرکس از بچه های جبهه تشنه میشد از آن قوطی کمپوت خالی آب مینوشید. خاطره ای از یک شهیدِ جنگ هشت ساله @yamahdiadrekni72 🌹
رضا سگ باز!!! یه لات بود تو مشهد... هم سگ خرید و فروش می کرد، هم دعواهاش حسابی سگی بود!! یه روز داشت می رفت سمت کوهسنگی برای دعوا و غذا خوردن! که دید یه ماشین با آرم ”ستاد جنگهای نامنظم“ داره تعقیبش می‌کنه. شهید چمران از ماشین پیاده شد و دست اونو گرفت و گفت: ”فکر کردی خیلی مردی؟!“ - رضا گفت: بروبچه ها که اینجور میگن.....!!! - چمران بهش گفت: اگه مردی بیا بریم جبهه!! به غیرتش بر خورد، راضی شد و راه افتاد سمت جبهه......! مدتی بعد.... شهید چمران تو اتاق نشسته بود که یه دفعه دید داره صدای دعوا میاد....! چند لحظه بعد با دست بسته، رضا رو آوردن تو اتاق و انداختنش رو زمین و گفتن: ”این کیه آوردی جبهه؟!“ رضا شروع کرد به فحش دادن. (فحشای رکیک!) اما چمران مشغول نوشتن بود! وقتی دید چمران توجه نمی کنه، یه دفعه سرش داد زد: ”آهای کچل با تو ام.....! “ یکدفعه شهید چمران با مهربانی سرش رو بالا آورد و گفت: بله عزیزم! چی شده عزیزم؟ چیه آقا رضا؟ چه اتفاقی افتاده؟ - رضا گفت: داشتم می رفتم بیرون که سیگار بخرم ولی با دژبان دعوام شد!!!! چمران: ”آقا رضا چی میکشی؟!! برید براش بخرید و بیارید.....!“ چمران و آقا رضا تنها تو سنگر..... - رضا به چمران گفت: میشه یه دو تا فحش بهم بدی؟! كشيده‌ای، چیزی؟!! - شهید چمران: چرا؟! - رضا: من یه عمر به هرکی بدی کردم، بهم بدی کرده....! تا حالا نشده بود به کسی فحش بدم و اینطور برخورد کنه!! - شهید چمران: اشتباه فکر می کنی!!!! یکی اون بالاست که هر چی بهش بدی می کنم، نه تنها بدی نمی کنه، بلکه با خوبی بهم جواب میده! هِی آبرو بهم میده..... تو هم یکیو داشتی که هِی بهش بدی می‌کردی ولی اون بهت خوبی می‌کرده.....! منم با خودم گفتم بذار یه بار یکی بهم فحش بده و منم بهش بگم بله عزیزم.....! تا یکمی منم مثل اون (خدا) بشم …! رضا جا خورد!.... رفت و تو سنگر نشست. آدمی که مغرور بود و زیر بار کسی نمی‌رفت، زار زار گریه می‌کرد! تو گریه هاش می‌گفت: یعنی یکی بوده که هر چی بدی کردم بهم خوبی کرده؟ اذان شد. رضا اولین نماز عمرش بود. رفت وضو گرفت. سرِ نماز، موقع قنوت صدای گریش بلند شد!!!! وسط نماز، صدای سوت خمپاره اومد. پشت سر صدای خمپاره هم صدای زمین افتادن اومد..... رضا رو خدا واسه خودش جدا کرد......! (فقط چند لحظه بعد از توبه کردنش) یه توبه و نماز واقعی........ (به نقل از کتاب خاطرات شهید مصطفی چمران) 🔵 گاهی برای کمک به افراد و هدایت اون ها تذکر کافی نیست و باید دستشون رو گرفت و آورد تو راه... گاهی باید در برابر داد و فریادهای افراد؛ صبوری کرد و مهربونی به خرج داد... گاهی باید با بعضی افراد مثل گمشده ها رفتار کنیم؛ باید دستشون رو بگیریم و بذاریم تو دست خدا...باید کمکشون کنیم تا راه رو پیدا کنن... و این یعنی با دلسوزی و محبت امر به معروف و نهی از منکر کنیم نه با خشم و تکبر... ✅ ✅   🍃🌷°| تًوبِه‌حُرّ |°🌷🍃 @yamahdiadrekni72 @yalasarat72