sire emam reza.mojtahedi.mp3
4.19M
📲 فایل صوتے
🎙واعظ: آیت الله #مجتهدی تهرانی
🔖 #سیره_شخصیتی
#امام_رضا_علیه_السلام 🔖
#امام_رضا
🔻 نفس مطمئنه
🔹 @zoohor59
didar emam reza.ali.mp3
4M
📲 فایل صوتے
🎙واعظ: حاج آقا #عالی
🔖 #دیدار_امام_رضا_علیه_السلام 🔖
#امام_رضا
🔻 نفس مطمئنه
🔹 @zoohor59
enayat emam reza.alavi.mp3
4.29M
📲 فایل صوتے
🎙واعظ: حاج آقا سید علی #علوی
○ #عنایت_امام_رضا_علیه_السلام ○
#امام_رضا #کرامت #معجزه
🔻 نفس مطمئنه
🔹 @zoohor59
زائر امام رضا و میزبانی حضرت....mp3
2.25M
🎶 #مـیزبـان
↩️جریان شنیدنی از پسر بچه ای که به #زیارت امام رضا(علیه السلام)رفت و ..
.
▫️ #آمدم_ای_شاه_پناهم_بده
#امام_رضا #کرامت #معجزه
🔻 نفس مطمئنه
🔹 @zoohor59
emam reza.momeni.mp3
3.61M
🎙واعظ: حاج آقا #مومنی
○ #آدم_شدن_در
#حرم_امام_رضا_علیه_السلام ○
#امام_رضا #کرامت #معجزه
🔻 نفس مطمئنه
🔹 @zoohor59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 فوری
#فوق_العاده_دیدنی
🔸 شفای بیمار سرطان خون به نام محمد امیر اهل زرند کرمان ➕ مصاحبه با او ⬇️
شفا گرفته در #دهه_کرامت 98 (چند روز پیش)
#توسط_امام_رضا (علیه السلام)
آقا به جان مادرت فرج..
#امام_رضا #کرامت #معجزه
🔻 نفس مطمئنه
🔹 @zoohor59
💚🌹💚🍃🌺🍃💚🌹💚
❣﷽❣
👈تـــا خـــ❤️ـــدا راهــ🕊ـــی نـیــست😍
#قسمت5⃣
خدايا! تو مى دانى كه ديگر عمر ابراهيم(ع) تمام شده است و لحظه مرگ او فرا رسيده است. تو با عزرائيل چنين مى گويى: اى عزرائيل! به سوى ابراهيم برو و او را قبض روح كن و جانش را بگير.
اكنون عزرائيل پَر مى گشايد و به سوى زمين مى آيد و نزد ابراهيم(ع) مى رود، وقتى با او روبرو مى شود، سلام مى كند و ابراهيم(ع) جواب او را مى دهد. لحظه اى مى گذرد، ابراهيم(ع) رو به عزرائيل مى كند و مى گويد:
ــ چه عجب! آيا براى ديدار من آمده اى يا مأموريّتى دارى؟
ــ من براى گرفتن جان تو آمده ام.
ــ يعنى خدا تو را فرستاده تا جان مرا بگيرى!
ــ آرى! تو بايد خود را براى مرگ آماده كنى.
ــ اى عزرائيل! كجا ديده اى كه دوستى، جانِ دوست خود را بگيرد؟
عزرائيل چون اين سخن را مى شنود، نمى داند چه جواب بدهد، او به اوج آسمان ها باز مى گردد و با تو سخن مى گويد:
ــ خدايا! نزد ابراهيم رفتم تا جان او را بگيرم. او به من سخنى گفت كه من نتوانستم جواب او را بدهم.
ــ اى عزرائيل! اكنون نزد او بازگرد و به او چنين بگو كه خدايت مى گويد: كجا ديده اى كه دوست، ديدار دوست را خوش ندارد؟ همانا دوست، عاشق ديدار دوست خود است.
آرى! تو مى خواستى به ابراهيم(ع) بفهمانى كه به مرگ اين گونه نگاه نكند، مرگ، جان كندن نيست. مرگ به مهمانى رفتن است، مهمانى خداى خوبى ها. چه كسى است كه با تو رفيق باشد و ديدار تو را دوست نداشته باشد.6
#تاخدا_راهی_نیست
🔴نویسنده:' دکتر #مهدی_خدامیان
#ادامه_دارد....
🌤 أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌤
🔻 نفس مطمئنه
🔹 @zoohor59
💚🌹💚🍃🌺🍃💚🌹💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_ریحانہ🌺
#تصویری
یڪ خانم خارجۍمسلمان
چرائۍ #حجاب را به زیبایۍ
توضیح می دهد
👈 حتما حتما ببینید فوق العادست❗
🔻 نفس مطمئنه
🔹 @zoohor59
💚🌹💚🍃🌺🍃💚🌹💚
❣﷽❣
👈تـــا خـــ❤️ـــدا راهــ🕊ـــی نـیــست😍
#قسمت6⃣
خدايا! تو خودت دارى مى بينى كه مردم دارند هيزم جمع مى كنند تا ابراهيم(ع) را با آتش بسوزانند!
فريادها بلند است، هر كس مى خواهد از دين پدران خود حمايت كند، هيزم بياوريد، اى مردم! آتش، سزاى كسى است كه بت ها را شكسته و به دين ما اهانت كرده است.
بعد از مدّتى، تا چشم كار مى كند، هيزم جمع شده است، آتش زبانه مى كشد، ابراهيم(ع) را هم در منجنيق نشانده اند و مى خواهند او را به داخل آتش پرتاب كنند.
يكى با ابراهيم(ع) سخن مى گويد: اى ابراهيم! آيا هنوز هم سر حرف خود هستى؟ آيا نمى خواهى دست از يكتاپرستى بردارى؟
ابراهيم(ع) هيچ جوابى نمى دهد، او لبخندى بر لب دارد، همه اميد او به توست.
جبرئيل اين منظره را مى بيند; شعله هاى آتشى كه زبانه مى كشد، جمعيّتى كه براى تماشا آمده اند، تماشاى اين منظره براى جبرئيل سخت است. او منتظر است تا تو كارى بكنى، اگر تو چند لحظه ديگر صبر كنى، ابراهيم(ع) در آتش خواهد سوخت. چرا باران نمى بارد تا اين آتش خاموش شود؟ چرا باد و طوفان نمىوزد تا اين آتش را پراكنده كند و بر روى خود اين مردمِ بت پرست بياندازد؟
سرانجام صبر جبرئيل تمام مى شود، اكنون او با تو با تندى سخن مى گويد: اى خدا! مگر نمى بينى كه ابراهيم را مى خواهند در آتش بسوزانند؟ روى زمين، كسى غير از او تو را نمى پرستد، نگاه كن كه دشمن چگونه او را اسير كرده و مى خواهد او را در آتش بياندازد!
و تو به جبرئيل چنين مى گويى: اى جبرئيل! آرام باش! من هرگز در كار خود عجله نمى كنم، كسى عجله مى كند كه مى ترسد نتواند بعداً كارى انجام بدهد، من خداى توانايى هستم كه هر وقت بخواهم، مى توانم ابراهيم را نجات بدهم!... من آتش را براى او گلستان خواهم كرد.
آرى! تو مى خواستى به جبرئيل بفهمانى كه براى نجات ابراهيم(ع) نيازى به آب و باران و طوفان نيست. مخلوقات تو كه ضعيف و ناتوان هستند، براى برنامه هاى خود نياز به وسايل دارند، امّا تو خدايى و بى نياز از همه چيز!
تو نيازى به عجله ندارى، دوستانت را يارى مى كنى به گونه اى كه هيچ كس فكر آن را نمى كند، وقتى ابراهيم(ع) را به سوى آتش بياندازند، در يك چشم به هم زدن آن آتش بزرگ را به گلستانى تبديل مى كنى.
و چقدر پيش مى آيد كه من هم در زندگى خود به تو اعتراض مى كنم كه چرا كمكم نمى كنى. مى ترسم كه تو هم فرصت را از دست بدهى! اين مشكل من است كه تو را خوب نشناختم!
تو هرگز در كار خود عجله نمى كنى، درست در بهترين موقع دست مرا مى گيرى و كمكم مى كنى و تنها من مى مانم و شرمندگىِ از تو كه چرا به تو اعتراض كردم!7
#تاخدا_راهی_نیست
🔴نویسنده:' دکتر #مهدی_خدامیان
#ادامه_دارد....
🌤 أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌤
🔻 نفس مطمئنه
🔹 @zoohor59
💚🌹💚🍃🌺🍃💚🌹💚
💚🌹💚🍃🌺🍃💚🌹💚
❣﷽❣
👈تـــا خـــ❤️ـــدا راهــ🕊ـــی نـیــست😍
#قسمت7⃣
خدايا! چه شد كه تو ابراهيم(ع) را به عنوان دوست خود انتخاب كردى؟
تو به او لقب "خليل الله" دادى و فرشتگانت او را به اين نام مى خوانند و من در جستجوى راز اين كار تو هستم. تو صد و بيست و چهار هزار پيامبر دارى، چطور شد كه فقط ابراهيم(ع) را از ميان آن ها برگزيدى و اين تاج افتخار را به سر او نهادى؟
و ابراهيم(ع) خيلى خوشحال بود كه دوست تو شده است و دوست داشت بداند، كدامين عمل و رفتار او باعث شده كه او شايسته اين مقام شود.
تو از دل ابراهيم(ع) خبر داشتى و مى دانستى او به دنبال جواب اين سؤال است، براى همين، روزى از روزها با ابراهيم(ع) اين گونه سخن گفتى: اى ابراهيم! من تو را به عنوان دوست خود انتخاب كردم، زيرا در تو چهار چيز ديدم:
اوّل: تو خيلى مهمان نواز بودى و مهمان خود را گرامى مى داشتى.
دوم: من به تو دستور دادم كه فرزندت، اسماعيل را در راه من قربانى كنى و تو تسليمِ دستور من شدى و فرزند دلبرت را به قربانگاه بردى.
سوم: آن روز كه بت پرستان مى خواستند تو را به جُرم يكتاپرستى در آتش بياندازند، دست از ايمان و عقيده خود برنداشتى و بر توحيد من باقى مانده و حاضر شدى در آتش بسوزى، امّا به من شرك نورزى.
چهارم: من به قلب تو نگاه كردم، ديدم كه در قلب تو، فقط محبّت من جاى دارد.8
* * *
آن روز، ابراهيم(ع) فهميد كه تو، اين چهار ويژگى او را پسنديده اى و رمز انتخاب او براى مقام "خليل الله"، همين ها بوده است.
#تاخدا_راهی_نیست
🔴نویسنده:' دکتر #مهدی_خدامیان
#ادامه_دارد....
🌤 أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌤
🔻 نفس مطمئنه
🔹 @zoohor59
💚🌹💚🍃🌺🍃💚🌹💚
💚🌹💚🍃🌺🍃💚🌹💚
❣﷽❣
👈تـــا خـــ❤️ـــدا راهــ🕊ـــی نـیــست😍
#قسمت8⃣
يوسف در چاه بود و تو را صدا مى زد. هيچ كس از حال او خبر نداشت، پدر در انتظار او بود، او از تاريكى چاه وحشت كرده بود. او تو را مى خواند و مى دانست كه تو صدايش را مى شنوى و به زودى جواب او را خواهى داد.
و تو جبرئيل را به زمين فرستادى، از او خواستى تا به ته چاه برود و با يوسف سخن بگويد:
ــ اى يوسف! اينجا چه مى كنى؟
ــ تو كه هستى كه مرا با اسم صدا مى زنى؟
ــ من فرستاده خداى تو هستم. آيا مى خواهى از اين چاه بيرون بيايى؟
ــ اگر خدا بخواهد مرا از چاه بيرون خواهد آورد، من راضى به رضاى او هستم.
اين سخن يوسف، چقدر زيبا بود، او در اوج بلا ايستاده بود و از رضاى تو سخن مى گفت.
جبرئيل به سخن خود ادامه داد:
ــ خدا مرا فرستاده است تا اين دعا را به تو ياد بدهم تا از اين چاه نجات پيدا كنى؟
ــ كدام دعا؟
ــ اى يوسف! اين دعا را بخوان: بار خدايا! من تو را مى خوانم، هيچ خدايى جز تو نيست. تو نعمت هاى زيادى به من ارزانى داشتى. تو زمين و آسمان ها را آفريدى. تو خداى بزرگى هستى كه بر بندگان خود كرم مى كنى. از تو مى خواهم تا بر محمّد و آل محمّد درود بفرستى و مرا از اين گرفتارى نجات دهى.
يوسف مى فهمد كه محمّد و آل محمّد(عليهم السلام) نزد تو خيلى عزيز هستند، پس تو را به حقّ آنان مى خواند و تو هم او را از چاه نجات مى دهى.
معلوم است كه اين دعا فقط براى يوسف نيست، هر كس كه چون يوسف گرفتار شود و اميدش از همه جا قطع شود، بايد اين دعا را بخواند، باشد كه تو او را نجات دهى.9
#تاخدا_راهی_نیست
🔴نویسنده:' دکتر #مهدی_خدامیان
#ادامه_دارد....
🌤 أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌤
🔻 نفس مطمئنه
🔹 @zoohor59
💚🌹💚🍃🌺🍃💚🌹💚
قال #امیرالمومنین علیه السلام
مَا لِابْنِ آدَمَ وَ الْعُجْبِ وَ أَوَّلُهُ نُطْفَهٌ مَذِرَهٌ وَ آخِرُهُ جِیفَهٌ قَذِرَهٌ وَ هُوَ بَیْنَ ذَلِکَ یَحْمِلُ الْعَذَرَهَ
تعجب است از بچه ی آدم ؛ که اولش نطفه ای گندیده ؛ آخرش لاشه ای پوسیده ؛ و در بین آن هم حمل کننده نجاست است [ تصنیف غرر الحکم و درر الکلم ؛ صفحه ۳۰۸ ]
🔻 نفس مطمئنه
🔹 @zoohor59
💚🌹💚🍃🌺🍃💚🌹💚
❣﷽❣
👈تـــا خـــ❤️ـــدا راهــ🕊ـــی نـیــست😍
#قسمت9⃣
خدايا! فرشتگانت به تو مى گويند: خدايا! چرا شعيب اين قدر گريه مى كند؟ مى ترسيم چشمان او آسيب ببيند!
مدّتى مى گذرد، شعيب هم چنان گريه مى كند تا اين كه چشم او نابينا مى شود، او ديگر نمى تواند جايى را ببيند.
تو چشمانش را شفا مى دهى، شعيب شكر تو را مى كند و باز بناى گريه و اشك را مى گذارد تا آنجا كه چشمان او نابينا مى شود.
و تو اكنون با او سخن مى گويى:
ــ اى شعيب! تا به كى گريه خواهى كرد؟ اگر از ترس عذاب من اين گونه اشك مى ريزى، بدان كه من تو را از عذاب در امان داشته ام، اگر از شوق بهشت آرام و قرار ندارى، بدان كه من تو را وارد بهشت خواهم نمود.
ــ بارخدايا! تو كه مى دانى گريه من نه از ترس جهنّم تو است و نه براى رسيدن به بهشت تو. چه كنم، من اسير محبّت تو شده ام و دلم بى قرار توست.
ــ اكنون كه اين سخن را گفتى من هم كارى مى كنم تا بهترين مرد روى زمين نزد تو بيايد و خدمت تو را بنمايد.10
و اين گونه مى شود كه موسى(ع) به كنعان مى آيد و سال ها خدمت شعيب را مى كند.
#تاخدا_راهی_نیست
🔴نویسنده:' دکتر #مهدی_خدامیان
#ادامه_دارد....
🌤 أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌤
🔻 نفس مطمئنه
🔹 @zoohor59
💚🌹💚🍃🌺🍃💚🌹💚
💚🌹💚🍃🌺🍃💚🌹💚
❣﷽❣
👈تـــا خـــ❤️ـــدا راهــ🕊ـــی نـیــست😍
#قسمت0⃣1⃣
موسى(ع) به فكر فرو رفته بود، او ديده بود كه بعضى ها با صداى بلند تو را مى خوانند، گويا كه تو در اوج آسمان ها هستى و آن ها بايد فرياد بزنند تا تو صداى آن ها را بشنوى، بعضى ها هم تو را آهسته و بى صدا مى خوانند و با تو سخن مى گويند.
موسى(ع) مى خواست بداند كه بايد چگونه تو را صدا بزند، براى همين يكبار كه براى مناجات به سوى تو آمد، با تو چنين گفت:
ــ خدايا! آيا تو به بندگانت نزديك هستى تا تو را آهسته بخوانيم يا آن كه از آن ها دور هستى تا تو را با صداى بلند بخوانيم؟
ــ اى موسى! من همنشين كسى هستم كه مرا مى خواند، من كنار او هستم.11
ــ خدايا! بعضى وقت ها من خجالت مى كشم به ياد تو باشم، خيال مى كنم كه در آن حالت، خوب نيست كه من ياد تو باشم، فكر مى كنم در آن حالت، اگر به ياد تو باشم، حرمت تو را نگه نداشته ام.
ــ اى موسى! بدان كه ياد من در هر لحظه، زيباست. در همه لحظات زندگى خود به یاد من باش!12
تو انسان را خلق كردى و مى دانى كه بزرگ ترين سرمايه انسان، روشنى قلب اوست. اگر دل او سياه بشود، ديگر او روى سعادت را نخواهد ديد و همه ارزش هاى او رنگ عوض خواهد كرد.
براى همين آن روز كه موسى(ع) مهمان تو بود، با او چنين سخن گفتى: "اى موسى! از تو مى خواهم كه در دنيا، آرزوهاى خيلى بزرگ نكنى كه با اين كار قلب تو سياه خواهد شد و هر كس كه قلب او سياه بشود، از من دور خواهد شد".13
خدايا! وقتى من اين سخن را خواندم، به فكر فرو رفتم، با خود گفتم آيا همه آرزوهاى بزرگ، دل آدمى را سياه مى كند؟
بعد از مدّتى فكر فهميدم: آرزوى بزرگى كه براى دنيا باشد و مرا عاشق دنيا كند، مرا از تو دور مى كند و دلم را سياه مى كند.
آرى، وقتى كه همه چيز من، دنيا بشود، ديگر از تو دور مى شوم و دنيا و زيبايى هاى آن، جاىِ تو را در قلب من مى گيرد و اين خيلى خطرناك است.
خدايا! خوب مى دانم، اگر در همين دنيا، آرزوهاى بزرگى بكنم كه رنگ و بوى آخرت دارد، مرا به تو نزديك تر هم مى كند;
اگر آرزو كنم كه مرا بهترين سربازِ امام زمان(ع) قرار بدهى!
اگر آرزو كنم كه كنار آن حضرت مرا به فيض شهادت برسانى!
اين آرزوها قلب مرا نورانى كرده و مرا بيشتر به تو نزديك مى كند.
تو پيامبران زيادى دارى، امّا فقط يك نفر از آن ها را به عنوان "كليم الله" انتخاب نمودى. آرى! او كسى است كه خودِ تو، مستقيم با او سخن گفتى، اين افتخار بزرگى است.
اكنون تو مى دانى كه موسى(ع) مى خواهد بداند كه چرا تو او را براى اين مقام انتخاب كردى. چرا فقط او؟ براى همين، بار ديگر سخن گفتن با او را آغاز مى كنى.
ــ اى موسى! آيا مى دانى كه چرا من تو را براى اين مقام برگزيدم؟
ــ نه! من نمى دانم.
ــ من به همه بندگان خود نگاه كردم، مى خواستم كسى را پيدا كنم تا با او سخن بگويم، ديدم كه فقط تو هستى كه در موقع نماز، صورت خود را بر خاك مى گذارى! تو در مقابل من، خيلى فروتنى و خشوع دارى. براى همين بود كه من تو را انتخاب كردم، من به چهره خاك آلوده تو نگاه مى كردم كه در مقابل من آن را به روى خاك مى نهادى.14
#تاخدا_راهی_نیست
🔴نویسنده:' دکتر #مهدی_خدامیان
#ادامه_دارد....
🌤 أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌤
🔻 نفس مطمئنه
🔹 @zoohor59
💚🌹💚🍃🌺🍃💚🌹💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🍂 #امتحانات_الهی
#در_هر_لحظه🍃🍂
🌸✨نکتهای پیرامون داستان حضرت یوسف ؏
🖊حجة الاسلام #عابدینی
🔻 نفس مطمئنه
🔹 @zoohor59
💚🌹💚🍃🌺🍃💚🌹💚
❣﷽❣
👈تـــا خـــ❤️ـــدا راهــ🕊ـــی نـیــست😍
#قسمت1⃣1⃣
موسى(ع) كسى است كه مناجات با تو را با همه دنيا عوض نمى كند، او مى داند كه ارزش يك لحظه سخن گفتن با تو چقدر است، او وقتى در مقابل تو مى ايستد و راز دل با تو مى گويد، لذّتى را تجربه مى كند كه همه دنيا در مقابل آن هيچ است، پس چه شده است كه او سكوت كرده است و با تو سخن نمى گويد؟
تو راز موسى(ع) را مى دانى. تو به همه چيز آگاه هستى، امّا دوست دارى كه علّت اين كار را از زبان خود موسى(ع) بشنوى. پس خطاب مى كنى:
ــ اى موسى! چرا با من سخن نمى گويى؟ چرا حرفى نمى زنى؟ چه شد آن مناجات هاى تو؟
ــ خدايا! من روزه هستم و دهانم بو مى دهد. من مى خواهم صبر كنم تا افطار كنم و غذايى بخورم، دهانم خوشبو شود، آنگاه با تو سخن بگويم.
ــ اى موسى! مگر خبر ندارى كه من بوى دهان روزه دار را بهتر از هر بويى دوست دارم. براى من، بوى دهان روزه دار از هر عطر و گلابى خوشبوتر است.15
سال هاست كه قوم بنى اسرائيل در انتظار امشب بوده اند، شبى كه تو آن ها را از دست فرعون نجات مى دهى و آن ها به آرزوى ديرين خود مى رسند.
همه آماده اند تا حركت كنند، موسى(ع) مى خواهد از تاريكى شب استفاده كند و قبل از آن كه سپاه فرعون متوجّه حركت آن ها شود، از مصر بيرون برود.
تو با موسى(ع) سخن مى گويى: اى موسى! قبل از اين كه از مصر بروى، بايد قبر يوسف را پيدا كنى و پيكر او را همراه خود ببرى و آن را در بيت المقدس دفن كنى.
موسى(ع) رو به ياران خود مى كند: چه كسى مى داند قبر يوسف كجاست؟
هيچ كس جواب نمى دهد، بار ديگر او سخن خود را تكرار مى كند، يكى مى گويد: مادربزرگ پيرى دارم، گمانم او مى داند كه قبر يوسف كجاست.
موسى(ع) نزد آن پيرزن مى رود و مى گويد:
ــ مادر! آيا تو مى دانى قبر يوسف كجاست؟
ــ آرى! مى دانم.
ــ خوب. آن قبر را نشان ما بده تا ما هر چه زودتر حركت كنيم.
ــ اى موسى! اگر قبر يوسف را مى خواهى بايد هر چه من مى گويم قبول كنى.
موسى(ع) به فكر فرو مى رود، او نمى داند اين پيرزن چه مى خواهد. مى ترسد چيزى بخواهد كه او نتواند آن را انجام بدهد، امّا تو كه مى دانى او چه مى خواهد، تو به راز دل همه بندگان خود آگاه هستى. براى همين با موسى(ع) سخن مى گويى: "اى موسى! شرط او را قبول كن".
موسى(ع) رو به پيرزن مى كند و مى گويد:
ــ مادر! باشد، هر چه بگويى قبول مى كنم، بگو بدانم چه مى خواهى؟
ــ مى خواهم كه مقام من در بهشت، همچون مقام تو و هم درجه تو باشم.
موسى(ع) از همّت والاى اين پيرزن تعجّب مى كند، به آن پيرزن قول مى دهد كه در روز قيامت، هم درجه او باشد.16
* * *
اكنون همه مى فهمند كه تو چرا به موسى(ع) گفتى كه شرط آن پيرزن را قبول كند، تو همّت بالاى او را دوست داشتى، هر كس جاى او بود، جوانى و ثروت دنيا را مى خواست، امّا او چيزى را خواست كه هيچ كس به آن فكر نمى كرد، تو مى خواستى به همه بفهمانى كه اين گونه از تو حاجت بخواهند، حاجت هاى بزرگى مثل هم درجه بودن با پيامبران!
#تاخدا_راهی_نیست
🔴نویسنده:' دکتر #مهدی_خدامیان
#ادامه_دارد....
🌤 أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌤
🔻 نفس مطمئنه
🔹 @zoohor59
💚🌹💚🍃🌺🍃💚🌹💚
💚🌹💚🍃🌺🍃💚🌹💚
❣﷽❣
👈تـــا خـــ❤️ـــدا راهــ🕊ـــی نـیــست😍
#قسمت2⃣1⃣
شبى از شب ها به موسى(ع) گفتى كه مى خواهى او را نصيحت و موعظه كنى.
موسى(ع) خيلى خوشحال شد، او دوست داشت بداند كه نصيحت هاى تو چيست، او مى خواست آن را بشنود و به ديگران هم بگويد، نصيحت هاى تو خيلى با ارزش هستند و اگر همه به آن عمل كنند، حتماً به خوشبختى دنيا و آخرت خواهند رسيد.
و تو بار ديگر با موسى(ع) سخن مى گويى:
اى موسى(ع)! من چهار نصيحت براى تو دارم:
1 - تا زمانى كه يقين نكرده اى همه گناهان تو را بخشيده ام، فكر خود را مشغول عيب ها و گناهان ديگران مكن!
2 - تا زمانى كه گنجينه هاى ثروت من تمام نشده است، غم روزى خود را مخور و نگران نباش!
3 - تا زمانى كه مى بينى من همه كاره اين دنيا هستم به كسى غير از من دل مبند و فقط اميدت به من باشد.
4 - تا زمانى كه شيطان زنده است، از دسيسه و فريب هاى او ايمن مباش.17
تو با موسى(ع) اين چنين سخن گفتى: "من عبادت كسى را قبول مى كنم كه دوستان مرا را بشناسد و حقّ آنان را ادا كند".
موسى(ع) به سخن تو فكر مى كرد، او دوست داشت بداند دوستان تو چه كسانى هستند، براى همين از تو سؤال كرد:
ــ خدايا! آيا منظور تو از دوستانت، ابراهيم و اسحاق و يعقوب(عليهم السلام) هستند؟
ــ آنان كه نامشان را بردى، دوستان من هستند، امّا منظور من كسانى بود كه به خاطر آن ها آدم و حوّا و بهشت را آفريدم.
ــ خدايا! آنان چه كسانى هستند؟
ــ محمّد. كسى كه نامش را از نام خود گرفته ام، من محمّد هستم و او محمّد.
ــ بار خدايا! مرا از امّت محمّد قرار بده.
ــ اى موسى! اگر مقام و منزلت او و خاندان او را بشناسى، از امّت او خواهى بود. اى موسى! هر كس آن ها را بشناسد و به حقّ آن ها اعتراف كند، نزد من مقامى بزرگ خواهد داشت و قبل از آن كه او حاجتش را از من بخواهد، من او را حاجت روا خواهم نمود و در گمراهى ها هدايتش خواهم نمود.18
#تاخدا_راهی_نیست.
🔴نویسنده:' دکتر #مهدی_خدامیان
#ادامه_دارد....
🌤 أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌤
🔻 نفس مطمئنه
🔹 @zoohor59
💚🌹💚🍃🌺🍃💚🌹💚
⚡️قرآن، ما را به مسابقه دعوت میکند!
🔸قرآن میفرماید: «سابِقُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُها کَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ» (حدید/۲۱)
از همدیگر سبقت بگیرید برای آمرزش و مغفرتی از سوى پروردگارتان و بهشتى که پهنایش چون پهناى آسمان و زمین است.
🔸علیبنالحسین(ع) میفرمایند: شیعیان ما، بهشت به شما میرسد؛ دیر یا زود! اما بروید باهم مسابقه بگذارید برای رسیدن به بالاترین درجه؛ دغدغه و مسئلهتان این باشد! (تفسیرمنسوب به امامعسکری(ع)/۲۲۴)
🔸بعد حضرت میفرمایند: اگر این کارهای خوب را انجام بدهی...(مثلاً به فقرا و برادران دینیات احسان کنی...) میدانی چه اتفاقی برایت میافتد؟ صدهزار سال از رفیقت جلو میافتی!
🔸آیا ما این حس را داریم که بخواهیم بقیه را جا بگذاریم و از دیگران سبقت بگیریم؟ میپرسد: من چرا درِ خانۀ خدا گریه نمیکنم؟ میگوییم: خُب شما اهل مسابقه نیستی! کسی که خودش را برای مسابقه آماده کرده است، اگر مسابقه را نبَرد، مینشیند و گریه میکند!
#گناه_و_توبه 29
علیرضا #پناهیان ۹۸.۲.۲۷
🔻 نفس مطمئنه
🔹 @zoohor59
💚🌹💚🍃🌺🍃💚🌹💚
❣﷽❣
👈تـــا خـــ❤️ـــدا راهــ🕊ـــی نـیــست😍
#قسمت3⃣1⃣
موسى(ع) در فكر بود كه چقدر خوب بود اگر او مى توانست يك سال تمام، روزه بگيرد و همه شب هاى آن را به نماز مشغول باشد.
اين عبادت، آرزوى موسى(ع) بود. او مى خواست تا حقّ عبادت تو را به جا آورد و فكر مى كرد اين طورى مى تواند اين كار را انجام بدهد.
تو هم كه از راز دل او با خبر بودى، براى همين با او اين چنين سخن گفتى:
ــ اى موسى! آيا مى دانى كدام كار ثوابش از يك سال عبادت بيشتر است؟
يك سال عبادتى كه روزها روزه بگيرى و شب ها تا صبح نماز بخوانى.
ــ نه! نمى دانم.
ــ آيا تا به حال كسى را ديده اى كه گناه زيادى انجام داده باشد و با من قهر كرده باشد؟
ــ آرى! من افرادى را مى شناسم كه با تو قهر كرده اند.
ــ اگر تو او را با من آشتى بدهى و او را به درِ خانه من باز گردانى، بدان كه اين كار تو از يك سال عبادت بهتر است.19
به موسى(ع) دستور دادى تا عصاى خود را بر رود نيل بزند، همين كه او عصاى خود را بر لب رود نيل زد، قدرت تو معجزه اى كرد، آب ها كنار رفت. همه با تعجّب نگاه مى كردند، موسى(ع) همراه با ياران خود به سلامت از رود نيل عبور كردند.
در همين هنگام، فرعون باسپاهش از راه رسيد، او ابتدا مى ترسيد از آب عبور كند، يعنى همه سپاه او ترسيده بودند، بعد از لحظاتى، فرعون تصميم گرفت تا از آب عبور كند، او به سرعت اسب خود را حركت داد تا هر چه زودتر بتواند به آن طرف آب برسد. همه سپاه او نيز همراه او وارد رود نيل شدند.
وقتى آخرين نفر از سپاه فرعون نيز وارد رود نيل شد، تو اراده كردى و همه آب ها به روى هم آمد، فرعون و سپاهش در دريايى از آب گرفتار شدند.
فرعون كه اميدى به نجات نداشت، فريادش را بلند كرد و از موسى(ع) كمك خواست. موسى(ع) صداى او را شنيد، امّا هيچ توجّهى نكرد، درست است كه فرعون در حقّ موسى(ع)، پدرى كرده بود، امّا اكنون نبايد به او اعتنايى مى كرد، فرعون سال هاست كه ادّعاى خدايى كرده بود و هزاران نفر بى گناه را كشته بود، موسى(ع) براى چه بايد به او كمك كند؟
آرى! موسى(ع) فكر مى كرد كه بايد هر چه زودتر اين دشمن خدا نابود شود، براى آخرين بار فرعون فرياد زد و از موسى(ع)كمك طلبيد، امّا موسى(ع) به او نگاهى هم نكرد، بعد از لحظاتى براى هميشه صداى فرعون خاموش شد.
اكنون تو با موسى(ع) سخن مى گويى: اى موسى! اگر فرعون به جاى اين كه از تو طلب كمك مى كرد، مرا صدا مى زد من او را كمك مى كردم! او تو را صدا زد، امّا تو هيچ توجّهى به او نكردى. آيا مى دانى چرا تو جواب او را ندادى؟ علّت آن اين بود كه تو او را خلق نكرده بودى! اگر او مرا صدا مى زد من جوابش را داده و او را نجات مى دادم، آخر من او را خلق كرده بودم!20
موسى(ع) به فكر فرو رفت، به راستى تو چه خداى مهربانى هستى؟ تو هرگز دل فرعونى كه سال هاى سال، ادّعاى خدايى كرده است را نمى شكستى! اگر او تو را صدا مى زد، كمكش مى كردى و نجاتش مى دادى، تو خدا هستى و بندگانت را دوست دارى.
افسوس كه از تو براى ما كم گفته اند، نه، براى ما از تو زياد گفته اند، البتّه از غضب و خشم تو!!
چرا ما از مهربانى تو، كمتر مى دانيم؟
#تاخدا_راهی_نیست
🔴نویسنده:' دکتر #مهدی_خدامیان
#ادامه_دارد....
🌤 أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌤
🔻 نفس مطمئنه
🔹 @zoohor59
💚🌹💚🍃🌺🍃💚🌹💚
امام باقر عليه السلام فرمود:
نگهدارى عمل، از خود عمل دشوارتر است. عرض شد: منظور از نگهدارى عمل چيست؟ حضرت فرمودند: آدمى براى خداى يگانه بى انباز(بی شریک) بخشش و انفاقى مى كند و اين عمل پنهانى برايش نوشته مى شود، اما سپس كارش را به زبان مى آورد كه در نتيجه آن، ثواب نهانى[كه بيشتر است] پاك مى شود و برايش[ثواب عملِ ] آشكار مى نويسند، بار ديگر آن را به زبان مى آورد، كه در اين بار عملش پاك مى شود و عمل ريائی نوشته مى شود.
ميزان الحكمه جلد۴ صفحه۳۳۸
.
🔻 نفس مطمئنه
🔹 @zoohor59
4_750708911236973276.mp3
3.59M
🎙حجت الاسلام #عالی
تا ابد در برابر پدر و مادر مسئولیم.
🔻 نفس مطمئنه
🔹 @zoohor59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✳ داخل کعبه را دیدهاید؟
🔻 نفس مطمئنه
🔹 @zoohor59