eitaa logo
❤عشـــق مـن مهــــدی❤
1هزار دنبال‌کننده
14.4هزار عکس
9.1هزار ویدیو
104 فایل
🔸مهـــــدویت 🔸اخــبارظهــــور و منطقه 🔸حدیث واخلاق 🔸️خانواده مهدوی کپی از کانال ازاد است اقا تنهاست. حرفی اگر بود👇 https://harfeto.timefriend.net/17283860346838 ارتباط با مدیر @Yamahdibeia تبادل نداریم❌️
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽؛ 👈 عده ای از بزرگان دین اسلام از شیعه و سنی را از می دانند و در تأخیر توبه مطرح می کنند : از آنجایی که انسان تاریخ ولادت خودش را می داند ولی تاریخ وفات خودش را نمی داند ، اگر بخواهد توبه را تأخیر بیاندازد چه بسا مرگ او فرا برسد و او فرصت ندامت از اعمال زشت خود را نداشته باشد ، در این صورت بزرگترین خطر به سراغ او آمده است . این است که اگر مبادرت به توبه نورزد ، گناهان انباشته می شود ، چه بسا به سر حدّ شقاوت و قساوت منجر می گردد ، وقتی زنگارها بر صفحه دل انباشته شد ، درمان آن بسیار سخت می شود . اگر توبه را تأخیر اندازد چه بسا عمل صالح او مقبول درگاه حق نگردد ، چون به نصّ قرآن خدای تبارک و تعالی از پرهیزکاران اعمالشان را می پذیرد .
آیت الله حق شناس: وقتی برای بلند می شود ؛ √اما خوابش می آید و سرش به این طرف و آن طرف می رود، چانه اش پایین می افتد، درهای آسمان را باز می کند و خطاب به می فرماید: ✨« انظروا الی عبدی. یعنی به بنده من نگاه کنید ! »✨ √خداوند علی اعلی افتخار می کند که ، ✨ببینید این بنده من کاری را که بر او نکرده ام چگونه به جا می آورد. پروردگار می فرماید به او چیز مرحمت_میکنم : 1⃣⇦•اول اینکه موفق به اش می کنم. موفق به و قاطعش می کنم. 2⃣⇦•دوم اینکه را می آمرزم و 3⃣⇦•سوم اینکه وسیعی نصیبش می کنم. . 🌓 ! 🍃. خیلی سفارش شده به و وقرآئت قرآن در دل شب. ‼️.ولی اگر یک حال نماز و دعا هم نبود، کسی بیدار شد ولو نشسته و چای خورده است، همین خوب است، خود بیداری شب، اثر دارد. 🍃.بنشین، یک کم در خدا فکر کن، در خودت فکر کن که من کجا بودم؟ کجا آمدم؟ به کجا می روم؟ کی من را اینجا آورد؟ !!همین را فکر بکنی، برایت کافی است. 🍃. ببین حال تو چه می شود؟ خدا می داند. در مورد فکر کن به خدا بگو: « من را فريب داد. نمی خواستم مخالفت تو را بکنم». ✍🏻آیةاللّه ناصری
. 🔍 ماجرای زن بدکاره 🧝🏻‍♀و پیرمرد عابد👳‍♂️ 🔞🔞🔞😱😱😱 🌴از عليه السّلام روايت کرده اند که : 👇👇👇 👥👤👥👤در مرد عابدى بود که به هيچ وجه به دنيا آلوده نشده و گرد آن نگشته بود🚶‍♂ شيطان که از وضع او رنج می بُرد از بينى خود فرياد کشيد تا لشكريانش به دور او جمع شدند.🧞‍♂🧞‍♀🧞‍♂🧞‍♀🔊🔊🔊 به آنها گفت: کداميک از شما است که بتواند اين شخص را از راه به در کند؟🤔 يكى گفت: من حاضرم☝️ گفت: از چه راه به سراغش می روى؟ پاسخ داد: از راه 💃 شيطان گفت: تو حريف او نيستى، چون او زنان را نيازموده و لذتى از آنها نبرده که گول بخورد🤕 ديگرى گفت: من!☝️ پرسيد: تو از چه راه گولش می زنى؟ گفت: از راه باده گسارى و خوشی ها 🍷 شيطان بزرگ گفت: تو هم مرد اين کار نيستى، چون او اهل اين ها نيست🤒 سومى گفت: من او را گمراه مي کنم☝️پرسيد: از چه راه؟ گفت: از راه ! شيطان گفت: برو که تو حريف او هستى!!😈😈😈 شيطانک آمد و در برابر او جايى را انتخاب کرد و شروع کرد به نماز خواندن!👳🏻‍♂📿 و آن عابد چنان بود که قدرى در شبانه روز می‌خوابيد و استراحت می کرد، ولى شيطانک هيچ نمی‌خوابيد و استراحت نداشت، يكسره نماز می‌خواند و مشغول عبادت بود😐 آن مرد عابد که با اين اوصاف، خود را در برابر او کم ارزش می ديد و عبادتش را کوچک می دانست، نزد آن شيطانک رفت و به او گفت: اى بنده خدا! چه چيز تو را به اين همه نماز خواندن و عبادت نيرو داده و وادار کرده؟!🤔🧐 شيطانک پاسخش را نداد🤫 بار دوم پرسيد، باز هم پاسخش را نداد🤫 تا بار سوم؛ وقتی که پرسيد، شيطانک گفت: اى بنده خدا! من گناهى کرده ام و از آن نموده ام و هر گاه آن گناه را به خاطر می آورم، به نماز خواندن نيرو می‌گيرم😨😰 مرد عابد گفت آن گناه را به من هم بگو تا انجام دهم و به دنبالش کنم، و در نتيجه مانند تو بر خواندن نماز نيرو بگيرم 😥 شيطانک بدو گفت: به شهر برو و سراغ فلان را بگير! و دو درهم به او بده، و با او کام خود برگير و سپس توبه کن تا مانند من بر عبادت نيرو بگيرى!🙄🤧 عابد گفت: دو درهم را از کجا بياورم؟! من که نمی‌دانم چيست؟😓 شيطان از زير پاى خود دو درهم بيرون آورد و به او داد👣 💰😎 عابد برخاست و با همان جامه و لباس خود که در آن عبادت می کرد به شهر درآمد و سراغ منزل آن زن را گرفت👀 مردم او را به خانه آن زن راهنمايى کردند و گمان کردند براى موعظه ی او آمده است!😍🤦‍♂️ عابد به نزد آن زن رفت و دو درهم را پيش او انداخت و بدو گفت: برخيز! زن برخاست و به درون اتاق خود رفت و به مرد عابد گفت: داخل شو! به درون اتاق رفت. آن زن بدو گفت: اى مرد تو در وضع و لباسى به خانه من آمده اى که معمولا کسى با اين وضع و لباس به نزد من نمي آيد🤷‍♀️ شرح حال خود را براى من بگو! عابد سرگذشت خود و شيطان را براى آن زن تعريف کرد🗣 زن گفت: اى بنده خدا! ترك گناه، آسان تر از توبه کردن است؛ و چنان نيست که هر کس توبه کند بدان برسد و توبه اش پذيرفته گردد! به نظر مي رسد که آن فرد که اين راه را پيش پاى تو گذارده 👺 بوده که در نظرت مجسم شده تا تو را از راه به در کند⚠️ اکنون بازگرد، کسى را در آنجا نخواهى ديد💁‍♀ عابد بدون آنكه به گناه آلوده شود، برگشت و آن زن همان شب از اين جهان رفت! 🕊🕊🕊 و چون صبح شد ديدند بر در خانه اش نوشته شده: بر سر جنازه فلان زن براى دفن و کفن او حاضر شويد، که او از است🧕 🌧🌧🌧🌧🌧🌧🌧🌧🌧 🌳🌱🌳🌱🌳🌱🌳🌱🌳 مردم همه در شک و ترديد فرو رفتند. و به خاطر همان ترديدى که در کار او پيدا کرده بودند، تا سه روز جنازه اش را به خاك نسپردند🤔🧐🤨⚰ 🕋 خداى عزّوجلّ به پيغمبر آن زمان_که جز موسى بن عمران (ع) کسى ديگر را سراغ ندارم_ وحى فرمود: بالاى جنازه فلان زن برو و بر وی نماز بخوان! و به مردم بگو: بر او نماز بخوانند که من او را آمرزيدم و بهشت را بر او واجب کردم! 👈👈چون فلان بنده ی مرا با انجام از گناه و نافرمانى من باز داشت👏👏👏 (📙الروضة من الكافي ترجمه رسولى محلاتى ج ۲ ص ۲۴۲ ) (📗وسائل الشيعه ج ۱۶ ص ۱۳۲) ✍برگرفته از دوره ی احادیث موسسه تمدن موعود🌠
🌸🌼🌸🌼🌸 سلام صبح روز یکشنبه شما بخیر السلام علیک یا امیرالمومنین علی علیه السلام السلام علیک یا فاطمه الزهرا سلام الله علیها یا ذالجلال و الااکرام ⏬⏬⏬⏬⏬ ناله ی شیطان از 7 عمل امت پیامبر (ص) روزی پیامبر در مسجدالحرام شیطان را رنگ پریده و زار دید .  پرسید که چرا این قدر رنگ پریده و رنجور هستی ؟ شیطان گفت : چند خصلت در امت تو مرا به جان آورده است و نمی توانم این خلق و خوی را از آنها بگیرم . 1️⃣یکی اینکه وقتی به یکدیگر می رسند می کنند و سلام یکی از نام های خداست و هر کس که سلام کند از رنج دور می ماند و کسی که جواب سلام را می دهد رحمت حق شامل او می گردد . 2️⃣دیگر اینکه وقتی با هم ملاقات می کنند با هم دست می دهند و مصافحه می کنند و داریم تا وقتی این دو نفر دستشان را از هم رها نکرده اند شامل آنها می شود که این باعث تضعیف شیطان می شود. 3️⃣دیگر اینکه وقت غذا خوردن و شروع کارها الرحمن الرحیم می گویند . در روایت داریم کسی که بسم الله می گوید خدا را در کار خودش شریک می کند . مثلا اگر هنگام غذا خوردن بسم الله گفته بشود انرژی حاصل از این غذا در خدمت اهداف شیطانی قرار نمی گیرد . 4️⃣دیگر اینکه وقتی سخن می گویند ان شاءالله می گویند و به رضای خدا راضی می شوند.آنها زحمتهای من را با همین ضایع می کنند . 5️⃣دیگر اینکه من از صبح تا شب زحمت می کشم تا آنها را به وادار کنم ولی بعد آنها می کنند . 6️⃣دیگر اینکه تا نام تو را می شنوند می فرستند و من چون صلوات را می دانم فرار می کنم زیرا طاقت آن درجات را ندارم . 7️⃣دیگراینکه وقتی تو را می بینند به آنها محبت دارند . پیامبر به حاضرین گفت که هرکس این خصلت ها را داشته باشد ، اهل بهشت است . اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
🔖منبر کوتاه 🔖 ♦️نماز با فضیلت ماه ذی القعده ♦️ 💎«انس بن مالک» می گوید: رسول خدا در از منزل بیرون آمد و فرمود: ای مردم، کدام یک از شما می خواهد توبه کند؟ عرض کردیم: همه می خواهیم توبه کنیم. 🔖سپس فرمود: هیچ بنده ای از امت من نیست که این عمل را انجام دهد،مگر آنکه از آسمان به او ندا می شود: «ای بنده ی خدا، عمل خود از نو آغاز کن؛ زیرا توبه ی تو پذیرفته و گناه تو آمرزیده شد.» 🔰 و فرشته ای از زیر عرش به او خطاب می کند: «ای بنده خجسته باد بر تو و فرزندان تو!» 🔺 و فرشته ای دیگر ندا می کند: «ای بنده، دشمنان تو در روز قیامت از تو راضی خواهند گردید.» 👌و فرشته ای دیگر ندا می کند: «ای بنده، تو مۆمن از دنیا می روی و دین تو از تو گرفته نمی شود و قبر تو گشوده و نورانی می شود.» ✍ و فرشته ای دیگر ندا می کند: «ای بنده، پدر و مادر تو از تو راضی خواهند گردید، اگر چه از تو ناخشنود باشند و پدر و مادر و فرزندان تو آمرزیده شدند و روزی تو در دنیا و آخرت گشوده و فراوان خواهد بود.» 🔺 و جبرئیل علیه السلام ندا می کند: «من همراه با فرشته ی مرگ می آیم و به او سفارش می کنم که با تو به نرمی رفتار کند و اثر مرگ حتی خراشی در تو ایجاد نخواهد کرد و فقط روح تو به آرامی از بدنت خارج خواهد شد.» 👈 و آن عمل بسیار پر فضیلت «نماز یکشنبه_ذی_القعده» است و کیفیت آن چنان است که : 🔗 در روز یکشنبه غسل کند و وضو بگیرد و چهار رکعت نماز گزارد ( ۲ نماز دو رکعتی) در هر رکعت حمد یک مرتبه و قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ سه مرتبه، و معوذتین (سوره ی فلق و ناس)یک مرتبه، و بعد از اتمام چهار رکعت هفتاد مرتبه کند (بگوید استغفر الله) و بعد یک مرتبه بگوید لا حَوْلَ وَ لا قُوَّهَ إِلا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ و بعد از آن بگوید یَا عَزِیزُ یَا غَفَّارُ اغْفِرْ لِی ذُنُوبِی وَ ذُنُوبَ جَمِیعِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ فَإِنَّهُ لا یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلا أَنْتَ 📚 اقبال الاعمال، سید بن طاووس، ترجمه محمد روحی، جلد ۲، صفحه ۱۳ 📚 مفاتیح الجنان ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
💠 🔸 امام باقر (علیه السلام): وقتی انسان مرتکب گناه شد، یک نقطه سیاه در قلبش پیدا می شود، اگر از گناه کرد، این نقطه محو می شود و اگر هم چنان به ادامه داد، نقطه سیاه تدریجا بزرگتر می شود تا اینکه بر مجموع قلب غلبه نماید و در این صورت هرگز به رستگاری نمی رسد. 📚 اصول کافی/ج4/باب گناهان
💠 🔹 قرآن کریم: ای بندگان من که بر خود ستم و اسراف کرده اید از رحمت خداوند ناامید نشوید که خدا همه گناهان را می آمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است. 📗 زمر/53 ✍🏼 راه سیرو سلوک و اصلاح نفس حتی برای گناهکاران هم مسدود نیست، چون خدا پذیر و مهربان است.
♨️خودت رو مهیا کن... 💠 آیت‌الله بهجت رحمة الله علیه 🔅 اگر ظهور حضرت حجت نزدیک باشد، باید هر کس خود را برای آن روز مهیا سازد؛ از جمله این‎که از گناهان کند. همین توبه باعث می‎شود که این‎همه بلاهایی که بر سر شیعه آمده است، که واقعاً بی سابقه است، و بلاهای دیگری که تا قبل از ظهور آن حضرت پیش می‌آید، از سر شیعه رفع و دفع گردد.  📚 کتاب حضرت حجت، ص١٨۴
8.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺امام جعفر صادق عليه السلام می فرمایند : 📄اذا اَذْنَبَ الرّجلُ يخرُج في قلبِهِ نكتَةٌ سَوْداءُ فاِنْ تابَ انْمَحَت و ان زادَ زادَتْ حتّي تغلِبَ علي قلبِهِ فَلا يفلِح بعدَها ابداً. 📜زمانی كه انسان گناهی را مرتكب شود نقطه ای سياه در قلب و روح او ايجاد می شود، اگر توبه كند پاك می شود و اگر بر گناهان خود بيفزايد بر آن سياهی نيز افزوده مي شود تا جائی كه تمام قلب او را فرا گيرد که بعد از آن هيچ گاه رستگار نخواهد شد. 📚(بحارالانوار، جلد ۷۰، صفحه ۳۲۷)
📢 دقت کردی تا کسی سر دو راهی بهشت و جهنم گیر افتاده و میخواد گناه کنه، شیطان ملعون زود میاد وسط و درگوشش میگه: حالا گناه کن، بعدش توبه میکنی و آدم میشی 👈 خُب آقای شیطان یک سؤال؛ از کجا معلوم که اصلا ما بعد گناه، عمر و فرصتی داشته باشیم برای توبه؟! شاید اصلا وسط گناه احضارمان کرد حضرت عزرائیل علیه السلام 🌴 سوره یوسف 🌴 🕋 اقْتُلُوا يُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضاً يَخْلُ لَكُمْ وَجْهُ أَبِيكُمْ وَ تَكُونُوا مِنْ بَعْدِهِ قَوْماً صالِحِينَ «9» ترجمه: (برادران به يكديگر گفتند:) يوسف را بكشيد يا او را به سرزمينى دور بيافكنيد تا توجّه پدرتان مخصوص شما شود و پس از انجام طرح (با ) گروهى شايسته باشيد.
: یه‌‌‌روز که‌ از مسئله آگاه میشه میره‌‌‌به‌‌اصحابش‌‌‌ میگه‌‌:ما این‌همه بنده‌‌رو فریب‌میدیم‌ . اما راه‌‌توبه‌‌‌‌ رو براش‌‌ قرارداده، پس‌ ما چه‌‌‌‌کنیم؟! يکي ازیاراش‌‌ بهش‌‌‌‌ میگه‌‌: بهش‌اِلقاکنیم‌كه براى توبه‌‌‌‌ هنوز‌‌ زوده؛ جوونه؛ وحالاحالاها وقت‌‌‌داره‌‌‌‌توبه‌‌‌‌كنه .. اینجوري‌توبه‌‌‌‌ رو براش عقب‌‌ میندازیم‌‌ تا مرگش‌‌ فرابرسه .. !❌❌❌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
💫🇮🇷💫🇮🇷💫💫🇮🇷💫🇮🇷💫🇮🇷💫🇮🇷رمان امنیتی و تلنگری 💫 🇮🇷قسمت ۵۱ و ۵۲ انگار زمان از دستم بیرون رفته بود، با اوضاع هانیل و هانا و شنیدن قصهٔ غصهٔ زهرا، نه گذشت روز را میفهمیدیم نه اینکه گرسنگی و...را،. بوسه‌ای از گونهٔ نرم زهرا که در اثر گریه خیس شده بود گرفتم. نگاهی به بچه‌ها کردم و یک دفعه انگار دارم خواب میبینم، دوباره نگاه دقیقتری کردم و‌گفتم: _زهرا من دارم بد میبینم یا هانیل واقعا کبود شده؟! و به سرعت از جا بلند شدم به سمت دخترک رفتم، وای خدای من صورتش واقعا کبود شده بود، دستی به گونه اش کشیدم ، مثل یخ سرد و مثل سنگ سفت بود. دستپاچه شدم، سرم را روی قلبش گذاشتم... وای خدای من!! انگار قلبش نمیزد.. از کنار هانیل بلند شدم و نگاهی به هانا کردم.. زیر چشمهای هانا کبود بود دست به صورتش گرفتم، تب نداشت اما گرم بود. پس هانیل... سریع خودم را به درب رساندم و جوابی به نگاه های پر از سوال زهرا ندادم. وارد هال شدم، اثری از کریستا نبود، نمیدونستم چکار کنم، به سمت اتاقی که مال کریستا بود رفتم، تقه ای به در زدم، صدایی نیامد، اینقدر استرس داشتم که صبر کردن جایز نبود.دستگیرهٔ در را پایین دادم. در را باز کردم...وای با دیدن صحنهٔ پیش رویم از ترس می خواستم سکته کنم.. خدای من! این دیگه چه موجودی هست؟ در را نیمه باز رها کردم و همانطور که زیر لب میگفتم یا حضرت عباس... به طرف اتاقمون رفتم، داخل اتاق شدم، در را پشت سرم بستم و همانطور که نفس نفس میزدم به در تکیه دادم. اشک ناخوداگاه از چشمم روان شده بود، نگاهی به بالا کردم و با زبان فارسی گفتم: "خدایا غلط کردم، خدایا توبه....درسته من گنهکارم، من اشتباه کردم اما بابا حسین همیشه میگفت خدا خیلی مهربون و پذیره...خدایا بسمه خدایااا کمک..."😭 تا این حرف را زدم، زهرا به طرفم آمد و با نگرانی گفت: _چی شده؟ هانیل چرا رنگش اینجور شده؟ چرا گریه میکنی؟ چی بود داشتی میگفتی؟ تو کجایی هستی؟ سر زهرا را به سینه چسپوندم و گفتم: _من یه دختر بدبخت ایرانی هستم، یک دختری که قدر نعمت ندانستم الان تو چنگ کسایی افتادم که نمیدونم کیا هستن.. زهرا خودش را محکمتر به من چسپاند و آروم گفت: _من ایرانی‌ها را دوست دارم در همین حین به درب اتاق زدند.‌. نمیدونستم چکار کنم؟ در را باز کنم یا نه؟! آخه... آخه من تو اتاق کریستا را ندیدم فقط.. فقط یه موجود.. دوباره درب را زدند دو اینبار با شدت بیشتر و همزمان دستگیرهٔ در پایین و بالا شد و صدای عصبانی کریستا بلند شد: 🔥_چرا در باز نمیشه؟! از پشت در کنار رفتم، در به شدت باز شد و کریستا که انگار به در تکیه داده بود، به حالت تلو تلو خوران وارد اتاق شد. نگاهی به صورت کریستا کرد، دور چشمش هنوز از هاله‌ای سیاهرنگ پوشیده شده بود..، سحر آرام زیر لب گفت: _اون موجودی که داخل اتاق بود... موجودی که کل لباسش سیاه بود و صورتش را هم رنگهای سیاه و سرخ پوشیده بود... اون... کریستا بی توجه به حرفهایم به سمت هانیل و هانا رفت، نگاه عجیبی به هانیل کرد دست روی صورتش کشید و شروع به تکان دادنش کرد و ناگهان انگار که دیوانه شده باشد به طرفم یورش اورد و‌گفت: 🔥_احمق چکاریش کردی؟ چطور کشتیش؟ من....من...من این دختر را... یکدفعه حرفش را خورد و به طرف هانا رفت و وضعیت اونم بررسی کرد و بعد از اتاق بیرون رفت. بعد از دقایقی صداش در ساختمان پیچید: 🔥_یکی از دخترا فکر کنم مرده، سریع خودت را برسون، باید اون یکی دیگه را معاینه کنی و نجاتش بدی... بایدددد میفهمی چی میگم؟ زهرا را تو بغل گرفتم و روی صندلی کنار میز نشستم و همانطور که موهای بور دختر را نوازش میکردم، چشم به هانا دوختم و دعا میکردم این دختر نجات پیدا کنه. نفهمیدم چه مدت گذشت، اما وقتی به خودم آمدم که یه آقا که فکر میکنم دکتر بود، را بالا سر هانیل دیدم اون آقا تا چشمش به من افتاد، به کریستا اشاره ای کرد ،انگار دوست نداشت من اونجا حضور داشته باشم و میخواست کریستا منو بیرون کنه.. تا متوجه نگاه مشکوکش شدم، سرم را پایین بردم و توی گوش زهرا گفتم: _انگار من مزاحمم، هر چی اینا گفتن، توی ذهنت بسپار، اصلا متوجه نشن انگلیسی بلدی، هر چی گفتن را حفظ کن و بعد به من بگو.. زهرا که مشخص بود دختر باهوشی هست، با نگاهش به من اطمینان لازم را داد. 💫ادامه دارد.... 🇮🇷نویسنده: طاهره‌سادات حسینی