eitaa logo
مُنْتَظِران ظُہُور
359 دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
4.1هزار ویدیو
4 فایل
🌹 أللَّهُمَ عَجِّلْ لِوَلیِکْ ألْفَرَج🌹 🔴 ارتباط با ادمین 👇 @shahid_irani_313
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸آیت الله وحیدخراسانی : هر روز، یک سوره یس بخوانید و به حضرت زهرا (سلام الله علیها) هدیه کنید. 💐 ان شاءالله با این خدمت ، دم جان دادن و شب اول قبر،با فاطمه زهرا (سلام الله علیها) هستید ‌‌‌‌🆔 @zohoor_iran
هدایت شده از مجتبی یامینی
این روزا هممون دنبال یه رفیقی هستیم که دائمی باشه ..... دائم الرفیق فقط حسین بقیه همه میشن سابق الرفیق...(؛ ✍مجتبی یامینی ‌‌‌‌@mojtaba_yamini_313
🌸رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: 👈بر هر مسلمانی است که هر روز صدقه بدهد؛ عرض شد : کسی که مال ندارد چکارکند ؟ حضرت فرمودند : 💠نشان دادن راه به کسی صدقه است 💠عیادت بیمــار صدقه است . 💠امر به معروف صدقه است . 💠نهی از منکر صدقـه است . 💠و جـواب سـلام دادن صدقه است 💠برداشتن چیزهای آسیب رسان از ســر راه صـدقـه است. 📚 بحارالانوار ‌‌‌‌🆔 @zohoor_iran
خودکشی شب جمعه بود که بر سر مزار یادبود شهید ابراهیم هادی رفتم. خانمی با لهجه عربی مشغول توزیع شیرینی بود و همینطور برای ابراهیم صلوات می گرفت. او میگفت از اهواز تا اینجا آمده ام. یکی از خانم ها باتعجب از او پرسید: علت آمدن شما چیست: این خانوم کنار مزار ابراهیم نشست و گفت: مدتی قبل گرفتاری های دنیا خیلی به من فشار آورد. همچنین گرفتاری مالی شدید نیز ایجاد شد. دیگه هیچ راه چاره ای نداشتم. آخر شب بود که به موضوع خودکشی فکر کردم. به دیدگاه خودم این آخرین راه درمان بود. تصمیم قطعی گرفتم که فردا خودکشی را عملی کنم. همان شب در عالم خواب جوانی را دیدم که با من صحبت کرد و گفت: خودکشی راه حل مشکلات شما نیست، بلکه مشکلات شما را صد برابر می کند. هم در برزخ گرفتار می شوی و هم پدر و مادر و فرزندت را گرفتار می کنی. عذاب روحی خودکشی به مراتب بالاتر از مشکلات شماست. مشکلات دنیای حل خواهد شد و... اینقدر صحبت کرد که وقتی بیدار شدم، مجاب شدم به خودکشی فکر نکنم. چند روز بعد گرفتاری مالی ما به طرز عجیبی برطرف شد، مدتی از این ماجرا گذشت و من به طور کل موضوع خودکشی را فراموش کردم، اما همیشه به این فکر می کردم که آن جوان که بود؟! یک روز که در فضای مجازی به دنبال مطلبی میگشتم، یک باره با تصویر جوانی روبرو شدم که آن شب با من در مورد خودکشی حرف زد! روی عکس کلیک کردم، نوشته شده بود: شهید ابراهیم هادی ‌‌‌‌🆔 @zohoor_iran
در دفترچه «محاسبه نفس» خودش نوشته بود : یکشنبه ۲۲/۲ ۶۵- دوم رمضان المبارک «بل الانسان علی نفسه بصیره ولو القی معاذیره،یا ایها الانسان ما غرک بربک الکریم» ۱-نماز صبح خیلی دیر خوانده شد و تعقیبات چندان مورد توجه نبود ۲-کمی نسبتا زیاد تندخویی کردم و صدایم را بلند کردم ۳-چند مورد چشم نگاه‌های اضافی به دنیا داشت ۴-مزاح‌های غیر لازم در دو مورد دیده شد، باید دقت یبیشتری در مزاح کردن شود ۵-یادِ مرگ اصلاً تا ظهر وجود نداشت ۶-عُجب و غرور می‌خواهد بروز کند ۷-در قرآن خواندن احساس می‌کنم شیطان می‌خواهد نیت را ریا کردن و قیافه گرفتن برای مردم قرار دهد، باید خیلی مواظب باشم ۸-تواضع و خشوع چندان مورد دقت قرار نداشت. ----------------------------------------------- (خدایا! من دقیقاً کجای این عالمم !؟) ‌‌‌‌🆔 @zohoor_iran
❣ 🌱هزار بار هم که بهار بیاید کافی نیست! 🌱تویی...ربیع الأنام همان بهار که قرار است تیشه ای باشد برای شکستنِ انجماد دل هایی، که سالهاست یخ زده اند! به گمانم حلول تو،نزدیک است! 🤲 ‎‎‌‌ ‌‌‌‌🆔 @zohoor_iran
1.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅نکته های قرآنی بسیار زیبا 💠 حجت الاسلام قرائتی: خدا صاحب انتقامه، کسانیکه بی حجاب هستند رو خدا ازشون انتقام می گیره ‌‌‌‌🆔 @zohoor_iran
احمد یکی از بندگان صالح خدا بود. او طینت پاکی داشت، پدر و مادری داشت که پای روضه ابا عبدالله الحسین علیه السلام او را بزرگ کردند. احمد راه را پیدا کرد. خداوند متعال دستش را گرفت و عاقبت به خیر شد. روحمان با یادشان شاد. ‌‌‌‌🆔 @zohoor_iran
هدایت شده از مجتبی یامینی
میگن اولین بار کہ بری حرم چشمات اینجوری گنبدو میبینہ:)❤️ اللهم الرزقنا حرم😔 ✍مجتبی یامینی ‌‌‌‌@mojtaba_yamini_313
🔴 ✍ روزهایی از جوانی‌ام را دیدم که صبح تا شب به بطالت پای تلویزیون می گذراندم. چقدر از لحظات با ارزش عمر من اینگونه تلف شد... بعد از این تجربه تلاش می کنم از وقتم حداکثر استفاده را بنمایم و از لحاظ معرفتی خودم را رشد بدهم. تماشای تلویزیون و شبکه های اجتماعی را به حداقل رساندم... ‌‌‌‌🆔 @zohoor_iran
🌹~حوزه علمیه~🌹 سالهای آخر قبل از انقلاب بود، ابراهیم هم بازار می‌رفت هم حوزه حاج آقا مجتهدی. تقریبا کسی نمیدانست ولی رفتار و اخلاق او عوض شده بود. رفیقش او را در حوزه دیده بود. شب به او می‌گوید: آقا ابرام طلبه شدی؟ ابراهیم می‌گوید حیف است آدم عمرش را فقط صرف خوردن و خوابیدن کند و دنبال علم نرود. او میدانست خدای خوبش دستور مهمی در این زمینه داده. اینکه از هر طایفه و گروه، حداقل یک نفر برود و علم دین را کسب کند و به دیگران منتقل کند. «...چرا از هر گروهی از آنان، طایفه ای (سفر و) کوچ نمیکند که در دین (و معارف و احکام اسلام مسلط شوند و) آگاهی یابند و به هنگام بازگشت به سوی قوم خود، آن ها را (آگاه کرده و) بیم دهند؟! شاید بترسند و خودداری کنند!» [توبه،122] ‌‌‌‌🆔 @zohoor_iran
👹پاسخ جنّ بزرگ، به سؤالات سلیمان 💠حضرت سلیمان ـ علیه السلام ـ از پیامبرانی بود که خداوند او را بر جنّ و انس و… مسلّط نموده بود. روزی چند نفر از اصحاب خود را همراه یکی از جنّهای بزرگ و گردنکش فرستاد، تا چند ساعتی به میان مردم بروند و گردش کنند و سپس بازگردند و به اصحاب فرمود: در این سیر و سیاحت هر چه را از آن جنّ شنیدید به خاطر بسپارید و وقتی نزد من آمدید برای من بیان کنید. آنها همراه آن جنّ سرکش حرکت کردند تا به بازار رسیدند و امور زیر را از آن جنّ دیدند: ۱. دیدند آن جنّ به آسمان نگاه کرد و سپس به مردم نگریست و سرش را تکان داد. ۲. از آن جا عبور نمودند تا به خانه‎ای رسیدند، شخصی از دنیا رفته و بستگان او گریه می‎کنند. آن جنّ وقتی که آن منظره را دید خندید. ۳. از آن جا عبور نمودند و افرادی را دیدند که سیر را با پیمانه می‎فروشند، ولی فلفل را با وزن (و سنجش دقیق ترازو) می‎فروشند. آن جنّ با دیدن آن منظره خندید. ۴. از آن جا عبور نمودند و به گروهی رسیدند. دیدند آنها ذکر خدا می‎گویند و به یاد خدا به سر می‎برند، ولی گروه دیگری در کنار آنها هستند و به امور بیهوده و باطل سرگرم می‎باشند. آن جنّ سرش را تکان داد و لبخند زد. یاران سلیمان ـ علیه السلام ـ ، از این سیر و عبور بازگشتند و جریان را (در چهار مورد فوق به سلیمان ـ علیه السلام ـ گزارش دادند. سلیمان ـ علیه السلام ـ آن جنّ را احضار کرد و از او از چهار موضوع مذکور پرسید: ۱. وقتی که به بازار رسیدی، چرا سرت را به آسمان بلند نمودی. و سپس به زمین و مردم نگاه کردی و سرت را تکان دادی؟ جنّ گفت: فرشتگان را بالای سر مردم دیدم که اعمال آنها را با شتاب می‎نوشتند. تعجّب کردم که آنها این گونه با شتاب می‎نویسند ولی انسانها آن گونه با شتاب سرگرم (امور مادی خود) هستند. ۲. وقتی که به خانه‎ای وارد شدی، شخصی مرده بود و حاضران گریه می‎کردند، چرا خندیدی؟ جنّ گفت: خنده‎ام از این رو بود که آن شخص مرده، به بهشت رفت، ولی حاضران (به جای خوشحالی) گریه می‎کردند. ۳. چرا وقتی که دیدی سیر را با پیمانه، و فلفل را با وزن می‎فروشند خندیدی؟ جنّ گفت: ازاین رو که دیدم سیر را با آن همه ارزش، که کیمیای درمان است با پیمانه می‎فروشند، ولی فلفل را که مایه بیماری است با وزن دقیق به فروش می‎رسانند! از این رو از روی تعجّب خندیدم. ۴. چرا در مورد آن دو گروه که یکی در یاد خدا و دیگری سرگرم لهو و امور بیهوده بودند، سر تکان دادی و خندیدی؟ جنّ گفت: زیرا تعجب کردم که دو گروه، هر دو انسانند، ولی گروه اول بیدار در یاد خدایند، اما گروه دوم غافل و سرگرم در بیهودگی هستند. 📚اقتباس از بحار، ج ۱۴، ص ۷۹. ‌‌‌‌🆔 @zohoor_iran