eitaa logo
"مـنـتـظـراט ظـهور"🇵🇸³¹³
917 دنبال‌کننده
9.3هزار عکس
5.5هزار ویدیو
93 فایل
✾﷽✾ بِسمِ‌رَبِ‌مَھدی🌱-! ‹دِل‌پر‌زَخم‌زمین‌گفته‌کَسی‌می‌آیـد‌ . زَده‌فریـاد؛که‌فریاد‌رَسی‌می‌آیـد.>💚 شروع نوکریمون:¹⁴⁰²/³/²⁵ پایان: ـشـهاבَت📿 . کپی؟از‌پست‌ها‌باذکر صلوات برای ظهور🌱 . کاش میان این هیاهو صدایی بیاید: «اَنا المهدی...📿
مشاهده در ایتا
دانلود
دستم‌نمےࢪسد بہ‌تماشآۍڪࢪبلا ..💔 بابغض‌بہ‌ࢪوۍ‌عڪسِ‌حـࢪم دست‌می‌ڪشم(:′... ‹
اومدیم مسجد مراسم دایی بابام
اگر گوش دل باز کنی صدای شهدا را می شنوی....🌴🤍
✍یه لات بود تو مشهد. داشت می‌رفت دعوا شهید چمران دیدش، دستش‌رو گرفت و گفت اگه مردی بیا بریم . 🍁به برخورد و به همراه شهید چمران رفت جبهه. تو جبهه واسه خرید سیگار با دژبان درگیر میشه و با دستبند میارنش تو اتاق شهید چمران. 🍁رضا شروع میڪنه به دادن به شهید چمران، وقتی دید ڪه شهید چمران به فحش هاش توجه نمی‌کنه. یه دفعه داد زد ڪچل با توأم! 🍁شهید چمران با مهربانی سرش رو بالا آورد و گفت: چیه؟ چی شده عزیزم؟ چیه آقا رضا، چه میکشی؟!! برید براش بخرید و بیارید. 🍁رضا ڪه تحت تأثیر رفتار شهید چمران قرار گرفته میگه: میشه یه دوتا فحش بهم بدی؟! ڪشیده ای، چیزی! شهید چمران: چرا؟ رضا: من یه عمر به هرڪی ڪردم، بهم بدی ڪرده. تاحالا نشده بود به ڪسی فحش بدم و اینطور برخورد کنه! 🍁شهید چمران: اشتباه فڪر می‌ڪنی! یڪی اون بالاست، هرچی بهش بدی می‌ڪنم، نه تنها بدی نمی‌ڪنه، بلڪه با خوبی بهم جواب میده. هی بهم میده. گفتم بذار یه بار یڪی بهم فحش بده بگم بله عزیزم. . 🍁رضا جاخورد و رفت تو سنگر نشست و زار زار می‌کرد. اذان شد، رضا عمرش بود. سر نماز موقع قنوت صدای گریش بلند بود، وسط نماز، صدای سوت اومد. صدای افتادن یکی روی زمین شنیده شد رضا اولین و آخرین نماز عمرش را خواند و پرکشید...!🕊 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🖤🖤🦋أللَّھُـمَ_؏َـجِّـلْ‌_لِوَلیِڪْ‌_ألْـفَـرَجـ⛅️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حضور خادمان (ع) در بین کودکان شیعه سوری پناهنده شده در منطقه هِرمِل !