eitaa logo
ظهور نزدیک است
1.8هزار دنبال‌کننده
61.4هزار عکس
62.9هزار ویدیو
1.3هزار فایل
گلچینی از بهترین مطالب #مهدوی #ولایی #شهدایی #سیاسی #معنوی #معرفتی #تربیتی کانال شهدایی ما👈 @ba_shaheidan کانال قصه های شهداء 👈 @Ghesehaye_shohada
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 در این تصویر چند حیوان وحشی آمریکایی میبینید؟ 🔶 فرزندان ما حتی در تصور خودشان هم نمی‌دانند روحیه استعمارگری غرب چیست؟ فرزندان ما اصلا نمی‌دانند تاریخ جنایات آمریکا و انگلیس و فرانسه در آفریقا و آمریکای لاتین چیست؟ •••─═┅═༅𖣔🌼𖣔༅═┅┅─••• https://eitaa.com/zohoore_ghaem
19.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تمجید قهرمان بوکس مسیحی از - اسلام به اهمیت میدهد و مقابل همجنسبازی می‌ایستد + زیرنویس اختصاصی اندرو تِیت می‌گوید: بسیاری از مشکلات که ما در با آن مواجهیم را اسلام حل کرده. آنها نه مشکل خانواده دارند نه همجنسبازی مسلمانان بی‌مدارا هستند. بی‌احترامی نمیکنم، این فوق‌العاده است. «اگر تو با هرچیز مدارا کنی درحقیقت برای هیچ چیز ایستادگی نکرده‌ای» مسیحی هستم و ماهانه 20هزاردلار به کلیسا کمک میکنم ولی پاپ رهبر مسیحیان می‌آید و از همجنسبازی دفاع میکند! این یعنی کار تمام است. مسیحیت یک دین مرده است اگر کتاب مقدس گفته "همجنسبازی ممنوع است" پس لعنتی‌ها چرا انجامش می‌دهید؟ من سرتاسر جهان را گشته‌ام. زنان مسلمان از دختران رقاص در کلاب‌های شبانه بسیار شادتر هستند. •••─═┅═༅𖣔🌼𖣔༅═┅┅─••• https://eitaa.com/zohoore_ghaem
📌ذات ربوبی مژده عذاب می‌دهد ... •••─═┅═༅𖣔🌼𖣔༅═┅┅─••• https://eitaa.com/zohoore_ghaem
‼️معمای عجیب...‼️ 💡با وجود رشد عجیب و چند برابری کاربران پلتفرم‌های داخلی از جمله روبیکا در اطلاعیه‌ای از روبیکا می‌بینیم که عوامل روبیکا با فیلترینگ پلتفرم‌های خارجی ابراز مخالفت و ناراحتی کردند. ⁉️حال علامت سوال‌های ذهن ما به شرح زیر است : 1⃣. با توجه به اینکه اسپانسر‌های مالی روبیکا دلالان پهنای باند می‌باشند، چه سود هنگفتی پشت دلالی پهنای باند نهفته است که این افراد درآمد پلتفرمی مثل روبیکا را نادیده می‌گیرند و به جای ابراز خوشحالی بابت افزایش کاربران، بابت فیلترینگ پلتفرم‌های خارجی ابراز ناراحتی و مخالفت می‌کنند؟! 2⃣. در این مخالفت با فیلترینگ منافع شخصی در نظر گرفته شده یا منافع ملی؟! •••─═┅═༅𖣔🌼𖣔༅═┅┅─••• https://eitaa.com/zohoore_ghaem
5.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰مرده شور این کلیسا رو ببره❗️ 🔻قضیه روبیکا، قضیه همین کشیش و همین کلیسایی هست که رهبری می فرمایند. 🔻در حوزه فرهنگ که رها کرده اند ؛کنترل شایسته ای روی محتوا وجود نداره و برای جذب، همان کارهایی که در مشابه خارجی آن هست انجام می گیرد. 🔺در حوزه کلان هم استقلال کشور رو به درآمدزایی شرکت مادر فروخته اند و بیانیه دادن که با محدودیت اینستاگرام و ... •••─═┅═༅𖣔🌼𖣔༅═┅┅─••• https://eitaa.com/zohoore_ghaem
🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 سومین سالگرد شهادت سرباز ولایت و امت اسلام، سردار حاج قاسم سلیمانی را خدمت همه بزرگواران تسلیت عرض می نماییم... ختم ۱۴۰۰۰ عطر ، جهت شادی روح سردار پر افتخار اسلام حاج قاسم عزیز و طول عمر با عزت سرداران و سربازان بی نام و نشان میهن عزیزمان بر میداریم💚 بر پیامبر مهربانی‌مان درود و صلوات می‌فرستیم تا شفاعت و دعای خیر حاج قاسم عزیز نصیبمان گردد. لطفا سهم خودتان را به آی دی زیر در ایتا اعلام فرمایید: @mobin_mashhad88 لطفا نشر حداکثری👆👆 🇮🇷به بپیوندید👇 https://eitaa.com/joinchat/4119134328C112e25a644
📌 💢قسمت اول آن شب سرد پاییزی، من صدای شکسته شدن بلورهای قلب مادرم را شنیدم و غم دنیا بر دلم آوار شد. الان سال‌ها از آن ماجرا می‌گذرد اما یادآوری خاطرات تلخ و شکننده‌اش، بغضی بی‌انتها را مهمان گلویم می‌کند. خانوادة چهارنفرة ما مذهبی نبودند ولی به چارچوب‌های خانوادگی و اجتماعی مقید بودند. پدرم تاجری موفق و به اقتضای شغلش، دائم در سفر بود. مادرم تحصیل‌کرده ولی خانه‌دار بود. آن زمان من کلاس چهارم دبستان بودم و خواهرم، الناز، پنج سال از من بزرگتر بود. غروب یک روز پاییزی خرامان از مدرسه به خانه برگشتم؛ فضای خانه مثل همیشه نبود، مادرم بی‌رمق و بی‌نشاط روی مبل نشسته، به تلویزیون خیره بود اما گویی به انتهای دنیا چشم دوخته بود. سلامم را با لبخندی کم جان پاسخ داد. سکوت سنگین خانه بی‌تابم می‌کرد. منتظر رسیدن پدر بودم. همیشه وجودش در خانه، شادی، نشاط، آرامش و آسایش به همراه داشت. بالاخره پدر آمد... آن شب اما آبستن حوادثی بود که طعم شیرین و دلچسب زندگی‌مان را برای همیشه، تلخ و گزنده کرد. حوالی ساعت نه شب بود که صدای داد و فریاد پدر و مادرم، ما را پشت درب اتاقشان میخکوب کرد. پدرم فریاد می‌زد و می‌گفت: «اصلا به کسی ربط نداره؟ شماره اون لعنتی رو بده تا یادش بدم نباید تو زندگی دیگران دخالت کنه». ناگهان در اتاق باز شد و پدرم با خشم و عصبانیت به سمت آشپزخانه رفت. چشمان ما، بین اتاق و آشپزخانه هاج و واج مانده بود. پدر لیوان آبی سرکشید و از همانجا فریاد زد: «اصلا مي‌تونم. اگه شما از این موضوع ناراحتی، می‌تونی بری». مادر با چشم گریان وارد سالن شد و گفت: «با وجود دو دختر معصوم خجالت نکشیدی؟ اونی که باید بره من نیستم. بذار این دختره بی‌حیا رو پیدا کنم...». پدرم مملو از خشم گفت: «شما حق چنین کاری رو نداری... اون دختر بی‌پناه گناهی نداره. من به خاطر تنهایی و بی‌پناهیش، سرپرستیش رو به عهده گرفتم». - «سرپرستی یا هوسبازی؟» - «هر جور دوست داری فکر کن». آن شب پدرم با عصبانیت از خانه رفت و تا یک ماه از او خبری نبود؛ حتی جواب تلفن‌هایمان را هم نمی‌داد... ✍نویسنده، ‼️کپی بدون ذکر نام نویسنده در شأن شما نیست. •••─═┅═༅𖣔🌼𖣔༅═┅┅─••• https://eitaa.com/zohoore_ghaem
عقربه های ساعت بی رحمانه به سمت بامداد یک و بیست دقیقه سیزدهم دی ماه در حرکت اند..💔 و تو! در این لحظات با خدای خود چگونه سخن می‌گویی؟😭 🇮🇷به بپیوندید👇 https://eitaa.com/joinchat/4119134328C112e25a644