7.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 #بانک_های_که_خون_مردم_را
#در_شیشه_کردند
حجت الاسلام مهدی دانشمند:
مملکت را #داعش نابود نمیکند، ربا نابود میکند.
با وجود #ربا فرج محقق نمیشود.
بانکها گرگ شدهاند.
شکم هاتونو درست کنید ؛ هِی سجاده نو میکنید
→ @zohur_media
8.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴اسرائیل تو زیر زمین مسجد الاقصی دنبال چی میگرده؟!
⚠️ چه ارتباطی، بین حکومت شیطان و تخریب مسجد الاقصی و ریختن خونِ بیگناهان توسط، اسرائیل وجود دارد؟!
اسراییل به زودی از دجال رونمایی میکند!
#ادامه_دارد
اشاره به بازگشت 72 جن
👈اخرالزمان و ظهور منجی
→ @zohur_media
💚سلام بر تو
ای مولایی که
در عالم عهد
از همه پیمان گرفته شد
تا چشم به راهت باشند
و دعاگوی ظهورت.
💔السَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا مِیثَاقَ اللَّهِ الَّذِی أَخَذَهُ وَ وَکَّدَهُ
➥ @zohur_media | اینڪ آخرالزمان
16.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اهمیت ویژهی کار و تبلیغ برای صاحبالزّمان عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف
✨اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج وَ الْعافِیَةَ وَ النَّصْرَ✨
→ @zohur_media
┄┄┄┅═✧❁⚫️❁✧═┅┄┄┄
▪️من با که گويم اين که بهارم خزان شده
▪️ماهم به خاک تيره غربت نهان شده
▪️بانوي بي نشان که به هرسو نشان ز اوست
▪️رفت از برم به قامت همچون کمان شده
▪️🌹[ ایام فاطمیه تسلیت باد ]🌹▪️
→ @zohur_medi
📚حکومت سلیمان نبی در قرآن کریم همراه با اموری خارق العاده عجین شده است.
او با قدرت الهی خویش توانست جنیان را به استخدام بگیرد و باد و پرندگان و … را برای خویش مسخر سازد.[۱]
بهره مندی از همین امور خارق العاده موجب پیروزی های سلیمان شد تا جائی که با احضار کردن تخت ملکه سبا توانست بدون اعمال زور و جنگاوری، بر او و مردمان تحت سلطنتش غلبه پیدا کند.[۲]
از برخی روایات می توان این ویژگی را تا حدودی برای امام عصر (عجل الله فرجه) نیز استفاده نمود و یکی دیگر از عوامل پیروزی ایشان بر قدرت های مستکر آخرالزمان را «تسخیر طبیعت» دانست.
در روایت آمده است:
«براى حضرت قائم حتى زمین نیز مهیا و آماده مى شود.» (تطوى له الارض)[۳]
گویا خداوند به وسیله نیروهایى چون باد و دیگر مظاهر طبیعت،حضرت مهدى (عجل الله فرجه) را یارى می رساند.
در برخی دیگر از روایت شاهد کمک رسانی و امداد برخی موجودات به ظاهر بی جان نیز به حضرت هستیم؛
در روایتى از امام صادق علیه السّلام آمده است: «… (وقتى) قائم ما مهدى ظهور کند، تمام مشرکان در روى زمین محو مىشوند، تا جایى که سنگ به سخن مى آید و به مؤمن مى گوید: اى مؤمن! درون من کافرى است، مرا بشکن و او را به قتل برسان»[۴]
📚[۱] انبیاء: ۸۱ و ۸۲.
[۲] نمل: ۲۰ تا ۴۴.
[۳] منتخب الاثر، ص ۴۶۸.
[۴] الغیبه نعمانى، ص ۲۲۹.
→ @zohur_media
امام زمان و ظهور
سرگذشت ارواح در عالم برزخ(قسمت ۳) صدای ملک الموت را شنیدم که میگفت: این جماعت را چه شده؟ به خد
سرگذشت ارواح در عالم برزخ(قسمت۴)
چند نفر جنازهام را از تابوت بیرون آورده و چنان با سر وارد بر گور کردند که از شدت ترس و اضطراب گمان کردم از آسمان به زمین افتادهام...
در حالیکه جسدم را در قسمت لحد قبر جاسازی میکردند، من بیرون از قبر یک نگاهی به بدنم و مردم داشتم.
در این حال شخصی نزدیک جسدم آمد و مرا به اسم صدا زد؛ خود را نزدیک او رساندم و خوب به حرفهایش گوش دادم. او در حال خواندن تلقین بود.
هر چه میگفت میشنیدم و بلافاصله، همراه با او تکرار میکردم؛ چقدر خوب آرام و زیبا تلفظ میکرد.
چیزی نگذشت که شروع به چیدن سنگ در اطراف لحد کردند، از اینکه جسدم را زندانی خاک میساختند سخت ناراحت بودم.
با خود اندیشیدم بهتر است به کناری بروم و با جسد داخل گور نشوم اما به واسطه شدت علاقهای که داشتم، خود را کنار جنازه رساندم.در یک چشم بر هم زدن، خروارها خاک بر روی جسدم ریختند...
جمعیت متفرق شدند و فقط تعداد انگشت شماری از نزدیکانم باقی ماندند؛ اماچندی نگذشت که همگان تنها رهایم کردند و رفتند -اصلاً باورم نمیشد چقدر نامهربان بودند..
دلم میخواست بر سرشان فریاد بزنم:
کجا میروید؟ با من بمانید و مرا تنها نگذارید ... در این لحظه بود که صدای یک منادی را شنیدم که خطاب به مردم میگفت: بزایید برای مردن، جمع کنید برای نابود شدن و بسازید برای خراب شدن...
اما افسوس انها نمیشنیدند...
پس از این همه ناله و فغان به خود آمدم و دیدم انچه برایم باقی مانده است:
قبری است بس تاریک، وحشتزا، غم آور و هول انگیز، ترسی شفاف وجودم را فرا گرفت.
با خود اندیشیدم: هر چه غم است در دل انسان خاکی، و هرچه اضطراب است در دنیا گویی در قلب من ریختهاند. غم و وحشتی که شاید اندکی از آن میتوانست بدن انسان خاکی را منهدم کند...
از ان همه فشار روحی گریهام گرفت و ساعتها اشک ریختم. به فکر اعمال خویش افتادم و آنگاه که پی به نقصان اعمال خود بردم، آرزو کردم: ای کاش من هم همراه جمعیت باز میگشتم اما افسوس که دیگر دیر بود...
در همین افکار غوطهور بودم که به ناگاه، از سمت چپ قبر، صدایی برخاست که میگفت:
بی جهت آرزوی بازگشت نکن، پرونده عمل تو بسته شده!
از شنیدن صدا در آن تاریکی وحشت کردم، گویا کسی وارد قبر شده بود. با لرزشی که در صدایم بود پرسیدم: تو کیستی؟ پاسخ داد: من «رومان» یکی از فرشتههای الهی هستم.
گفتم: گمان میکنم، متوجه آنچه در ذهن من گذشت شدی؟
گفت: آری؟
گفتم: قسم یاد میکنم که اگر اجازه دهید به آن دیار برگردم، هرگز معصیت خدا نکنم و در طلب رضایت او بکوشم. امروز وقتی که تمام آشنایان و دوستان و حتی خانوادهام، مرا تنها رها کردند و رفتند، به بی وفایی دنیا پی بردم ، مطمئن باش اگر به دنیا بازگردم، لحظهای از خدمت به خلق و اطاعت خالق یکتا غفلت نکنم.
گفت: این سخن را تو میگویی، اما بدان حقیقت غیر از آرزوی توست؛ از این پس تا قیام قیامت باید در عالم برزخ بمانی.
پس از شنیدن این کلام بدون درنگ شروع به شمردن اعمال نیک و بدم کرد. همان اعمالی که در طول عمرم توسط کرامالکاتبین ثبت و ضبط شده بود...
✍ادامه دارد..
→ @zohur_media
🔥چشم برزخی دختر دبیرستانی و روحانی جوان
حاج رضایی مبلغ دینی میگویدراهی شدم به منطقه محروم عشایریِ ڪرمان شنیدم ڪه خیلی از بچهها نماز شب میخوانند من در مدرسه دخترانه ای سخنرانی ڪردم و بعد از ان به سؤالهای دانشآموزان پاسخ میدادم تا اینڪه دختری پیش من آمد و گفت: من وقتی به چهره بعضیها نگاه میڪنم چهرهشان خیلی نورانی است و بعضی دیگر چهره بسیار وحشتناڪی دارند ڪه شبها از ترس خوابم نمیبرد. برای من عجیب بود ڪه یڪ دخترجوان به این درجه رسیده باشد هنگامی ڪه دختر این جمله را گفت، مو بر تنم سیخ شد و پیش خودم گفتم ڪه معلوم نیست با چشمانی #برزخی مرا چگونه میبیند! حتماابرویم رفته بنابراین اولین سؤالی ڪه پرسیدم گفتم: من را چگونه میبینی؟! گفت : ....
#ادامــهماجـرا درکانال سنجاق شده 👇
http://eitaa.com/joinchat/4033871893C0cb7888cc3
🌹▪️#سلام_امام_زمانم
ای ناب ترین صبح خداوند بیا
ای نور دریچه های پیوند بیا...
آن آینه های صاف را یادت هست؟
آن آینه ها خاک گرفتند بیا...
❤️#اللهمعجللولیکالفرج
→ @zohur_media
امام زمان و ظهور
سرگذشت ارواح در عالم برزخ(قسمت۴) چند نفر جنازهام را از تابوت بیرون آورده و چنان با سر وارد بر گ
📚سرگذشت ارواح در عالم برزخ(قسمت ۵)
عجب پروندهای! کوچکترین عمل خوب یا زشت مرا در خود جای داده بود.
در آن لحظه تمام اعمالم را حاضر و ناظر میدیدم...
در فکر سبک و سنگین کردن اعمال خوب و بد بودم که رومان پرونده اعمالم را بر گردنم آویخت، بطوریکه احساس کردم تمام کوههای عالم بر گردنم آویختهاند.
چون خواستم سبب این کار را بپرسم گفت: اعمال هرکسی طوقی است بر گردنش.
گفتم تا چه زمان باید سنگینی این طوق را تحمل کنم؟
گفت: نگران نباش. بعد از رفتن من نکیر و منکر برای سؤال کردن میآیند و پس از آن شاید این مشکل برطرف شود.
رومان این را گفت و رفت..
هنوز مدت زیادی از رفتن رومان نگذشته بود که صداهای عجیب و غریبی از دور به گوشم رسید. صدا نزدیک و نزدیک تر میشد و ترس و وحشت من بیشتر...
تا اینکه دو هیکل بزرگ و وحشتناک در جلوی چشمم ظاهر شدند. اضطرابم وقتی به نهایت رسید که دیدم هر یک از آنها آهنی بزرگ در دست دارند که هیچکس از اهل دنیا قادر به حرکت آن نیست، پس فهمیدم که این دو نکیر و منکراند.
در همین حال یکی از آن دو جلو آمد و چنان فریادی کشید که اگر اهل دنیا میشنیدند، میمردند.
لحظهای بعد آن دو به سخن آمده و شروع به پرسش کردند: پروردگارت کیست؟ پیامبرت کیست؟ امامت کیست؟
از شدت ترس و وحشت زبانم بند آمده بود. و عقلم از کار افتاده بود.، هرچند فهم و شعورم نسبت به دنیا صدها برابر شده بود، اما در اینجا به یاریم نمیآمدند.
سرم به زیر افتاد، اشکم جاری شد و آماده ضربت شدم.
درست در همین لحظه که همه چیز را تمام شده میدانستم، ناگهان دلم متوجه رحمت خدا و عنایات معصومین علیهم سلام شد و زمزمه کنان گفتم: ای بهترین بندگان خدا و ای شایستهترین انسانها، من یک عمر از شما خواستم که شب اول قبر به فریادم برسید، از کرم شما به دور است که مرا در این حال و گرفتاری رها کنید.
و این بار آنها با صدای بلندتری سؤالشان را تکرار کردند. چیزی نگذشت که قبرم روشن شد، نکیر و منکر مهربان شدند،
دلم شاد و قلبم مطمئن و زبانم باز شد. با صدای بلند و پر جرأت جواب دادم: پروردگارم خدای متعال(الله)، پیامبرم حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم، امامم علی و اولادش، کتابم قرآن، قبلهام کعبه میباشد...
نکیر و منکر در حالیکه راضی به نظر میرسیدند از پایین پایم دری به سوی جهنم🔥 گشودند و به من گفتند: اگر جواب ما را نمیدادی جایگاهت اینجا بود،
سپس با بستن آن در، در دیگری از بالای سرم باز کردند که نشان از بهشت داشت. آنگاه به من مژده سعادت دادند.
با وزش نسیم بهشتی قبرم پر نور و لحدم وسیع شد. حالا مقداری راحت شدم.از اینکه از تنگی و تاریکی قبر نجات یافته بودم، بسیار مسرور و خوشحال بودم.
سرور و شادمانیم ار اینکه در اولین امتحان الهی سربلند بیرون آمدم، چندی نپایید و رفته رفته نوعی احساس دلتنگی و غربت به من روی آورد.
با خود اندیشیدم: من کسی بودم که در دنیا دوستان، اقوام و آشنایان فراوانی داشتم؛ با آنها رابطه و انس فراوان داشتم. اما اینک دستم از همه آنها کوتاه است.
سر به زیر گرفتم و بی اختیار گریه را آغاز کردم. چندی نگذشت که عطر دل انگیز و و روح نوازی به مشامم رسید، عطر بیشتر و بیشتر میشد.
در حالیکه پرونده اعمال بر گردنم سنگینی میکرد با زحمت سرم را بلند کردم و ...
✍ادامه دارد..
→ @zohur_media
17.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹▪️امير بي سپاه
تقديم به صاحب عزاي مادر سادات، حضرت صاحب الزمان(عج)
→ @zohur_media
📚مردی از اهل بیت امام مهدی علیه السلام
◀️یکی از مهمترین خیانتهای پیروان احمد بصری درباره روایات، تحریفی است که در روایتی عامی از کتاب الملاحم و الفتن سید بن طاووس انجام داده و اتباع او آن را با آب و تاب فراوان نقل کرده اند؛
نکته جالب توجه این است که در پایان نقل خود شان ، نقطههای قرار دادهاند که دال بر تقطیع روایت است حال آنکه نسخه کامل روایت دروغ هایشان را آشکار میکند.
روایت این است:( و قبل از او مردی از اهل بیتش در مشرق خروج می کند و هشت ماه شمشیر را بر دوش خود حمل میکند..)
در کتاب جامع الدله جریان احمد بصری ادعا کرده اند :
از این روایت می دانیم که وزیر امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف مردی از اهل بیت او است و این اشاره ای روشن به فرزندش احمد است،
🗞 جامع الادله. ص١١۴
در کتاب دیگرشان این روایت را با تقطیع و تحریف نقل کرده و پس از آن نوشته اند:( و چه کسی از اهل بیت امام غیر از فرزندش اولین مقرب به او اولین مومن به او در زمان ظهور موجود است و او قطعا احمد است.
🗞علاءالسالم، البینات علی احقیه الوصی احمدالحسن، ص۴٧
🔍حال متن کامل روایت رو مشاهده می کنیم:
( آنگاه که سفیانی لشکری را به سوی مهدی می فرستد، دربیداء زمین آنها را در خود فرو میبرد این خبر به اهل شام میرسد پس به خلیفه خود می گوید: مهدی خروج کرده با او بیعت کن و در اطاعتش داخل شو وگرنه تو را به قتل میرسانیم پس او برای بیعت به سوی مهدی می فرستد و مهدی می آید تا به بیت المقدس میرسد. خزاین به او منتقل میشود و عرب، عجم، اهل جنگ، رومی ها و غیر آنها بدون جنگ در اطاعتش در می آیند تا آنکه مساجدی در قسطنطنیه و غیر آن ساخته می شود و قبل از مردی از اهل بیتش در مشرق خروج می کند و هشت ماه شمشیر را بر دوشش حمل میکند میجنگد و به سمت بیت المقدس می آید پس به آن نمی رسد تا میمیرد.
📚 ابن طاووس، الملاحم والفتن، ص١٣٩،ح١٦١
به نتیجه ای که می توان رسید حتی بر فرض صحت روایت این شخص قبل از امام خروج می کندو ۸ ماه می جنگد و به سمت بیت المقدس می رود؛ اما پیش از رسیدن به آنجا را می میرد و این همان چیزی است که مدعیان از روایت حذف کردهاند.
چون با پذیرش مرگ او قبل از ظهور امام همه بافتههای آنها درباره احمد بصری پنبه می شود.
جالب اینکه برخی پیروان احمد بصری و حتی بعضی از آنها که روایت را هم با تقطیع آورده اند، در مواردی غفلت کرده و روایت را با نص کاملش نقل کرده و توجه نداشته اند که نص کامل این روایت همه ادعای باطل ایشان را تکذیب میکند.
چه زیبا امیرالمومنین در وصف افرادی امثال احمد بصری که دروغ می گویند فرمود:
عَن أَمیرِالمُؤمِنینَ (علیه السلام) قالَ:
ألکِذْبُ عَیْبٌ فاضِحٌ
دروغگویى عیبى رسوا کننده است
📚بحارالانوار،ج۶۶،ص۳۱۳
#یمانی
→ @zohur_media