هدایت شده از ٠
#ایده_متن
توکه عید منی عین منی...😍
عیدت مبارک💓💓
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
#عاشقانه
زندگیییییییییم❤️
عیدت مبارک😘
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
🌷🌷🌷
🌸هم ساقی کوثر تويی🌸
🌸هم هادی و رهبر تویی🌸
🌸هم شاه بحر آور تویی🌸
🌸هم شافع محشر تویی🌸
🌸هم نور پیغمبر تویی🌸
🌸هم عاشق داور تویی🌸
🌸هم حیدر صفدر تویی🌸
🌸شاهانه گویم یاعلی🌸
💐علی در عرش بالا بی نظير است💐
💐علی بر عالم و آدم امير است💐
💐به عشق نام مولايم نوشتم💐
💐چه عيدی بهتر از عيد غدير است؟💐
🎊عید غدیر مبارک🎊
🎉🌺عید
🎉🌺🌙عـــیــد
🎉🌺🌙سعيــد
🎉🌺🌙غدیرخم
🎉🌺🌙بر شــما
🎉🌺🌙دوستان
🎉🌺🌙عزيز و
🎉🌺🌙خانواده
🎉🌺🌙محترمتان
🎉🌺🌙مبــــــارک
🎉🌺🌙و فرخنده
🎉🌺🌙بــــــاد
سلام صبحتان بخیر. و عاقبتتان خوش🌺🌻
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
با_همسر_شکاک_و_بدبین_چه_کنیم؟_محسن.m4a
2.6M
#صوت
#شک
#بدبینی
#اعتماد
📝با مردهای شکاک و بدبین چه کنیم؟
♻️راهکار های جلب اعتماد
🎤 #دکتر_معین_محمدی_نیا
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
#آقایان_بدانند
🍃 اگر برای سرگرمیِ خانواده وقت نگذاریم و هزینه نکنیم؛ باید برای سردردها و دردسرها وقت بگذاریم و هزینه کنیم! پس لطفا تفریح با خانواده فراموش نشود...
@zoje_beheshti
هدایت شده از ٠
#زن_دوستداشتنی
خانمی میگفت من هر موقع از #شوهرم ناراحت بودم #سکوت میکردم
میگفت این سکوت من شوهرم رو #آدم میکرد
میگفت در آخر خودش میومد سمتم و #نازمو میکشید و من #خوشحال بودم که خیلی #اقتدار دارم و #سیاست زنانه من این بود
ولی حالا شوهرم دیگه مثل #سابق نازمو نمیکشه
و این شده بود براش #معما که چرا شوهرش بهش بی توجهی می کنه
🔴خب عزیزم شما از همون اول اشتباه کردی
❌خشت اول گر نهاد معمار کج
👈تا ثریا می رود دیوار کج
❌❌بله،اینجوریاست
شوهرت دیگه از این #لوس بازیهات #خسته شده
شما خانم بی اعتماد به نفسی بودی که #قیافه میگرفتی و یک بار دو بار شوهرت اومده سمتت #خوشت اومده الان که نمیاد هزار و یک جور فکر میاد تو ذهنت که چرا شوهرم نسبت بهم بی میله.
یک هفته #قیافه می گیری که چی بشه ،سکوت میکنی میگی من زن خوبیم که سکوت کردم ،شوهرتم ازت می پرسه #چی شده ،شما هم که #هیچی دیگه تو قیافه ای
حالا #می_پرسی چه کنم؟!!!
درستش اینه که #قوی باشی
#ناراحتی ،اول با خودت ببین چند چندی.
اصلا ببین واقعا #تقصیر شوهرته
خلاصه با #خودت سنگاتو وا بکن
اگر دیدی #منطق میگه #تقصیر همسرته،یه زمان #مناسب ،خیلی ساده و بدون رفتن تو #حاشیه خیلی آروم و #متین برو سر #اصل مطلب و ناراحتی خودتو #عنوان کن
ساده گویی بدون #غر زدن بهترین روش بیان مشکلاته
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
عید سعید #غدیر
امروز #عهد و #پیمان است با پروردگار روز بارش رحمت الهی
الهی که به#حق این روز عزیز به همه ی خواسته ها تون برسید.
@zoje_beheshti
هدایت شده از ٠
#زنگ_تفریح
مرد در خانه
همانند نمک است
اگررفت زندگی بی مزست
و اگر آمد فشارخون رابالا میبرد😁
زن درخانه
همانندشکر است
اگررفت زندگی تلخ تلخ میشود
واگر آمد شیرینی زندگی را چند برابر میکند.☺️
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
4_382587324426354878.ogg
494.3K
هدایت شده از ٠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #کلیپ
🎀 بایـدهای زندگـی مشتـرک
🎤 دکتر #حبشی
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
بر عید غدیر، عید اکبر صلوات
بر چهره ی نورانی حیدر صلوات
بر فاطمه این عید هزاران تبریک
بر یک یکِ اهل بیت کوثر، صلوات
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
#خانمها_بدانند
#سیاست_های_زنانه
#یک_ساعت_طلایی
به هیچ وجه این "یک ساعت" آقایان را #قضاوت نکنید
درب منزل باز میشود و همسر گرامی از بیرون (مخصوصا سر کار) تشریف می آورد دیر آمده است ،اخمو ست
شاید هم کمی جورابش بو بدهد
شُل سلام میکند ،خرید یادش رفته
سراغ قابلمه میرود
واکنش غلط رفتاری و فکری شما :
😐با خود فکر میکنید او بی ملاحضه است(بدتر از آن میگویید کجا بودی؟!)
😏یا چه بد عُنُق است
(بدتر از آن شما نیز اخم میکنید)
😣یا چرا بهداشتش را رعایت نمیکند؟!
(بدتر از آن میگویید حمام!)
😒یا زورش می آید سلام کند
(بدتر از آن شما نیز شُل سلام میکنید یا جواب سلام نمی دهید)
☹️یا او نسبت به درخواست های شما بی توجه است
(بدتر از آن میگویید همین الان برگرد بخر)
😑یا به جای این که من را ببیند به غذا توجه میکند
( بدتر از آن بگویید شکمو!)
🤔👈این جاست که باید به خودت بگویی :
خسته ست میفهمی؟! خسته!😞
این "یک ساعت" ساعتی طلایی است که اگر شما بانوی ظریف رفتار، بدون قضاوت زبانی و رفتاری با پیشواز گرفتن کیف گفتن خسته نباشید و از همه مهم تر "لبخند و روی گشاده" آن را فارغ از هر نوع رفتار همسرتان، با موفقیت پشت سر بگذارید...
یک مدال فوق العاده طلایی از جانب همسر خود دریافت خواهید کرد
آن وقت درخشش این "مدال طلایی" را در کل زندگی خود خواهید دید
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
#خانمها_بدانند
🍃 او را صمیمانه نوازش کنید و پیام های تحریک کننده برایش بفرستید؛ آقایون هم عاشق ناز و نوازش هستند. چون احساس می کنند که یک نوازش صمیمانه برخاسته از احساس پاک شما ، به آن معناست که شما دوستشان میدارید...
👈 به همین دلیل زمانیکه شوهرتان در حال استراحت کردن روی مبل راحتی است و یا پس از بازگشت به خانه و خستگی روزانه، به او نزدیک شوید و دستتان را در موهایش بکشید. همچنین می توانید او را ماساژ دهید تا بیش از پیش به آرامش برسد. البته همه این تحرکات در سکوت انجام شود.
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 #کلیپ
چه رفتارهایی باعث تعارض و فاصله بین همسران میشود؟؟!!!
🎤دکتر#محمدحسن_آسایش
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
5_6114080838586990650.m4a
4.79M
🎧 #صوت
🎀 نشانههای دوست داشتن؟!!!
🎤 دکتر #محسن_محمدی_نیا
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
#ایده_متن
چشمات؛ 😍👀
دليل اصلیِ
ضعف کردن 😻😘
دلِ من برای
تو بود♥💋💘
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
رمان واقعی
#دختر_شینا
#قسمت_سوم
می گفت: «قدم هنوز بچه است. وقت ازدواجش نیست.»
خواهرهایم غر می زدند و می گفتند: «ما از قدم کوچک تر بودیم ازدواج کردیم، چرا او را شوهر نمی دهید؟!» پدرم بهانه می آورد: «دوره و زمانه عوض شده.»
از اینکه می دیدم پدرم این قدر مرا دوست دارد خوشحال بودم. می دانستم به خاطر علاقه ای که به من دارد راضی نمی شود به این زودی مرا از خودش جدا کند؛ اما مگر فامیل ها کوتاه می آمدند. پیغام می فرستادند، دوست و آشنا را واسطه می کردند تا رضایت پدرم را جلب کنند.
یک سال از آن ماجرا گذشته بود و من دیگر مطمئن شده بودم پدرم حالا حالاها مرا شوهر نمی دهد؛ اما یک شب چند نفر از مردهای فامیل بی خبر به خانه مان آمدند. عموی پدرم هم با آن ها بود. کمی بعد، پدرم در اتاق را بست. مردها ساعت ها توی اتاق نشستند و با هم حرف زدند. من توی حیاط، زیر یکی از درخت های سیب، نشسته بودم. حیاط تاریک بود و کسی مرا نمی دید؛ اما من به خوبی اتاقی را که مردها در آن نشسته بودند، می دیدم. کمی بعد، عموی پدرم کاغذی از جیبش درآورد و روی آن چیزی نوشت. شستم خبردار شد، با خودم گفتم: «قدم! بالاخره از حاج آقا جدایت کردن
آن شب وقتی مهمان ها رفتند، پدرم به مادرم گفته بود: «به خدا هنوز هم راضی نیستم قدم را شوهر بدهم. نمی دانم چطور شد قضیه تا اینجا کشیده شد. تقصیر پسرعمویم بود. با گریه اش کاری کرد توی رودربایستی ماندم. با بغض و آه گفت اگر پسرم زنده بود، قدم را به او می دادی؟! حالا فکر کن صمد پسر من است.»
پسرِ پسرعموی پدرم سال ها پیش در نوجوانی مریض شده و از دنیا رفته بود. بعد از گذشت این همه سال، هر وقت پدرش به یاد او می افتاد، گریه می کرد و تأثر او باعث ناراحتی اطرافیان می شد. حالا هم از این مسئله سوء استفاده کرده بود و این طوری رضایت پدرم را به دست آورده بود.
در قایش رسم است قبل از مراسم نامزدی، مردها و ریش سفیدهای فامیل می نشینند و با هم به توافق می رسند. مهریه را مشخص می کنند و خرج عروسی و خریدهای دیگر را برآورد می کنند و روی کاغذی می نویسند. این کاغذ را یک نفر به خانواده داماد می دهد. اگر خانواده داماد با هزینه ها موافق باشند، زیر کاغذ را امضا می کنند و همراه یک هدیه آن را برای خانواده عروس پس می فرستند.
آن شب تا صبح دعا کردم پدرم مهریه و خرج های عروسی را دست بالا و سنگین گرفته باشد و خانواده داماد آن را قبول نکنند.
فردا صبح یک نفر از همان مهمان های پدرم کاغذ را به خانه پدر صمد برد. همان وقت بود که فهمیدم پدرم مهریه ام را پنج هزار تومان تعیین کرده. پدر و مادر صمد با هزینه هایی که پدرم مشخص کرده بود، موافق نبودند؛ اما صمد همین که رقم مهریه را دیده بود، ناراحت شده و گفته بود: «چرا این قدر کم؟! مهریه را بیشتر کنید.» اطرافیان مخالفت کرده بودند. صمد پایش را توی یک کفش کرده و به مهریه پنج هزار تومان دیگر اضافه کرده و زیر کاغذ را خودش امضا کرده بود.
عصر آن روز، یک نفر کاغذ امضاشده را به همراه یک قواره پارچه پیراهنی زنانه برای ما فرستاد. دیگر امیدم ناامید شد. به همین سادگی پدرم به اولین خواستگارم جواب مثبت داد و ته تغاری اش را به خانه بخت فرستاد.
چند روز بعد، مراسم شیرینی خوران و نامزدی در خانه ما برگزار شد. مردها توی یک اتاق نشسته بودند و زن ها توی اتاقی دیگر. من توی انباری گوشه حیاط قایم شده بودم و زارزار گریه می کردم. خدیجه، همه جا را دنبالم گشته بود تا عاقبت پیدایم کرد. وقتی مرا با آن حال زار دید، شروع کرد به نصیحت کردن و گفت: «دختر! این کارها چه معنی دارد؟! مگر بچه شده ای؟! تو دیگر چهارده سالت است. همه دخترهای هم سن و سال تو آرزو دارند پسری مثل صمد به خواستگاری شان بیاید و ازدواج کنند. مگر صمد چه عیبی
دارد؟! خانواده خوب ندارد که دارد. پدر و مادر خوب ندارد که دارد. امسال ازدواج نکنی، سال دیگر باید شوهر کنی. هر دختری دیر یا زود باید برود خانه بخت. چه کسی بهتر از صمد. تو فکر می کنی توی این روستای به این کوچکی شوهری بهتر از صمد گیرت میآید؟! نکند منتظری شاهزاده ای از آن طرف دنیا بیاید و دستت را بگیرد و ببردت توی قصر رویاها. دختر دیوانه نشو. لگد به بختت نزن. صمد پسر خوبی است تو را هم دیده و خواسته. از خر شیطان بیا پایین. کاری نکن پشیمان بشوند، بلند شوند و بروند. آن وقت می گویند حتماً دختره عیبی داشته و تا عمر داری باید بمانی کنج خانه.»
با حرف های زن برادرم کمی آرام شدم. خدیجه دستم را گرفت و با هم رفتیم توی حیاط. از چاه برایم آب کشید. آب را توی تشتی ریخت و انگار که من بچه ای باشم، دست و صورتم را شست و مرا با خودش به اتاق برد. از خجالت داشتم می مردم. دست و پایم یخ کرده بود و قلبم به تاپ تاپ افتاده بود. خواهرم تا مرا دید، بلند شد و شال قرمزی روی سرم انداخت. همه دست زدند و به ترکی برایم شعر و ترانه خواندند. اما من هیچ احساسی نداشتم. انگار نه انگار که داشتم عروس
می شدم. توی دلم خداخدا می کردم، هر چه زودتر مهمان ها بروند و پدرم را ببینم. مطمئن بودم همین که پدرم دستی روی سرم بکشد، غصه ها و دلواپسی هایم تمام می شود
چند روز از آن ماجرا گذشت. صبح یک روز بهاری بود. توی حیاط ایستاده بودم. حیاطمان خیلی بزرگ بود. دورتادورش اتاق بود. دو تا در داشت؛ یک درش به کوچه باز می شد و آن یکی درش به باغی که ما به آن می گفتیم باغچه.
باغچه پر از درخت آلبالو بود. به سرم زد بروم آنجا. باغچه سرسبز و قشنگ شده بود. درخت ها جوانه زده بودند و برگ های کوچکشان زیر آفتاب دلچسب بهاری می درخشید. بعد از پشت سر گذاشتن زمستانی سرد، حالا دیدن این طبیعت سرسبز و هوای مطبوع و دلنشین، لذت بخش بود. یک دفعه صدایی شنیدم. انگار کسی از پشت درخت ها صدایم می کرد. اول ترسیدم و جا خوردم، کمی که گوش تیز کردم، صدا واضح تر شد و بعد هم یک نفر از دیوار کوتاهی که پشت درخت ها بود پرید توی باغچه. تا خواستم حرکتی بکنم، سایه ای از روی دیوار دوید و آمد روبه رویم ایستاد. باورم نمی شد. صمد بود. با شادی سلام داد. دستپاچه شدم. چادرم را روی سرم جابه جا کردم. سرم را پایین انداختم و بدون اینکه حرفی بزنم یا حتی جواب سلامش را بدهم، دو پا داشتم، دو تا هم قرض کردم و دویدم توی حیاط و پله ها را دو تا یکی کردم و رفتم توی اتاق و در را از تو قفل کردم.
صمد کمی منتظر ایستاده بود. وقتی دیده بود خبری از من نیست، با اوقات تلخی یک راست رفته بود سراغ زن برادرم و از من شکایت کرده بود و گفته بود: «انگار قدم اصلاً مرا دوست ندارد.
ادامه داستان فرداعصر....
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
#خانمها_بدانند
#مرد_رفیق_باز
🚺ویژه بانوانی که همسرشون اهل دوست و رفیقن ی راهکار کاربردی :
🔹به نظر من زن باید تو هرشرایطی با همسرش پایه باش،من حتی شده ساعت 3 نیمه شب بیدار بودیم با همسرم یهو گفته پاشو بریم یه دور بزنیم بیایم، تا به خودش بیاد سریع و شیک آماده میشم تو سه سوت حتی شب بارونی بوده تو ماشین با آهنگ عاشقانه یه دور کوچولو زدیم اومدیم.
🔹یا تو زمستون هوای سرد آش درست کردم میگه پایه ای بریم بیرون تو پارک رو صندلی اینو بخوریم؟! تا بخواد جواب بگیره ازم من آماده م.
حالا نه تو این مسائل بلکه همه چی به نظرم وقتی زن با همسرش پایه و دوست باشه عمرا همسرش بره پی رفیق بازی.
وقتی کودک درونش رو در کنار شما بتونه به وجد بیاره چرا که نه؟ چرا بره با رفیقاش که گاها پیش اومده رفیق بد، مرد رو از راه به در کرده چه با اخلاقش چه با رفتارش.
درکل میگم خانما با همسرتون دوست و رفیق باشین👌
❣❣❣❣❣❣❣❣❣❣❣❣
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝