eitaa logo
🇭🇺 (ع) یا لثارات الحسین 🇮🇷
112 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.5هزار ویدیو
9 فایل
استفاده از بنرهای کانال با ذکر نام گروه بلامانع است
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 اگر این کار را نکنیم، ایمان مردم به قتلگاه می رود! 🔰در کتاب شریف «تحف العقول» به نقل از امام باقر علیه السلام آمده است: " اَلْحَيَاءُ وَ اَلْإِيمَانُ مَقْرُونَانِ فِي قَرَنٍ فَإِذَا ذَهَبَ أَحَدُهُمَا تَبِعَهُ صَاحِبُهُ. " و در يك ريسمان پيوسته گشته[و تنيده شده‌اند]چون يكى از آن دو رود ديگرى به دنبالش برود. (ترجمه حسن زاده، ج ۱، ص ۵۲۹) ✍نکته: 🔻سال هاست _ مخصوصاً در فتنه اخیر _ دشمنان مستقیماً حیای زنان و مردان ما را نشانه گرفته اند. اگر با برنامه ریزی گسترده در سطوح گوناگون و همچنین اقدامات قانونی قاطع در وسط میدان، محکم جلوی نقشه دشمن نایستیم، شک نکنیم که با تسامح ما، ایمان مردم به قتلگاه می رود. 🔴 👇 @bidariymelat https://eitaa.com/zohor1111
🔴سلامتی جسم از منظر امام رضا(ع) 🌹امام رضا (ع) به سلامتی جسم اهمیت ویژه می‌دادند و این امر را راهی برای سلامت روح و ارتباط بهتر با خدا می‌دانستند بطوری که در کنار تلاش‌های روزانه، آداب خاصی برای خواب قائل بودند و می‌فرمودند: خواب، فرمانروای مغز است و مایه پایداری و نشاط جسم برای همین، حداقل ده توصیه برای خواب مناسب داشتند؛ 🏷 از جمله: خواندن قرآن قبل از خواب، زمان بین‌الطلوعین نخوابیدن و از سمت راست بیدار شدن. در کنار این مورد، توجه به تغذیه و میانه‌روی در خوردن را به یاران خود سفارش می‌کردند و کم‌خوری را عامل سلامت جسم می‌دانستند تغذیه از دید ایشان آداب خاصی داشت اما موردی که به آن اهمیت خاصی می‌دادند، خوردن شام بود، حتی به اندازه یک تکه نان باشد یاران می‌دانستند از دید ایشان، بهداشت فردی و پیشگیری از بیماری‌ها اهمیت ویژه دارد، امام شبیه طبیبی حاذق، داروی بسیاری از بیماری‌ها یا راه پیشگیری از آنها را برای شاگردانشان می‌گفتند 👌مثلا اینکه برای پیشگیری از زکام می‌فرمودند: «زمستانها هر روز سه لقمه عسل با موم آن بخورید... و گل نرگس بو کنید؛ ...اما در تابستان، هر روز یک خیار بخورید و از نشستن در آفتاب خودداری کنید» 📚برگرفته از عیون اخبار الرضا (ع) ‌ ➥ @zohur_media | ‌اینڪ آخرالزمان https://eitaa.com/zohor1111
🔴 حکایت زینب کذابه زنی ادعا می‌کرد زینب است و به دعای پدرش امام علی(ع) عمری ابدی یافته است. مأمون او و امام رضا(ع) را با یکدیگر روبه‌رو کرد تا مشخص شود کدامیک راست می‌گوید. در این هنگام امام رضا(ع) پیشنهاد عجیبی داد. 🔴 روایتی از کتاب فرائد السمطین نقل می‌شود: ابوالفضل‌بن ابی‌نصر حافظ می‌گوید در کتاب عیسی‌بن ‌مریم عمانی خواندم که روزی از روز‌ها امام رضا(ع) بر مأمون وارد شد، در حالی‌که «زینب کذّابه» که ادعا می‌کرد دختر علی‌بن ابیطالب است و علی(ع) برای او دعا کرده که تا روز قیامت زنده بماند، نزد او بود. مأمون به امام رضا(ع) گفت: «به خواهرت سلام کن.» حضرت فرمود: «به خدا سوگند، او خواهر من نیست و علی‌بن ابیطالب پدر او نیست.» زینب هم گفت: «به خدا سوگند، او برادر من نیست و علی‌بن ابیطالب پدر او نیست.» مأمون گفت: «دلیل این سخن شما چیست؟» حضرت فرمود: «ما اهل بیت گوشتمان بر درندگان حرام است، او را پیش درندگان بینداز، اگر راست بگوید، درندگان از خوردن گوشتش خودداری می‌کنند.» زینب گفت: «با این شیخ (امام رضا) آغاز کن.» مأمون گفت: «سخن منصفانه‌ای گفتی.» حضرت فرمود: «باشد.» در این حال درِ جایگاه حیوانات وحشی را گشودند، آنان را مهیای غذا کردند و امام رضا (ع) به سوی آن‌ها پایین رفت. هنگامی که چشم آنان به حضرت افتاد، همه دم تکان دادند و در برابر حضرت سرِ تعظیم فرود آوردند. حضرت میان آن‌ها دو رکعت نماز خواند و از آنجا خارج شد. آنگاه مأمون به زینب دستور داد او پایین برود؛ اما امتناع کرد. از این رو، او را گرفتند، پیش آن‌ها افکندند، آن‌ها هم او را خوردند! پس از آن مأمون بر این مقام حضرت حسادت ورزید. پس از مدتی امام رضا(ع) بر مأمون وارد شد و او را نگران یافت، به او فرمود: «تو را نگران می‌بینم.» مأمون گفت: آری، صحرانشینی به درِ دارالاماره آمده، هفت تار مو به من داده و معتقد است این‌ها از محاسن رسول خداست و درخواست جایزه کرده است. اگر راست بگوید و من به او جایزه ندهم، شرافت (نسبی) خود را زیر پا گذاشته‌ام. اگر دروغ بگوید و به او جایزه بدهم، مرا به استهزا گرفته است. نمی‌دانم چه کنم! امام رضا(ع) فرمود: «مو‌ها را به من بده. وقتی آن‌ها را دید، بویید و فرمود: «این چهار تار مو از محاسن رسول خداست، اما بقیه از محاسن او نیست.» مأمون گفت: «از کجا می‌گویی؟» فرمود: «آتش بیاورید.» مو‌ها را در آتش افکند. آن سه تار موی بدلی سوخت و آن چهار تار موی اصلی سالم ماند و آتش بر آن‌ها تأثیری نداشت. مأمون گفت: «آن صحرانشین را بیاورید.» وقتی در برابر او ایستاد، دستور داد گردنش را بزنند. صحرانشین گفت: «به چه جرمی؟» مأمون گفت: «درباره مو‌ها راستش را بگو.» گفت: «چهار تار مو از محاسن رسول خدا (ص) و سه تار آن از محاسن خودم است.» منبع:  کتاب مستدرک عوالم‌العلوم، محقق: آيت‌الله سيد محمدباقر موحد ابطحي اصفهاني، انتشارات بنیاد بین‌المللی فرهنگی هنری امام رضاع ➥ @zohur_media | ‌اینڪ آخرالزمان https://eitaa.com/zohor1111
🌼🍀🌼قرار هر روزمان یک ختم قرآن👇🏻 ( 3سوره توحید) به نیت سلامتی وتعجیل در فرج مولایمان صاحب الزمان عج 🌼 السلام علیک یا صاحب الزمان عج 🌺سلامتی امام زمان وتعجیل در ظهورشان صلوات🌺 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهمhttps://eitaa.com/zohor1111
🖤 کوه و دیگ راوی: ابا صلت هروی همراه امام وارد «مرو» شدیم. نزدیک «دهِ سرخ» توقف کردیم. مؤذن کاروان، نگاهی به خورشید کرد و رو به امام گفت: «آقا! ظهر شده است». امام پیاده شدند و آب خواستند. نگاهی به صحرا کردیم. اثری از آب نبود. نگران برگشتیم. امّا از تعجّب زبانمان بند آمد. امام با دست شان مقداری از خاک را گود کرده بود و چشمه ای ظاهر شده بود. وارد «سناباد» شدیم. کوهی نزدیک سناباد بود که از سنگ آن، دیگ های سنگی می ساختند. امام به تخته سنگی از کوه تکیه دادند و رو به آسمان فرمودند : «خدایا!... غذاهایی را که مردم با دیگ های این کوه می پزند، مورد لطفت قرار ده و به این غذاها برکت عطا کن!» فکر می کنم خدا به برکت دعای امام، به کوه، نظر خاصی کرد. چون امام خواستند که از آن روز به بعد، غذایشان را فقط در دیگ هایی بپزیم که از سنگ آن کوه ساخته شده باشد. روز بعد، پس از کمی استراحت، امام به طرف محلی که «هارون» پدر مأمون در آن دفن شده بود، حرکت کردند. مأموران حکومتی جار زدند که امام می خواهد قبر هارون را زیارت کند، امّا امام با یک حرکت ساده، نقشه های مأموران را نقش بر آب کرد. آن حرکت هم این بود که کنار قبر هارون ایستادند و با انگشت، خطی در کنار قبر، کشیدند. بعد رو به ما فرمودند: این جا قبر من خواهد شد... شیعیان ما به این جا خواهند آمد و مرا زیارت خواهند کرد... و هرکس به دیدار قبرم بیاید، خدا لطفش را شامل حال او خواهد کرد. بعد رو به قبله ایستادند و نماز خواندند و با سجده ای طولانی، چیزهایی را زیر لب زمزمه کردند. اشک در چشمم جمع شده بود. ➥ @zohur_media | ‌اینڪ آخرالزمان
🔴 شدت غربال های آخرالزمانی امام رضا عليه السّلام فرمودند: آنچه شما چشمان خود را به سويش مى‌داريد(منتظر و چشم به راه آن هستيد)واقع نخواهد شد تا اينكه پاكسازى و جداسازى شويد؛ و تا اينكه نماند از شما مگر هر چه كمتر و كمتر! قَالَ أَبُو اَلْحَسَنِ اَلرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ اَللَّهِ لاَ يَكُونُ مَا تَمُدُّونَ إِلَيْهِ أَعْيُنَكُمْ حَتَّى تُمَحَّصُوا وَ تُمَيَّزُوا وَ حَتَّى لاَ يَبْقَى مِنْكُمْ إِلاَّ اَلْأَنْدَرُ فَالْأَنْدَرُ. 📗الغيبة (للنعمانی)،ب۱۲، ص ۲۰۸ هرچه به روز موعود نزدیکتر میشویم، غربال ها شدت و شتاب بیشتری می‌گیرد؛ در آخرالزمان ریزش ها بصورت مرحله به مرحله رخ میدهد؛ اینگونه که در هر مرحله -بر اثر یک اتفاق مثل همین موضوع کشف حجاب و اعتراضات در کشور- جمعیت قابل توجهی، از بدنه اصلی دین کنده میشوند؛ و در نهایت عده کمی باقی میمانند؛ همان اقلیت صالح و صابری که امتحانات و فتنه های دوران غیبت را تاب آورده‌اند؛ اینان مخلصانِ شیعه و نیروهای زبده، و کسانی هستند که شایستگی درک دنیای ظهور و یاری و نصرت حجّت الله را خواهند داشت..! ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel https://eitaa.com/zohor1111
🔴 طفل , شجاعت را ارث می برد بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم عـمـرو پـسر امام حسن مجتبی (ع ), کودکی بیش نبود که درحادثه کربلا حضور داشت و سپس هـمراه کاروان اسیران اهل بیت (ع )وارد شام شد . در یکی از مجالس شام , یزید به آن کودک گفت : می توانی با پسر من کشتی بگیری ؟ عمرو در پاسخ گفت : من حال کشتی گرفتن ندارم . اگر می خواهی زور بازوی پسرت را بدانی , بـه او شـمـشـیـری بده و به من هم شمشیری ,تا در حضور تو بجنگیم یا او مرا می کشد که در این صـورت بـه جـدم پـیـامبر(ص ) و علی (ع ) می پیوندم یا من او را می کشم و او به جدش ابوسفیان و معاویه می پیوندد . یـزید از زبان گویا و قوت قلب عمرو تعجب کرد و شعری خواند که معنایش این است : این برگ از آن شاخه درخت نبوت است که چنین شجاع و پرجرات است منهاج الدموع , ص 383 ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel https://eitaa.com/zohor1111
🖤 در یادِ مایی راوی: عبداللّه بن ابراهیم غفاری تنگ دست بودم و روزگارم به سختی می گذشت. یکی از طلبکارهایم برای گرفتن پولش مرا در فشار گذاشته بود. به طرف صریا حرکت کردم تا امام رضا علیه السلام را ببینم. می خواستم خواهش کنم که وساطت کنند از او بخواهد که مدتی صبر کند. زمانی که به خدمت امام رسیدم، مشغول صرف غذا بودند. مرا هم دعوت کرد تا چند لقمه ای بخورم. بعد از غذا، از هر دری سخن به میان آمد و من فراموش کردم که اصلاً به چه منظوری به صریاء آمده بودم. مدّتی که گذشت، حضرت رضا علیه السلام ، اشاره کردند که گوشه سجاده ای را که در کنارم بود، بلند کنم. زیر سجاده، سیصد و چهل دینار بود. نوشته ای هم کنار پول ها قرار داشت. یک روی آن نوشته بود: «لا اله الاّ اللّه ، محمد رسول اللّه ، علی ولی اللّه ». و در طرف دیگر آن هم این جملات را خواندم: «ما تو را فراموش نکرده ایم. با این پول قرضت را بپرداز! بقیّه اش هم خرجی خانواده ات است». ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel https://eitaa.com/zohor1111
امام حسن (علیه السلام) در کنار پل ساباط برای آن‌که میزان وفاداری همراهانش را آزمایش کند، سخنانی بیان فرمود. پس از این سخنان بود که مردم به یکدیگر گفتند: به خدا سوگند، گویا ایشان تصمیم به صلح با معاویه را دارد و می‌خواهد حکومت را به او واگذار کند! برخی نیز گفتند: به خدا این مرد کافر شد! و سپس به خیمه‌ی حضرتشان حمله برده و هرچه در آن بود را به یغما بردند، تا جایی که جانماز آن‌حضرت را از زیر پایش کشیدند. عبدالرحمن بن عبداللَّه ازدی با خشونت به سمت امام (علیه السلام) آمد و ردای آن‌حضرت (علیه السلام) را از دوشش کشید. گروهی از نزدیکان و شیعیان آن‌حضرت برای نگهبانی دور ایشان را گرفتند. به درخواست امام (علیه السلام) دو قبیله‌ی ربیعه و همدان برای حفاظت از ایشان آمدند؛ امّا جراح بن سنان از قبیله‌ی بنی‌اسد دهانه‌ی اسب آن‌حضرت را گرفت و گفت: ای حسن! مشرک شدی چنانچه پدرت قبل از این مشرک شد! و سپس با شمشیری که در دست داشت چنان به ران آن‌حضرت زد که گوشت را شکافته و به استخوان رسید و امام (علیه السلام) از شدت آن زخم دست به گردن آن مرد انداخت و هر دو با هم به زمین افتادند. منبع: شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج ۲، ص ۱۱ – ۱۲، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق. https://eitaa.com/zohor1111 ═✧❁🌸❁✧═ @alhadiqom
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☝️تلنگرانه ‌🎙استادمسعودعـــالے 🌺امام سجاد (علیه‌السّلام) فرمودند : ✍ مَن سَرَّهُ اَن یَمُدَّاللهُ فی عُمرِهِ وَ اَن یَبسُطَ لَهُ فی رِزقِهِ فَلیَصِل رَحِمَهُ؛ 👌هرکس خوش دارد که خداوند، عمرش را طولانی و روزی‌اش را فراوان کند ، صله‌ی رحم کند. 📗 حیاة الامام زین العابدین ، ص‌۳۳۹ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‎‌‌‎🆔:@dl_bekhooda_bespar♡••࿐
10.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از نگرانی پیامبر برای کودکان آخرالزمان بشنوید ... نگرانی از پدر و مادر این بچه‌ها ✅ | حتماعضوشوید👇 🔰 eitaa.com/joinchat/1246953475Cf749f8ac9b https://eitaa.com/zohor1111
هدایت شده از امام زمان و ظهور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚫️ حمله شیطان درآخرالزمان سخنران حجت الاسلام عالی ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌ ➥ @zohur_media | ‌اینڪ آخرالزمان