eitaa logo
ظهور نزدیک است
780 دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
2.7هزار ویدیو
40 فایل
•بسم ا... "با حضور گرم خانواده شهید مدافع حرم رضا حاجی زاده" _این گروه ابتدابه برسی علایم ظهورواثبات نزدیکی آن میپردازد _بعد دنیای زیبای پس ازظهور‏ _سوم وظایف منتظران •امید است یاریمان کنید انتقادات وپیشنهادات: @Sarbaze_mah ادمین تبادل @Ahmadii_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست می رسم با تو به خانه، از خیابانی که نیست می نشینی روبرویم، خستگی در می کنی چای می ریزم برایت، توی فنجانی که نیست باز می خندی و می پرسی که حالت بهتر است؟! باز می خندم که خیلی، گرچه می دانی که نیست شعر می خوانم برایت، واژه ها گل می کنند یاس و مریم می گذارم، توی گلدانی که نیست چشم می دوزم به چشمت، می شود آیا کمی دستهایم را بگیری، بین دستانی که نیست..؟! وقت رفتن می شود، با بغض می گویم نرو… پشت پایت اشک می ریزم، در ایوانی که نیست می روی و خانه لبریز از نبودت می شود باز تنها می شوم،با یاد مهمانی که نیست…! بعد تو این کار هر روز من است باور این که نباشی،کار آسانی که نیست…! ❥¦@shahidrezahajizadeh_95¦❥ •به کانال مـا بپیوندید👆🏻
ظهور نزدیک است
گفت: جانه مامان اگه اجازه ندی منم نمیرم گفتم:خوب! اجازه نمیدم گفت: قیامت شد جواب آقا اباعبدالله(ع) و
وقتی از سوریه برگشت بعد از دو روز فهمیدم دستش زخمی شده از حالت بچه بغل کردنش و وسایل جا به جا کردنش و همیشه آستین بلند میپوشید گفتم: چرا آستین بلند میپوشی؟ در جمع ما که نامحرم نیست گفت: همین طوری! گفتم: من دلم آروم نمیگیره آستینت رو بزن بالا زخمی شده بود "بعد آن قضیه برایم نحوه زخمی شدنش را تعریف کرد" با تمام این رشادت ها در خانه بسیار خاکی بود طوری رفتار می کرد که یک آبدارچی اینگونه رفتار نمی کرد به طوری که من فکرش را نمی کردم تک تیرانداز باشد. •به روایت مادر شهید ❥¦@shahidrezahajizadeh_95¦❥ •به کانال مـا بپیوندید👆🏻
8.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شرط عشق جنون است ما کـه ماندیم؛ مجنون نبودیم ❥¦@shahidrezahajizadeh_95¦❥ •به کانال مـا بپیوندید👆🏻
_استوری مادر شهید حاجی زاده ❥¦@shahidrezahajizadeh_95¦❥ •به کانال مـا بپیوندید👆🏻
دعوتید به مراسم شهدا درخدمت هستیم ❥¦@shahidrezahajizadeh_95¦❥ •به کانال مـا بپیوندید👆🏻
رضا جان و رامین جان(برادر شهید) با هم مسابقه تیراندازی میدادند رامین جان در تیراندازی از رضاجان بهتر بود این اواخر رضاجان خیلی دقیق به هدف میزد رامین جان تعجب می کرد که داداش چه طور انقدر ماهر شده؟! حالا نگو که تعلیم دیده بوده اصلا نمی دانستیم چه کار می کند هر وقت می پرسیدم: رضاجان در سپاه چه کار می کنی؟! میگفت: دارم فوتبال بازی میکنم😅 •به روایت مادر شهید ❥¦@shahidrezahajizadeh_95¦❥ •به کانال مـا بپیوندید👆🏻
هدایت شده از ظهور نزدیک است
سلامٌ علی آل یاسین الا که صاحب عزای تمام غم هایی دوباره فاطمیه آمد, نمی آیی!؟ به ما نظری کن ای ساحل نجات بشر تو را طلب می‌کند این دیده های دریایی آجرکَ الله یا صاحبَ الزمان 🤲🏻🥀أللَّھُـمَ عَـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🥀🤲🏻
گویند چرا تو دل بہ ایشان دادے؟ وللہ ڪہ من ندادم ایشـــــان بردند... ❥¦@shahidrezahajizadeh_95¦❥ •به کانال مـا بپیوندید👆🏻
5.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از زمانی با شهید آشنا شدم میگم خدایا الهی منم یک روز همچون داداش یک شهید بدم خدایا الهی منم لیاقت داشته باشم عشق زیباست اما شهادت زیباتر 😭 ❥¦@shahidrezahajizadeh_95¦❥ •به کانال مـا بپیوندید👆🏻
[غمِ فاطمه (س)] ❥¦@shahidrezahajizadeh_95¦❥ •به کانال مـا بپیوندید👆🏻
20.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ای‌شهید، پَری برایِ پرواز ندارم! اما دلی دارم که در این هیاهویِ غریب به یادت پرواز می‌کند... ❥¦@shahidrezahajizadeh_95¦❥ •به کانال مـا بپیوندید👆🏻
"🇮🇷♥️" در باشگاه کشتی بودیم. آماده می‌شدیم برای تمرین، ابراهیم هم وارد شد. چند دقیقه بعد یکی دیگر از دوستان آمد. تا وارد شد، بی‌مقدمه گفت: «ابرام جون، تیپ و هیکلت خیلی جالب شده. تو راه که می‌اومدی دو تا دختر پشت سرت بودند. مرتب داشتند از تو حرف می‌زدند.» بعد ادامه داد: «شلوار و پیراهن شیک که پوشیدی، ساک ورزشی هم که دست گرفتی. کاملا مشخصه ورزشکاری.» به ابراهیم نگاه کردم. رفته بود تو فکر. ناراحت شد. انگار توقع چنین حرفی را نداشت. جلسه بعد رفتم برای ورزش. تا ابراهیم را دیدم خنده‌ام گرفت. پیراهن بلند پوشیده بود و شلوار گشاد. به جای ساک ورزشی لباس‌ها را داخل کیسه پلاستیکی ریخته بود. از آن روز به بعد این‌گونه به باشگاه می‌آمد. بچه‌ها می‌گفتند: «بابا تو دیگه چه جور آدمی هستی. ما باشگاه می‌یایم تا هیکل ورزشکاری پیدا کنیم. بعد هم لباس تنگ بپوشیم. اما تو با این هیکل قشنگ و رو فُرم، آخه این چه لباس‌هاییه که می‌پوشی.» ابراهیم به حرف‌های آن‌ها اهمیت نمی‌داد. •⋮❥|♥️ ❥¦@shahidrezahajizadeh_95¦❥ •به کانال مـا بپیوندید👆🏻